پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا

چهار هفته ای که جهان را تکان داد


چهار هفته ای که جهان را تکان داد

در ماه مه ۱۹۶۸ در فرانسه جنبشی روی داد که سامانه اجتماعی و نظام سیاسی این کشور را از ریشه لرزاند در آن چهار هفته توفانی, حوادثی چنان سهمگین روی داد که پس از گذشت چهل سال همچنان طنینی افسانه ای و تا حدی اسرارآمیز دارد

در ماه مه ۱۹۶۸ در فرانسه جنبشی روی داد که سامانه اجتماعی و نظام سیاسی این کشور را از ریشه لرزاند. در آن چهار هفته توفانی، حوادثی چنان سهمگین روی داد که پس از گذشت چهل سال همچنان طنینی افسانه ای و تا حدی اسرارآمیز دارد.

رویدادهای مه ۶۸ به عنوان «انقلاب» شناخته نشد، اما تاثیر آن بر روابط انسانی و زندگی مدنی جامعه از هیچ انقلابی کمتر نبود. در برابر کسانی که جنبش را هرج و مرج یا «غوغای عوام» دانستند، کم نبودند کسانی که در آن شکوفایی و بالندگی آرمان های انقلاب کبیر فرانسه (۱۷۸۹) را دیدند.

جنبش کمابیش ناگهانی شروع شد و همه، به ویژه زمامداران کشور را غافلگیر کرد. ژنرال شارل دوگل رئیس جمهور مقتدر فرانسه در آغاز سال ۱۹۶۸ با خوش بینی فراوان از ثبات سیاسی، نظم اجتماعی و رشد اقتصادی کشورش ستایش کرده بود.

از آغاز ماه مارس ۱۹۶۸ دانشگاه نانتر ناآرام بود و دانشجویان با مدیریت دانشگاه درگیری داشتند. دانشجویان عقیده داشتند که مدیران سخت گیر و محافظه کار، دانشگاه را با روش های تحکم آمیز قدیمی و به سبک پادگان نظامی اداره می کنند. در یک کلام آنها دانشگاهی «دیگر» می خواستند، که مدرن تر و بازتر باشد.

روز ۲۲ مارس دانشجویان معترض ساختمان اداری (دبیرخانه) دانشگاه نانتر را تصرف کردند. در جا عده ای از دانشجویان چپ گرای مبارز سازمانی بنیادگذاری کردند به نام «جنبش ۲۲ مارس» دانشجویان شورشی، نظام آموزشی مسلط را آلت دست سرمایه داران و دانشگاه را «دژ ایدئولوژیک جامعه بورژوایی» می دانستند. آنها در مبارزه با هنجارهای مسلط بر دانشگاه، از امور اداری و اجرایی گرفته تا برنامه آموزشی آن، از هر وسیله ای استفاده می کردند.

سرانجام دولت تصمیم گرفت با قاطعیت به «بلوای نانتر» خاتمه دهد. با وجود مقاومت شدید دانشجویان، روز دوم ماه مه دانشگاه نانتر با دخالت پلیس بسته شد.

سوم ماه مه دانشجویان دانشگاه اصلی پاریس (سوربن) در همبستگی با دانشجویان نانتر تظاهرات کردند. این همایش با ورود پلیس به محوطه دانشگاه به خشونت کشیده شد. ماموران حدود ۳۰۰ نفر از دانشجویان را دستگیر کردند. انبوه دانشجویانی که بیرون دانشگاه جمع شده بودند، راه بر آنها بستند، با فریادهای خشم آلود: «رفقای ما را آزاد کنید!»

ماموران که انتظار واکنشی چنین جسورانه را نداشتند، سرآسیمه به دانشجویان حمله کردند و نه تنها دانشجویان مبارز، بلکه عابران عادی و مشتریان کافه ها و حتی اهالی محل هم از ضربات باتوم آنها در امان نماندند.

خشونت بی سابقه پلیس، هم به خشم و نفرت دانشجویان دامن زد و هم باعث شد که عده زیادی از دانشجویان غیرسیاسی و مردم عادی به گروه معترضان بپیوندند.

روز ششم مه حدود بیست هزار دانشجو که عده ای از جوانان و مردم عادی نیز به آنها پیوسته بودند، به خیابان آمدند. در نزدیکی دانشگاه سوربن، که همچنان تعطیل و در محاصره پلیس بود، درگیری تازه و خشن تری با نیروهای انتظامی شروع شد. در پایان روز نزدیک پانصد نفر زخمی و حدود هشتاد دانشجو دستگیر شده بودند.

تلویزیون دولتی فرانسه اجازه نداشت از زد و خوردهای خیابانی گزارش دهد، اما مردم پاریس به وسیله روزنامه ها از شدت و وسعت رویدادها باخبر شدند.

دانشجویان در روز هفتم مه به اقدامات اعتراض آمیز خود ادامه دادند، با سه خواست اصلی: عقب نشینی پلیس از دانشگاه، بازگشایی دانشگاه های سوربن و نانتر، آزادی دانشجویان زندانی. در کنار انبوه بیشمار مردم، عده زیادی از دانشمندان، نویسندگان و هنرمندان نامی فرانسه با دانشجویان ابراز همبستگی کردند. از این روز جنبش به شهرستان ها سرایت کرد و در چند شهر بزرگ کشور تظاهرات دانشجویی به راه افتاد.

روز هشتم مه دانشجویان بار دیگر در پیرامون دانشگاه سوربن گرد آمدند و ستاد مرکزی دانشجویان انقلابی برای روز دهم مه راه پیمایی سراسری اعلام کرد.

● شب سنگرهای پاریس

روز دهم مه نقطه عطف بزرگی برای جنبش بود. بعد از ظهر آن روز سی هزار نفر در پاریس به خیابان آمدند. جمعیت از میدان دانفر به طرف سوربن راه می افتد. هنگام عبور از جلوی دانشگاه، کن بندیت رهبر دانشجویان فریاد سر می دهد: «حالا که پلیس دانشگاه ما را اشغال کرده، ما هم خیابان را اشغال می کنیم!»

دانشجویان با سنگ و چوب به مصاف ماموران پلیس می روند. ماموران با گاز اشک آور و تیرهای منور به جوانان حمله می کنند، در کوی و برزن با باتوم به دنبالشان می افتند و آنها را گاه تا درون خانه های محل دنبال می کنند. اهالی محل در خانه های خود را به روی دانشجویان باز گذاشته اند.

روز یازدهم مه روزنامه ها از برخوردهای خشونت بار شب گذشته گزارش هایی تکان دهنده منتشر کردند.

نیروهای سیاسی چپ که تا کنون با شک و تردید، و حتی انکار به شورش دانشجویان نگاه کرده اند، برای نخستین بار وارد میدان می شوند. «کنفدراسیون سراسری کار» بانفوذترین تشکل کارگری فرانسه به همراه حزب کمونیست، به عنوان همبستگی با دانشجویان شورشی، روز ۱۳ مه را اعتصاب سراسری اعلام می کند.

دولت که خود را با خطر اتحاد کارگران و دانشجویان روبرو می بیند، از در ملایمت و دلجویی در می آید. روز ۱۲ مه ژرژ پمپیدو نخست وزیر فرانسه، خبر می دهد که تمام خواسته های دانشجویان از جمله آزادی دانشجویان زندانی و بازگشایی دانشگاه ها انجام خواهد شد، با این امید که دانشجویان خیابان ها را ترک کنند.

بامداد ۱۳ مه پلیس از دانشگاه خارج شد. دانشجویان به دانشگاه رفتند، اما این بار نه برای ادامه تحصیل، بلکه برای تدارک انقلاب سوسیالیستی.

در همان روز ۱۳ مه راه پیمایی بزرگی با حضور احزاب سیاسی چپ و سندیکاهای کارگری و دانشجویی برگزار شد. یک میلیون نفر در خیابان های پاریس خواهان کناره گیری ژنرال دوگل شدند.

حزب کمونیست و سندیکاهای وابسته به آن در میان کارگران بیشترین نفوذ را داشتند، اما آنها دانشجویان را «مشتی آنارشیست خرده بورژوا» می دانستند که جنبش کارگری را به بیراهه می کشند.

آنها در باطن بیم داشتند که با رشد قدرت چپ افراطی، نفوذ خود را در میان کارگران از دست بدهند.

با وجود مخالفت جدی حزب کمونیست و سندیکاهای پیرو، دانشجویان موفق شدند بخش قابل توجهی از کارگران مبارز را با خود همراه کنند.

به دنبال اشغال و تعطیلی کارخانه ها، در طول تنها چند روز تمام بخش های دولتی و خدمات عمومی به اعتصاب پیوستند. گفته می شد که تا ۱۰ میلیون نفر از کارکنان و کارگران در سراسر فرانسه در اعتصاب هستند که در تاریخ کشور بی سابقه بود.

۱۷ مه کارکنان رادیوتلویزیون دولتی فرانسه که تعدادشان به ۱۲ هزار نفر می رسید وارد اعتصاب شدند و دو روز بعد ساختمان رادیو تلویزیون را تصرف کردند.

روز ۱۸ مه در جریان فستیوال سینمایی کن، سینماگران نامی فرانسه همبستگی خود را با دانشجویان و کارگران اعلام کردند. فستیوال با بیانیه ای رسمی برنامه خود را قطع کرد.

بازیکنان فوتبال، فدراسیون فوتبال کشور را اشغال کردند. حتی کشیشان سر به طغیان برداشتند و علیه سلسله مراتب کلیسایی زبان به انتقاد گشودند.

بسیاری از مدیران، توسط کارگران «زندانی» شده بودند و برخی از سرمایه داران بزرگ از پاریس گریخته بودند. در شهر نانت اداره امور شهر به دست شورشیان افتاد و کمیته مرکزی اعتصاب به جای مقامات محلی نشست.

دولت بیمناک و درمانده برای پایان دادن به نا آرامی ها به هر ترفندی دست می زد: روز ۲۴ مه ژنرال دوگل سه هفته پس از شورش ها برای اولین بار با مردم سخن گفت. او وعده داد که به تمام خواسته ها رسیدگی کند، اما پیش از هر چیز شورشیان باید خیابان ها را ترک کنند.

با پایان نطق رئیس جمهور جوانان خشمگین بار دیگر به خیابان ها ریختند و این بار در تمام محله های شهر جاری شدند.

دولت در اقدامی تحریک آمیز جواز اقامت کن بندیت رهبر دانشجویان را لغو کرده بود و او نمی توانست از سفر خارج به فرانسه برگردد.

شامگاه ۲۴ مه پاریس در شرایط جنگ داخلی بود. در هر گوشه و کناری شورشیان و ماموران انتظامی در جنگ و گریز بودند. از تمام محلات پایتخت فرانسه ستون آتش و دود به هوا می رفت.

چند جوان چپ گرا ساختمان بورس پاریس را که «نماد سرمایه داری» می دانستند، به آتش کشیدند.

آن شب گرم و طولانی به طرزی معجزه آسا از کشتار و خونریزی در امان ماند. ناظران بعدها گفتند که تنها اگر یک گلوله شلیک شده بود، کشتاری فاجعه بار روی می داد.

روز ۲۵ مه پاریس خسته و آرام، و سخت بهت زده بود. برخی عقیده دارند که شب پرالتهاب ۲۴ به ۲۵ مه خیزش پایانی شورش بود.

در آخرین هفته ماه مه بن بست سیاسی کامل بود و همه بلاتکلیف بودند. حکومت نه می خواست شورشیان را به طور جدی درهم بکوبد و نه می توانست با آنها آشتی برقرار کند. تمام تلاش های دولت برای برگرداندن کشور به زندگی عادی شکست خورده بود.

سندیکاهای کارگری به پیروی از نیروهای سیاسی چپ، فرصت را برای گرفتن امتیاز از دولت و کارفرمایان مناسب دیده بودند و در "وزارت کار و امور اجتماعی" سرگرم مذاکره بودند.

حزب کمونیست که دور اول جنبش را در خواب غفلت به سر برده بود، برای قدرت نمایی و کسب امتیازات بیشتر، برای روز ۲۹ مه در پاریس تظاهرات سراسری اعلام کرد.

روز ۲۹ مه ژنرال دوگل ۲۴ ساعت ناپدید شد. روشن نبود که رئیس جمهور قصد کناره گیری دارد یا اینکه در فکر بسیج آخرین نیروهای خویش است.

شامگاه ۳۰ مه ژنرال ظهور کرد و در نطقی رادیوتلویزیونی با عزمی راسخ اعلام داشت: «من استعفا نخواهم داد!» او پارلمان را منحل کرد و خبر داد که یک ماه بعد انتخابات زودهنگام برگزار خواهد شد.

پس از سخنرانی ژنرال دوگل، راه پیمایی بزرگی به هواداری از او به راه افتاد. همه نیروهای محافظه کار و راست گرا دست به دست هم دادند و قدرت «اکثریت خاموش» را به نمایش گذاشتند، تا نشان دهند که فرانسه تنها به «شورشیان ماجراجو» تعلق ندارد.

مذاکرات بی سروصدای «نمایندگان طبقه کارگر» از یک سو و قدرت نمایی راست گرایان از سوی دیگر به زودی به دانشجویان شورشی فهماند که ورق برگشته و دفتر «انقلاب» بسته شده است.

دانشجویان خسته و افسرده خیابان ها را ترک کردند. اعتصابات کارگری باز چند هفته ای ادامه داشت، اما کارگران این بار تنها به دنبال حقوق و مزایا بودند و از آن شور و شوق «انقلابی» خبری نبود.

روز ۱۲ ژوئن با اعلامیه حکومت، تظاهرات سیاسی ممنوع شد و یازده سازمان دانشجویی چپ گرا از جمله «جنبش ۲۲ مارس» غیرقانونی اعلام شدند.

روزهای ۲۳ و ۳۰ ژوئن دو دور انتخابات مجلس برگزار شد. در انتخابات ۳۰ ژوئن هواداران دوگل با یک پیروزی غیرمنتظره اکثریت مطلق آرا را به دست آوردند.

ژنرال دوگل نزدیک یک سال دیگر هم بر سر کار ماند، تا آنکه مردم فرانسه در یک همه پرسی سرانجام به رئیس جمهور مقتدر خود «نه» گفتند. ۲۸ آوریل ۱۹۶۹، پیروزی و تسلایی کوچک برای جنبشی بود که با بالاترین بلندپروازی ها شروع شده بود.



همچنین مشاهده کنید