پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

هدایت امام موسی کاظم ع و چالش های پیش رو


هدایت امام موسی کاظم ع و چالش های پیش رو

به مناسبت هفتم صفر سالروز ولادت خجسته امام هفتم

بازخوانی شیوه های امامان معصوم(ع) در برابر مشکلات و چالش های پیش رو می تواند راهکارها و سازوکارهایی را به ما نشان دهد که در جامعه حاضر برای برداشتن چالش های اساسی در حوزه های مختلف و گوناگون بدان نیازمندیم.

امامان معصوم(ع) به عنوان اسوه های کامل و نمونه های عینی می توانند در ایجاد جامعه تمدنی و مهندسی فرهنگی، بسیار به نخبگان و تصمیم سازان و برنامه نویسان یاری رسانند. از این رو به منظور یافتن سازوکارهایی از زندگی امامان(ع) به بازخوانی دوباره زندگی آنان نیاز است که مقاله زیر به هدف دست یابی به آن به سراغ یکی از آن بزرگواران که در سخت ترین شرایط، زمام مدیریت نظام ولایی را به عهده گرفت. امام موسی کاظم(ع) از آن جایی که در حساس ترین زمان ها و در اوج قدرت فرعونی مستکبران نظام خلاقت سلطنتی به امامت رسید، نقش بسیار حیاتی و اساسی در ایجاد تمدن جامعه برتر قرآنی و تثبیت نظام ولایی ایفا کرد که نمی توان هیچ یک از آثار این تلاش های متنوع و متعدد ایشان را نادیده گرفت.

● اوج اقتدار خلافت سلطنتی، اوج درماندگی

اگر عصر هارون الرشیدی را در تاریخ پس از اسلام به عنوان عصر اوج تمدنی نظام خلافت سلطنتی برشماریم، به بیراهه نرفته ایم. حکومت هایی که به نام خلافت شورایی در اسلام شکل گرفت و درنهایت به نظام خلافت سلطنتی رسید، اوج و حضیض های بسیاری را به خود دید ولی با این همه می توان بطورقطع گفت که عصر هارون الرشیدی اوج این اقتدار و تثبیت نظام خلافت سلطنتی بوده است. البته اگر به صورت کلان بنگریم عصری که با منصور داونیقی آغاز می شود و به مأمون عباسی ختم می گردد عصر طلایی خلافت سلطنتی و به نوعی عصر طلایی تمدن اسلامی با تفسیر سنی آن است.

خلافت سلطنتی به شکل خلافت شورایی با ابوبکر آغاز می شود و به شکل انتصاب عمر ادامه می یابد و سپس به صورت شورایی نیم بند، عثمان را به خلافت می رساند. آن گاه خلافت قدرت شمشیر با معاویه آغاز می شود و مدار حق و باطل و مشروعیت و عدم مشروعیت، شمشیر و قدرت می شود.

عصر معاویه به جهت اقتدار شمشیر، عصر طلایی است و حکومت به گونه ای تثبیت می شود که ندای مخالف نه تنها خفه می شود بلکه حتی اگر حجربن عدی پرآوازه ای هم باشد شهید و از گردونه مخالفت بیرون رانده می شود.

دراین تحلیل از خلافت امیر مؤمنان(ع) یادی به میان نمی آوریم؛ زیرا خلافت ایشان بیرون از چارچوب های نظام خلافت شورایی- سلطنتی است و حتی شیوه انتخاب او نیز به گونه ای است که همه مردم حتی از غیرمدینه در انتخاب ایشان مشارکت جدی دارند. از این رو دهان همگان بسته می شود جز عده ای منافق و قدرت طلب که دین را تنها ابزاری برای دنیای خویش می خواستند.

عصر پس از معاویه به جهت تضاد جدی میان نظام ولایی برگرفته از سنت و سیره پیامبر(ص) و نظام خلافت سلطنتی، همواره با مشکل عدم مشروعیت روبه رو بوده است و هرگز دولت های اموی نتوانستند به تثبیت قدرت خویش چنان که باید و شاید دست یابند.

● عصر امام باقر عصر مهندسی فرهنگی قرآنی

امام حسین(ع) با قیام عاشورا نظام خلافت سلطنتی اموی را به چالش کشید ومشروعیت آنان را تضعیف نمود به گونه ای که در عصر امام باقر(ع)، دیگر دولت ناتوان از آن بود تا مدیریت کاملی را در همه حوزه ها اعمال کند.

هرچند معاویه و حاکمان پس از وی، کوشیدند تا براساس پایه های بیرون دینی و اندیشه های التقاطی و حقوق و فرهنگ غربی و شرقی (ایران و هند و یونان و روم) مهندسی جدیدی از فرهنگ عمومی و حقوق و علم ارائه دهند و نظام خلافت سلطنتی را با عناصر درون و بیرون دینی تثبیت کنند ولی در همان عصر، امام باقر(ع) کوشید تا نظام مهندسی دیگری را در برابر آن با الهام از اندیشه های ناب قرآنی و سیره نبوی و علوی بنیادگذارد. این گونه است که عصر امام باقر(ع) را باید عصر مهندسی فرهنگ جامعه برتر قرآنی دانست که با شیوه های ابتکاری و بدیع خویش، جامعه ای از نخبگان علمی و فرهنگی و سیاسی را پدید آورد که در همه حوزه ها مشروعیت های فقهی و حقوقی و کلامی و سیاسی و حتی علوم جدید دولت خلافت سلطنتی را به چالش می کشید.

پس از امام باقر(ع) دولت اموی سقوط می کند و امام صادق(ع) در شرایطی به امامت می رسد که نظام سیاسی در حال جابه جایی است. دولت اموی تحت تأثیر عدم مشروعیت حاصل از انقلاب عاشورایی، فروریخت و عباسیان با بهره گیری از همان عناصر خلافت سلطنتی، کوشیدند تا جانشین طبیعی آنان شوند؛ زیرا توده مردم به نظام خلافت سلطنتی عادت کرده بودند وتنها براین باور بودند که حاکمان آن نظام که متشکل از بنی امیه بودند عناصر فاسدی بودند که می بایست به کنار می رفتند و از خانواده پیامبر(ص) کسانی به این مقام دست می یافتند، زیرا اگر خلافت از آن قریش است بنی عباس به آن محق تر هستند. تفکر عمومی با تفکر عباسی همراهی داشت از این رو آنان زمام امور را به دست می گیرند و به جای پذیرش نظام ولایی همان نظام خلافت سلطنتی را تثبیت می کنند با عناصر جدید که همان حاکمان عباسی باشند.

امام صادق(ع) در این زمان می کوشد تا مهندسی نظام ولایی با همه عناصر تمدنی آن را که امام باقر(ع) آغاز کرده بود ادامه دهد. این گونه است که همان شیوه پیشین را در پیش می گیرد و در اکمال آن می کوشد.

امام صادق همه عناصر و مؤلفه های نظام تمدن جامعه برتر ایمانی و قرآنی را به شکل کامل علمی تبیین می کند و عنصری را فروگذار نمی کند. آن حضرت در این راستا دانشمندان و نخبگانی را در همه حوزه های علوم انسانی و علوم پایه می پروراند، نخبگان و دانشمندانی که بیش از چهار هزار نفر را شامل می شوند و افرادی چون هشام بن حکم و هشام بن سالم در علم کلام و اصول اعتقادات، زراره بن اعین و ابی بصیر و ده ها تن دیگر در حوزه علم حقوق و فقه زندگی و همچنین جابر بن حیان در علم شیمی و دیگران در علوم دیگر از این مکتب علمی و تخصصی بیرون می آیند که قابلیت ایجاد یک نظام برتر را دارا باشند.

● هراس منصور داونیقی از حرکت های فرهنگی امام صادق(ع)

آموزش های بنیادین امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) موجب می شود که منصور دوانیقی که در عصر صادق(ع) به حاکمیت می رسد از قدرت پیدا و نهان امام صادق(ع) به وحشت افتد. وی که روزگاری در کنار امام(ع) می نشست، به روشنی از جاذبه و قوه تفکر و مدیریت مهندسی فرهنگی و از تمایلات احزاب عباسی به ایشان باخبر بود. از این رو بر این باور بود که آن چه مشروعیت نظام سیاسی وی را تهدید می کند نظامی است که امام صادق(ع) به عنوان امام، آن را مدیریت می کند. وی در این اواخر می کوشد تا به هرگونه شده ایشان را منکوب سازد و یا از میدان مدیریت فرهنگی و علمی به در کند. بهره گیری از برخی شاگردان امام و دراختیار گذاشتن منابع مالی و کمک های دیگر نتوانست آن چنان که باید و شاید، رقیبان جدی برضد امام وجریان تفکر نظام ولایی ایجاد کند. ازاینرو امام(ع) را نخست بازداشت خانگی کرده و سپس به سم خطرناک از صحنه روزگار برمی دارد تا به این طریق رقیب را از میدان به در برد. زمانی که حذف علمی و فرهنگی ممکن نشد بهترین روش، حذف فیزیکی است که از سوی مخالفان صورت می گیرد.

● امام کاظم(ع) و رقابت با اوج اقتدار خلافت سلطنتی

خاندان عباسی همواره می کوشیدند تا با حذف فیزیکی، جریان رقیب را بی تأثیر کنند؛ خطری که همواره نام ابن رسول الله(ص) ایشان را تهدید می کرد و مشروعیت نظام سیاسی را از نظر مشروعیت دینی نیز با خطر جدی مواجه می ساخت. با آن که عصر منصور و مهدی و هارون و مأمون عصر اوج اقتدار تمدنی خلافت سلطنتی است اما این همه، اوجی شیشه ای است که به تلنگری فرو می شکند.

عباسیان می کوشیدند تا با ایجاد رقبایی برای امام موسی(ع)، وی را تضعیف کرده و موقعیت ایشان را باخطر جدی مواجه سازند. در این زمان است که حتی مذهب اسماعیلی را در برابر مذهب امامی قرار می دهند. تا این زمان، فرقه های کوچک و بزرگی به عنوان رقیب ایجاد شده بودند و حتی مذهب زیدی به صورت مستقیم در برابر امام می ایستاد. در این دوره براساس تز دشمن دشمن من، دوست من است، عباسیان به عناصر مدیریتی زیدی نزدیک می شدند ولی این اقدام سودی به حال ایشان نداشت؛ زیرا در تفکر زیدی همانند خوارج عدم مشروعیت نظام سیاسی عباسی، حرف اول را می زد. از این رو عباسیان به سوی مذاهب و فرقه های دیگر متمایل می شدند تا امام به حق را در تنگنای سیاسی و مشروعیت دینی قرار دهند.

مذهب اسماعیلی، نخست بسیاری را به خود جلب و جذب می کند ولی دیری نمی پاید که از پیروان آن کاسته می شود منصور دوانیقی می کوشید تا بفهمد مدیریت به چه کسی واگذار می شود ولی امام صادق(ع) زیرکانه وی را گمراه می سازد و حتی در یک وصیت نام منصور دوانیقی را نیز می گنجاند.

● چالش هارون با امام کاظم(ع)

به هر حال امام(ع) به قدرت الهی و علم لدنی خویش، مدیریت جامعه ای را به دست می گیرد که امامان پیش از او ساخته بودند. هارون الرشید همواره از قدرت بی چون و چرای امام کاظم و نفوذ معنوی ایشان می هراسید. از این رو در اوج قدرت و اقتدار حکومت خلافت سلطنتی، این اندیشه نظام ولایی با مهندسی کامل آن بود که رقیب جدی آن به شمار می رفت. هارون نظام سیاسی خویش را از درون با چالش های جدی مواجه می بیند. در دستگاه خلافت سلطنتی، حتی در حوزه وزارتی عناصر امام(ع) نفوذ کرده و به هدف یاری به نظام ولایی فعالیت می کنند. جاسوسان هر روز اخبار وحشتناکی را گزارش می کنند که می تواند نظام خلافت سلطنتی را همانند حکومت یزیدی و اموی از هم فرو بپاشاند.

● امام کاظم خلیفه قلبها

وجوهات بسیاری به جای آن که به دربار روانه شود به وکیلان و یا خانه امام(ع) روانه می شود و مردی قدرتمند و ثروتمندتر از امام کاظم(ع) نیست با آن که بسیاری را خرج و هزینه دوستان و پیروان می کند. این پول ها به او کمک می کند که به پیروان ضعیف و ناتوان خود کمک کند. وی را باب الحوائج می خوانند زیرا هیچ حاجت مندی را بی بهره برنمی گرداند. این گونه است که خلیفه قلب ها می شود و همان نظامی را تقویت می کند که رقیب جدی نظام خلافت سلطنتی است.

هارون پس از نومیدی به این نتیجه می رسد که می بایست امام را در بازداشت خانگی قرار دهد. بدین ترتیب آن حضرت سال ها در بازداشت قرار می گیرد و زمانی که هارون از این راه نیز به نتیجه نمی رسد ایشان را به سیاه چال می اندازد و دژخیمان را بر او مسلط می سازد. با این همه امام جامعه ای را چنان که می خواهد از دور مدیریت می کند و حتی دژخیمان خویش را تحت تأثیر قرار می دهد.

● مدیریت وکیلان در غیاب امام

در این زمان وکیلان وی در همه جا جامعه را مدیریت می کنند و نخبگان و دانشمندان دست پرورده او آموزش های مشخصی را به فعالان می دهند. فعال ترین حزب رقیب در عصر عباسی حزب علویان است که با مدیریت امامان(ع) ایجاد شده است. هر قیامی به گونه ای، مرتبط با آنان است از این رو هارون خطر را در خود امام می یابد. شاگردان امام نیز با انواع شگردهای مختلف خود را به وی می رسانند و دستورهای لازم را می گیرند. این گونه است که امام(ع) نظام تشکیلاتی را می سازد که دارای گروه های متجزا و متشکل می باشد. هر گروه خود دارای رهبری خاص است که از وی به عنوان وکیل یاد می شود. وکیل ممکن است صراف و بزاز و تمار یا حتی وزیر باشد. آنان خود را به امام رسانده و دستورهای خویش را جداگانه دریافت می کنند و گروه خود را بر پایه آن مدیریت می کنند. این نظام، تشکیلاتی است که بعدها می خواهد امام رضا(ع) را به قدرت برساند و مأمون با آگاهی به این که قدرت یابی آن به معنای تشکیل نظام ولایی است با ترفندی می کوشد تا از ایجاد آن جلوگیری کند.

هارون پیش از این مسئله را درک کرده بود. برای همین محدودیت ها را تشدید می کند و می کوشد با شناسایی رهبران و وکیلان، گروه ها را به تشتت و درگیری بکشاند. ولی وی در این کار موفق نمی شود و در نتیجه ناچار می شود تا خود امام را به شهادت برساند.

از آن جایی که شهادت آن حضرت کاری آسان و ساده نبود و موجبات طغیان را فراهم می کرد ایشان را به گونه ای خاص مسموم می کند و به افراد می سپارد تا اعلام کنند امام رافضیان، خود مرده است. با این همه شورش های چندی درمی گیرد که با خشونت هر چه تمام تر سرکوب می شود.

امام کاظم(ع) در عصری به حکومت و امامت می رسد که حکومت های رقیب وی فرعون های زمانه خود بوده اند و دارای ارتشی ظاهری و پنهانی بودند که شرق و غرب عالم را در بر می گرفت. آن حضرت(ع) با ایجاد تشکیلات و سازمان وکیل محور کوشید تا مدیریت هر بخشی را به وکیلی بسپارد و آنان بودند که در جاهای مختلف جهان، جامعه نخبه را مدیریت می کردند و زمینه های تأثیرگذاری ضدخلافت سلطنتی را فراهم می آوردند. این گونه است که این هسته های به ظاهر پراکنده و در اصل وکیل محور، توانستند قیام های پیاپی را در عصر مأمون و امین به راه اندازند و مشروعیت خلافت سلطنتی را با خطر فروپاشی مواجه سازند.

تلاش های آن حضرت سرانجام موجب می شود تا مأمون به نوعی مشروعیت خلافت سلطنتی را زیرسؤال ببرد و نظام ولایی را امضا کند هر چند که بعدها وی نیز همان راهی را می رود که دیگر طاغوت ها و فرعون های زمانه رفتند.

● نگاهی گذرا به زندگی و رخدادها

امام موسی کاظم(ع) پس از شهادت پدرش در شوال سال .۱۴۸ ه. ق و در زمان خلافت منصور عباسی به امامت رسید و به مدت ۳۵ سال امام شیعیان بود و نقش به سزایی در گسترش معارف شیعی داشت. وی در دوران امامت، چندین بار توسط خلفای عباسی دستگیر و زندانی گردید. تنها در دوران خلافت هارون الرشید، به مدت چهار سال زندانی بود. امام موسی کاظم، در ۲۵ رجب ۱۸۳ه.ق، در سن ۵۵ سالگی، به وسیله زهری که در زندان سندی بن شاهک به دستور هارون الرشید به آن حضرت خورانده شد، به شهادت رسید. آرامگاه وی درشهر کاظمین در کشور عراق واقع است.

خلیل پورمنصوری



همچنین مشاهده کنید