پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

تو دیگر اسطوره ای را نشکن


تو دیگر اسطوره ای را نشکن

علی دایی را می خواهم از یک گفت و گوی دو ساعت و نیمه که قرار بود بیش از ۳۰ دقیقه به درازا نکشد به یاد آورم

علی دایی را می خواهم از یک گفت و گوی دو ساعت و نیمه که قرار بود بیش از ۳۰ دقیقه به درازا نکشد به یاد آورم. در لابی هتل لاله و در آخرین روزهای اسفند ماه سال ۸۶ خورشیدی. می خواهم برگردم به شبی که برای گفت و گو با سرمربی سایپا و چهره شاخص فوتبال ایران در سال ۸۶ روبه روی او نشستیم و از فروردین تا اسفند را با هم قدم زدیم اما می خواهم برگردم به تشخص او به وجاهت مردی که هنوز نه شنیده بود و نه گمان می کرد که ردای سرمربیگری تیم ملی را بر تن او بپوشانند. لحظه ای که مردی مسن و جاافتاده با ظاهری آراسته و مرتب و ادبیات و رفتاری که همگی نشانگر جایگاه ایده آل اش به لحاظ اقتصادی، فرهنگی و تحصیلی بود به سمت جمع ۴ نفره ما آمد. اجازه ای خواست، پوزش طلبید، سالنامه قطورش را باز کرد، صفحه انتخاب شده را با یک روان نویس پیش روی دایی گرفت و البته چنین گفت: «آقای مهندس! آیا می توانم دست خطی از شما داشته باشم !»

علی دایی این است. مردی که در فوتبال «داش آکلی» و «داش مشتی گری» ایران هرگز با عناوین و القاب رایج همراهی نشد. نه سلطان لقب گرفت که گماشته هایش همراهی اش کنند، نه ژنرال شد، نه «آق علی» صدایش زدند، نه اجازه داشتند حرمت او را با شفاهیات لکه دار کنند. علی دایی اگر از سوی فردی متشخص، با تشخص و احترام صدا زده می شود، به واسطه تفاوت هایی است که از خود بروز داده. علی دایی چقدر نیازمند این مقدمه است تا ثابت شود چون اویی که در دانشگاه صنعتی شریف مهندسی متالوژی خوانده و آقای گل جهان را در پیراهن تیم ملی به دست آورده، با سایرین متفاوت است تقاوت ها را اما گاهی در وجود او به سختی پیدا می کنیم...

از مناظره ای که دو سال قبل در استودیوی صدا و سیما انجام شد، فقط تبعاتش باقی مانده است. محمد مایلی کهن یکی از میهمانانی بود که مقابل رضا جاودانی و اردشیر لارودی نشست. تندی حرف های مایلی کهن، دایی را بر آن داشت تا وکیلش را برای دفاع از حیثیت خود راهی دادگستری کند اما علی دایی که گوش شنوایی داشت برای شنیدن گفته ها (یا به عبارت خود او اتهامات) مایلی کهن، چگونه گوش بر سایر نقدها بست

در همان مناظره دوسویه، محمد مایلی کهن رقیبی داشت از جنس مربیگری و فوتبال. اردشیر لارودی (که شاید سال ها بعد و وقتی از کنارمان رفت تازه یادمان بیفتد تا برایش بنویسیم بیش از ۳۰ ملی پوش به فوتبال ایران هدیه داده و روزنامه نگاری ورزشی و روزنامه ورزشی را در این سرزمین متولد کرده است) به شکلی متفاوت از مایلی کهن به ناکامی تیم ملی در جام جهانی می نگریست. لارودی بعد از تمام حملات محمد مایلی کهن یک نطق کوتاه داشت: «روزی که علی دایی را در سن ۳۸ سالگی به تیم ملی دعوت می کردند، من در رسانه خودم نوشتم او ابزار سرمربی تیم است...»

لارودی استدلال خاص خودش را داشت: «بازیکنی را در ۳۸ سالگی به تیم ملی دعوت می کنند. آقای مایلی کهن! همین امروز اگر به شما هم بگویند بیا و برای تیم ملی بازی کن، می روی... چون عاشقی، هم برای پیراهن تیم ملی و هم برای فوتبال. وقتی تیم پیروز می شد به نام برانکو و فدراسیون بود. امروز که شکست می خوریم شما نه با سرمربی تیم کاری دارید و نه با فدراسیون. فرشاد پیوس شاگرد من بود، پسر من بود، محصول زندگی ام بود در زمین خاکی ها! درست مثل بهتاش فریبا، مثل ناصر محمدخانی، مثل همین محمد دادکان، مثل حمید استیلی و... روزی همین فرشاد اواسط دهه ۷۰ پیش من آمد و گفت: «به من گفتند می خواهیم به تیم ملی دعوتت کنیم!» گفتم فرشاد نرو! گفت «ولی سرمربی گفته...» گفتم روزی که تیم ببازد، تو را یقه می کنند، نه او را!»

علی دایی البته شنیده است که محمد مایلی کهن همان جا مدعی شد او را فشارهای سیاسی به تیم ملی می آورد، نه سرمربی و البته نمی دانیم آیا خشمی که وجود دایی را پس از این جملات فرا گرفته، به او اجازه شنیدن دفاعیه اردشیر لارودی را می داد که گفت: «دفعه بد دعوتش نکنید، ببینیم صدای کدام رجل سیاسی درمی آید!»

علی دایی باید آن متن کامل دیالوگ های حاضران در برنامه آخر شب بهاری سیما را می شنید تا دیگر نیازی به دفاعیه وکیلی همچون «پیش بین عسگری» نداشته باشد. باید می شنید تا بداند تفاوت دفاعیه های دو نفر یکی در صدا و سیما و دیگری پای میز محاکمه بسیار است اما انگار نشنیده بود!

امروز و دو سال و اندی پس از دیروزی که به روایت قلم کشیدیم، علی دایی خواسته یا ناخواسته، آگاهانه یا از روی احساس و غریزه، رفتاری مشابه آخرین مربی اش در تیم ملی را تکرار کرده است. این بار نام کریم باقری که بی شک اسطوره هواداران یک باشگاه مردمی شده را در سیاهه ملی پوشان قرار می دهد و بی تردید موجی از محبوبیت و توجه را به سوی تیم خود می کشد اما همین انتخاب چقدر به ماهیت حضور دایی در تیم برانکو نزدیک است آیا همین که یک بزرگتر در تیم حضور داشته باشد تا با پیروزی های احتمالی نقش دعوت کننده پررنگ شود و در روز شکست، گوشه ای از دامن ناکامی و سهام انتقاد با همان ستاره تقسیم شود، هیچ نقشی ندارد علی دایی در تیم خود چقدر به کریم باقری نیاز داشت

حتی از نگاه کاتب این مقال، حضور باقری جاذبه ای است در تیم ملی اما این فقط یک نگاه سطحی و هوادارگونه است. تجربه قدیمی (در مورد شخص علی دایی و بسیاری دیگر ولو در ابعادی وسیع تر مانند اولیور کان در تیم ملی آلمان) این دلهره و نگرانی را شکل می دهد که پیشینه باقری و محبوبیت او در حضور دوباره اش در تیم ملی دستخوش خطر نشود!



همچنین مشاهده کنید