پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

علی آبادی ناظر شماره ۳


علی آبادی ناظر شماره ۳

ماکیاولی معتقد است که در سیاست برای رسیدن به هدف, این آزادی وجود دارد که از هر وسیله و ابزار استفاده یا هر راهی را که دلت می خواهد انتخاب کنی بر سر راه سیاست آن هم در دنیای پسامدرن, اخلاقیات نقش چندانی بازی نمی کند

دعوت به عمل می آورم از مهندس علی آبادی به گفت وگویی در حوزه عمومی. می خواستم پیشاپیش این گفت وگو به نکاتی اشاره کنم که روشنگر بعضی از ابهاماتی باشند که در این مسیر، گاه و بی گاه، به عنوان پل های ارتباطی بین دو تفکر نمایان می شوند. متذکر می شوم اگر در این گفت وگو از کسی گفتاری بازگو می شود، مطمئناً بدون در نظر گرفتن جهت و بینش سیاسی این شخص و صرفاً به دلیل متجانس بودن این گفتار، با شیوه تفکری است که ما به وسیله آن در این گفت وگو می خواهیم به فوتبال نگاه کنیم.

مساله دیگر اینکه از شما تقاضا دارم پیرو آنچه که مشخصه یک حوزه عمومی است سعی کنید که نه به عنوان مهندس علی آبادی رئیس ورزش ایران و مسوول فوتبال کشور بلکه به عنوان ناظر سومی که بر نظارت ما، به عنوان ناظر دوم نظارت می کند، شرکت کنید.

● گفت وگو در سیستم های اجتماعی

تعریفی است که می گویند عملکرد سیستم های اجتماعی بر پایه ارتباط کلامی است. ارتباطات در کل، زمانی به وجود می آیند که سه عمل اصلی انجام پذیرفته باشد. یک، اطلاعات باید صادر شود، دو، فهمیده شود و سه، گرفته شود.

مبنای این گفت وگو را می گذارم بر گفته «علیرضا علوی تبار» در «مطلب امکان همه چیز»؛ «... اساساً در آن دوره راه افتادن یک جریان برای انجام اصلاحات در ذهن کسی شکل نگرفته بود. فقط می دانستیم که ایران با مشکلاتی روبه رو است که باید برای آن راه حل هایی اندیشیده و یافت شود.»

● و این راه حل ها از چه طریقی و با چه راهکارهایی قابل دسترسی بود؟

«ما به این نکته رسیده بودیم که باید با گفت وگو به این راه حل دست یابیم.» دو ستون آن طرف تر علوی تبار به مطلبی اشاره می کند که من یک کلمه ایرانی هم به آن اضافه می کنم. «... یکی از ایرادات روشنفکران (ایرانی) عدم تبادل نظر و گفت وگو با یکدیگر است...» و این همان نقطه ضعفی است که من در طول دو سال گذشته در فوتبال کشور مشاهده کرده ام.

برای درست کردن؛ کسی با کسی حرف نمی زند، ببینید معضل فوتبال را نمی توان با تزریق یک آمپول بهبود بخشید یا مثلاً مشکلات تیم ملی را با اندازه گرفتن اسید لاکتیک اعضای فدراسیون شناسایی کرد و با چند تا تمرین هوازی و غیرهوازی برطرف کرد. سیستم های اجتماعی زیرساخت کاملاً متفاوتی با دیگر سیستم ها دارند؛ برای سازماندهی سیستم های اجتماعی باید مشاوره داشت آن هم با ارتباط کلامی که مجاب کننده باشد.

متاسفانه ارتباطات در دستگاه اداری ورزش اکثراً به موانعی برمی خورند که یا اصلاً صادر نمی شوند یا فهمیده نمی شوند یا اینکه اصولای گرفته نمی شوند؛ آنچه که در پهنه فوتبال انجام می پذیرد اکثراً مونولوگ هایی است که گیرنده ندارند و درست به همین دلیل است که فوتبال به هیچ وجه دچار تغییر نمی شود و در نتیجه موفقیت هم بیرون در می ماند و در عوض، آنچه که در درون می ماند چیزی نیست جز پرداختن به پست و مقام و قدرت حاصل از آن. آقای علی آبادی، علت اینکه در ابتدا از شما خواهش کردم که بدون پست و مقام اصلی تان قدم در حوزه عمومی بگذارید، همین مساله است.

در مبحث نظارت می گویند اگر قورباغه یی را در دیگ آبی بیندازیم و زیر آن را روشن کنیم، این قورباغه آنقدر در آب می ماند تا با جوش آمدن آن بپزد چون قورباغه «سنسورهایی» ندارد که جوش آمدن آب را حس کند. اتفاقاً فوتبال ما را هم در همین دیگ آب انداخته اند. آقای علی آبادی، شما، کاری با این دیگ نباید داشته باشید، بالا سر این دیگ فدراسیون است و بالا سر فدراسیون، باید گروه ناظری وجود داشته باشد که شما به عنوان ناظر سوم، بعد از فدراسیون و گروه نظارت، از حال و احوال قورباغه شناور در دیگ سوال کنید و جواب دهید، به این شکل می توانید با تسلط کامل بر ورزش مملکت، رهبری و هدایت فدراسیون ها را به عهده بگیرید. مسوول برد و باخت دیگرانند.

شخص شما مستقیماً نخواهید بود اگر این طور باشد و شما مسوول برد و باخت ها شوید، دیگر نمی توانید آن کسی باشید که با شناخت منطقی شرایط ویژه که قواعد سازمانی و دینامیسم خود را دارند تفکر متمرکزی را به وجود آورید که تصمیمات گرفته شده، روی بحران های زمان حال تاثیر مثبت داشته و امید آینده یی ایده آل را برای ما ترسیم کنند.

درست مثل تفکر آمایش زمینی. شما به عنوان آرشیتکت در رشته خودتان به خوبی می دانید که ساختارهای وابسته ولی مجزا از هم ساختارهای مستحکمی هستند، بین شما و فدراسیون ها باید لولای نظارت وجود داشته باشد. ۱۰۰ سال فدراسیون فوتبال آلمان فقط و فقط ۹ رئیس داشته است. بعضی از آنها ۲۵ سال ریاست داشته اند فقط و فقط به دلیل ساختارهای وابسته مجزا از هم. وقتی خود شما مجبور نباشید دست تان را در آب داغ برای نجات قورباغه فرو کنید، مثل دوران بعد از جام جهانی این فرصت را هم پیدا خواهید کرد تا با تفکر و تمرکز و با آرامش در نگرش، تصمیماتی برای تغییر شرایط ویژه یا تاثیر بر آن اتخاذ کنید.

آنچه مهم است این است که شما نباید در میان هیجانات فوتبال سرگردان شوید. در دستگاه ورزش مملکت ما، شما به عنوان رئیس باید دارای دو شخصیت متفاوت باشید. یک، آرشیتکتی که ورزش مملکت را از زیر خط فقر بیرون بیاورد. دو، عالم علوم اجتماعی یی که به عنوان ناظر سوم، ورای ساختارهای سطحی و اشکال فریبنده، پدیده های پیچیده اجتماعی مسکوت در عمق جامعه ورزش را به حرکت درآورده تا در لباس آن کسی که می بیند آنچه که دیگران نمی بینند، عملکرد معین و مشخصی داشته باشد.

● فوتبال درون زا، فوتبال برون زا

عزت الله سحابی در گفت وگو با کیوان مهرگان معتقد است؛ مشروطه در ایران یک داستان تراژیک است. پدیده یی ناقص الخلقه که در بدو تولد حنجره اش را استبداد فشرد و مغزش را استعمار نشانه گرفت... در ایران آن زمان یک عامل بیرونی استعماری وجود داشت که از رشد افراد... جلوگیری می کرد... همچنان که بعضی از نیروهای روشنفکری ما درون زا رشد نکردند تا به دموکراسی برسند، صنعتگران ما هم همین گونه بودند.

● درون زا را بیشتر توضیح می دهید؟

یک پدیده هم می تواند درون زا باشد و هم برون زا. پیدایش دموکراسی در ایران برون زا بود... آرزوی ایرانیان که آرام آرام رشد کرده بودند، تغییر بود، اما این افراد دموکراسی را نمی شناختند در حالی که مثلاً در فرانسه از یک قرن قبل از انقلاب افرادی مانند روسو و مونتسکیو فرهنگ دموکراسی را در جامعه خلق و رایج کرده بودند... بنابراین آنچه در آن کشورها اتفاق افتاد بیشتر یک پدیده درون زا بود. طبقه یی از درون جامعه رشد کرده بود و گروهی دیگر هم فرهنگ ساز بودند مثل روسو که این حلقه ها بعدها با هم جمع و هماهنگ شدند. انقلاب کبیر فرانسه در سال ۱۷۸۹ محصول همکاری اینها بود.

متاسفانه باید بگویم که فوتبال ما پدیده ناقص الخلقه برون زایی است که با پشت سر گذاشتن دوران آماتوری و شروع حرفه یی گری حنجره اش را دلال ها می فشارند و مغزش را سیاست های نواستعماری نشانه گرفته اند. خیلی اجمالی می پردازم به ساختار این ورزش برون زا. دوران قبل از ۸ سال و دوران بین ۱۴ تا ۱۸ با دوران بین ۸ تا ۱۴ سال تفاوت های زیادی دارند. دوران ۴ تا ۸ سال مرحله شناخت است.

آشنا شدن با ورزشی که باید دید دوستش دارم یا نه، مستعد برای پیشرفت هستم یا نه، مخصوصاً افعال را در اول شخص مفرد صرف می کنم چون در این رده سنی فردیت در اوج خودش است. کودکان ۴ تا ۸ ساله به علت ضعف فنی و تاکتیکی هیچ چیزی به غیر از خودشان و توپ را نمی بینند و چون همه کارهایشان در منزل توسط مادر انجام می شود موجوداتی می شوند خارج از هر نوع گروه بندی اجتماعی.

از سن ۱۴ تا ۱۸ سال هم به علت تغییرات فیزیولوژیکی در بدن و شروع رشد عرضی و طولی و دوران گذار از بچگی به بلوغ، فوتبال به دوران سختی از سازندگی برمی خورد که احتیاج به متخصصان کارآزموده دارد. دوران ۸ تا ۱۴ سالگی مرحله شکل گرفتن و مستحکم شدن روابط اجتماعی است. درست دورانی که فوتبال ما در آن غیرفعال است. در این رده سنی ما مدارس فوتبال را داریم که در سه ماه تابستان با تشکیل گروه های پر تعداد هیچ گونه روابط اجتماعی پایداری بین بازیکن و تیم، بازیکن و بازیکن، بازیکن و باشگاه، بازیکن و تماشاگر و بازیکن و رسانه ها به وجود نمی آورند.

در فوتبال پایه، رده سنی ۴ تا ۸ سال که نداریم از ۸ تا ۱۴ سال هم که تابستان ها در مدارس فوتبال می گذرد. به این ترتیب فوتبال ما شروع می شود از زمان سختی که نوجوان ها و جوانان گرایش به گوشه گیری و انزوا پیدا می کنند و دنبال سرگرمی های فردی می روند بدون داشتن زیرساخت روابط اجتماعی گسترده یی که می بایست در دوران بین ۸ تا ۱۴ سالگی یاد گرفته باشند. گرفتن دیپلم، شرکت در کنکور دانشگاه و رفتن به خدمت زیر پرچم، مشغولیت های بعد از ۱۸ سال به حساب می آیند.

آقای علی آبادی شما به عنوان ناظر سوم نگاهی به این موجود ناقص الخلقه بیندازید، ۴ تا ۸ که نداریم ۸ تا ۱۴ دورانی که نوباوگان و نونهالان روابط اجتماعی، روحیه جمع گرایی و تیم بودن را باید بگیرند، در مدارس تابستانه فوتبال با مجموع حداکثر ۱۸۰ جلسه تمرین بدون مسابقه می گذرانند. در همین مدت ۶ سال، فوتبال درون زا علاوه بر ۷۲۰ جلسه تمرین در باشگاه بیش از ۱۸۰ مسابقه هم برگزار کرده است، بدون محاسبه تمرینات و مسابقات ۴ تا ۸ سالگی و ۱۴ تا ۱۸ سالگی.

نتیجه این می شود که فوتبال برون زای ناقص الخلقه ما وقتی به جریان حرفه یی وارد می شود یکباره با محیط فراگیرنده یی مواجه می شود که مجموعه یی از سیاست، تجارت، صنعت، رسانه های جمعی، آژانس ها و دلال ها و سیاست های نواستعماری سهم خود را از او مطالبه می کنند. مجموعه یی که برشمردم این موجود ناقص الخلقه را بزرگ و سالم جلوه می دهند تا از این راه به منافع خصوصی خود دست پیدا کنند.

در حقیقت فوتبال برون زای ما با تفکر خاصی بزرگ نشده است تا بتواند در رابطه متقابل با مجموعه یی که برشمردم قرار گیرد. فوتبال برون زای ما خالی از هر نوع تفکر، بری از ارزش های علمی و فرهنگی، عاری از شخصیت های همطراز با شخصیت های موجود در مجموعه های برشمرده به ابزاری برای تبلیغ و سودجویی تبدیل شده است.

آقای علی آبادی بیایید و بر صندلی ناظر سوم بنشینید و بنگرید منظره یی که در آن این پدیده برون زا به علت جالب بودنش برای مردم مورد چه سوءاستفاده هایی قرار می گیرد. اگر فوتبال برون زای ما با تفکر بزرگ شده بود هرگز دچار این اختلالات و شکست ها و سرخوردگی ها نمی شد.

● فوتبال سیاسی

ماکیاولی معتقد است که در سیاست برای رسیدن به هدف، این آزادی وجود دارد که از هر وسیله و ابزار استفاده یا هر راهی را که دلت می خواهد انتخاب کنی. بر سر راه سیاست آن هم در دنیای پسامدرن، اخلاقیات نقش چندانی بازی نمی کند.

فوتبال درون زا با ساختاری مستحکم و پشتیبانی فیفا، خود سیاست معین و مشخصی دارد که در رابطه متقابل با سیاست کلی قرار گرفته و پیشروی سیاست جهانی را فقط تا مرز فوتبال به عنوان سیستم اجتماعی مجاز دانسته و شدیداً جلوی دخالت سیاست در این سیستم را با وضع قوانین مستحکم گرفته است. سیاست، آنجایی که فوتبال برون زا است و به همین جهت پیشرفت و توسعه نیافته است؛ سعی در اعمال نفوذ می کند.

جالب بودن فوتبال و اهمیت آن در میان مردم، بستری برای تبلیغات سیاسی احزاب و سیاستمدارانی است که از این راه می خواهند به اهداف تعیین شده برسند. سیاستمدار برای رسیدن به اهدافش از فوتبال بدون هیچ گونه معذوریت اخلاقی استفاده تبلیغاتی می کند. «هدف وسیله را توجیه می کند» در کشورهای در حال توسعه کوتاه ترین راه وزیر شدن، رئیس فدراسیون شدن است.

آقای علی آبادی از شما به عنوان ناظر شماره ۳ می خواهم به رئیس ورزشی بنگرید که شرایط انتخاب یک فرد سیاسی را در رأس فدراسیون فراهم می آورد، فکر نمی کنید که رئیس ورزش خودش مجبور شود در شرایط بحرانی برای نجات قورباغه دست در آب داغ کند؟ فکر نمی کنید که با یک رئیس فدراسیون سیاسی لولای نظارت حذف شده و در نتیجه ساختاری وابسته ولی غیر مجزا به وجود می آید که از استحکام چندانی برخوردار نیست؟ به عنوان ناظر سوم، موفقیت فوتبال و شما زمانی است که سیاست نتواند در فوتبال دخالت کند و رابطه وابستگی بینابین و متقابل را بپذیرد.

‌● فوتبال تجاری و صنعتی

فوتبال نه تجارت است و نه صنعت ولی صنعت و تجارت از فوتبال به عنوان کالای ویژه استفاده می کنند. آنچه که فوتبال احتیاج دارد، صنعت تولید می کند و از آن استفاده های کلان می برد. این پروسه اشکالی ندارد ولی ما پروسه تولید و مصرف را می شناسیم اگر نهادهای حمایت از مصرف کنندگان در دنیا وجود نداشته باشند صنعت در تولید حد و مرز نمی شناسد؛ تجارت هم به همین شکل عمل می کند. محبوبیت این ورزش نزد مردم عاملی است که به وسیله آن می شود تا عمق خانواده نفوذ کرد. تبلیغات، تبلیغات و تبلیغات.

فوتبال بهترین شکل ارتباط با مردم برای تبلیغات صنعتی و تجاری است. در صنعت مهمترین مورد، تولید محصول است و در تجارت، فروش این محصولات مورد اصلی است. خریدار باید محصول را بشناسد؛ قیمت و عرضه باید مناسب باشد تا در عرصه رقابت بتوان به پیروزی دست یافت. این کار به عهده مارکتینگ و بازاریابی است.

تبلیغات عامل عمده مارکتینگ و بازاریابی محسوب می شود؛ تا اینجای کار هیچ عیبی در کار نیست ولی وقتی که اسپانسرها با پول های کلان، فوتبال را وسیله تبلیغات صنعتی و تجاری قرار می دهند دیگر رحمی به خود فوتبال نمی کنند. در غرب، فوتبال درون زا پابه پای سیاست، صنعت، تجارت، آژانس ها و دلال ها و رسانه های جمعی آنقدر بزرگ شده است که بتواند در مقابل هجوم این سیستم ها پایداری کند. در فوتبال درون زا تفکر، همگام با دیگر سیستم های موجود توسعه و پیشرفت می یابد و به همین دلیل می تواند استقلال خودش را در بطن جامعه حفظ کند ولی با تمام این اوصاف، گاه شرایطی به وجود می آید که دخالت سیستم های دیگر، در فوتبال به عنوان سیستم اجتماعی مشهود است.

حضور فیفا در این موارد است که اهمیت پیدا می کند. طرح قوانین عدم مداخله در امور فوتبال از طرف فیفا، صرفاً به خاطر محافظت از موجودیت این ورزش همه گیر و مردم پسند است و منظور، مقابله و ایجاد جزیره یی به نام فوتبال نیست، فوتبال مثل یک کیک خامه یی است که اگر در یخچال گذاشته نشود، خیلی زود فاسد می شود و از بین می رود. با بررسی بیشتر این ورزش در ارتباط با دیگر سیستم های موجود در جامعه به اهمیت نظارت، حفاظت و کنترل آن بیشتر پی می بریم به خصوص زمانی که تشکلی برون زا داشته باشد.

بهمن فروتن



همچنین مشاهده کنید