جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

صلح را تصور کن


صلح را تصور کن

گذری بر تاریخچه گروه بیتلز و زندگی جان لنون

اوج محبوبیت گروه بیتلز در دهه ۶۰ بود و کنسرت ها و آلبوم هایشان با چنان استقبال هیجان انگیزی روبه رو شده بود که جان لنون - لیدر اصلی گروه- در مصاحبه یی جنجالی با مارین کلیو روزنامه نگار بریتانیایی گفت؛ «حالا ما از عیسی محبوب تریم.» او در آن مصاحبه همچنین گفته بود نمی داند از میان مسیحیت یا راک اند رول کدام یک زودتر از یادها می روند. این اظهارنظر لنون در آن زمان غوغایی به پا کرد. رادیو محلی بیرمنگام اعلام کرد صفحه های بیتلز سوزانده شده اند. مردم امریکا و آفریقای جنوبی هر جا آلبومی یا صفحه یی یا نشانی از بیتلز گستاخ می دیدند، به آتش می کشیدند و کنسرت های آنها لغو شد. موضع گیری بیتلزی ها، اما بسیار خونسردانه و عجیب بود؛ «آنها اول باید آلبوم های ما را بخرند و بعد آتش شان بزنند.» رسانه ها دست بردار نبودند، به خصوص امریکایی ها که عرصه را بر جان لنون تنگ کرده بودند. لنون سرانجام اشتباهش را پذیرفت و در یک کنفرانس خبری، رسماً به خاطر این اظهارنظر عذرخواهی کرد، اما اظهار ندامت او مورد قبول کلیسا قرار نگرفت و همچنان منفور کلیسا بود. اکنون که ۲۸ سال از مرگ جان لنون و ۴۲ سال از اظهارنظر خشم برانگیز او گذشته، واتیکان او را به خاطر گفته هایی که در ۱۹۶۶ بیان کرده بود، بخشیده است و روزنامه نیمه رسمی اوسرواتوره رومانو که در مقر کلیسای کاتولیک در واتیکان منتشر می شود با ستایش از جان لنون نوشته او تنها قصد خودنمایی داشت.

● لیورپولی ها

جان وینستون لنون ساعت ۷ صبح ۹ اکتبر ۱۹۴۰ در خانواده یی از طبقه کارگر لیورپول به دنیا آمد. در پنج سالگی به خاطر بدرفتاری از مدرسه اخراج شد. او سال های کودکی را نزد خاله اش سپری کرد و اولین گیتارش را به عنوان هدیه تولد از او گرفت. جان دوست داشت مانند پدرش ملوان شود، اما پس از گوش دادن به آهنگ های الویس پریسلی به موسیقی روی آورد. در دوران دبیرستان گیتار می زد که با «پل مک کارتنی» آشنا شد و در مارس ۱۹۵۷ گروه موسیقی راک اند رول «مردان معدنچی» را پایه گذاشتند. قبل از آن در چند اجرای محدود، آنها نام «بلک جک ها» را روی خودشان گذاشته بودند اما چون در مدرسه «بانک معدن» درس می خواندند نام «مردان معدنچی» را برای خود انتخاب کردند. ترانه یی که آنها هر روز در مدرسه می خواندند، این گونه شروع می شد؛ «معدنچی ها، قبل از تولد هم قدرتمند بودند.» با اضافه شدن «جرج هریسون» و «رینگو استار» گروه آنها کامل شد.

در اکتبر ۱۹۵۹ جان لنون، پل مک کارتنی و جرج هریسون به دعوت برنامه تلویزیونی «کارول لی وایز» پاسخ مثبت دادند و در آن برنامه خود را «Johny and the moondogs» معرفی کردند. در سال ۱۹۶۰، عضو جدید گروه، استیوارت ساتکلیف که برای خود نام «سوسک» را انتخاب کرده بود، این ایده را به وجود آورد که نامی با ترکیب سوسک برای گروه انتخاب شود. آنها خود را «سوسک های نقره یی» نامیدند. برایان کاسار که رهبر یک گروه لیورپولی دیگر به نام «Cass and cassanovas» بود، به سبک نام گروه خودش، پیشنهادی به اعضا داد. او نام «Long John and the silver beatles» را پیشنهاد کرد که جان لنون از صفت Long خوشش نیامد. آنها لانگ جان و سیلور را حذف کردند و نهایتاً به نام«بیتلز» رسیدند و این گونه «بیتلز» به دنیا آمد. جان لنون، پل مک کارتنی، رینگو استار و جرج هریسون اعضای این گروه به زودی تبدیل به ستاره های موسیقی راک و پاپ بریتانیا شدند.

اعضای بیتلز با لهجه لیورپولی اصیل شان، آواز می خواندند و در مصاحبه های مختلف ابایی نداشتند که با همین لهجه صحبت کنند. این در حالی بود که تا آن زمان، هیچ کس در صحبت های رسمی یا خواندن آواز و حتی در فیلم های سینمایی با لهجه یی غیر از لهجه رسمی لندنی صحبت نمی کرد. اما بیتلزی ها از همان آغاز سعی نکردند لهجه شان را میان سازها مخفی کنند. آنها سبک خودشان را آفریده بودند و بر همین مبنا سعی می کردند ارژینال باشند. شهرت بیتلز با حضورشان در یک شوی تلویزیونی امریکایی به سال ۱۹۶۴ از مرزهای بریتانیا فراتر رفت و به عنوان یکی از مشهورترین گروه های موسیقی جهان بر سر زبان ها افتاد.

بیتلز در دوران فعالیت شان، ۱۲ آلبوم رسمی منتشر کردند. اولین آنها آلبوم موفق «Please, Please me» بود که در مارس ۱۹۶۳ به بازار عرضه شد. آهنگ اصلی آلبوم در صدر جدول موسیقی بریتانیا و ایالات متحده قرار گرفت و همین آهنگ، باعث شهرت و محبوبیت آنها شد. آنها همان سال آلبوم دوم شان به نام «با بیتلز» را نیز منتشر کردند. سنت دو آلبوم در یک سال طی سال های ۱۹۶۴ و ۱۹۶۵ هم تکرار شد و بیتلزی ها، در عرض سه سال، شش آلبوم بسیار موفق ارائه کردند تا نشان دهند آمده اند رکوردها را جابه جا کنند. در سال۱۹۶۴ پنج ترانه آنها به ترتیب در مکان های اول تا پنجم پرفروش ترین ترانه های بریتانیا قرار گرفت و پیش از آغاز سال۱۹۶۵، در جدول ۵۰ آهنگ پرفروش سال، ۲۹ آهنگ متعلق به بیتلز بود. باورکردنی نبود اما آنها آنچنان محبوبیتی کسب کرده بودند که هرچه می گفتند را جوانان با ولع می بلعیدند. جان لنون اوایل گفته بود؛ «روزی می رسد که ما به بزرگی الویس پریسلی شویم.» اما آنها الویس را نیز پشت سر گذاشتند. سفرهای موفق در سرتاسر بریتانیا و امریکا برقرار بود و هر آهنگ جدید بیتلز، به جدول پرفروش ها راه پیدا می کرد. آنها وارد زندگی جوانان هم عصر خود شده بودند و هرچه می پوشیدند یا هرچه می گفتند، با سرعتی باورنکردنی، همه گیر می شد.

● نفرت از جنگ و منادی صلح

در سال ۱۹۶۲ جان لنون با سینتیا پاول هم مدرسه یی اش ازدواج کرد. حاصل این ازدواج که شش سال بعد به جدایی انجامید، پسری به نام جولیان بود.

پس از گذشت چندی اعضای بیتل ها علاوه بر همکاری در گروه، به صورت انفرادی نیز موسیقی اجرا می کردند. بالا گرفتن تنش میان لنون و مک کارتنی دو عضو اصلی بیتلز که بیشتر آهنگ های این گروه ساخته آنهاست، منجر به پاشیدن گروه از هم در سال ۱۹۷۰ شد. لنون در سال ۱۹۶۸ آلبومی با عنوان «دو باکره» با همکاری یوکو اونو معشوقش منتشر و در سال ۶۹ با او ازدواج کرد. او در مقدمه آلبوم «Once Upon A Time» درباره چگونگی انتخابش توسط لنون می نویسد؛ «از اینکه جان بخواهد در میان هزاران دختر جوان و زیبایی که دور و برش بودند، یک آسیایی را که از او بزرگ تر است، انتخاب کند، سخت شگفت زده بودم. هرگز چنین چیزی در باورم نمی گنجید...»

جان، یوکو اونو را انتخاب کرد، چون در او چیزی می دید که در هزاران دختر دیگر دور و برش نمی دید و صحت این انتخاب زمانی مشخص شد که ردپای او در بلوغ فکری و جهش هنری لنون به وضوح دیده شد. ازدواج جان و یوکو ماجرای پرسروصدایی داشت. آنها برای ماه عسل به هتل الیزابت مونترال رفتند و به نشانه اعتراض به جنگ در سراسر دنیا، یک هفته اعتصاب کردند و از اتاق خارج نشدند. آنها تابلوی بزرگی با عنوان Bed Peace را بالای سر خود نصب کرده بودند و در این مدت خبرنگاران زیادی عکس ها و گزارش های مفصلی از اعتراضات این دو در ماه عسل منتشر کردند. جان برگه هایی به دیوار آویخته بود که از صلح می گفت و علیه نیکسون و همکارانش خطابه سرایی می کرد. ترانه «تصور کن» در این فضا سروده شد؛«تصور کن چیزی نباشه که به خاطرش بکشی یا بمیری / تصور کن مردم عمرشونو در صلح سپری کنن / شاید فکر کنی خیالبافم / اما من تنها نیستم / آرزومه که تو هم یه روزی به ما بپیوندی / و همه دنیا یکی بشه»

اینچنین بود که فعالیت رادیکال سیاسی و ضدجنگ آنها، شهرت مضاعفی را برای این زوج در پی داشت و جان لنون سردمدار هنرمندان در راه بیداری مردم، مبارزه علیه جنگ ویتنام و گسترش صلح در دنیا شد. اغراق نیست اگر گفته شود بخش عمده یی از تظاهرات و فعالیت های ضدجنگ تحت تاثیر محبوبیت خارق العاده لنون و تلاش اش در این راه بود. البته در کنار او نباید فعالیت های دیگران را نادیده گرفت.

موسیقی بیتلز و جان لنون را می توان به دوره های مختلف تقسیم بندی کرد. دوره اول، سال های آغازین شهرت بیتلز با موسیقی و اشعار جوان و سرخوشانه با مضامین عاشقانه. آنها در این دوران درگیر حاشیه های شهرت می شوند. دوره دوم، سال های پایانی حیات بیتلز است. آنها بزرگ تر شده اند، ازدواج کرده اند و پخته تر از قبل به نظر می رسند. همین پختگی و بلوغ در اشعار و موسیقی آنها هم نمود پیدا می کند. آهنگ های این دوره بیشتر اجتماعی شده اند و جان و پل دیگر آن جوان های سرخوش سابق نیستند و Love Songها جای خود را به مضامین انسانی و اجتماعی تر داده اند. دوره سوم موسیقی جان لنون، روزهای جدایی از بیتلز است که بهتر است آن را «دوره جان و یوکو» بنامیم. در این دوران لنون بیشتر یک فعال لیدرسیاسی است تا خواننده راک؛ کسی که می تواند هزاران نفر را علیه جنگ ویتنام به خیابان ها بکشاند.

با پایان جنگ ویتنام در اوایل دهه ۷۰، لنون دست از فعالیت نکشید و در عوض بیش از فعالیت سیاسی به فعالیت های اجتماعی روی آورد. او در این سال ها - تا زمان مرگ- تلاش کرد با موسیقی خود، مردم و طبقات پایین را با حق خود آشنا کرده تا در برابر ظلم دولت ها ساکت ننشینند؛ «یک میلیون کارگر جان می کنند برای هیچ/ بهتر است آنچه که واقعاً متعلق به آنهاست را بشان بدهید/ ما شما را به زیر خواهیم کشید/ اگر به شهر سرازیر شویم»

او از تحمیق و تحقیر نسل ها توسط دولت ها ابراز بیزاری می کند و همه تلاش خود را به کار می بندد تا جوانان را بیدار کند؛ «به محض اینکه متولد می شوی مجبورت می کنند که احساس حقارت کنی/ با دریغ کردن از وقتی که در اختیار تو نمی گذارند/ تا زمانی که درد این همه عظیم است، هیچ چیزی احساس نخواهی کرد/ قهرمان طبقه کارگر چنین چیزی باید باشد...» و در نهایت می رسد به اینجا که؛ «اگر می خواهی یک قهرمان باشی خب دنبال من بیا.»

کم نیستند کسانی که دلیل ترور جان لنون در هشتم دسامبر ۱۹۸۰ را در پی همین فعالیت ها و توقف جنگ ویتنام می دانند. بر اساس گزارش پلیس فدرال امریکا (اف بی آی) که با تلاش های ۲۵ساله مورخی به نام جان وینر منتشر شده، رهبری اعتراضات ضدجنگ توسط جان لنون سبب شد وی در سال های ۱۹۷۱ و ۱۹۷۲ تحت مراقبت اف بی آی قرار گیرد. این اسناد دربرگیرنده جزییات تازه یی از پیوستن لنون به احزاب چپگرا و ضدجنگ در اوایل دهه ۷۰ میلادی در لندن است. این اسناد همچنین به مصاحبه لنون با انتشاراتی چپگرای خال سرخ و حمایتش از چریک های کامبوج که علیه امریکا می جنگیدند، اشاره می کند. اما ماموران اف بی آی تصدیق می کنند جان لنون «ظاهراً از اینکه عملاً به یک گروه خاص بپیوندد و در نتیجه به تعقیب امنیتی نیاز داشته باشد، اجتناب می کند».

● پرده آخر

هشتم دسامبر ۱۹۸۰، جان لنون در حالی که همراه با همسرش یوکو به آپارتمان خود در ساختمان داکوتا در شهر نیویورک بازمی گشت به دست یکی از طرفداران سابقش به نام مارک دیوید چپمن با شلیک چهار گلوله کشته شد. جان ساعاتی پیش از آنکه به قتل برسد، نسخه یکی از آلبوم های خود را برای دیوید چپمن امضا کرده بود. ساعاتی بعد چپمن او را هنگام ورود به مجتمع آپارتمانی محل سکونتش هدف گلوله قرار داد. جسد جان لنون دو روز بعد از قتل در گورستانی در نیویورک سوزانده شد و خاکسترش نزد همسرش باقی است. مرگ نابهنگام جان لنون در ۴۰سالگی و در اوج محبوبیت، احساسات جهانیان و به ویژه مردم بریتانیا را سخت برانگیخت. چپمن که هنگام ارتکاب قتل ۲۵ساله بود، پس از دستگیری به ۲۰ سال حبس محکوم شد، و اکنون اگرچه چند سالی است که دوره محکومیتش تمام شده، اما هنوز در زندان است و چند ماه پیش هیات رسیدگی به عفو مشروط زندانیان برای چندمین بار درخواست او را برای آزادی مشروط رد کرد. قاتل جان لنون به این هیات گفت اکنون از ناگواری عملی که مرتکب شده، آگاه است و می داند این رویداد چه تاثیری نه فقط بر سرنوشت لنون بلکه بر زندگی همسر، فرزندان و دوستداران این هنرمند داشته است. چپمن همچنین گفته بود؛ «در این مدت من به این نکته پی برده ام که در آن زمان واقعاً از ارزش جان آدمی که کشتم، آگاه نبودم. فکر نمی کردم او یک انسان است. حالا در ۵۳سالگی از اهمیت حیات یک انسان، شناخت عمیق تری پیدا کرده ام.» اما هیات رسیدگی به عفو مشروط زندانیان به دلیل نگرانی نسبت به امنیت و آسایش جامعه درخواست آزادی دیوید چپمن را رد کرد. فرصت بعدی او برای ارائه درخواست آزادی از زندان، دهم آگوست ۲۰۱۰ است. بیش از یک سال دیگر باید منتظر ماند و دید که آیا چپمن سرانجام آزاد می شود یا نه؟

مهرداد دیلمی



همچنین مشاهده کنید