پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

انحلال خاتمیسم و افتتاح موسویسم


انحلال خاتمیسم و افتتاح موسویسم

هیاهوی مخصوص دوران انتخاب موجب نخواهد شد ما از مبدع و مدعی سیطره ی موهوم گفتمان خاتمیسم و چرایی اضمحلال آن در سپهر عمومی جامعه ایرانی پرسش نکنیم مرداد ۱۳۸۶ بود که او از «بازگشت خاتمیسم» و ما از «تمنای نوستالژیک» در طرح خاتمیسم سخن گفتیم

هیاهوی مخصوص دوران انتخاب موجب نخواهد شد ما از مبدع و مدعی سیطره‌ی موهوم گفتمان خاتمیسم و چرایی اضمحلال آن در سپهر عمومی جامعه ایرانی پرسش نکنیم. مرداد ۱۳۸۶ بود که او از «بازگشت خاتمیسم» و ما از «تمنای نوستالژیک» در طرح خاتمیسم سخن گفتیم. وی در طی یادداشتی در سایت مجمع تشخیص مصلحت نظام بر آن بود که اگر کارهای غیر قانونی رقبای خاتمی سرنگیرد همه چیز در ایران، مجدداً به خاتمی منجر خواهد شد! جمله‌ی زیر را مرور کنید تا خود در این باره قضاوت کنید:

«طبیعی است که خاتمی کماکان آلترناتیو اول جامعه‌ی ماست و صرفاً از طریق راهکارها و سازوکارهای غیرقانونی! است که می‌توان جلوی هژمونیک شدن (سیطره و برتری یافتن) چنین گفتمانی را در آینده‌ی کشور گرفت. اگر رقیب وارد رقابتی آزاد، عادلانه و قانونمند و مبتنی بر رأی مردم شود، خاتمیسم باز می‌گردد و گفتمان مسلط آینده‌ی کشور خواهد بود.»!

اما همه به رأی العین دیدیم که خاتمی بدون کمترین مانع و رادعی برای حضور در دهمین دور رقابتهای ریاست جمهوری اعلام موجودیت کرد و با صدای بلند و قامتی به غایت افراشته‌تر از قبل گفت آمده است تا پیروز شود! او به سفرهای استانی رفت. سایتهای دست نشانده در پوششهای روشنفکری و محافل شعری و ادبی به راه افتاد،‌ اما دریغ از اقبال ملت. ملتی که حالا رشید شده بود و با زبان شعر و حزب فریب نمیخورد. بعدها، هم او ابرو در هم کشید و در محفل خصوصی موسوم به یاسر در جماران با لحنی بغض آلود خطاب به مخالفین انصرافاش گفت؛ چه میگویید! شما حتی نتوانستید صحن و سرای شاهچراغ شیراز را از جمعیت و مستقبلین من پر کنید؛ اما ما پیشتر می‌دانستیم و به مبدع خاتمیسم یادآوری کرده بودیم که این هیاهو تمنایی نوستالژیک بیش نیست و حاشا که ملت به عقب باز گردد و فرا گفتمان عدالت را با پارادایم بی‌اعتبار لیبرال دموکراسی معاوضه کند.

اکنون نیز از ماجرای این انحلال گفتمانی نباید به سهولت گذشت، زیرا آن انحلال و این افتتاح حاوی نکات پندآموزی است. به نظر می‌رسد نوستالژیست‌های گفتمان منحله‌ی خاتمیسم اکنون مبدع تاکتیکی موسویسم شدهاند. شگفتا، هم او که دال گفتمانیت جامعه را در خاتمی به تبیین می‌نشست، آرزوی گنجاندن نام او را در کتابهای دبستان در سر می‌پروراند و تمام حاکمیت را حسودان و مخالفین بازگشت او معرفی می‌کرد، اکنون در سایت کلمه از گفتمان جدیدی می‌نویسد که دال گفتمانیتی او نه خاتمی بلکه موسوی است. درست به همین دلیل است که باید حرفهای شیخ اصلاحات (حاج شیخ مهدی کروبی) و نگرانی حجت‌الاسلام هادی غفاری و به‌خصوص یادداشت اخیر برادر خوبمان حاج حسین شریعتمداری (ژنرال شکست) را جدی گرفت. پیداست که مشارکتی‌ها، مجاهدینیها و اصحاب خاتمیسم اکنون صرفاً برای بقا در سپهر عمومی جامعه پس از زوال گفتمان سابق به موسویسم تاکتیکی دل بسته‌اند.

تأمل و خوانش دوباره‌ی کشاکش میان موسوی و دوم خردادیان در بحران مقبولیت کاندیداتوریهای جریان موسوم به اصلاحات در انتخابات نهم ریاست جمهوری خود گواه صادقی بر مدعا یاد شده است. ابراهیم اصغرزاده دبیرکل وقت حزب همبستگی در تاریخ ۳/۷/۱۳۸۳ که خبرگزاری ایسنا آن را روی خروجی خود قرار داده بود، اظهار داشت: «انتخاب میر حسین موسوی نزد برخی اصلاح طلبان کاری سیاسی بود و آنها می‌خواستند از دوره‌ی بحران و آشفتگی بعد از انتخابات مجلس هفتم که دچار آن شده بودند، عبور کنند» و مهمتر از همه تبیین دقیق سردبیر وقت روزنامه‌ی شرق بود که ضرورت «دولت بی‌آزار» موسوی و تمنای عبور از او و برگزیدن «رئیس‌جمهور واقعی» در ذهنیت حلقه‌ی خاتمیسم را در سر مقاله‌ی روزنامه تحریر کرده بود:

«تجربه‌ی خاتمی اما نشان داد طبقه‌ی متوسط جدید هرگز در فکر برگرفتن دهان از سینه‌ی دایه‌ی دولت نیست. هشت سال دولت خاتمی به تقویت بخش خصوصی در ایران نیانجامید. طبقه‌ی متوسط جدید هنوز کارگزار دولت است و جنبش آن نیز در چارچوب دولت است. اینان یا وزیرند و مدیرکل و وکیل یا بورسیه و سفیر و کارمند منتظر خدمت. درست به همین دلیل است که باردیگر به میرحسین موسوی روی می‌آورند تا ناچار به حذف از قدرت نشوند. حذف اصلاح طلبان از دولت، حذف ایشان از جامعه نیز هست. پس به فرصتی دوباره نیاز دارند تا چنان قدرتمند شوند که حذف سیاسی ایشان به حذف اجتماعی نیانجامد و میرحسین موسوی همان فرصت دوباره است.

در واقع حضور موسوی در رأس دولت، این قدرت را به اصلاح‌طلبان می‌دهد که احزاب چهارساله و پنجساله‌ی خود را هشت ساله و ده ساله کنند، مطبوعات چند ماهه‌ی خویش را عمری درازتر دهند و انجمن‌های نوباوه‌ی خویش را با تجربه کنند. این‌همه اما بدون بخش خصوصی و حوزه‌ی خصوصی مستقل و فعال معنا ندارد. بخش خصوصی، اصیل‌ترین معنای جامعه مدنی و بدیل بدون ابهام این واژه مبهم و مستعمل در منازعات سیاسی ایران است… موسوی در تقدیر تاریخی ما مقدم بر خاتمی بود. اگر او در سال ۱۳۷۶ ریاست جمهوری را می‌پذیرفت، اکنون نوبت مردی از جنس خاتمی بود که برنامه‌ی او را کامل کند. اکنون اما گویی مجبوریم که اندکی به گذشته بازگردیم. میرحسین موسوی را فرابخوانیم و از او بخواهیم همچنان دایه باشد. آخرین دایه، تا این طفل خردسال بر پای خود بایستد. او قرار نیست کاری بکند. باید از دور مراقب باشد تا صدمه‌ای به این نورسیده نرسد. دولت اگر به جامعه‌ی مدنی یاری نمی‌رساند به آن آسیب نرساند. نه فقط یاری نرساند که به تدریج این بند ناف بریده نشده را بگسلد و خود برای همیشه در اعماق تاریخ فرو رود… موسوی اماهمچنان در تردید به سر می‌برد و ما در خیال که او واپسین فعالیت سیاسی خود را در قامت آخرین دایه‌ی جامعه‌ی مدنی به انجام رساند. موسوی آخرین نخست‌وزیر ایران بود اما آیا می‌تواند آخرین دایه‌ی دموکراسی ایران هم باشد؟ پاسخ این پرسش را ۴ سال پس از این یادداشت می‌توان نوشت آنگاه که در پناه دولت کوچک و بی‌آزار میر حسین موسوی، جامعه‌ی مدنی مقتدر و مستقلی را پیشرو داشته باشیم. جامعه‌ای با اقتصاد غیر دولتی، فرهنگ غیر دولتی و فردیتی به رسمیت شناخته شده. آنگه رئیس‌جمهور واقعی خویش را بر خواهد گزید.»

آری! نیک که بنگریم موسویسم همان محلل در خاتمیسم است. در این منطق او پیروز هم که بشود دولت مستعجل است. چه اینکه مفصل‌بندی گفتمانی خاتمیسم ادعایی به دلیل طرح‌بندی ذیل پارادایم لیبرال دموکراسی از آن روی که در سپهر عمومی ایرانیان از اعتبار گفتمانی ساقط گردید، نظریه پردازان خاتمیسم را بر آن داشت تا از واژگان به عاریت گرفته شده‌ی موسویسم؛ که به اصطلاح مدعی حرکت در مدار گفتمانی امام خمینی است؛ مجدداً بخت خود را برای ورود به صحنه‌ی‌ سیاسی کشور بیازمایند؛ که در این صورت این دو گفتمان، از آن روی که اولی غیر بومی و انسجام نایافته و دومی نیز التقاطی و شرکت سهامانه است، با اقبال چندانی مواجه نخواهند شد. ضمن اینکه دومی به دلیل آمیختگی با سیاست مصطلح و فقدان متاع ارجمند صداقت [که نزد ایرانیان از حساسیت ویژهای برخوردار است] پاسخ کوبنده‌تری از ملت دریافت خواهد کرد. می‌گویید چگونه؟! بخشی از توصیه‌های انتخاباتی طراح و مبدع جنبش‌های مخملین را در ایران خطاب به میرحسین موسوی مرور کنید تا به عمق ماجرا پی ببرید:

«لازم نیست روی یک موضوع بایستید بلکه اگر از نظارت استصوابی حرف می‌زنید، از دفاع مقدس و از امام هم صحبت کنید. در هر جلسه متناسب با مخاطبین موضع‌گیری کنید. مثلاً در جمع جوانان اصلاح‌طلب حتماً مواظع اصلاح‌طلبی را برجسته کنید.

احمدی‌نژاد به خوبی با عوام ارتباط می‌گیرد اما سخنرانی شما در مسجد نازی‌آباد اینگونه نبود. بهتر است از تعابیر و اصطلاحات عامیانه حتماً در سخنرانی‌هایتان استفاده کنید.

در سفرهای استانی از نصب پلاکارهای احساسی و عاطفی غافل نشوید و سعی کنید خود را نخست‌وزیر امام نشان دهید. (روزنامه‌ی وطن امروز-۳۰/۱/۸۸)»

زمانه‌ی شگفتی است، گفتمان خدمت و عدالت از سوی دولت نهم اینگونه از غربت به هیبت رسیده و احیاء گردید اما دوم خردادیان از سیطره تصنعی خویش بر سپهر عمومی ایران به زیر آمده و اکنون برای رقابت با دال گفتمانی اصولگرایان در استتار موسویسم فقط به بقا در جامعه می اندیشند.

مجتبی زارعی



همچنین مشاهده کنید