سه شنبه, ۲۸ فروردین, ۱۴۰۳ / 16 April, 2024
مجله ویستا

بحر طویل رپ ایرانی


بحر طویل رپ ایرانی

بحر طویل یکی از قالب های نسبتاً متأخر شعر فارسی است که سرایش جدی آن حدوداً از دوره صفویه شروع شد این بحر از نظر فنی از تکرار نامحدود و دلخواه یک رکن عروضی سالم مثلاً فاعلاتن ساخته می شود

بحر طویل که اخیراً به عنوان "رپ ایرانی" نامیده شده است یکی از قالب‌های نسبتاً متأخر شعر فارسی است که سرایش جدی آن حدوداً از دوره‌ی صفویه شروع شد. این بحر از نظر فنی از تکرار نامحدود و دلخواه یک رکن عروضی سالم مثلاً "فاعلاتن" ساخته می‌شود و همچنین لزومی برای طول مصراع‌ها در آن وجود ندارد. یک مصراع می‌تواند تا جایی که سراینده احساس می‌کند باید کشیده شود کشیده شود(!) و سپس قافیه‌ای آورده شود و به مصراع بعد برویم. البته بحر طویل به جز قافیه‌ی پایانی می‌تواند در میانه‌ی مصراع هم قافیه داشته باشد.

زیبایی‌شناسی بحر طویل در زبان فارسی بسیار ساده و زودیاب و لذت‌بخش است و به همین خاطر است که این قالب از قوالب عامیانه و مردم‌پسند شعر فارسی است و شعرای مهم و جدی چندان به سرودن آن تمایل نداشته‌اند. شاعر طنزپرداز فقید و معاصر "ابوالقاسم حالت" منظومه‌ی "هدهدنامه"اش را درین قالب سرود که تابحال تنها اثر مکتوب قابل توجه در قالب بحر عروض در ادبیات فارسی می‌باشد. البته شاعری به نام "صامت بروجردی" نیز یکی از بحر طویل‌گویان بوده اما بحر طویل او از شاخه‌ی "بحر طویل منظم" است که در آن تساوی مصراع‌ها رعایت می‌شده که البته ادامه نیافت و نوع غیر منظم آن به دلیل آسان‌تر بودن مقبول طبع عامه شد.

در تاریخچه‌ی بحر طویل که همان‌طور که گفتیم از اواخر دوران صفویه و اوایل قاجاریه شروع می‌شود مضامین سروده شده در این قالب بیشتر در زمینه‌های مذهبی، عرفانی و در کل جدی بوده است. کاربرد مذهبی بحر طویل تا دوره‌ی حاضر نیز به سبب ویژگی رجزخوانی در این قالب در تعزیه‌ها و شبیه‌خوانی‌ها و مرثیه‌خوانی‌ها ادامه پیدا کرده.

اما کم‌کم در دوران مشروطیت که شعرای متجدد زمانه در ته خورجین قوالب کلاسیک شعر فارسی به دنبال قوالب مهجور و کم‌کاربرد و عامه‌پسند می‌گشتند بار دیگر بحر طویل را این‌بار با مضامین طنز انتقادی و هزل رونق دادند.

آزادی سراینده در سرایش بحر طویل سبب شده که حتی برخی آن را در رده‌ی "نثر مقفی و موزون" تقسیم‌بندی کنند و شاید این، از نظر فرم، مهم‌ترین شباهت رپ انگلیسی و بحر طویل فارسی باشد. شباهت دیگر آن نیز در زمینه‌ی محتوا و مضمون است که هر دوی آن‌ها در بی‌پروایی انتقاد، طنز و هزل و رجزخوانی‌های عامیانه کاربرد حرفه‌ای دارند.

تنها تفاوت "بحر طویل فارسی" و "رپ انگلیسی" شاید همین فارسی بودن این و انگلیسی بودن آن باشد که به ظاهر تفاوت بزرگی نیست اما به نظر نگارنده‌ی مقاله اصل کار همین‌جاست! همین‌جا که "بحر طویل" به ساختار هجایی و آوایی و حتی محتوایی زبان فارسی و جامعه‌ی ایرانی می‌نشیند و اصلاً از درون همین زبان و فرهنگ برخاسته است اما رپ از درون زبان اسلنگِ فرهنگ هیپ‌هاپ سیاهان امریکا برخاسته و از نظر موسیقایی کاملاً متناسب و اصلاً ساخته پرداخته‌ی هجاهای زبان عامیانه‌ی انگلیسی است.

توجه به همین تفاوت فضا و جوی که هر زبان برای خود ایجاد می‌کند به نظر بنده چیزی‌ست که امروزه در سرایش رپ فارسی به آن دقت نمی‌شود. البته منظور بنده هم این نیست که بیایید به جای رپ، بحر طویل بسراییم!

● بحر طویلی از ابوالقاسم حالت:

"آن شنیدم که یکی مرد دهاتی هوس دیدن تهران سرش افتاد وپس از مدت بسیار مدیدی و تقلای شدیدی به کف آورد زر و سیمی و رو کرد به تهران خوش و خندان و غزلخوان ز سر شوق و شعف گرم تماشای عمارات شد و کرد به هر کوی گذر ها و به هر سوی نظرها وبه تحسین و تعجب نگران گشته به هر کوچه و بازار و خیابان و دکانی.

در خیابان به بنائی که بسی مرتفع و عالی و زیبا و نکو بود و مجلل نظر افکند و شد از دیدن آن خرم و خرسند و بزد یک دو سه لبخند و جلو آمد ومشغول تماشا شد و یک مرتبه افتاد دو چشمش به آسانسور ولی البته نبود آدم دل ساده که آن چیست؟ برای چه شده ساخته یا بهر چه کار است؟ فقط کرد بسویش نظرو چشم بدان دوخت زمانی.

ناگهان دید زنی پیر جلو آمد و آورد بر آن دگمه پهلوی آسانسور به سر انگشت فشاری و به یکباره چراغی بدرخشید و دری وا شد و پیدا شد از آن پشت اتاقی و زن پیر وزبون داخل آن گشت و درش نیز فروبست. دهاتی که همانطور به آن صحنه جالب نگران بود ز نو دید دگر باره همان در به همان جای زهم وا شد واین مرتبه یک خانم زیبا و پری چهره برون آمد از آن.

مردک بیچاره به یکباره دچار تعجب شد وحیرت چو به رخسار زن تازه جوان خیره شد و دید که در چهره اش از پیری و زشتی ابداً نیست نشانی.

پیش خود گفت : که ما در توی ده اینهمه افسانه جادوگری و سحر شنیدیم ولی هیچ ندیدیم به چشم خودمان همچه فسونکاری و جادو که در این شهر نمایند و بدین سان به سهولت سر یک ربع زنی پیر مبدل به زن تازه جوانی شود افسوس کزین پیش نبودم من درویش از این کار خبر دار که آرم زن فرتوت و سیه چرده خود نیز به همراه در اینجا که شود باز جوان آن زن بیچاره و من هم سر پیری برم از دیدن او لذت و با او به ده خویش چو برگردم وزین واقعه یابند خبر اهل ده ما، همه ده را بگذارند که در شهر بیارند زن خویش چو دانند به شهر است اتاقی که درونش چو رود پیر زنی زشت، برون آید از آن خانم زیبای جوانی".

اشکان نیری



همچنین مشاهده کنید