پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا

جنون نیاز


جنون نیاز

معمولا فتیشیست ها مردمانی خجول و احساساتی هستند و از زنان فرار میکنند

معمولا فتیشیست ها مردمانی خجول و احساساتی هستند و از زنان فرار میکنند ، بـمحض رؤیت زن از خجالت سرخ میشوند ، اگر چند زن در محلی اجتماع کرده باشند ، فتیشیست ها جرأت نزدیک شدن بآن محل را در خود نمی بینند اگر بر حسب اتفاق گذر آنها بمیان زنان افتد برای اینکه خود را از محل دور کنند به زنان توهین میکنند و آنها را تحقیر مینمایند . اگر زن اختیار کرده باشند ، از زنان خود وحشت د ارند و نسبت به آنها بی اعتنا هستند و عقیده د ارند که این موجود ات در زندگانی تأثیری ندارند و این بیماری «مردانه» است و بیشتر مرد ان گرفتار این انحراف میشوند . برخلاف انحراف «خودنمائی» که باید آن را یک بیماری زنانه دانست ، بیماری فتیشیسم را باید «انحراف مردانه» خواند . زندگانی فتیشیست ها بر خلاف «خود نمایان» خیلی سخت و همیشه با ناکامی و عذاب روحی توام است ، و برای کسب لذت مجبورندگوشه ای دور از اغیار تنها باشند و بت خود را مورد پرستش قرار دهند و تمتع جنسی ببرند .بطور کلی فتیشیست ها از نظر جنسی موجود ات ضعیفی هستند که قادر به لذت بردن از طریق عادی نیستند ، روی همین اصل انحراف آنها روز بروز شدت می یابد مرد ان «فتیشیست» ضعف بالقوه د ارند و زنان فتیشیست سرد مزاجند و از نزدیکی با جفت خود لذت نمی برند .در بعضی از موارد فتیشیسم در پوست بدن شخص متمرکز میشود . باین ترتیب که بیمار برای ترضیه میل باطنی خویش ، لباس یا کفش، عضو معبود خود را به بدنش میچسباند و لذت میبرد . یک نوع دیگر فتیشیست وجود دارد که از د استانهای هرزه که مربوط به آلت تناسلی باشند لذت میبرند و کار آنها جستجوی این داستانهاست و با دقت این د استان هرزه را گوش میدهند و بعد با آب و تاب آن را برای دیگران تعریف میکنند و از نقل این گونه داستانها لذت جنسی میبرند نویسندگان این د استانها نیز دچار انحراف فتیشیسم میباشند . چون با نوشتن این د استانها که از نزدیکی زن و مرد صحبت میکند ، انحراف خود را نشان میدهند . در فرانسه و انگلستان ادبیات آنها بنام ادبیات سیاه یا ادبیات «کثیف» مشهور است و غالبا پلیس مزاحم آنها میشود .اگر بخواهیم انحرافات روانی را طبقه بندی کنیم ، هر انحرافی دو یا سه یا پنج نوع «عوارض» د ارد ، که از انواع خود خارج نیست ، فی المثل در بیماری سادیسم یا ماسوخیست ، یا خود نمائی بیماران منحرف مرض خود را به چندین طریق که شناختن آن بسیار آسان است ، بروز میدهند ، در حالی که در بیماری فتیشیسم عوارض آن از هزاران بیشتر است ، و هنوز روان پزشکی نتوانسته است ، مجموع عوارض این بیماری را در دفترچه ای یادد اشت کند ، چون در هر کشور و هر آب و خاکی بنا به مقتضیات جغرافیایی ، مذهبی، سیاسی ، فتیشیسم بیک طریق خود نمائی میکند .فی المثل برخی از دانشمندان «دزدی» را از عوارض بیماری فتیشیسم د انسته اند و عقیده دارند ، که سارق نخست برای اقناع میل جنسی خود دست بسرقت اشیائی میزند که برای وی لذت جنسی د ارد ، بعد عادت میکند . حتی برخی قتل و جنایت را نیز وابسته بیماری فتیشیسم و شدت عمل آنرا منوط بسادیسم د انسته اند . ولی هنوز فرمول قاطعی برای این بحث پیدا نشده است .

در فتیشیسم گیسو اغلب اشخاص متجاوز دیده شده اند که در خیابانها موهای بلند بانوان را چیده و فرار کرده اند . چیدن مو عوارض بیماری فتیشیسم و تجاوز آنها نشانه انحراف سادیسم است.گاهی اوقات عوارض انحراف فتیشیسم و سادیسم چنان بهم مخلوط میشوند که «روان پزشکان» را مات و متحیر میسازد ، و تا مدتها نمیتوانند بفهمند آیا حمله و تجاوز از بیماری سادیسم سرچشمه گرفته است یا انحراف فتیشیسم ؟

حتی بیماران «فتیشیسم» گاهی اوقات با بوی عطر تحریک میشوند و بسوی آن شخص پیش میروند . برخی از بیماران حتی «بالمس» پوست زن مورد توجه ترضیه جنسی خود را فراهم میسازند ، در حالیکه یک شخص معمولی جز بطریق طبیعی نمی بایستی اقناع شود .مثل این است که انسان گرسنه باشد و از بوی دود کباب سیر شود. در این صورت شخص دچار بیماری معده است در حالیکه یک شخص سالم تا غذا نخورد ، هیچ وقت سیر نمیشود .

● پرونده ۱۸۱ گرافت ایبنک :

مردی را که چند بار «گیسوی» دختران را در خیابان بریده و چند نفر را مضروب کرده بود ، نزد من آوردند . این شخص مدتها از طرف اد اره پلیس تحت تعقیب قرار گرفت ، و بعد از زحمات زیاد وی را دستگیر کردند . این شخص که مرد متقی و پرهیزکاری بود در انحرافات روانی خود میگفت ، من مدتی است که عشق عجیبی به موی زنان پیدا کرده ام و از چیدن موی سر زنان لذت میبرم. پس از تحقیقات پسیکانالیز معلوم شد که وی عاشق زن چاقی بوده و در سن بیست سالگی با زن فربهی ازدواج کرده است . بعد همسر او دچار بیماری کبدی شده و روبلاغری گذشته بالنتیجه در انکونسیانس این مرد «کشاکش» روانی بوجود آمده است، یعنی بدون اینکه خودش متوجه شود . خود را در زندگانی جنسی ناکام دانسته است .حتی همسر او اظهار میداشت از آن تاریخ که من بیمار شدم او دیگر رغبتی بـمن نشان نمیداد . در واقع ناتوانی جنسی او بسبب عشق به زن چاق بود که پس از لاغر شدن همسر به گیسوی دختران تمرکز یافت . وقتی این بیمار بعلت بیماری خود پی برد و همسر او نیز با تقویت خود به حالت اولیه باز گشت ، بیمار فتیشیست شفا یافت .کرافت ایبنک در پایان این پرونده اظهار نظر کرده است که ناتوانی جسمی یکی از علل انحراف فتیشیسم است . بخصوص ناتوانی شدیدی که بر اثر تصادم « روانی » بوجود آمده باشد .بهر حال انحراف فتیشیسم را میتوان کاملا جنسی دانست گر چه پایه های خراب آن در سنین طفولیت گذاشته میشود ، اما اگر زندگانی جنسی فرد مطابق میل او باشد ، این انحراف همچنان در «انکونسیانتس» محبوس خواهد شد ، و محلی برای تجلی نخواهد یافت.دکتر لافورست پاتر روان پزشک معروف آمریکایی عقیده دارد که بطور کلی فتیشیسم ناشی از عوامل جنسی است که بشرح زیر توضیح د اده خواهد شد .

۱) عدم توجه به مسائل جنسی از همان هنگام که میبایستی ترضیه جنسی فراهم شود . باین ترتیب که برخی از زنان و مرد ان بعلت کثرت مشغله خارجی یا داخلی نسبت بامور جنسی خود توجهی نمیکنند ، در حالی که شما اگر زندگی حیوانات را در نظر د اشته باشید میبینید در فصل معین حیوانات جفت گیری میکنند و این وظیفه طبیعی را انجام میدهند.

۲) عدم لذت جنسی از نزدیکی طبیعی . باین ترتیب که انسان بر اثر افراط یا تضاد روانی یا علل روانشناسی یا اعصاب از جفت خود تمتع نمیبرند و لذتی نمییابد . آن وقت به جستجوی لذایذ دیگر میگردد و حرکات غیر عادی رضایت جنسی او را فراهم مینماید . اکثر منحرفین دچار این عارضه میشوند ، وقتی عمل طبیعی برای آنها لذت بخش نبود برای التذاذگرد اعمال غیر طبیعی میگردند .

۳) دیگر خاصیت تنوع طلبی بشر است . که همیشه در جستجی مرحله تازه بوده و هر وقت بدنبال دنیای جدید و لذت نو ، و التذاذ تازه میگشته و همین امر نخستین قدم وی بسوی انحرافات بوده است . حتی کسانی که باستعمال مواد مخدره یا نوشیدن الکل مبتلا شده کسانی بوده اند که بدنبال لذت طلبی قدم بسوی نیستی و فساد خویش برداشته اند .

از اوایل تمدن وشهر نشینی انحراف فتیشیسم شناخته شده است و مصریان قدیم ، یونانیها و رومیان قدیم در آثاری که از خود بجای گذاشته اند اشاره ای باین انحراف روانی نموده اند .آثار شناختن انحراف جنسی فتیشیسم را چهار هزار سال قبل از میلاد مسیح بدست آورده اند .گاهی اوقات بیماران فتیشیسم اشخاصی هستند که انسان نمیتواند آنها را بیمار بداند ، اما پس از غور در زندگانی آنها معلوم میشود که درجه انحراف ایشان به آخرین حد خود رسیده است .

من زن و شوهر قابل احترامی را میشناختم ، که چند بار نزد من آمدند و میخواستند درد خود را برای من بگویند ، اما خجالت مانع آنها میشد ، تا اینکه یک روز بر اثر اصرار من شوهر وی زبان بسخن گشود و گفت ، همسر من مقداری تصایر برهنه که زنان و مردانی در حال مقاربت نشان میدهد . د ارد و با تماشای این تصاویر دیگر رغبتی بمن نشان نمیدهد . این بیمار فتیشیسم را من پس از سه ماه معالجه کردم . این عادت ناپسند را از سر او انداختم.

بعضی از بیماران فتیشیست برای اینکه دختران را در خیابانها مورد حمله قرار ندهند ، با پرداخت پولهای هنگفتی آنها را راضی نگاهمیدارند که موی سر آنها را قیچی کنند ، یکی از این بیماران موی سر دختران را در پاکتهای مخصوصی میگذاشت و برای پاکتها اسم و آدرس آنها را مینوشت و آنها را بایگانی میکرد و هر روز با دیدن آنها لذت میبرد .

در سال ۱۹۲۱ یک جوان فتیشیست در پاریس دستگیر شد ، وقتی خانه او را جستجو کردند ۶۵ پاکت موی سر بدست آوردند. معمولا منحرفین فتیشیست رنگهای گیسوان قهوه ای و قرمز و سفید را میپسندند .زنان فتیشیست در قرون وسطی مردان ریش قرمز را میپسندیدند ، اما از آن وقت که گذاشتن ریش ممنوع شده است زنان فتیشیست از بابت انتخاب موی معبود در زحمت هستند .بهترین نوع فتیشیست که از همه عالمگیر تر است . عشق بکفش است . بطوری که در خیابانها اغلب دیده میشود مردانی در پشت ویترینهای کفاشی ایستاده و کفشهای پشت شیشه را تماشا میکنند .اغلب در داستانهای عاشقانه نویسندگان اشاره به منحرفین فتیشیست کرده اند که در کفش معشوقه خویش شراب ریخته و آن را نوشیده اند. برخی از فتیشیست ها، حتی از صدای کفش هم تحریک میشوند .

دکتر «هرشفیلد» درباره یکی از بیماران خود که شخصیت بسیار مهمی بوده مینویسد:

این شخص که مرد بسیار با تقوی و پرهیز کاری بود ، بصدای کفش خانمهای زیبا که در خیابان راه میرفتند، تحریک میشد، بطوری که خود را رها میکرد و دنبال آنها راه میآفتاد ، تا آن خانم بمقصد خود میرسید، آنگاه بسر کار خود میرفت. این بیمار دچار انحراف فتیشیسم صدای کفش بود. بعضی از اشخاص در مقابل ساق پای زنان بشدت تحریک میشوند ، بطوری که نمیتوانند جلوی احساسات خود را بگیرند. برخی از زنان در مقابل دستان مردان د ارای احساسات شدیدی هستند و یک دست ظریف «آریستوکراسی» برای آنها قابل تحریک نیست بلکه پنجه های روغن د ار و چرب یکنفر کارگر را بر دستهای ظریف و مانیکور شده یکنفر نقاش یا مجسمه ساز ترجیح میدهند. بعضی از زنان بر عکس در مقابل دستهای ظریف یک مرد بیشتر از دستهای خشن دیگری تحریک میشوند.ناخن نیز ممکن است انحراف فتیشیسم را دو چندان سازد.همچنان که زنان در مقابل سینه پر موی مرد ان تحریک میشوند ، عکس این تحریک هم زیاد از حد دیده شده است . شکل کفل زن نیز ممکن است باعث تحریک مرد شود، بعضی از قبایل آفریقائی با بستن کرستهای مخصوص کفل دختران را از کودکی طوری در قید میگذارند که شکل طاقچه پیدا میکنند، مجسمه یونانی ونوس طوری تراشیده شده که فتیشیسم سازنده آن را به بهترین وجهی نشان میدهد.دکتر هرشفیلد میگوید نسبت به هر عضو بدن ممکن است انحراف فتیشیسم بوجود بیآید، دکتر مزبور میگوید در شهر هامبورگ، یک نفر از صاحبان کارخانجات را هشت مرتبه بجرم سقط جنین بازداشت و محاکمه کردند . این شخص که برای عمل سقط جنین که پول از بانوان نمیگرفت، اعتراف کرد که این عمل را فقط بخاطر لذت انحراف خود انجام میداده که در عمل مقاربت از چنان لذتی محروم بوده است . این بیمار روحی پس از یک تجزیه تحلیل روانی شفا یافت . و معلوم شد که وی ناتوانی جنسی داشته است. یکی دیگر از بیماران فتیشیست در موقع نزدیکی با همسر خود از او تقاضا میکرد که تمام البسه زمستانی خود را روی هم بپوشد. بطوری که همسرش کم کم ناراضی شد و تقاضای طلاق نمود.دکتر نارمان هیر پزشک روانشناس انگلیسی عقیده دارد که گاهی اوقات با دیدن زیرپوش زنانه برخی از زنان «فتیشیسم» خود را راضی نگاه میدارند دکتر مزبور راجع بیک بیمار که از اعیان انگلستان بوده مینویسد ، این شخص تمام مجله ها و روزنامه های مخصوص که تصاویر لباسهای زیر زنانه را چاپ میکرد ، خریداری مینمود و تصاویر آن را با قیچی در میآورد و در آلبوم مخصوصی قرار میداد ، سپس در خلوت تصاویر آن را تماشا میکرد و لذت میبرد.برخی از مرد ان نیز انحراف فتیشیست خود را با پوشیدن تنکه های زنانه آرامش می دهند. بهر حال این انحراف شگفت انگیز که کم و بیش در زندگانی هر یک از افراد بشر در هر گونه ای از جهان بوجود آمده ریشه عمیق روان شناسی دارد و مانند درخت کهنسالی است که از زمان عهد حجر تا کنون در اعماق روح بشر ریشه دوانیده و بآسانی نمیتوان ریشه های در خاک رفته انرا بیرون کشید. شاید عده ای از پزشکان در فرضیه های علمی خود راه خطا رفته باشند، شاید صحیح گفته باشند . لیکن این نکته را نمیتوان از نظر دور داشت که این انحراف روانی یک ریشه اساسی و مهمی دارد که آن «حس حقارت بینی» است. همین احساس باعث میشودذ که عضوی از اعضای بشر ، یا وابسته به آن معبود یا معشوق گردد و جنون بت پرستی از آن بوجود آید بت پرستان کنونی که در مقابل بتکده ها در مقابل سنگهائی که بدست بشر با وضع مسخره آمیزی تراشیده شده سر تعظیم فرود میآورند، یا آنها که در سال میلونها سکه طلا را نثار بتها میسازند ، جز بیماران منحرف فتیشیست نام دیگری نمی توان به ایشان اطلاق کرد. چون معبود آنها بصورت سمبل در میآید . این «سمبل» ممکن مجسمه ای زیبا و بی جان و دلفریب ونوس یا مجسمه های انتقام باشد که بصورت موحش و ترسناکی در بتکده های آسیای خاوری در بتخانه استوار شده است. ریشه این بت پرستی بجز این انحراف چیزی نیست و شاید روزی برسد که دانشمندان قرن بیستم مرحمی برای این بیماری بیابند . و آنرا شفا بخشند .بهر حال اگر باری از کشتی کوچکی برداریم و آنرا در کشتی بزرگتری قرار دهیم و اگر یک روز چند خبر ناپسند و بد شنیده باشیم که احساسات ما را جریحه دار کرده باشد، خواه یا نا خواه نسبت به کوچکترین حادثه ای از کوره بدر خواهیم رفت . این حالت تحول و تغییر نیز در فتیشیسم بطور شگفت انگیزی مشاهده شده است . فی المثل کسانی که از عشق محروم شده اند یا کسانی که دچار حس حقارت بینی هستند و خود را حقیر و ناچیز میشمارند . برای برتری خویش توجه خود را نسبت به «بت» معطوف میدارند. ناکامیها وازدگی ها یا «رفولمانها» که در نهانخانه ذهن انبار شده است. چنان تجلی میکند که آدم انگشت حیرت به دهان میگیرد.

دکتر کالدول عقیده دارد که برای شناسائی فتیشیستها بایستی مسئله جنسی و عشق را از هم جدا کرد، چون اگر این دو به هم مخلوط شدند ، بر اثر تضاد روانی و کشمکشی که بین عشق و موارد جنسی پیش میآید «بیمار فتیشیست» بوجود خواهد آمد . تئوری دکتر کالدول را عده زیادی از روان پزشکان رد کردهد اند و عقیده دارند که مجموع غرایز بشری در «انکونسیانس» انسان تولید عشق یا نفرت میکند در این صورت نمی توان مسئله عشق و تضاد جنسی را از هم جدا دانست بلکه اگر عشق جنسی تصفیه شود، تبدیل به عشق پاک و بی آلایش میگردد.

دکتر زاخاری اسکویچ دانشمند مجار استاد کرسی روانشناسی دانشگاه «یال» عقیده دارد، که بطور کلی فتیشیستهائی که عاشق کفش مردانه میشوند و در کفشهای معبود خود شراب مینوشند. دچار عقده «ادویپ» هستندچون اینگونه اشخاص در عین حال که پدر خود را «سمبل» قدرت و نان آوری میدانند، در عین حال کینه و نفرت او را بدل میگیرند. و بعد که قدرت پدر از دست میرود ، از اینکه مظهر قدرت از دست رفته برای او عزاداری میکنند، بجبران خطای گذشته یعنی بیرون آمدن از زیر یوغ قدرت پدر و مادر ، درصد بر میآیند که یکی از اشیاء وابسته به اون را جانشین وی سازند. چون خاطرات ایام کودکی در کفشها متمرکز شده ، بعبارت دیگر در همان ایام که قدرت بینائی طفل وسیع نیست . صد متر راه را بیشتر نمیتواند ببیند بواسطه قرار گرفتن روی زمین فقط متوجه کفشها و پاها میشود و اولین جسم متحرک در مقابل دیدگان ناتوان او «پاها» است . این خاطره ذهنی بعدها تبدیل به مظهر «قدرت» میشود. و کفشها بمنزله قدرت پدر در انکونسیانس طفل اثری بجا میگذارد که در موقع انحراف «فتیشیسم» بروز میکند و خود را نشان میدهد.

«تئوریهای» دیگری نیز درباره بیماری فتیشیست ذکر شده است که هر یک د ارای دلایل علمی است دکتر فرانتس دانشمند اتریشی عقیده دارد که طفل پسر یا دختر بعد از آنکه تولد شد در نخستین سالهای حیات اگر دختر باشد ، متوجه میشود که از عضو نرینه محروم شده است. این حالت اختگی او را دچار عقیده حقارت میسازد و درصدد بر میآید که بوسیله ای جبران این «نقص» را مینماید و بیماری فتیشیسم یا دیگر انحرافهای روانی ممکن است که از احساس دردناک این عقده پدید آید. اما اگر پسر بود ، وی خود را صاحب عضوی میداند که جنس ماده از آن بی بهره است. وی همیشه میخواهد برای جنس مخالف خود مظهر قدرتی پیدا کند. که جانشین عضو از دست رفته وی بشود. بالنتیجه یکی از اعضای صورت ، یا اعضای بدن یا شیئی وابسته به او «سمبل» عشق میشود که موجب بیماری فتیشیسم میگردد.

دکتر کالدول عقیده دارد که علت فتیشیسم گیسو و زلف را در تمدن قرن بیستم دانست، چون در قرن وسطی تمام افراد موهای بلند داشتند اما در قرن بیستم این امتیاز منحصر بزنان شده و مرد ان حصه ای نبردند. ناچار این انحراف جانشین نقص مردانه شده و فتیشیست های مرد که بدنبال گیسوان دختران در کوچه و خیابان سرگرد انند، میخواهند از گیسوی یا رشته ایـی د اشته باشند، تا نقص باطنی خویش را جبران سازند.

دکتر پودولسکی روان پزشک و استاد انحراف شناسی آفریقائی عقیده دارد که برای رهائی از انحراف فتیشیسم هیچ چیز بهتر از تکامل عشق و علاقه نیست. عشق صاف و پاک و خالصی که خالی از هر گونه ریا و شائبه باشد. بشر محتاج دوستی است، برای محبت خاصه به همه گونه فداکاری است. عشق او را رام میسازد. عشق او را مطیع مینماید، محبت و عاطفه سخت ترین افراد را نرم مینماید. آنان که انحراف د ارند دسته ای از ساکنان کره ارض هستندکه از عشق و محبت عاطفه محروم مانده اند کسی آنان را در بازوان پر مهرو محبت خود نفشرده، کسی در موقع بیماری بسر وقت آنها نرفته،نه آنها را به عروسی دعوت کرده اند،درسوگواری به آنها تسلیت داده اند. این گروه که فاقد درک مهرومحبت بوده اند برای جبران این نقص دست به هر کاری زده اند،طفل بمحض تولد دوست دارد در آغوش پر مهرو محبت مادر راحت نماید. آغوش مادر بهترین پناهگاه اوست. هنگامی که طفل سنین پنج سالگی را پشت سر گذاشت با چشمان کنجکاو خود به جهان مینگرد،دنیا کمر دشمنی برای او بسته ، همیشه او را تهدید میکند. از تاریکی میترسد، از روشنی زیاد خجالت میکشد، از این سو میرود بدانسو پناه میبرد، خود را به د امان مادر میچسباند، پدر را در آغوش میگیرد، میخواهد همه او را نوازش بکنند و دوست بدارند. اگر مورد نوازش قرار نگرفت، اگرلطف مادرومحبت پدر شامل حال او نشد ، آنوقت انحرافات روانی بسر وقت او میشتابند ، ممکن است بیمار خطرناک «سادیسم» یا یکنفر «ماسوخیست» شود یا جنون «خود نمائی» گریبان او را بگیردیا موجودی «فتیشیست» به جامعه تحمیل شود.

نیز میتوان گفت بهر حال بعضی از مورخان عقیده دارند که ازدواج با محارم یا باقیمانده Matriarchy است. یعنی «حکومت زنان» مورخان وعلمای علوم اجتماعی عقیده د ارند که بشر اولیه دو حکومت داشته، یک حکومت «زنان» ویک حکومت «مردان» و برخی حکومت زنان را قبل از حکومت مردان شمرده اند. دکتر جان هنری مورگان «انتروپولوژیست» آمریکائی عقیده دارد که مهاجران اولیه، وقتی داخل خاک آمریکا شدند ، با کمال تعجب دیدند که زنان سرخ پوست در انتخاب همسر آزادی مطلق دارند . میتوانند نامزد خود را رد یا قبول کنند. ازدواج کنونی که عبارت ازدواج با یک نفر و غیر از خانواده باشد،گر چه در تمام جهان بست و توسعه یافته، اما هنوز با وجود مجاهدت زیادی که بکار میرود حتی با حبس و شکنجه مجرم نمیتوانند آن را ثابت و پا بر جا سازند. محققا ازدواج با یک نفر که از اقوام انسان نباشد ، عالیترین طریق ازدواج است و ازدواجی که با این شرایط صورت بگیرد،سالمترین نوع آن بشمار میرود. و با این ازدواج و خوشبختی برای زن و شوهر امکان پذیر میباشد برسر «ازدواج با محارم» عمل طبیعی است همانطور که در حیوانات نیز عملی است . در حالیکه عده زیادی معتقدند ازدواج با محارم یکی از انحرافات روانی است . که از «عقده ادویپ» و «الکترا» سرچشمه میگیرد.

یکی از علمای آلـمانی عقیده د ارد که، بشر اولیه از اینکه پسران را از نزدیکی با مادر و خواهرشان دور نگاهدارد، ازدواج با محارم نمیکرد و موضوع ازدواج با غیر خانواده بواسطه این بوده که پدران انسان اولیه نمیخواستند که پسرشان شریک همسر و خواهران خودشان باشند. در تاریخ نمونه های زیادی از ازدواج با محارم وجود د ارد. فی المثل درباره ناپلئون بناپارت این شایعه گفته میشود که وی با خواهر خود پنهانی مزاوجت کرد.

موضوع ازدواج یا نزدیکی با محارم را هر روز در ستون جنایات روزنامه ها میتوان خواند فی المثل در کانادا پدری با پنج دختر خود که سن آنها بین بیست و هفت و دوازده سال بود ازدواج کرد . این مردگرچه محکوم به بیست سال حبس شد، اما نمونه های آن کم و بیش در همه جا دیده شده است. بهر حال ریشه این انحراف شگفت انگیز آدم قرن بیستم را بایستی در غارهای تاریک عهد حجر جستجو کرد.

دکتر «کلیفورد الن» میگوید، با وجود اینکه در زمان گذشته همیشه ازدواج با محارم، مانند عروسی پدر با دختر، و خواهر و برادر نهی شده و متخلفین باشد مجازات محکوم میشده اند، معهذا بعضی از اجتماعات بشری آن را آزاد دانسته اند و علت آزادی آن بواسطه حفظ نژاد و اولاد بوده و نمیخواستند که با اختلاط دیگران نژاد خود را عوض کنند.دکتر «زوکرمان» میگوید میمونها اگر در محیط آزادی قرار گیرند ، میمون قوی تمام میمونها ماده را تصاحب میکند و نمیگذارد میمونها نر جوان به میمونهای ماده نزدیک شوند. بعد از مدتی که میمون نر پیر، یا بیمار شد میمونهای نر و جوانتر بر سر او میریزند و او را هلاک میکنند، باز دوباره میمون قویتری مالک میمونها ماده میشود . بهرحال این جنگ د ائمی بین میمونها وجود د ارد و در اجتماعات اولیه بشری نظیر این نزاع همیشه وجود داشته است .

در آتن ازدواج با خواهر ناتنی ،که از دو مادر بودند، مانعی نداشته است . هرودوت مورخ یونانی مینویسدکامبیز «کامبوزیا» پادشاه ایران از موبدموبدان سئوال کرد، که آیا میتواند ، با خواهر خود ازدواج کند موبد موبدان پاسخ عاقلانه ای داد و گفت، چنین رسمی در میان ایرانیان نیست، اما «هر عیب که سلطان بپسندد هنر است» کامبیز با خواهر بزرگتر وبعد با خواهر کوچکتر خود ازدواج کرد. هرودوت میگوید این پادشاه دچار بیماری عصبی بود و شراب هم مینوشید. انحراف «ازدواج یا نزدیکی با محارم» در قرن بیستم در تحت این شرایط رخ میدهد،یکی- اینکه خانواده تعلیم و تربیت صحیح نداشته باشند. دوم-در میان اشخاصی که اعتیاد بشرب مسکرات داشته باشند. سوم- در میان برادر و خواهرانی که در ایام طفولیت از هم جدا باشند و در بزرگی بهم برسند.دکتر کلیفورد الن عقیده د ارد منهیات و قوانین و مقررات سختی که بر علیه ازدواج با محارم وجود دارد گاهی سبب این انحراف میشود و درباره پسری صحبت میکند کهع از ایام کودکی در بستر مادر خود میخفت، این پسر وقتی به سن رشد رسید ، با مادر خود نزدیکی کرد و بعد بواسطه احساس گناه شدید از عمل مذموم خود دچار بیماری Schizophernia شد، این بیماری روانی موسوم به جنون جوانی است که غالبا منجر به فلج میگردد.گاهی اوقات ازدواج با محارم بر اثر فقر زیاد تولید میشود ،فی المثل خانواده ای که مجبورند در یک اتاق زندگانی کنند، لباس پوشیدن جلوی چشم همه صورت میگیرد و این انحراف را بوجود می آورد. الکل نیز تأثیر شگفت انگیزی دارد چون پدران با برادران بر اثر وجود الکل بدون اینکه متوجه انحراف خود شوند ندانسته با محارم خود نزدیک میشوند. من یک بیمار منحرف داشتم برادرزاده خود را که تحت تکفلش بود از سن دوازده سالگی به ازدواج خود در آورده بود. شب نخست تحت تأثیر الکل دست به این اقدام زده بود.

پرونده دیگری نزد من بود ، پدری که مشروب الکلی میخورد همسر خود را رها کرد و همسر پسر خود را مجبور کرد با وی ازدواج کند. پسری از سن ۱۵ تا بیست سالگی شوهر مادر خود بود، تا این که به قبح این کار پی برد، نزد پدر رفت و موضوع را با وی در میان نهاد، سپس به د ادگاه شکایت کردند، و او را طلاق دادند.

معمولا ازدواج پدر با دختر بیشتر از ازدواج پسر با مادر صورت میگیرد، اما ازدواج برادر با خواهر بیشتر دیده شده است. علت آن جدا بودن برادر و خواهر در طفولیت بوده و بعد از بلوغ وقتی بهم رسیده ، هر دو نسبت بهم بیگانه بوده اند. علت این امر چنین توجیه شده است که برادر و خواهر پس از مدتی که نزد هم بودند نسبت بهم حالت غیر عادی مییابند، هر قدر برادر زیباتر باشد یا خواهر جاذبه جنسی داشته باشد، بر اثر تماس زیاد، این حالت از بین میرود اما اگر از هم دور باشند، بعد نزد هم بیایند، عشق خواهر برادرانه خود را تعبیر بعشق ازدواج میکنند. یکی از روزنامه نگاران جوان که خواهرش از زمان کودکی از وی جدا بود، به سن بیست و پنج سالگی خواهر نزد او بازگشت، جوان که نخست از عشق خواهر و برادرانه ای برخورد ار بود کم کم متوجه شد که سخت عاشق خواهر خود شده است. روزی به او پیشنهاد ازدواج کرد خواهر که متوجه عشق غیر عادی برادر شد ، آن شهر را ترک گفت، بعد از رفتن خواهر برادر متوجه قبح عمل خود گردید، و بیمار شد، عاقبت با تجزیه تحلیل روانی شفا یافت.

بطور کلی ازدواج با محارم یکی از انحرافات روانی خطرناکی است که پس از اقدام آن حالت پشیمانی و جرم شدیدی به بیمار دست میدهد که گاه منجر به دیوانگی و گاه منجر به خودکشی میشود اکثر منحرفین ازدواج با محارم از نظر عقلانی ضعیف هستند و حتی از زمان طفولیت آثار عدم رشد عقلی آنها مشهود است.

در اروپا بعد از جنگ جهانگیر دوم بر اثر فقر و استیصال و مصیبتی که مردم از قوای نازی تحمیل میکردند، لا ابالیگری به منتهی درجه خود رسید و فرقه ای بنام «اگزیستانسیالیست» ها بوجود آمدند. چون خود را محتاج بهیچ قید و قانون اخلاقی نمیدانستند، ازدواج با محارم برای آنها مباح بود. روی اصل پلیس همیشه مراقب اقدام آنها میگردید، در فرانسه متجاوز از پانصد نفر آنها را بجرم «ازدواج با محارم» بازد اشت و محاکمه کردند.

دانشمندان «بیولوژیست» عقیده دارند که ازدواج با محارم سبب فساد نسل و ضعف مزاج خواهد گردید. و احیانا اگر رئیس خانواده مبتلا به بیماری سل یا سرطان یا سیفلیس باشد، این بیماری را بر اثر ازدواج با خانواده خود تعمیم خواهد داد . در حالیکه مطابق با قانون تورات در صورت ازدواج با غیر ممکن است، بیماری در خون های قویتر مستحیل شود و اثر خود را در نسلهای بعدی نشان ندهد. الکل ، هروئین ، کوکائین ، تریاک ، حشیش ، جزء عواملی هستند که سبب « ازدواج با محارم » میشوند. در کتابهای مقدس هند و ذکری از «برهما» کرده اند که بهنگام مستی با دختر خود ازدواج کرد. در آمریکای مرکزی ازدواج با محرم در بین سرخ پوستان مباح است.

فامیل بورژیا که معروف بسیاست و نیرنگ بودند و مدتها حکومت دوک نشین های ایتالیا را بر دست داشتند، ازدواج با محارم را مباح نمودند. بعضی از قبایل آفریقایی ازدواج با محرم را ممنوع ساخته و حتی مجازاتهای بسیار شدیدی مانند شکنجه های طولانی و مرگ برای متخلفین در نظر گرفتند. قبایل «بوساگاست» در نیل شمالی ازدواج با محارم را موجب عدم رشد محصول میشمارند. گالاریزها ازدواج با محارم را موجب عدم پیدایش سبزه زمین میدانند.

اهالی مینداناتو در جزایر «فیلیپین» ازدواج با محارم را موجب پیدایش سبزه میدانند برخی دیگر آن را موجب بروز طاعون میشمارند در برنئو آن را سبب مرگ حیوانات اهلی میشمارند، شگفت این است که دهقانان فرانسوی هم مانند اهالی برنئو عقیده د ارند که ازدواج با محارم سبب از بین رفتن حیوانات اهلی میشود.

در حالیکه شواهد زنده ای وجود دارد که سلاطین برای حفظ خون خود با محارم ازدواج کرده اند در مصر قدیم، فرعون «اهامساول» با خواهر خود ازدواج کرد . آمن هاتب با خواهر کوچکتر خود ازدواج نمود و کلئو پاترا با «پتولمه» برادر کوچکتر خود ازدواج کرد. در مصر ازدواج خواهر و برادر در بین رجال و اعیان مباح بود و برای حفظ سلسله خود آن را آزاد میشمردند. «دکتر بریفالت» مورخ شهیر و خاور شناس معروف عقیده دارد که ازدواج با محارم در روم قدیم مباح بوده و رومیان آن را از مصریان تقلید کرده اند. بطوریکه امپراتور «کلادیوس» با خواهر زاده خود ازدواج کرد.

در میان اقوام مغول، اسکیمو، روس،کرس، ایرلندی، سیاهی، مدی،کامبودیان ، قبایل اینکا در پرو قبایل سرخ پوست «وداس» ازدواج با محارم مباح بوده و هم اکنون نیز گاه و بیگاه اثرات آن مشاهده میشودچون تعداد جرم و نزدیکی با محارم در بین آنها زیادتر ازدیگران است.

در تورات در «سفر تکوین باب نوزدهم آیه ۲۳ و آیه ۲۸ اشاره بداستان لوط میکند و مینویسد«چون قوم لوط در زیر آتش و گوگرد که از آسمان فرو میریخت از بین رفتند لوط با دو دختر خود از کوه «صوغر» بالا رفت و با دو دختر خود در غاری ساکن شد ، دختر بزرگ بکوچک گفت پدر ما پیر شده و مردی بر روی زمین نیست که برای بقای نسل نزد ما بیاید. پس بیا تا پدر را شراب دهیم و در عالم مستی با او همبستر شویم، تا نسلی از پدر خود نگاه داریم».

در اینجا پیداست که ازدواج با محارم ممنوع بوده وجود الکل پرده شرم و حیا را از بین برده است.

روایات تاریخی دیگر مؤید این هست، در تاریخ روم مینویسد ژولیا مادر کاراکالا در حضور امپراتور برهنه شد کارا کالا گفت، چه بدن زیبائی، اگر قانون جلوگیری نمیکرد ، دوست د اشتنی بود ، مادرش گفت، هر چه را امپراتور بخواهد قانون است . کاراکالا دستور داد مادر را به عقد او در آوردند، و تا آن زمان که زنده بود مادرش ملکه روم بود. معروف است که بقراط حکیم بسال ۴۳۶ قبل از میلاد، سلطان مقدونیه را که پردیکاس نام داشت و بعشق نا مادری خود گرفتار بود از بیماری نجات داد .ریچارفن گرافت ابینک دانشمند روانشناس از مادری صحبت میکند که پسرش حاضر به ازدواج با او نشد، خود کشی کرد و این موضوع توجه عده زیادی از پزشکان معروف النسل را به خود جلب کرده و معلوم شده است که ۷۰ درصد خودکشیهای جهان یا بواسطه ازدواج با محارم صورت گرفته ، یا بواسطه عدم تمایل طرف دیده شده است اکثر پدرا یا برادران که تمایل دختر یا خواهر خود را نتوانسته اند جلب کنند، مرتکب قتل وی شده اند. بطور کلی خودکشی نیز از انحرافات روانی سرچشمه میگیرد و محال است یک شخص عادی که از لحاظ عقلانی و احساسات متعارف باشد چنین تصمیمی را اتخاذ کند. چون در طبیعت هر موجود زنده قدرت شگفت انگیزی وجود د ارد. که میتواند در مقابل سخت ترین ناملایمات طاقت بیاورد و استقامت نماید.

دکتر مول از انحراف ازدواج با محارم داستان شگفت انگیزی میگوید و دکتر مزبور پس از مجاهدت زیادی توانست بیمار را معالجه کند. بیمار او پدری بود که با همسر خود نهایت بدرفتاری را گذاشت، بطوری که همسر بیچاره برای اینکه از صدمه شوهر در امان باشد، دختر خود را در اختیار شوهر گذ اشت و دختر از پدر آبستن شد همسایه ها که شبها شاهد کتک کاری آنها بودند. جریان را به پلیس اطلاع دادند.در میان اقوام اروپائی فرانسویان و آلمانیها جزء گروه درجه یک محسوب میشوند به این ترتیب که در حال حاضر ازدواج با محارم بین آنها زیادتر صورت میگیرد و اغلب در خانواده های پست چنین حوادثی رخ میدهد. آلمانیها تا اواخر قرن هفدهم ازدواج با خواهر را مجاز میدانستند اما از آن تاریخ به بعد کلیسا با شدت با آن مخلفت کرد و ممنوع شد. شگفت این است که بعضی از قبایل بطوری با ازدواج با محارم مخالفت میکنند که این موضوع جزء مقدسات آنها شناخته شده است. پقبایل باسوگاس در سرچشمه نیل و قبایل مرکزی استرالیائی قوانین شگفت انگیز و مخصوص به خود د ارند که از ازدواج با محارم جلوگیری میکند. فی المثل در میان بومیان استرالیائی چنین مرسوم است که هر پسر متعلق بطایفه پدر میباشد، این طوایف که جدا جدا از هم زندگانی میکنند گاهی اوقات حق مزاوجت با هم را ندارند. چون هم طایفگی نیز آنها را از ازدواج محروم ساخته است . پپپدر واقع دختران طایفه یک نفر گر چه قرابتی هم با او نداشته باشند بمنزله خواهران او محسوب میشوند .دکتر برانسون عقیده د اردکه انحراف ازدواج با محارم ، مانند تمام انحرافات از زمان طفولیت در مغز بشری جای میگیرد، و اینگونه اشخاص از همان ایام اشخاصی منحرف بار میآیند، و تحت تأثیر الکل یا مواد مخدره دیگر «آنچنان آنان آنچنان تر میشود» و میل باطنی آنها ظاهر میگردد دکتر برانسون میگوید ، اکثر فواحش دچار این انحراف هستند و اغلب زنان «کوته فکر» «خل صف» میباشند. که همین حالت موجب رضایت آنها در مقابل تمایل جنسی پدر یا برادر میگردد. والا یک نفر زن که مغز او درست کار کند، و شعور داشته باشد، هرگز در مقابل تمایل غیر عادی مردی که تحت تأثیر الکل قرار گرفته باشد و بخواهد غریزه شیطانی خود را بروز دهد، تسلیم نخواهد شد.

برای جلوگیری از انحراف ازدواج با محارم بایستی سه تدبیر اتخاذ کرد .

۱) والدین بایستی فرزندان خود را از مسائل جنسی آگاه کنند و سعی کنند صمیمیت زیاد تری بین خواهران و برادران حکمفرما باشد وبیشتر همدیگر را ببینند چون عدم رؤیت خواهر و برادر پس از سالیان دراز آنها را نسبت بهم بیگانه مینماید.

۲) هیچ وقت دختران را با برادر یا پدری که اعتیاد به الکل یا مواد مخدره دارد تنها نگذارند یا اگر احیاناً زندگانی آنها طوری بود که مجبور هستند که تنها باشند ، تدبیر لازم را جهت فرار یا دفاع بدختران نشان بدهند و او را از عاقبت کار بر حذر د ارند.

۳) نطفه را در جنین هلاک کنند ، به این ترتیب که بمحض احساس عشق پدر بدختر یا برادر بخواهر یا عشق مرد به برادرزاده یا خواهرزاده روان پزشک را از جریان آگاه کنند، تا آنها را تجزیه و تحلیل روحی کند و عقده درونی آنها را بگشاید و علت احساس آنها را بیان د ارد . باین ترتیب بیمار معالجه خواهد شد و خطری متوجه دیگران نخواهد کرد.

http://www.psychologyfree.blogfa.com/

علی بلوچی



همچنین مشاهده کنید