جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
آقایان چه کارها که نمی کنند
در اینباره كه مردان برای غرق در شادی كردن زندگی همسرانشان چه كارهایی انجام دادهاند، حكایتهای بسیار خارقالعادهای شنیدهایم. آنها داستانهایی است كه از مهربانی غیرعادی، دوست داشتن دیوانهوار، ایثار و محبتی بیحد و مرز بودن صحبت میكند.
در این داستانها درسهایی نهفته كه لازم است پیوسته از آنها آگاه باشیم. شما نه تنها باید به همسرتان بگویید كه دوستش دارید، بلكه لازم است در هر فرصتی كه به دست میآورید، عشق خود را نشان دهید.
یادم میآید كه (جون)، با چشمانی اشكبار به همه میگفت (وقتی كه پشتم به شدت درد گرفت، مرا با عجله به بخش فوریتهای پزشكی بردند. پس از یك هفته آویزان كردن وزنه به پشتم، سرانجام مرخص شدم. پزشك معالجم گفت كه باید یك هفته دیگر در بستر بمانم و استراحت كنم. وقتی كه سرانجام در بستر دراز كشیدم و در زیر ملافه و پتو استراحت كردم، آنچه دیدم باورم نمیشد. یك تلویزیون نو با دستگاه كنترل از راه دور برایم در اتاق گذاشته شده بود. شوهرم نیمی از حقوقش را پرداخته بود، برای این كه من راحت باشم.)
(ویرجینیا) میگفت كه شبها در خانه خود برای شركتی به وسیله تلفن بازاریابی میكرد. یك شب، وقتی پشت میز كارش نشست، دید كه تلفنی روی میز قرار دارد كه گوشی آن روی گوشش قرار میگرفت و مانند گوشیهای مورد استفاده اپراتورهای مخابرات بود. آن تلفن را شوهرش، بدون اطلاع وی، برایش خریده بود.
شوهرش نگران این موضوع بود كه نگهداشتن گوشی تلفن در یك دست، آن هم برای ساعتهای طولانی، چقدر ناراحت كننده است و دیگر آنكه، چنین كاركردنی سرانجام به كشیدگی عضلات گردن منجر خواهد شد.
(كری) كه با یك كارگر ساختمانی ازدواج كرده بود، گفت (ماریون، شوهرم، در سالگرد ازدواجمان، بزرگترین ضربه زندگی را به من زد و باعث شد بیاندازه یكه بخورم. او ترتیبی داد كه ما، در همان مكانی كه بیست و شش سال پیش ازدواج كرده بودیم، پیمان زناشویی خود را تجدید كنید. او لباسی تازه خرید، به دخترمان لباس ساقدوش را پوشاند و تاج گلی بزرگ مخصوص سر عروس هم برای من خرید. هنگامی كه مراسم به پایان رسید، همه ما را برای شام به رستوران برد؛ جایی كه، سراسر شب اشك شوق از چشمانم جاری بود.)
(كارولین) گفت كه شب سال نوی سال ۱۹۸۹ را هرگز فراموش نمیكند. در ساعت سه بعدازظهر یك خودرو لیموزین سفیدرنگ جلو در خانهشان متوقف شد. (شوهرم پاكتی قهوهای رنگ به دستم داد و به من و یكی از دوستانم امر كرد سوار خودرو شویم. درون پاكت تعدادی عكس و یك نوار ضبطصوت یافتیم. در نوار موضوع فیلم ماموریت ناممكن بود با این دستور عمل كه شوهرانمان را پیدا كنیم.
نخستین توقف ما در یك فروشگاه زنجیرهای شناخته شده در محله خودمان بود. نمیتوانید تصور كنید وقتی كه ما را به داخل اتاقی بزرگ پر از لباسهای مهمانی هدایت كردند، چقدر شگفتزده شدیم. لباسهای اندازه دوستم در سمت چپ و مال من در سمت راست بود. به ما گفته شد یك دست لباس، یك جفت كفش و دیگر لوازم را برداریم و در مدت یك ساعت و نیم لباسهایمان را از فرق سر تا نوك پا عوض كنیم. سپس ما را با همان خودرو به سوئیتی در یك هتل بردند كه پر بود از دستههای گل سرخ، نوشیدنیهای خوشمزه، تزیینات و فضای آكنده از نوار موسیقی. رفتاری كه در آن فروشگاه زنجیرهای با من شد، رفتاری بود كه با فردی مشهور میشود و تا امروز در خاطرم باقی است.)
این مردان احساساتی و فوقالعاده، بیتردید میدانند چگونه چراغ دل زنشان را روشن كنند!
● برای زن ها مهم است
میدانید چه كارهایی را باید انجام دهید تا چراغ دل خانمهایتان را روشن كنید...
▪ چند دقیقه پیش از زن به داخل خودرو رفتن و گفتن این كه (عزیزم، خودرو را برای تو گرم میكنم.)
▪ به محل كار زن تلفن زدن و از او پرسیدن كه آیا چیزی لازم دارد كه مرد سر راهش به خانه از فروشگاه زنجیرهای بخرد.
▪ به هنگام شب همه درها و پنجرهها را بستن، به این منظور كه زن احساس امنیت كند.
▪ صبح، پس از برخاستن زن از خواب، یك فنجان قهوه آوردن و برروی پاتختی گذاشتن.
▪ صبح، در صورت زودتر از زن بیدار شدن، رعایت كامل سكوت را كردن كه زن از خواب بیدار نشود.
▪ اگر زن قصد خوابیدن دارد، مرد نوشتههایی را كه به طور حتم باید بخواند، به بستر نیاورد.
▪ به محل كار زن تلفن زدن، فقط برای گفتن این كه چقدر دوستش دارید.
▪ در كنار اتومبیل به زن سلام كردن و یاری دادن به او برای آوردن آنچه از فروشگاه خریده است.
▪ مرد در حضور زن، به دوستش بگوید كه زن او چقدر فوقالعاده است.
▪ از زن پرسیدن كه دوست دارد كدام كانال تلویزیون را تماشا كند.
▪ بی آنكه زن از مرد بخواهد، مرد توجه كند كه زن چقدر زیباست.
▪ مرد در كارهای خانه، از قبیل كشیدن جارو برقی، گردگیری، شستوشو و تمیز كردن پنجرهها به زن كمك كند.
▪ كمك كردن مرد به زن در كارهایی مثل استحمام بچهها، برای آنكه كه زن بتواند استراحت كند.