جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
گام بزرگ مشرف
پیروزی پرویز مشرف، سیاستمدار پاکستانی که در مرز میان نظامیگری و سیاستورزی معلق مانده، در انتخابات ریاستجمهوری این کشور اسباب حیرت هیچکس را برنیانگیخت. پاکستان سالهاست که از رقابتهای جدی سیاسی عاری شده است.
مشرف در مقام حاکم نظامی هرچند توانست به فسادهای موجود تا حدی پایان داده و امنیت و ثبات سیاسی را به این کشور بازگرداند، اما با سیاستهای تند و بعضا محدودکننده خود عملا مانع حضور احزاب سیاسی در عرصه شد. احزاب مخالف ژنرال در گذر زمان یا به حاشیه رانده شدهاند و یا با فشارهای متعدد، گوشهگیری خودخواسته را اختیار کردهاند. چهرههای مخالف هم در فضای عاری از رقابت سیاسی احزاب عملا امکان رشد و شناساندن خود به مردم را نیافتهاند. معدود مخالفین سرشناس هم که یا به تبعید فرستاده شدهاند و یا به سکوت وادار گردیدهاند. پاکستان امروز و پیروزی مشرف در غیاب رقبای محکم و استوار نمادی از وضعیت نهایی حضور نظامیان در عرصه سیاست است. مشرف و همراهانش چنان حضور در عرصه سیاسی را پرهزینه کردهاند که کسی تمایل به حضور در آن را ندارد. اندک حاضران هم به دلیل فشار مداوم رسانهها و وابستگیآنها به دولت از ابزار رساندن پیام خود به مردم محرومند.انحصار ابزار واسط میان سیاستمداران مخالف و توده مردم، حاصل خود را در انتخابات فرمایشی و بیروح روز گذشته خلاصه میکند، اما آیا این روند قابل تداوم است؟ مشرف سیاستمدار هوشمندی است. او برخلاف همتایان منطقهایاش که تا فاجعهای روی نداده باشد، متوجه زمینههای وقوع آن نمیشوند، به سرعت دریافت که بستن راه فعالیتهای سیاسی چگونه به ظهور گروهها و فرقههای افراطی- به جای احزاب قاعدهپذیر- انجامیده است و چگونه این افراطگرایی میتواند خود را در قامت مخالفت با او گنجانده و با پوشیدن ردای <اپوزیسیون> خود را توجیه و شاید تطهیر کند. در چنین بستری بود که ژنرال ترجیح داد مخالفان قاعدهپذیر خود را هم در سبد غنایمش شریک کند و با نشاندن آنها بر سر سفره قدرت، اردوگاه رقبایش را خالیتر از پیش کرده و صنوف حامیان آنان یا در واقع مخالفان خود را چندپاره کند. ائتلاف نانوشته اما شکل گرفته با بینظیر بوتو و اعطای محتمل سمت نخستوزیری به او، اقدامی در همین راستا است.
ژنرال اما آنقدر هوشیار هست که سهمخواهان از قدرت را تکثیر نکند و البته در جمع نزدیکان خود، راه را بر کسانی که میتوانند از قدرت او خارج شوند، ببندد. مخالفت با بازگشت نواز شریف حاصل چنین رویکردی است. مشرف اگر به بینظیر بوتو برای تفرقهاندازی در صنوف مخالفان نیاز داشت، به نواز شریف حتی اجازه ورود به کشور را هم نداد. محاسبه ساده <سود- زیان> نشان میداد که فایده حضور نواز شریف و حتی همراهی او با مشرف، در قبال عدم اعتماد به موضعگیریهای دائمالتغییر او وابسته چرخشهای مداوم و سهمخواهیهای فزایندهاش، چندان قابل محاسبه نیست. ممانعت از ورود نواز شریف، عملا حامیان او را از دور رقابت خارج میکرد. مشرف بازی <ورود- خروج> نواز شریف را آنقدر طول داد تا حامیان وی نتوانند چهرهای مناسب را جایگزین او کرده و راهی انتخابات کنند. هزینه و بهای برگرداندن نواز شریف از فرودگاه هم با حضور بوتو به راحتی قابل پرداخت بود. تداوم تبعید نواز شریف بدین ترتیب جز انعکاس کوتاهمدت، موجی ایجاد کرده و همه چیز در فضای تبلیغاتی حضور بوتو در هم ریخت.
ژنرال امروز به پیروزی رسیده است و کمتر کسی هم تصور میکند که مخالفان وی بتوانند ولو با حمایت دادگاه عالی، صلاحیت او را برای تداوم حکمرانی رد کنند. مشرف این پیروزی را مدیون تیزهوشی خود و تقسیم غنایم با رقیب است. ژنرال به این باور رسیده که برای ماندن بر سر قدرت، نه فقط یونیفورم که باید بخشی از قدرت را هم قربانی یافتن همپیمان کند. مشرف هرچند شاید در درون به مشارکتسیاسی، باور نداشته باشد، اما در عمل برای تداوم حضور خود قواعد آن را ولو به صورت نسبی پذیرفته است. برای حاکم نظامی این سرزمین، همین پذیرش نسبی هم گام بزرگی به جلو است.