جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

مردی برای نقش های خاکستری


مردی برای نقش های خاکستری

مروری بر بازی محمدعلی کشاورز بازیگر سریال «پدرسالار»

بی تردید یکی از بازیگران با سابقه و خوش چهره سینما و تلویزیون ایران محمدعلی کشاورز است. او که در سه عرصه تئاتر، سینما و تلویزیون حضور موفقی داشته خود را به عنوان بازیگری توانا و موفق معرفی کرده و اجراهای خاطره انگیز، درخشان و ماندگاری مانند شعبان استخوانی «هزاردستان»، خوابگزار اعظم «افسانه سلطان و شبان»، خواجه قشیری سریال «سربداران»، قاضی سریال «گرگ ها»، اسدالله سریال «پدرسالار» و بسیاری دیگر از آثار سینمایی و تلویزیونی در ژانرهای مختلف، از خود به نمایش گذاشته است.

کشاورز متولد سال ۱۳۰۹ اصفهان و فارغ التحصیل هنرستان هنرپیشگی تهران و دانشکده هنرهای دراماتیک است. او نخستین فعالیت تئاتری اش را در سی سالگی با نمایش «ویولن ساز» آغاز کرد.

این زمان مصادف بود با پایان دوره خدمت سربازی او در کرمان. تکاپوی کشاورز برای یافتن کار و کسب و پیشه یی مناسب، او را جذب آگهی فراخوان روزنامه یی مبنی بر جذب دانشجو و هنرجوی هنر در هنرستان هنرپیشگی کرد و به خاطر گرایش های دیرینه اش به این شاخه هنری به سوی آن کشیده شد که طی امتحانات عملی به عنوان یکی از بیست دانشجوی انتخاب شده آن سال پذیرفته شد. به این ترتیب نخستین جرقه های حضور حرفه یی او در تئاتر زده شد. کشاورز در این دوره با هنرپیشگان مختلفی مانند اسماعیل شنگله، حمید سمندریان، عزت الله انتظامی، فخری خوروش و علی نصیریان آشنا شد و به شکلی کارگاهی به اجرای کارهای دانشجویی پرداخت.

در همان سال ها او به جهت کثرت کار و سوابق کاری خود توانست به عنوان کارمند به استخدام اداره تازه تاسیس هنرهای زیبا درآید و به واسطه این حضور برای نخستین بار از سوی اداره یاد شده به مدت پنج سال در اجرای تئاترهای ضبط شده تلویزیون ایران سابق مشغول به کار شد، اما چندی بعد او و دوستانش به این نتیجه رسیدند که باید تئاتر را به شکل صحنه یی آن ادامه دهند. به این ترتیب مسوولان را به ساخت سالنی برای اجرای نمایشنامه های ایرانی ترغیب کردند که این تلاش ها منجر به راه اندازی تالار سنگلج شد.

با راه اندازی دانشکده هنر او به عنوان یکی از دانشجویان این دوره پذیرفته شد و چهار سال بعد نیز برای کسب مدرک فوق لیسانس به انگلستان رفت و پس از طی مدارج مختلف در دهه چهل که دهه رویایی و درخشان تئاتر کشور به حساب می آمد برای حضوری دوباره در اجرای تئاترهای مختلف به کشور بازگشت و آثار فراوانی را مانند «آنتیگون»، «آندورا»، «ادیپوس شهریار»، «اشباح»، «افول»، «بازی استریندبرگ»، «بختک»، «پستخانه»، «چند لحظه تا مرگ»، «چوب به دست های ورزیل»، «حکومت زمان خان»، «خمره»، «دایی وانیا»، «در بسته»، «درس ساکت»، «دست بالای دست»، «دشمنان»، «دوزخ»، «سیاوش بر باد»، «سیاه زنگی دایره زندگی و مرد فرنگی»، «شیدوش و ناهید»، «عاشق مترسک»، «عروس باقرخان»، «فرشته برف»، «کارول کالسکه طلایی»، «کلمب»، «گربه سیاه»، «لبخند باشکوه آقای گیل»، «مترسک های شب»، «مردی که مرده بود و خود نمی دانست»، «نیویورک» و. . . در طول سال های متمادی اجرا کرد.

این دوران برای کشاورز دوره موفقی در عرصه تئاتر بود چرا که پس از آن جز چند حضور کوتاه در تئاترهای تلویزیونی مانند «دست بالای دست»، به کارگردانی اسماعیل شنگله (۱۳۶۴) و «غروب روزهای آخر پاییز» به کارگردانی محمد رحمانیان (۱۳۷۴) این دوران دیگر تکرار نشد.

محمدعلی کشاورز در سال۱۳۴۳ با فیلم «شب قوزی» به جمع بازیگران سینما پیوست و از چهره های سینمایی شد. دومین فیلم او در همین سال «زمزمه محبت» نام داشت اما چون نمایش آن به شانزده سال بعد، یعنی به سال ۱۳۵۹ موکول شد، «شب قوزی» را می توان نخستین حضور سینمایی این بازیگر باسابقه در سینما دانست.

«خشت و آینه» دیگر فیلم سینمایی اوست که در سال۱۳۴۴ ساخته شد. کشاورز همزمان با فعالیت های تئاتری خود به سراغ کارهای سینمایی رفت (البته با فواصل طولانی) که خیلی هم گزیده شده بود. به همین جهت توانست در بسیاری از کارهای کارگردانان بنام و صاحب سبک سینمای ایران حضور پیدا کند.

کشاورز پیش از انقلاب هیچ گاه مانند دیگر هم دوره یی هایش حضور تاثیرگذاری را در سینما تجربه نکرده بود اما بازیگرانی مانند علی نصیریان، عزت الله انتظامی، جمشید مشایخی و داوود رشیدی در نقش های مثبت و منفی زیادی ظاهر شده بودند.

اما پس از انقلاب این روند تا حدود زیادی جبران شد. هرچند که در این دوره نیز عموماً نقش های مکمل به او پیشنهاد شد، اما مهم بودن و تاثیر گذاری آنها به اندازه یی بود که در خاطر بیننده ها مانده است.

عمده فیلم های محمدعلی کشاورز به چهار دسته تقسیم می شود؛ آثار تاریخی، طنز، ملودرام، اکشن و جنگی که او در هر یک از آنها حضور متفاوتی را تجربه کرده و در پاره یی موارد نیز نقش هایش با اندکی تغییر، همان شخصیت های برجسته فیلم قبلی و موفقش بوده اند.

نقش وزرای درباری و وابستگان دولتی ادوار مختلف تاریخ، گاه به شکل جدی و گاه با ته مایه های طنز در سریال هایی مانند «سربداران»، «کمال الملک»، «ناصرالدین شاه آکتور سینما»، «افسانه سلطان و شبان»، قضات نالایق و سودجوی حکومتی در فیلم هایی مانند «کفش های میرزا نوروز» و سریال «گرگ ها» هریک موید این نکته هستند که او در اجرای این جنس از نقش ها موفق بوده و قادر است از پس ارائه چنین شخصیت های تقبیح شده تاریخی برآید، نقش هایی که با وجود تفاوت های شخصیتی و جایگاه تاریخی شان به جهت داشتن خصایص مشترک جاه طلبی، حرص و آز و طمع و حسد ورزی در کارهای محمد علی کشاورز حائز اهمیت هستند.

حتی بارقه یی از این خصوصیات را در شخصیت فیلم «دلشدگان» هم می توان دید. اگرچه این شخصیت تفاوت های عمده یی با دیگر آثار شبیه آن دارد، اما در برخی از آن خصوصیات مختصر شباهت هایی دیده می شود.

ولی شخصیت شعبان استخوانی سریال«هزار دستان» بی شک گونه متفاوت تری از شخصیت ها و نقش های تاریخی محمدعلی کشاورز دارد؛ نقشی که او را از قالب شخصیت های تاریخی مرسومش جدا می سازد و به اجرای متفاوتی وامی دارد نقشی که دیگر فرد درباری، سودجو و فرصت طلب نیست بلکه این بار دو خصیصه منفی حماقت و قدرت طلبی را جایگزین سودجویی و جاه طلبی کرده است.

محمدعلی کشاورز ثابت کرده که قادر است به تمامی از عهده ایفای نقش های منفی یا شخصیت های خاکستری اش برآید، همچنین نباید از اجرای نقش های خاکستری مانند «خوابگزار اعظم»، «خواجه قشیری» و نقش های دیگر او غافل شد. درباره عمده نقش های خاکستری محمدعلی کشاورز باید گفت صدای این بازیگر قالبی مثبت دارد و این نکته بار نقش هایش را، هرچقدر هم که نقش منفی باشد به سوی خاکستری شدن سوق می دهد و میل به مثبت شدن را در آنها افزایش می دهد. به عنوان مثال خواجه قشیری یک ایرانی است که هم تمایل فراوانی به کسب کرسی و جایگاه مناسب در دربار مغول ها و هم علاقه فراوانی به ایرانی بودن و کمک به هموطنان خود دارد و به همین خاطر درباره قاضی شارع دچار اشتباه می شود و او را به جای شیخ حسن جوری در خانه خود پناه می دهد. این خصیصه در فیلم «دلشدگان» و دیگر کارهایی که او با صدای خودش بازی کرده دیده می شود. البته در این میان نقش های دیگری نیز بودند که صداپیشگانی مانند منوچهر اسماعیلی و احمد رسول زاده به جای او صحبت کرده اند اما خود نقش ها همچنان خاکستری هستند. از این دست آثار می توان به فیلم «مادر» ساخته علی حاتمی و «پدرسالار» ساخته اکبر خواجویی اشاره کرد.

سریال «پدرسالار» نیز یکی از بهترین و درخشان ترین بازی های کشاورز در گونه ملودرام است. هنگام پخش این سریال دو طیف مخاطب پای گیرنده های تلویزیون خود می نشستند؛ گروه اول افراد مسن و کهنسال و سنتی جامعه و گروه دیگر جوانانی که خواستار ساختارشکنی و تغییرات اساسی اجتماعی خود بودند. درخشش اجرای نقش اسدالله از سوی محمدعلی کشاورز سبب شد تا بسیاری با او همذات پنداری کنند. در واقع این بازیگر با چهره و به کارگیری تمام خصوصیات رایج و قابل لمس این گونه افراد که بسیاری از آنها را می توانست در میان همنسلان خود بیابد موفقیت بی نظیری کسب کرد. به طوری که امروز عموم مردم با دیدن چهره و نام او بی اختیار به یاد شخصیت اسدالله در سریال «پدرسالار» می افتند. چهره و فیزیک محمدعلی کشاورز برای رسیدن به شخصیت اسدالله بسیار مهم و موثر بود. لباس های رسمی، موهای ریخته، صورت پف کرده گوشتی، نگاه های ظاهراً پرتجربه و نصیحت گر، چهره مصمم و استوار و محبتی پدرانه که در چهره و نوع بازی او دیده می شد، همگی در موفقیت این نقش و سریال سهیم بودند. کشاورز برای ایفای نقش می دانست که پدر پیر یک خانواده هر قدر هم که خطاکار باشد در سنین بالا نیازمند تایید و پذیرفته شدن به عنوان بزرگ خانواده است. وی می دانست که اختلاف میان اسدالله و آذر مخالفت شخصی نیست و هر آنچه میان این دو رخ بدهد برآمده از شرایط اجتماعی دوره جدید یا مدرنیته است. از این رو سنت ها و آرمان های شخصیت های اصلی قصه در برابر یکدیگر قرار می گرفتند. بنابراین ممکن بود یک نفر قهرمان و دیگری ضدقهرمان تلقی شود اما محمدعلی کشاورز با آگاهی از این موضوع و اینکه نباید این نقش ها منفی جلوه کنند، تلاش کرد این خصوصیات را به درستی در شخصیت اسدالله بگنجاند تا این شخصیت در نگاه عام به چهره یی منفی تبدیل نشود. بازی های حسی و صحبت های دلسوزانه اش با همسر و دوستانش و نگرانی های منطقی پدری برای فرزندانش سبب شد تا هرگز این حس به بیننده القا نشود و مخاطب او را به عنوان پدری دلسوز و خانواده دوست بشناسد.

گونه دیگر نقش های محمد علی کشاورز شخصیت های کمیک فیلم های طنز و کمدی اوست. این آثار در دو قالب حکایت های قدیمی مانند «کفش های میرزا نوروز»، «افسانه سلطان و شبان» و «ناصرالدین شاه آکتور سینما» و روایت های فانتزی مانند «مردی که موش شد»، «چهارشنبه عزیز» و سریال «راه شب»، ساخته داریوش فرهنگ هستند. کشاورز در این آثار بیشتر گرایش به اجرای طنز موقعیت داشته و در این میان نیز توانسته موفقیت های انکارناپذیری را کسب کند.

محمدعلی کشاورز در اکثر ژانرهایی که حضور یافته و ایفای نقش کرده توانسته یک یا دو نمونه اثر موفق در کارنامه بازیگری اش ثبت کند. از این رو او را می توان بازیگری موفق دانست. او اگر در موقعیتی احساس کند که در قالب برخی از نقش هایش کلیشه می شود تلاش می کند در دل آن نقش خصوصیات خاصی را که در کارهای پیشینش نبوده بیابد یا پس از اتمام کار دیگر سراغ این نوع کارها نرود. از این رو او برخلاف اکثر بازیگران سنتی و پیشکسوت که غالباً پس از سال ها کسب تجربه در نقش ها و شخصیت هایشان کلیشه می شوند تمام تلاش و توان و استعدادش را به کار می گیرد تا گونه های گوناگونی از نقش های خاص را به نمایش گذارد و به این طریق از نقش های مشابه پیشینش فاصله بگیرد.

کشاورز در نقش های مثبت فراوانی نیز حضور یافته است که می توان به حضوردر فیلم هایی مانند «برزخی ها»،«جعفرخان از فرنگ برگشته»، «روشن تر از خاموشی» و نقش میرفندرسکی «زیردرختان زیتون» و بسیاری دیگر اشاره کرد. او برای دریافت و درک هر یک از شخصیت های مثبت این آثار سعی کرده به شناخت درست و گرفتن الهام از شخصیت های حقیقی جامعه اش روی آورد تا به این ترتیب مثبت بودن آنها ذائقه بیننده اش را تحریک نکند. از این رو به گونه های مشابه، نزدیک و حقیقی از آنها رسیده است. به عبارت دیگر منبع الهامات این بازیگر توانای سینما برای رسیدن به نقش براساس آموزه ها مکاتب سنتی است که سال های سال آنها را فرا گرفته است. به این جهت است که آنها را در لایه های پیدا و پنهان اجتماعی و تاریخی اش می یابد و با واقعیت آن منطبق می کند چرا که اساساً جنس بازی او براساس مکتب بازیگری واقع گرا است و آثار موجود در پرونده بازیگری او آنها را ثابت می کند.

درک موقعیت نقش ها، بازی های لحظه یی و حسی و اجراهای ظریف، دید ریز بینانه خصوصیات نهفته در نقش و بیرونی کردن آن هر یک از مشخصه ها و مولفه های بازی اوست. فیزیک بدنی اش نیز او را همواره در ارائه دو گونه مهم از نقش های مثبت و منفی یاری رسانده است. برای نمونه درشتی اندام و تنومندی او همراه با فیزیک صورت در تصویرسازی شخصیت های منفی و خشن بسیار کار آمد بوده است، به طوری که با تغییر اندک در اجزای چهره قادر است در نقش هایی مانند شعبان استخوانی حضور یابد. از سوی دیگر این فیزیک و چهره که در روانشناسی از آنها به عنوان افراد و آدم های خون گرم نام می برند او را قادر می سازد در اجراهای نقش انسان های مهربان، رئوف و دوست داشتنی نیز موفق عمل کند.

مهدی قنبر



همچنین مشاهده کنید