شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

این همه واقعیت نبود


این همه واقعیت نبود

درباره فیلم «یک سطر واقعیت» ساخته علی وزیریان

کسرا و فروغ زوجی هستند که یک مجله فرهنگی روشنفکری منتشر می کنند و حالا با افزایش برگشتی های مجله و بالا آوردن بدهی های زیاد و فشارهای صاحب ملک مواجه شده اند و از طرفی نمی خواهند تن به انتشار مجله زرد بدهند تا مشکلاتشان هم کمتر شود. اما پیشنهاد هدیه ای مالی از آن سوی آب، آن دو را به ترکیه می کشاند...

این خلاصه فیلمی است که علی وزیریان، چهره شناخته شده در عرصه هنرهای تجسمی برای جشنواره امسال ساخته است. فیلمی که حرف های خوب زیادی زده اما همه ناتمام و با فیلمنامه ای که به همین دلیل، آشفته و پر از علامت سؤال است. نخستین سؤال که در فیلم توضیحی برای آن داده نمی شود اینکه چطور کسرا اصرار دارد نشریه ای که این همه برگشتی دارد و در حقیقت مخاطب ندارد، همچنان منتشر شود؟ البته در طول فیلم یکی دو بار به ناامیدی از ادامه انتشار نشریه اشاره می شود اما باز هم برای شماره بعد مصاحبه هنری می گیرند و به نوعی کار ادامه پیدا می کند.

اشکال دیگر اینکه چطور سردبیر یک نشریه فرهنگی تا این درجه بی تدبیر و پخمه است که دریافت یک کمک چند صد یورویی را بدون بررسی جوانب حتی در حد تماس با سفارت سوئد در تهران یا شرکت مربوط و بدون کوچک ترین احتمال کلاهبرداری می پذیرد؟ اگر این سادگی برای قشری غیر فرهنگی اتفاق می افتاد شاید تا حدودی قابل پذیرش بود اما برای یک فعال فرهنگی و مطبوعاتی این مقدار بلاهت عجیب است. کارگردان حتی برای باورپذیر کردن این رویداد هم هیچ تلاشی برای اصلاح فیلمنامه و فیلم نکرده است که دلایلی برای این زودباوری تعبیه کند و تماشاگر را متقاعد.

اگر در این میان، فشار مشکلات و بدهکاری ها به کسرا باعث شده که وی وسوسه شود چنین پیشنهادی را بپذیرد، واقعاً چرا انتشار «مجله چلوکباب» را که نان خوبی در آن بود ، نپذیرفت یا پیشنهادهای پدر فروغ را برای کاری غیر فرهنگی اما پر درآمد مثل کافی شاپ و حتی فرهنگی مثل کتابفروشی در ملک بلااستفاده او؟

نکته دیگری که از اشکالات اساسی فیلمنامه محسوب می شود اینکه در فیلم چند جا تأکید می شود که طرف سوئدی که قصد کمک مالی به سازمان های مردم نهاد دارد، برای این کمک خود شرطی گذاشته است که آن اختصاص بخشی از این کمک به وبلاگ نویسان ایرانی است؛ موضوعی که کمک زیادی می کند که در ابتدای امر این موضوع برای تماشاگر طبیعی باشد، اما وقتی معلوم می شود که این طرف کلاهبردار است، این سؤال پیش می آید که آنکه قصد کلاهبرداری داشته است واقعاً چه نیازی بوده است که پای وبلاگ نویسان و ارائه فهرستی از آنان را پیش بکشد، مگر نمی توانست این کار را بدون دردسرتر کند و او را بدون هر گونه بهانه ای به خارج بکشاند؟ ضمن اینکه متأسفانه موضوع وبلاگ نویسان درست از میانه داستان به بعد، ناگهان در فیلم گم می شود و هیچ اسمی از آنان نمی آید و اشاره ای به آنان نمی شود! اینکه در فیلمنامه به موضوعی به این مهمی اشاره شده و بعد رها می شود و تا پایان فیلم هم به آن پرداخته نمی شود قطعاً از اشکالات بزرگ این فیلم است.

نکته دیگری هم وجود دارد و آن اینکه آیا طرف کلاهبردار سوئدی واقعاً چنین سناریویی را برای به دست آوردن ۱۵ هزار یورو یا دلار انجام داده بوده است؟! آیا به نظر نمی رسد که طرف کلاهبردار سوئدی از سردبیر فرهنگی ما پخمه تر است؟! و آن وقت حس تماشاگر این فیلم را پس از این همه وقت گذاشتن را می تواند آقای وزیریان عزیز حدس بزند؟

«یک سطر واقعیت» می توانست با کمی تأمل و دستکاری در فیلمنامه به فیلم خوبی تبدیل شود. چراکه مزایای زیادی هم دارد: از بازی خوب همایون ارشادی و بهتر از همه مهراوه شریفی نیا و نیز موسیقی کم اما بجا و همراه فیلم و نیز طراحی صحنه باورپذیر آن .

نکته آخر اینکه با وجودی که فیلم درباره یک زوج مطبوعاتی است، اما واقعاً درباره مشکلات کار روزنامه نگاری نیست واین مشکلات و این اتفاق برای هر صنف دیگری هم می توانست بیفتد و حتی راحت تر!

تقی دژاکام



همچنین مشاهده کنید