پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

پرویز یاحقی


پرویز یاحقی

گفته اند که پرویز کوچک در غیاب دایی هنرمند خود, ویولون او را بر داشته و ساعتها با حسرت بر آن نگاه می کرده است حالا تعلیم شروع می شود دایی فرهیخته با تمام نیرو کار آموزش نوجو را پی می گیرد

بزن که سوز دل من به ساز می گویی

ز ساز دل چه شنیدی که باز می گویی

اگر حکایت پروانه می کنی با شمع

که شرح قصه به سوز و گداز می گویی

کنون که راز دل ما ز پرده بیرون شد

بزن که در دل این پرده راز می گویی

بسوی عرش الهی گشوده ام پر و بال

بزن که قصه راز و نیاز می گویی بشکنم

این قلم و پاره کنم این دفتر نتوان شرح کنم جلوه والای تو را پرویز صدیقی پارسی ( معروف به پرویز یاحقی) ، در یک هزار و سیصد و پانزده خورشیدی بر خشت این جهان افتاد. حالا خیابان صفی علیشاه تهران در خواب هم نمی دید که ویولونیستی چیره دست را میزبان شده است.

در فضای خانواده ای روشنفکر بالیدن آغازید. موسیقی از همان اوان کودکی با روح و جان پرویز اخت شده بود. کودک حالا در غلیان است . می خواهد تا روح تشنه خود را با موسیقی سیراب کند. در به در دنبال یک ساز است . آسان ترین و دم دست ترین اما همان نی لبک کوچک و ظریفیست که به آسانی مهیا می شود. پرویز کوچک حالا می کوشد با تمام قوای خود، هر چه نغمه در اینجا و آنجا می شنود را با همان نی لبک کوچک اجرا کند. خانه ای که پرویز یاحقی در آن بالید، با حضور موسیقیدان برجسته دیگری چون حسین یاحقی توامان بود. حسین، دایی پرویز است و پرویز کوچک دم به دم شیفته هنرمندی می شود که اولین راهنمایش در پیمودن راه بود. به همت حسین یاحقی موقعیتی فراهم می شود که که پرویز پیش از آنکه به هفت سالگی رسد، راهی کلاس موسیقی گردد.

گفته اند که پرویز کوچک در غیاب دایی هنرمند خود، ویولون او را بر داشته و ساعتها با حسرت بر آن نگاه می کرده است. حالا تعلیم شروع می شود. دایی فرهیخته با تمام نیرو کار آموزش نوجو را پی می گیرد. پشتکار پرویز در آموختن شوق آموزنده را دو چندان می کند. نت ها و ملودی ها یکی پس از دیگری فرا گرفته می شوند. استاد خود از این سرعت فراگیری حیرت زده است. حالا نوبت می رسد به آموزش ردیف های پنجگانه موسیقی سنتی. شاگرد کوچک به آسانی پیش درآمدها، چهار مضراب ها، آهنگهای ضربی و دستگاههای موسیقی ایرانی را نیز فرا می گیرد. جالب آنکه طی همه این مراحل تا نیل به دوره عالی در حالی انجام می شود که پرویز یاحقی هنوز بیش از یازده سال سن نداشته است.

در دوره ای که پرویز کوچک مشغول آموختن بوده منزل آنها پاتوق موسیقیدان های نام آور ایران، استادانی چون: ابولحسن صبا،مرتضی محجوبی،علی اکبر شهنازی، رضا محجوبی،حسین تهرانی،رضاقلی ضلی،مرتضی نی داوود و... بوده است. او مدتی را نزد استاد صبا به فراگیری ردیف همت می گمارد. درست در همین مقطع از زندگانی اوست که پرویز صدیقی نام "یاحقی" را بر خود گذارده و به عنوان نوازنده خردسال در رادیو به اجرای برنامه مشغول می شود. حالا هجدهمین سال تولد پرویز است. داوود پیرنیا او را به برنامه "گلها"ی رادیو دعوت می کند. در نخستین اجرای یاحقی در برنامه خاطره انگیز "گلها". "امید دل من کجایی" با صدای حریرگون استاد غلامحسین بنان.

اعضای این ارکستر علاوه بر پرویز یاحقی، ابولحسن صبا، حسین یاحقی،مرتضی محجوبی،علی تجویدی، حبیب الله بدیعی، میرنقیبی،زرین پنجه،حسین تهرانی و وزیری تبار به هنرنمایی می پردازند. یاحقی در هجده سالگی با ارکستری کار می کند که اعضای آن همگی از نام آوران موسیقی ایران بوده و هستند. حالا به مرور تکنوازی آغاز می شود. آرشه می لغزد بر ویولن و شور موسیقی صد چندان می شود برای یاحقی جوان.. زنده یاد جواد بدیع زاده در این باره می نویسد، « طبیعت هر چند سال و یا چندین قرن یکبار به درست کردن آدم هایی خارق العاده دست می زند... ساز او بیشترین اثرها را در جان و مغز و دل من داشته و خوشبختانه پرویز یاحقی جزو آنهایی است که به پا برجا ماندن موسیقی ایرانی و رونق آن کمک های دو چندان کرده و به خصوص با نهایت ظرافت و قدرتی که بر روی این ساز فرنگی می نوازد به آن دسته از متخصصین نشان داده که بیرون بردن این ساز از موسیقی ایرانی تا چه اندازه ای از جلال و ظرافت و قدرت و زیبایی موسیقی ایرانی خواهد کاست. آنگونه که حبیب اله نصیری فر در "مردان موسیقی سنتی و نوین ایران" آورده است، یاحقی با بسیاری از شعرا و تصنیف سازان به نام ایران همراهی کرده است. که از آن جمله اند، رهی معیری،تورج نگهبان،اسماعیل نواب صفا و... . دوست دیرین یاحقی بیژن ترقی است.

از همین روی، بیش از نود درصد از تصانیف آهنگهای او سروده های بیژن ترقی است. ترقی خود در این ارتباط می گوید، « ... نوای دلنشین و پر رمز و راز او که به سرگذشت زندگی ما انسان ها می ماند،گاه به نغمه پر زمزمه جویباران مانند است که صفا و خرمی از آن می تراود و گاه به صدای بغض گریه عاشقی می ماند که سوز و درد از آن می بارد...» پر بی راه نیست که یاحقی نیز در هنگام خاموشی خانم دلکش در گفتگویی خاطر نشان می کند، « دلکش ، از صداهایی بود که در تاریخ موسیقی کمتر یافت می شوند...» داستان زندگی پرویزیاحقی استاد ویولون با پنجه بسیارشیرین پرویز صدیقی پارسی(معروف به پرویز یاحقی)ذر سال ۱۳۱۵ شمسی در تهران خیابان صفی علیشاه تولد یافت. پدر پرور پرویزازمردان روشنفکر و تحصیل کرده ی زمان خود بود.واز آنجا که بیشتر در ماموریت های اداری به سر می برد اکثرا" فرزند کوچک وبا استعدادش پرویز در خانه استاد حسین یاحقی دائی هنرمند خودبه سر می برد.روح بزرگ و پر التهاب وی آرامش رااز وی صلب نموده در صدد دستیابی به سازی برآمد.شاید آسان ترین سازی که در ایام کودکی میتوانست در اختیار او قرار بگیرد نی لبک کوچک و ظریفی بود که تهیه آن برای او چندان مشکل نبود.او سعی داشت نغمات دلنشینی که در فضای خانه و در کلاس درس استاد به گوش میرسید با ساز کوچک خود اجرا نماید.

استاد که همشیره زاده خود را شیفته ودلباخته موسیقی می دید واز دورونزدیک متوجه حالات او بود سعی کرد تا رضایت پدرومادر پرویز را برای تقدیم هنرمندی بزرگ به عالم موسیقی جلب نماید.علاقه واستعداد شگرف پرویز در فراگیری (نت)وملودی های گوناگون موسیقی باعث حیرت استاد شد.و می دید که دوره های ردیف اول موسیقی راشاگردان دیگر دوران زیادی را صرف آموختن آن می کنند به سرعت طی کرده ودر حالی که از نظر سن وقدوقامت از همه ی آنها کوچکتراست در فراگیری دروس به آنها کمک میکند.دوره آموزش ردیف های پنجگانه دیگر استاد که عبارت از پیش درآمدهاو چهارمضرابهاوآهنگهای ضربی ودستگاههای موسیقی ایرانی بودوتا دوره ی عالی بود به انجام می رسید یکی پس از دیگری طی شد در حالی که پرویز بیش از ۱۱سال از سنین عمرش طی نشده بود.منزل استاد یاحقی که در آن زمان محل اجتماع ورفت وآمد موسیقیدانان بزرگی نظیراستادان: ابوالحسن صبا ,مرتضی محجوبی,علی اکبرشهنازی,رضامحجوبی,حسین تهرانی,رضا قلی ظلی,مرتضی نی داود وغیره بود وموقعیت خاصی برای دانشجویان موسیقی پدید آورده بود.استاد ابوالحسن صبا که متوجه نبوغ و استعداد خارق العاده وی شده از استاد او خواسته بود که چندی هم در نزد وی کار کند.پرویز با اشتیاق فراوان آن را پذیرفت ومدت ۲سال نیز نزد استاد صبا به فراگیری ردیف های ایشان اشتغال داشت.

● مصاحبه ای از ایشان

پرویز یاحقی بزرگترین آرشیو موسیقی ایران را فراهم و حراست کرد ...قصد کنسرت ندارم ودرباره کنسرت ها و نوازندگی‌ها در آن ، با توجه به پیشرفت حیرت‌انگیز موسیقی، تنها نامی که نمی‌توان داد، کنسرت است! کنسرت به معنای واقعی، اسباب و لوازمی و جا و مکانی لازم دارد که اصولاً ما از آن بی‌بهره‌ایم و جز یکی دو مورد خاص، فقط سر و صدایی است که عده‌ای به پا می‌کنند، ساعاتی را می‌گذرانند. نه شنوندگان چیزی از آن درک می‌کنند و نه خود اجراکنندگان! فقط انجام وظیفه‌ای است که برای آنها مقرر شده است. مثالی می‌زنم. حدود چهل سال قبل، آهنگساز معروف انگلیسی "جان باری"، برای فیلم‌های جیمزباند، به اصطلاح آرمی ساخت (نه آهنگ متن فیلم) که امروزه هم اگر به آن گوش کنیم، مبهوت ارکستراسیون و اجرای آن می‌شویم. در دیگر کشورهای جهان برای یک کنسرت لااقل یک سال تمرین مداوم انجام می‌شود و نوازندگان هم از بهترین کنسرواتورها دست‌چین شده و آزمایشات گوناگون را پشت سر می‌گذارند. شنوندگان این کنسرت‌ها هم شناخت کافی دارند.

از ماه‌ها قبل بلیط رزرو کرده و هشتاد درصدشان هم، تک تک نوازندگان و رهبر ارکستر را به خوبی می‌شناسند و دقیقاً می‌دانند که قطعات کدام آهنگساز است و ده‌ها نکته دیگر که اصولاً در کشور ما غریبه است. به طور نمونه بگویم فرهاد فخرالدینی که از موسیقیدانان باسواد و باسابقه ما است بارها در مصاحبه‌های خود شکایت داشته که ما نه نوازنده خوب داریم، نه سالن اجرا و نه امکانات دیگر! ولی باز هم باید بگویم: کو گوش شنوا. سوال : چه باید کرد تا مجدداً موسیقی دوران طلایی خود را تجربه کند؟ پس قبول دارید که موسیقی در گذشته دوران طلایی داشته است! سوال : رسانه‌های دیداری مدت زیادی است که از مسؤولیت خود برای تربیت ذوق و سلیقه موسیقیایی غفلت کرده‌اند. رسانه‌های دیداری و شنیداری صرفنظر از مسئولیت سنگینی که به دوش دارند و به آن عمل نمی‌کنند، با پخش آثار ضعیف، باعث رکود و از هم پاشیدگی هنر موسیقی شده‌اند! مثالی می‌زنم: فرض را بر این بگیریم که از این رسانه‌ها اصلاً صدای موسیقی به گوش نرسد، آیا حتی یک شنونده هم حاضر می‌شود به جز اخبار، برنامه‌های دیگر این رسانه‌ها را لحظه‌ای گوش کند؟ درد اصلی درست همین جاست! سوال : ویولن و توانایی‌های آن را چگونه تعریف می‌کنید؟ ویولن، یک ساز نوازنده کش است! و به همین دلیل در غرب به آن ساز شیطانی می‌گویند. ویولن در رده‌بندی سازهای جهان، عنوان مشکل‌ترین ساز را قرن‌ها است که به خود اختصاص داده است! زیرا نه پرده دارد و نه کلاویه و فقط احساس نوازنده است که می‌تواند صدای دلنشینی از آن به گوش شنونده برساند. سوال : این روزها چه می‌کنید؟ پس از آن ناآرامی‌های بعد از انقلاب، به فکر افتادم که آثار اصیل و قدیمی موسیقی ایرانی را جمع‌آوری کرده و آرشیوی از آن بسازم که از دستبرد حوادث در امان بماند. بر این اساس به جمع‌آوری آثار اساتید و گذشتگان این هنر برآمدم که در ابتدا با مشکلات زیادی روبرو شدم ولی دست از تلاش برنداشته و این کار را ادامه دادم. البته دسته‌بندی و منظم کردن این آرشیو به تنهایی کاری بس طاقت فرسا بود و با فداکاری معدودی از دوستان ممکن شد ولی امروزه به خود می‌بالم که موفق شدم این کار را به سرانجام برسانم. در حال حاضر آرشیو بی‌نظیری به دست آمده که حتی یک نوار یا دقیقه‌ای از آن به آرشیو رادیو یا تلویزیون ارتباط ندارد! شاید تعجب کنید! شادروان روح‌الله خالدی که یکی از نوابغ مسلم موسیقی ایران بود، یک سال قبل از درگذشت خود مرا به کناری صدا کرده و گفت: چمدانی کوچک حاوی نوارها و برنامه‌های خصوصی خودم دارم که فقط نگهداری آنها در صلاحیت توست و بس! و این چمدان را که مملو از نوار صفحه و یادگارهای سال‌های جوانی ایشان بود به من واگذار کردند، پس از این عمل آن رادمرد، مدت‌ها در خود غرق شدم و به فکر افتادم که همه آثار صوتی و سازهای اساتید هنر موسیقی و حتی صدای خوانندگان بزرگ سال‌های ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۵ خورشیدی، فقط آثاری نبوده که در رادیو و بعدها در تلویزیون ضبط شد. مسلماً در گوشه و کنار این سرزمین، آثاری وجود دارد که همه مردم به آنها دسترسی نداشته و نخواهند داشت! با این افکار شروع به جست‌وجو و تفحص کردم و به تلاشم ادامه دادم و خوشبختانه چون، من و آثارم را می‌شناختند، دری نبود که بر روی من باز نشود. و امروز نتیجه آن شده که به تصور من یکی از غنی‌ترین آثار هنرمندان و اساتید گذشته، در جایی امن محفوظ ماند. این آثار، همه و همه در محافل هنرمندان و شخصیت‌هایی که به موسیقی عشق می‌ورزیده‌اند، ضبط و تهیه شده. نوابغی که متأسفانه اکثر آنها رخ در نقاب خاک کشیده‌اند! نسل امروز محتاج است بداند بزرگان موسیقی در گذشته چه آثاری را بوجود آورده و بنیان چه مکتبی را برای آینده بنا نهاده‌اند! وگرنه دانستن نام آهنگسازان زمان ساسانی و صفوی و قاجار و... چه دردی را دوا می‌کند؟ در کشورهای پیشرفته، تمام آثار بزرگان گذشته را در تمام علوم، به ویژه موسیقی با دقت نگهداری کرده و سعی دارند که آنها را دوباره اجرا کنند و به نسل جدید معرفی نمایند! ولی ما چه می‌کنیم؟ فقط برای پرکردن اوقات، یک برنامه تکراری و یکنواخت را دائماً تکرار می‌کنیم و چه‌بسا نام‌ها و اسامی جعلی و من درآوردی بر روی آن می‌گذاریم و تحویل مخاطبان می‌دهیم. از شمیم راسخیان .. از جمله اراتمندان استاد بی بدیل ویلن ((پرویز خان یاحقی )) نوازنده ویلن .

خواننده ردیف آوازی



همچنین مشاهده کنید