جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

این گروه نه چندان خشن


این گروه نه چندان خشن

«کشور پادشاهی» از نگاه هالیوود ریپورتر

«کشور پادشاهی» با موضوع حمله تروریستی در ریاض پایتخت عربستان فیلمی دیگر از سری فیلم های سیاسی پاییز امسال است. فیلمی به کارگردانی پیتر برگ که برخلاف مشابهاتی همچون«استرداد»(Rendition) و «در دره الاه» از اثری صرفاً اکشن با حواشی تولیدی نامتعارف فراتر نرفته است. اکشنی که از فقدان هیجان لازم رنج می برد و مخاطبان احتمالی اش علاوه بر اینکه نگرش سیاسی اش را برنمی تابند، از قبول آن به عنوان تریلری خوش ساخت نیز طفره می روند. فیلم با حضور بازیگرانی همچون جمی فاکس، کریس کوپر و جنیفر گارنر فروش آخر هفته خوبی خواهد داشت اما در روزهای آتی امیدی به توفیقش نمی رود.

سکانس آغاز فیلم مجموعه یی است از تصاویر مونتاژی پرجزئیاتی که با هدف آشنایی مخاطبان با تاریخچه روابط امریکا و عربستان از کشف نفت گرفته تا ظهور بن لادن در فیلم گنجانده شده است. خود فیلم اما با صحنه های پرتعلیق و جذابی از یک بازی بیسبال در شهرک مسکونی امریکاییان ساکن در عربستان شروع می شود که به دلیل حمله مرگبار گروهکی تروریستی ناتمام می ماند. پس از این حادثه اف بی آی در نقش حافظ منافع امریکاییانی که در این حادثه جان باخته اند قصد دارد تحقیقات گسترده یی را برای یافتن عاملان اصلی جنایت آغاز کند که با مقاومت رهبران ارشد خود در واشنگتن مواجه می شود؛ به خصوص دادستان کل (دنی هیوستن) که به دلیل هراس از اقدامات تروریستی مجدد، مانع هرگونه اقدام رسمی نیروهای امریکایی می شود. در نتیجه چنین موانعی است که یکی از ماموران کارکشته اف بی آی به نام رونالد فلوری (فاکس) مامور می شود تا به دور از حواشی معمولً اقدامات رسمی، همراه با گروه کوچک خود راهی خاورمیانه شود و تحقیقاتی در زمینه قتل ها انجام دهد. مقامات عربستان ابتدا در مقابل این اقدام مداخله جویانه امریکاییان احتیاط پیشه می کنند اما کمی که می گذرد با تغییر رویه موافقت کرده، فلوری و گروهش را در تحقیقات یاری می دهند؛ به همین منظور صحنه جرم را برای یافتن سرنخ های احتمالی جست وجو کرده و شاهدان عینی را نیز مورد بازجویی قرار می دهند با این امید که بتوانند از تکرار چنین اقداماتی در خاک کشورشان جلوگیری کنند.

رابطه میان فلوری و رهبر گروه تحقیق محلی یکی از عناصر کلیدی فیلم است که به نظر می آید توسط متیو مایکل کارناهان فیلمنامه نویس با تاثیرپذیری مستقیم از فیلم اسکاری «در گرمای شب» خلق شده است؛ رابطه یی پویا و کنشمند که همخوانی دقیقی با رابطه کارآگاهان اثر کلاسیک نورمن جویسون دارد. فلوری نیز در این فیلم به مانند کارآگاه فیلم جویسون در محیطی نا آشنا و غریب گرفتار می شود و بعد از پشت سر گذاشتن یک دوره دشوار ارتباطی در نهایت موفق می شود مقامات محلی را به همکاری و همیاری ترغیب کند.

در مورد بازیگران فیلم باید گفت کاریزمای همیشگی فاکس این بار نیز در بازی اش نمود دارد اما عنوان بهترین بازی فیلم مختص کسی نیست جز اشرف برحوم (اینک بهشت) در نقش یک سرهنگ عرب مهربان و خوش قلب. دیگر بازیگران اما متاسفانه موقعیت چندانی برای عرض اندام نیافته اند. جیسن بیتمن (در نقش یکی از اعضای کم اهمیت گروه) و جرمی پایون (در نقش یک دیپلمات امریکایی چرب زبان) تنها لحظات کوتاهی در فیلم حضور دارند. گارنر صرفاً در اغلب سکانس های فیلم حضور فیزیکی دارد و کار خاصی انجام نمی دهد و کریس کوپر هم فقط در حد نام در فیلم ظاهر شده است. بزرگ ترین اشتباه فیلم در انتخاب بازیگران به کارگیری همین کریس کوپر اسکاری در نقش کوتاه و کم اهمیتی است که هر بازیگر درجه دو تلویزیونی هم می توانست به خوبی از عهده اجرایش بربیاید. در واقع مشکل بازیگران فیلم نه بازی آنها بلکه نقش های سطحی فارغ از جزئیاتی است که به آنها سپرده شده و امکان بروز خلاقیت را از آنان گرفته است. به عنوان مثال در مورد شخصیت فلوری به عنوان مهم ترین شخصیت فیلم، با تکیه بر صحنه یی که وی به ملاقات پسرش در مدرسه می رود تنها بر دلسوز و مهربان بودن او تاکید می شود تا در سایه آن دیگر جزئیات شخصیت پردازانه همگی به فراموشی سپرده شوند.

این ضعف های فیلمنامه یی می توانست با یک کارگردانی حساب شده کمتر به چشم بیاید. اما برگ در مقام کارگردان تنها به استفاده از کلوزآپ های بی شمار در صحنه های اکشن و البته حرکت های سریع و منقطع دوربین بسنده کرده است؛ همچنین استفاده از لانگ شات های متعدد برای به تصویر کشیدن ادوات و نیروهای نظامی که بیش از حد توی چشم می زند. به همین دلیل کارگردانی برگ، فیلم را به لحاظ بصری کاملاً آشفته کرده که حتی اگر این آشفتگی با قصد و غرض قبلی هم صورت گرفته باشد حاصلی جز اثری سرگیجه آور با سکانس های اکشن نامفهوم نداشته است. استفاده مفرط از این کلوزآپ ها کیفیت کار فیلمبردار فیلم مارو فیوره و طراح تولید تام دافیلد را نیز تحلیل برده است.

مخاطبان این فیلم در مواجهه با شرارت بی رحمانه تروریست ها در صورت نابودی آنان فریاد شادی سر می دهند و سر از پا نمی شناسند. مطمئن باشید اگر فیلم کمی بیش از این مهیج و جذاب بود من نیز به مانند آنان سر از پا نمی شناختم و فریاد شادی به مراتب بلندتری سر می دادم.

استفن فاربر

ترجمه؛ یحیی نطنزی



همچنین مشاهده کنید