جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

شعر در بستر تحولات اجتماعی


شعر در بستر تحولات اجتماعی

تحولات ادبی, تابع حوادث تاریخی, وقایع سیاسی و ملی, رویدادهای اجتماعی و حتی مسائل اقتصادی است

تحولات ادبی، تابع حوادث تاریخی، وقایع سیاسی و ملی، رویدادهای اجتماعی و حتی مسائل اقتصادی است. در دوره‌های گذشته، این تحولات، به کندی، تحقق می‌یافت و به علت پراکندگی افراد جامعه، همچنین کم بودن ارتباط و پیوستگی مردم شهرها با یکدیگر، تحول ودگرگونی ادبی در شعر و نثر آهسته و یکنواخت صورت می‌گرفت وغالبا با رویداد و حادثه‌ای اجتماعی، فرق چندانی نداشت.

یااینکه تفاوت کم ونادر بود. شعر در نظر قدما موضوعاتی داشت که درده عنوان خلاصه می‌شد و همه جنبه شخصی و فردی داشتند. آن موضوعات عبارتند از: مدح و ذم، تشبیب، استعطاف، اعتذار، وصل، هجا، طنز، هزل، مفاخره و حسب حال.

بعدها البته چند موضوع فرعی دیگر هم بر اینها افزوده شد و به شانزده یا هفده موضوع رسید که باز آنها هم غالبا شخصی و فردی هستند. خاقانی شروانی، شاعر قرن ششم هجری قمری، به این ده موضوع اشاره می‌کند. او در پاسخ این تعریض که عنصری را از او برتر می‌شمرد، جواب می‌دهد:

زده شیوه کان حلیت شاعری است

به یک شیوه شد داستان عنصری

نه تحقیق گفت و نه وعظ و نه زهد

که حرفی ندانست از آن، عنصری

مصنوعات نثر هم، داستانهای حیوانات، قصص مربوط به آدمیان، داستانهای تاریخی، افسانه‌ها و نظایر اینها وموضوعات عرفانی می‌باشند که مشخص هستند وذکرآنها لازم نیست.

گاهی حادثه‌هایی در جامعه ما اتفاق می‌افتاد که شاعران، دیگر نمی‌توانستند از آنها کناره جویند. و ناچار یک مقدار وارد می‌شدند و اشعاری می‌سرودند و یا مطالبی می‌نوشتند که به بعضی اشاره می‌کنیم.

در سال ۴۰۱هـ .ق قحط، غلا و خشکسالی عظیمی در خراسان روی داد که شرح مفصل آن در تاریخ یمینی مضبوط است(.۲) این قضیه، چند تن از شاعران وگویندگان را به خود جلب کرد. از جمله، استاد طوس، فردوسی در آغاز داستان اشکانیان به آن اشاره کرده است. فردوسی اگر در جایی از سلطان محمد تقاضا یا ستایشی می‌کند، به خاطر همولایتی‌های قحط دیده اش در خراسان است. اواز سلطان می‌خواهد که خراج مردم خراسان را ببخشد:

گذشته زشوال ده با چهار

یکی آفرین باد بر شهریار

از این مژده ای داد بهر خراج

که فرمان بد از شاه با فرو تاج

که سالی خراجی نخواهند بیش

زدیندار بیدار واز مرد کیش (۳)

در سال ۴۳۴ هـ. ق زلزله‌ای موحش در تبریز روی داد که سه سال بعد از آن هنگامی که ناصر خسرو به تبریز رفت و از جریان آگاه شد، در سفرنامه خود به آن اشاره کرد. وی می‌نویسد که چهل هزار نفر در آن زلزله هلاک شدند(۴). قطران تبریزی نیز قصائدی درباره این زلزله گفته است که معروف ترین آن با این مطلع است:

بود محال تو را داشتن، امید محال

به عالمی که نباشد همیشه بر یک حال(۵)

قطران در این قصیده، با لحنی تاثر برانگیز و حزن آور، از ویرانی تبریز و اندوه مردم زلزله زده

آن، سخن گفته است. در سال ۵۴۸ هـ .ق ترکان غز به خراسان یورش آوردند و شهرهای خراسان را ویران کردند. آنها به نیشابور تاختند و علما ودانشمندان آنجا را هلاک کردند. روش این قوم چنین بودکه خاک در دهان افراد می‌ریختند و آنها را خفه می‌کردند. دراین شهر، امام محمد بن یحیی، دانشمند و فقیه بزرگ شافعی را خاک در دهان کردند و هلاکش نمودند. خاقانی شروانی، چند قصیده در مرثیه او ساخته است که یک قصیده‌اش به مناسبت، ردیف " خاک" دارد:

ناورد محنت است در این تنگنای خاک

محنت برای مردم ومردم برای خاک...

در ملت محمد مرسل نداشت کس

فاضل‌تر از محمد یحیی فنای خاک

آن کرد روز تهلکه دندان نثار سنگ

وین کرد گاه فتنه دهان را فدای خاک

ای خاک برسرفلک آخر چرا نگفت

کاین چشمه حیات مسازید جای خاک(۶).

ودر قیصده‌ای دیگرمی‌گوید:

آن مصر مملکت که تو دیدی خراب شد

وان نیل مکرمت که شنیدی سراب شد...

گردون، سرمحمد یحیی به باد داد

محنت، رقیب سنجر مالک رقاب شد(۷).

سلطان محمد سنجر را هم در‌آن واقعه گرفتند و حبس نمودند. روزها به نام او حکم می‌راندند و شبها در حبس می‌کردند .انوری ابیوردی، شاعر معروف قرن ششم، در قصیده‌ای در این باره می‌گوید:

به سمرقند اگر بگذری ای باد سحر!

نامه اهل خراسان به برخاقان بر

نامه‌ای مطلع آن رنج تن و آفت جان

نامه‌ای مقطع آن درد دل و سوز جگر(۸).

از ابتدا تا انتهای این قصیده، انوری به بیان حوادث ورنجهای مردم می‌پردازد.

شگفتی در این است که در مورد واقعه مغول، که در ۶۱۶ هـ .ق اتفاق افتاد چندان اشاره‌ای در متون نظم نمی‌یابیم. شاید کسی را زنده نگذاشتند تا حرفی بزند و یا از ترس از دست دادن جان و .... در چنین حادثه هولناکی، کسی نتوانست شعری یا نثری که زبان حال مردم باشد ارائه دهد. واقعه مغول فقط در تواریخ، مسطور ومضبوط است، مانند تاریخ جهانگشای جوینی، تاریخ بناکتی و... در شعر، خیلی کم به این حادثه هولناک اشارت رفته است. شیخ فرید الدین عطار از کسانی است که گویا خودش درآن واقعه شهید شدومجال پیدا نکرد در این باره سخنی بگوید. در آن واقعه، شیخ نجم الدین کبری مریدانش را آزاد کرد وشمشیر کشید وگفت هنگام جنگیدن است و پرچمی در دست داشت که هرچه مغولها خواستند پرچم را در حال کشتن اواز دستش در آوردند، نتوانستند و غزل مولانا جلال الدین، ناظر به این جریان است:

ما نه زآن محتشمانیم که ساغر گیرند

و نه زان مفلسکان که بز لاغر گیرند

ما از آن سوختگانیم که از لذت سوز

آب حیوان بهلند وپی آذر گیرند(۹)

گفتند که درویشی در نیشابور، وقتی مردمش قتل عام شده بودند، بر پشته‌ای برآمد وگفت: " باد بی‌نیازی خداوند است که می‌وزد، سامان سخن گفتن نیست." سپاه مغول در سال ۶۱۶ هـ.ق به خراسان و نیشابور حمله کردند که تا ۶۲۸ هـ..ق طول کشید. آنها در سال

۶۳۳ هـ.. ق به اصفهان تاختند و بنا بر روایتی، کمال الدین اسماعیل اصفهانی، شاعر مشهور را شهید کردند. کمال الدین اسماعیل تنها شاعری است که روایتگر این حادثه شوم است:

کو دیده که تا بروطن خود گرید

بر حال دل و واقعه بد گرید

دی بر سر یک مرده دو صد گریان بود

امروز یکی نیست که برصد گرید(۱۰)

از قرن پنجم تا سده سیزدهم هجری، تحولات پدید آمده در شعر و نثر، تحولات سبکی است.می دانیم که در قرن پنجم، سجع به وسیله خواجه عبدالله انصاری ،در نثر فارسی وارد شده است و بعد در قرن هفتم به تکامل رسیده. نثر فنی در قرن ششم به ظهور پیوسته است.

در این دوران یعنی تقریبا از قرن پنجم به بعد توحید باری تعالی نعت پیامبر اکرم(ص) موضوع خاص شعر و ادب شده است. یعنی از آغاز کار فردوسی، که سرود: به نام خداوند جان و خرد... کزین بدتراندیشه برنگذرد...

تا قرن ششم، شعرا بیشتر به این موضوعات پرداختند. خاقانی شروانی، تنها شاعری است که مکه و منازل راه مکه را فراوان وصف کرده است. وی چون قصاید زیادی در نعت پیامبر اکرم(ص) سروده، بدین جهت به " حسان العجم" ملقب شده است، در مقابل حسان العرب " حسان بن ثابت" شاعر رسول اکرم(ص).

مدیحه ائمه اثنا عشر در قرن ششم شروع شده است. ظاهرا نخستین شاعری که در مرثیه حضرت سید الشهدا(ع) و واقعه کربلا قصیده‌ای گفته است، قوامی رازی، شاعر شیعی قرن ششم است، مطلع قصیده او این است:

روز دهم زماه محرم به کربلا

ظلمی صریح رفت بر اولاد مصطفی(۱۱)

بدین ترتیب شعر فارسی، موضوعات سنتی خودش را در بستر سبک های عراقی و هندی و... حفظ می‌کند.

شاعران معمولا در مورد همسران و فرزندانشان سخن نمی‌گفتند، اما فردوسی وامثال او در رثای فرزند شعر سروده‌اند. از آن دوره به بعد، شاید خاقانی تنها شاعری باشد که دررثای فرزندش شعری سروده است. احتمال می‌رود این امر، به دلیل همسایه بودنش با فرنگیهای آن زمان باشد. وی در شروان زندگی می‌کرده و با مسیحیان رابطه داشت و مادرش هم نسطوری وتازه مسلمان بوده است. در سال ۱۲۳۵ هـ. ق دومین دسته از محصلان ایرانی از اروپا بازگشتند و چاپخانه در ایران به کار افتاد ودر ۱۲۵۴ هـ. ق روزنامه کاغذ اخبار منتشر شد. در ۱۲۶۸ هـ. ق دارالفنون تاسیس شد وکتب علمی را برای تدریس در آنجا ترجمه کردند.

یکی از آن ترجمه ها از قا آنی شیرازی است در باب فلاحت.

قا آنی هم فرانسه می‌دانست و هم طبق گفته خودش مدتی در شیراز، زبان انگلیسی آموخته بوده است. وقتی میرزا تقی خان، نخست وزیر شد، ‌قاآنی به اومراجعه کرد و حق وحسابی را که وزیر وحاکم قبلی به عنوان صله شعر برایش مقرر کرده بود، طلب کرد. امیر کبیر گفت که بابت شعر و شاعری، چیزی داده نمی‌شود. کار ثابتی بکن وهر هفته تحویل بده. قاآنی هم قرار گذاشت هر هفته چند صفحه از کتاب فلاحت را به فارسی ترجمه کند وتحویل ذیحساب امیر کبیردهد و پنجاه ریال( یا پنج تومان به پول آن وقت) بگیرد. این کتاب، در خانواده مرحوم مهندس مغایری بوده و اکنون معلوم نیست به کجا رفته است. در هر صورت اثر نفیسی است . نویسندگان دوره قاجار تحت تاثیر این ترجمه‌ها به تقلید نثر نویسان اروپایی پرداختند و ساده نویسی را آغاز کردند.

رسالات انتقادی در دوره ناصر الدین شاه نوشته شد. مقالات روزنامه های ثریا و پرورش با نثری ساده و جالب توجه انتشار یافت و در تحول و روشنگری افکار عموم موثر افتاد. الفاظ خارجی، مانند الکتریک، کابینه، کنفرانس، پارلمان و نظایر آن در این روزنامه‌ها دیده ‌می‌شد. در این دوره نظم و نثر تقلیدی، سنتی و کلاسیک‌ ما همچنان ادامه داشت و تغییر زیادی در آنها پیدا نشد. کسانی مثل قائم مقام فراهانی سعی داشتند از سعدی تقلید کنند. شاعران دوره قاجاریه و...رسیده بودند به دوره " بازگشت" و از قصاید و مسمطهای قدما تقلید می‌کردند.

در اشعار شاعران این دوره، موضوعات تازه‌ای نمی‌بینیم.

در این دوره شاعری به نام مفلق تهرانی (۱۲)، معاصر رضا قلی خان هدایت، ترکیب بندی در مورد بیماری وبای آن زمان گفته است. وقار شیرازی هم شعری درباره زلزله شیراز سروده. در چهارده جمادی الاول سال ۱۳۲۴ هـ.. ق مطابق با چهارده مرداد سال ۱۲۸۵ هـ..ش فرمان مشروطیت صادر شد و تحولات بنیادین در شعر ونثر، بعد از این آغاز شد. کسانی مانند ادیب الممالک و شعرا و نویسندگان دیگر، آثاری پدید آوردند و بعد از این آثار بود که موضوعات ادبی، به تدریج دگرگون شد. بزرگترین تحولی که در این دوره به تحقق پیوست این بود که اصلا شعر ونثر از حالت شخصی و انفرادی درآمد واجتماعی شد.(۱۳) در این دوره شعر و نثر بزرگترین خصوصیتی که پیدا کردند ، سادگی، بی‌تکلفی، صراحت و گرایش به انتقاد است. مهمترین تحول شدید، تند و بزرگ اجتماعی ما ؛ انقلاب اسلامی، به رهبری حضرت امام (ره) است. این تحول ناگهانی با تحولات قبلی فرق دارد. صراحت و سادگی و راحت صحبت کردن با مردم از سخنان امام (ره) نشات گرفت.

صراحت و سادگی از ویژگیهای سخن آن بزرگوار است. این ویژگی‌در وصایا و آثار شهیدان انقلاب اسلامی نیز به خوبی حس می‌شود.یکی از موارد قابل تامل در ادبیات انقلاب اسلامی، سرودهای انقلاب است. از جمله اولین سرود جمهوری اسلامی که آقای ابوالقاسم حالت سروده است و نیز باید از شعر " سفر" آقای حمید سبزواری یاد کرد که آهنگ بسیار خوبی برایش ساخته شده و هر وقت شنیده می‌شود، تازگی داردو... نثر مطبوعات پس از انقلاب اسلامی متناسب با موضوع مقالات شده است. ما باید به آن نثر و شعر عالی زبان فارسی برسیم. مسامحات، اغلاط و نادرستی‌هایی دیده می‌شود که امیدواریم در‌آینده با تعلیم و تربیت، این مسامحات زبانی رفع شود و نثر فارسی، همچنان درخشان و زلال و صاف بر روی کاغذها نقش ببندد.

دکتر ضیاءالدین سجادی

پی‌نوشتها:

۱. خاقانی شروانی، دیوان، به کوشش دکتر ضیاءالدین سجادی، تهران، زوار، چاپ سوم، ۱۳۶۸، ص ۹۲۶.

۲. رک: ابوالشرف ناصح بن ظفر جرفادقانی، ترجمه تاریخ یمینی، به اهتمام دکتر جعفرشعار، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چاپ دوم، ۱۳۵۷، ص ۳۱۴.

۳. فردوسی، شاهنامه، تصحیح ژول مل، تهران، انتشارات سخن، ج ۵، چاپ سوم، ۱۳۷۱، ص ۱۴۹۰.

۴. رک: ناصر خسرو قبادیانی مروزی، سفرنامه، به کوشش دکتر محمد دبیرسیاقی، تهران ،زوار، چاپ سوم، ۱۳۶۹، صص ۸-۹.

۵- قطران تبریزی، دیوان ( از روی نسخه مرحوم آقا محمد نخجوانی)، به اهتمام حسین آهی، تهران، موسسه مطبوعاتی خزر، چاپ دوم، ۱۳۶۲، ص ۲۰۸.

۶- دیوان خاقانی شروانی، صص ۲۳۷، ۲۳۸ و ۲۳۹ .

۷- همان، صص ۱۵۶-۱۵۷ .

۸- انوری، دیوان، به اهتمام محمد تقی مدرس رضوی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ج ۱ ( قصائد)، چاپ چهارم، ۱۳۷۲، ص ۱۳۹.

۹- مولوی، کلیات شمس یا دیوان کبیر، با تصحیحات و حواشی بدیع الزمان فروزانفر، تهران، امیر کبیر، جزء دوم، چاپ سوم، ۱۳۶۳، ص ۲۰۰۱.

۱۰- رک: صفا، ذبیح الله تاریخ ادبیات در ایران، تهران، فردوسی، ج ۲، چاپ دهم، ۱۳۶۹، ص ۸۷۳.

۱۱- فردوسی، شاهنامه، ج ۱، ص ۳۹.

۱۲- قوامی رازی، دیوان، به تصحیح و اهتمام میر جلال الدین ارموی ( معروف به محدث)، تهران، ۱۳۳۴، ص ۱۲۵.

۱۳- رک: خیامپور، عبد الرسول، فرهنگ سخنوران، تبریز، ۱۳۴۰، ص ۵۵۸.



همچنین مشاهده کنید