جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

اصل ۴۴ و خصوصی سازی صنعتی به نام فوتبال


اصل ۴۴ و خصوصی سازی صنعتی به نام فوتبال

بازرگانان بازار فوتبال از خرید ورزشکاران و حتی از نام آنان سودهای کلان می برند در اروپا همه ریخت و پاش ها و ولخرجی هایی که در فوتبال می شود با قواعد بازرگانی مدرن همسو است درآمد سالیانه بکهام ستاره خط میانی تیم ملی انگلیس و لوس آنجلس گالکسی آمریکا ۳۱ میلیون یورو است که این رقم شامل درآمدهای تبلیغاتی وی برای معرفی برخی کالاها نیز می شود

فوتبال یک ورزش و در عین حال یک تجارت پر سود است و از آن جهت به تجارت پر سود مبدل شده است که جهان به آن نیاز دارد. البته صاحبان باشگاه های بزرگ فوتبال سود فراوان از تجارت ورزش می برند، اما تجارت فوتبال برای آنها چیز دیگری است. به عبارت دیگر محاسن و معایب این تجارت با همه تجارت های دیگر متفاوت است ولی در نهایت اصل حساب سود و زیان بر آن حکومت می کند. بازرگانان بازار فوتبال از خرید ورزشکاران و حتی از نام آنان سودهای کلان می برند. در اروپا همه ریخت و پاش ها و ولخرجی هایی که در فوتبال می شود با قواعد بازرگانی مدرن همسو است. درآمد سالیانه بکهام ستاره خط میانی تیم ملی انگلیس و لوس آنجلس گالکسی آمریکا ۳۱ میلیون یورو است که این رقم شامل درآمدهای تبلیغاتی وی برای معرفی برخی کالاها نیز می شود. رونالدینیو هافبک خلاق برزیلی بارسلونا اسپانیا سالیانه رقمی بالغ بر ۲۴/۱ میلیون یورو درآمد دارد.

از پردرآمدترین مربیان نیز می توان به مورینیو مربی پرتغالی سابق چلسی با ۲۹ میلیون یورو درآمد سالیانه و کاپلو مربی ایتالیائی فعلی تیم ملی انگلیس با ۱۴/۲ میلیون یورو و فرگوسن مربی اسکاتلندی منچستریونایتد انگلیس با ۷/۴ میلیون یورو در سال اشاره کرد. اگر به یک مربی یا فوتبالیست سالی ده ها میلیارد تومان مزد می دهند، درست است که از نظم و قاعده بازار عدول کرده اند اما آنها از این بی قاعدگی و بی ضابطگی هم سود می برند. این عدول در همه جا ممکن نیست و اگر صورت گیرد نتایج یکسان نمی دهد. چنان که وقتی به کشورهای آسیا و آفریقا می آید، مشکل زا می شود. باید در این باره فکر کرد. امروزه فوتبال به عنوان یک حرفه شناخته شده است و زمانی که فعالیتی به عنوان یک حرفه شناخته می شود، برای آن در اقتصاد جایگاهی را تعریف می کنند.

اتفاقات عصر حاضر باعث شده است که صرفه های اقتصادی فوتبال بسیار چشمگیر شود به طوری که باشگاه های فوتبال در دنیا از زمره بنگاه های سودده هستند. فوتبال با بیشترین علاقمند در میان هزاران رشته ورزشی در دنیا مورد توجه بسیاری از کشورها قرار گرفته و موفقیت در آن به منزله موفقیت های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است. فوتبال صنعت است چون داده، ستاده و ارزش افزوده دارد. ورودی و خروجی آن بر مبنای سیستم است. هر چیزی که فرآیند تبدیل داشته باشد کلمه صنعت به آن اطلاق می شود. داده یا ورودی فوتبال، بازیکن و ستاده یا خروجی آن پول و اسپانسر نام دارد و ارزش افزوده یعنی به طور مثال تبدیل یک بازیکن مستعد آماتور آفریقایی به یک سوپر استار حرفه ای در باشگاه ثروتمند اروپایی. به دلیل حساسیت بالای فوتبال، صنعتی عظیم پیرامون آن را گرفته است. درآمد ناشی از نقل و انتقالات، حق پخش تلویزیونی و به دنبال آن، تبلیغات و آگهی هایی که رسانه ها می گیرند، همه اینها اجزای صنعتی است که بر گرد فوتبال و حساسیت هایش پدید آمده. حرف اول و آخر را در فوتبال، پول می زند. اگر نام صنعت بر آن گذاشته اند به این دلیل است که نگرش اقتصادی به آن می شود. همین که فوتبال برای بازیکنان، مربیان، دست اندرکاران و مدیران شغل ایجاد کرده و تبلیغات و کسب درآمد برای تیم ها از طریق نقل و انتقال بازیکن و جذب اسپانسر پدید آمده نشان می دهد که صنعت فوتبال در ایران شکل گرفته منتهی در اول راه قرار دارد. فوتبال در جهان، یک صنعت پولساز محسوب می شود اما در ایران یک ورزش هزینه بر است. فوتبال ایران فقط هزینه زاست و درآمد کسب نمی کند. باشگاه های ایرانی از دولت بودجه می گیرند و توان درآمدزایی بالائی ندارند. امروزه باشگاه های ورزشی در جهان واحدهایی هستند که برای اهداف اقتصادی تشکیل و اداره می شوند. باشگاه ها برای کسب منافع اقتصادی، ورزش یا ورزش های خاصی را انتخاب می کنند و در آنها فعال می شوند، در تاسیس ورزشگاه ها سرمایه گذاری می کنند و سعی می کنند در حوزه های ورزشی انتخابی خود به رده های بالا برسند تا بتوانند بر آن اساس درآمد بیشتری کسب کنند.

آنان اگر باشگاهی مطرح باشند، هواداران خود را خواهند داشت و از محل فروش بلیت برای ورود به ورزشگاه، اجازه فیلمبرداری و عکاسی، تبلیغات تجاری در زمین ورزشی یا روی لباس ورزشکاران و دریافت بابت انتقال بازیکنان به باشگاه های دیگر و نظایر آن درآمد کسب می کنند. مدیران باشگاه ها بر این اساس باید شرایط خود را طوری تنظیم کنند که هزینه های تهیه امکانات ورزشی از جمله ورزشگاه، حقوق و مزایای بازیکنان و مربیان و سایر هزینه های باشگاه را بپردازند، سود به دست آورند، مالیات بپردازند و باقیمانده را به صاحبان سهام باشگاه بپردازند. در چنین شرایطی باشگاه معمولا سودآور است و بنابراین با توجه به توانایی کسب سود سرقفلی ارزشمندی نیز خواهد داشت. این صنعت با تغییر ساختار سنتی باشگاه های فوتبال و تجاری شدن آنها، رونق قابل توجهی به خود گرفته است. این صنعت پرسود، باعث شده بسیاری از مدیران دستگاههای اقتصادی ملل مختلف جهان برای تامین، کسری درآمدهای اقتصادی و ملی و با کسب درآمدهای بیشتر تفکر آموزش و پرورش و درنهایت صادرات بازیکنان فوتبال را در سر بپرورانند و آن را عملی کنند. صنعت فوتبال در بسیاری از کشورها توانسته است درآمدهای کلانی را از حمایت مالی جذب کند ولی صنعت فوتبال ایران هنوز نتوانسته از این موضوع بهره کافی ببرد. علت اصلی مشکلات فوتبال ایران این است که اقتصاد ایران دولتی است و به صورت درون گرا و انحصارگر عمل می کند، همین قضیه صنعت فوتبال ایران را با مشکل مواجه کرده است چرا که فوتبال از دیگر صنایع مستثنی نیست. مالکیت دولتی اکثر شرکتهای تجاری، سبب می شود که رقابتی بین آنها وجود نداشته باشد. ازطرفی باشگاه های ما نیز دولتی است و مانعی در راه درآمدزایی بهینه فوتبال محسوب می شود. تا هنگامی که دولت به باشگاهها کمک می کند آنها نیز به سمت درآمدزایی نمی روند. با توجه به این که ما در اقتصاد کشورمان به صورت درون گرا عمل می کنیم اکثر حامیان مالی نیز رغبتی برای سرمایه گذاری مستقیم در ایران را ندارند، به همین دلیل با سو»مدیریت خود بسیاری از حامیان مالی را از دست داده ایم. اگر نگاهی به تیم های حاضر در لیگ برتر بیندازیم به راحتی متوجه می شویم تعداد زیادی از آنها دولتی هستند; چه آنهایی که به سازمان ها، کارخانجات و شرکتهای بزرگ صنعتی وابسته هستند (سایپا، پیکان، صبا باطری، مس کرمان، سپاهان، ذوب آهن، صنعت نفت، برق، راه آهن، پرسپولیس، استقلال تهران، پاس همدان، پگاه و ابومسلم) و چه آنهایی که تیم های نظامی هستند (فجر سپاسی و ملوان) بنابراین فقط دو تیم استقلال اهواز و شیرین فراز کرمانشاه خصوصی هستند که شیرین فراز نیز با مشکلات اقتصادی فراوانی دست به گریبانگیر است. از سال ۸۴ که مجوز واگذاری باشگاه های ورزشی به تصویب هیات وزیران رسید و حتی کارشناسان تعیین قیمت آن هم مشخص شد، بحث خصوصی سازی در فوتبال ایران باب شد. بحث خصوصی شدن باشگاه ها یک امر اجتناب ناپذیر است که این مساله یک سری مقدمات می خواهد که باید در هیات دولت و مراکز قانون گذاری کشور به آن پرداخته شود تا خصوصی سازی به قهرمان پروری لطمه ای وارد نکند. در کوتاه مدت با توجه به زیان ده بودن باشگاه ها امکان عرضه در بورس وجود ندارد و باید آنها را از طریق مزایده و خارج از بورس واگذار کرد. در شرایط کنونی که باشگاه های دولتی برای تامین منابع مالی مورد نیاز خود با مشکلات عدیده یی روبه رو هستند، می توانند با انتشار اوراق بدون سود برای هواداران، درآمدهایی را به دست آورند. این اوراق به قصد حمایت از باشگاه ها منتشر خواهند شد تا هواداران با خرید آن، بخشی از منابع مالی باشگاه های خود را تامین کنند. در این مدت سود این اوراق در اختیار باشگاه ها قرار خواهد گرفت تا کمک شایانی برای تامین منابع مالی آنها انجام شود. البته اصل مبلغ اوراق در تاریخ سررسید به دارندگان اوراق بازپرداخت خواهد شد. در طول این مدت هواداران باشگاه ها سودی دریافت نخواهند کرد اما باشگاه های موردنظر از سود وجه تامین شده از محل انتشار اوراق، نیازهای خود را تامین می کنند. باید دقت داشت که اجرای این راهکار نیازمند یک برنامه ریزی مدون، شناخت کافی از شرایط باشگاه ها، هواداران و عوامل موثر در این زمینه است و می توان با انتشار این اوراق، هواداران را در تامین منابع مالی باشگاه ها سهیم کرد. اما همزمان با ورود باشگاه ها به عرصه تجارت، گرایش صاحبان سرمایه به سرمایه گذاری در این صنعت پررونق، شدت و شتاب گرفته است.

در چنین وضعیتی، استفاده از روش های نوین، حرفه ای و مطمئن در اداره باشگاه ها و رعایت حقوق سرمایه گذاران بیش از پیش گریزناپذیر شده است. تبدیل باشگاه ها به شرکت های سهامی عام و ورود آنها به بورس اوراق بهادار یکی از روش های مورد استفاده در توسعه باشگاه ها از طریق مشارکت سرمایه گذاران و هواداران، در کنار توجه به حقوق قانونی آنهاست که الزام های خاص خود را به دنبال داشته است. پذیرش باشگاه ها در بورس اوراق بهادار و جلب سرمایه های عمومی از سیاست هایی است که از سال۱۳۸۲ مورد توجه مسوولان ورزشی کشور قرار گرفته و در حال حاضر نیز در راستای سیاست های کلی اجرای اصل۴۴ قانون اساسی ضرورت جداسازی آنها از بدنه دولت و واگذاری آنها به بخش خصوصی دوباره مطرح شده است. اما این موضوع باید با توجه به تجربه دیگر کشورها و آشنایی نسبت به نحوه مالکیت، مدیریت، نظارت، کیفیت عملکرد مالی باشگاه های فوتبال و ارتباط آنها با الزام های حضور در بورس های اوراق بهادار و نیز شناخت وضعیت حاکم بر باشگاه های فوتبال داخلی به دقت مورد بررسی قرار گیرد.

بر اساس سیاستهای ابلاغی اصل ۴۴ قانون اساسی۴۰ درصد سهام شرکتهای دولتی در بورس قابل واگذاری است و چون برخی از باشگاه های ورزشی نیز وابسته به دولت هستند، مسلما واگذاری سهام آنان بلامانع است.

اما این طرح درصورتی که به مرحله اجرا درآید، دارای نقاط ضعف و قوت زیادی خواهد بود که به نظر می رسد اثرات مثبت بیشماری خواهد داشت. براساس سیاستهای اصل۴۴ قانون اساسی سهام باشگاه های پرسپولیس و استقلال باید با مذاکره یا مزایده به بازار بورس واگذار شود که البته نیازمند تصویب و تایید نمایندگان مجلس است. معاملات در بورس اوراق بهادار بر اساس منافع اقتصادی و از طریق سازوکار عرضه و تقاضا انجام می شود. بنابراین نخستین قدم در مسیر حرفه ای شدن باشگاه های فوتبال ایران، تغییر ساختار فعلی آنهاست. انگیزه اصلی ورود باشگاه ها به بورس، جلب سرمایه های سرمایه گذاران و طرفداران به منظور توسعه همه جانبه باشگاه ها است. این باشگاه ها باحضور در بورس می توانند از نظر اقتصادی رشد چشمگیری را تجربه کنند و از طرف دیگر یکی از راههای برطرف شدن مشکلات مالی باشگاه های ورزشی واگذاری سهام آن باشگاه ها در بازار بورس است. استفاده از این روش ها و اتخاذ تدابیر ویژه در مورد افزایش درآمد و کاهش هزینه های باشگاه ها، چشم انداز مثبتی از صنعت و باشگاه های فوتبال در آینده را نوید می دهد. فعالیت باشگاه های فوتبال در ایران سودآور نیست و در چنین شرایطی طرح عرضه عمومی سهام باشگاه های ورزشی یا پذیرش آنها در بورس با واقعیات مطابقت ندارد.

اگرچه در صورت کسب شرایط مناسب و اصلاح ساختارها، حضور در بورس موجب ارتقای کیفیت باشگاه داری خواهد شد. بنابراین در صورتی که سازمان تربیت بدنی قصد خصوصی سازی باشگاه های تحت نظارت خود با مکانیسم بورس را دارد باید از هم اکنون اقدامات لازم را در این زمینه انجام دهد تا در حداقل زمان ممکن این باشگاه ها بتوانند وارد بورس شوند و از مزایای آن استفاده کنند. از سوی دیگر درحالی که شرکت بورس اوراق بهادار و سازمان خصوصی سازی بارها برای پذیرش سهام باشگاه های ورزشی و تیم های بزرگ فوتبال در بازار سرمایه اعلام آمادگی کرده اند، مقامات سازمان خصوصی سازی شرط های دشواری را برای اجرایی شدن واگذاری سهام باشگاه های پیروزی و استقلال تهران پیش روی این دو باشگاه گذاشته اند که حتی الامکان این شروط باید کمتر شود. درآمدزایی باشگاه ها و اطمینان نسبی از اقتصادی بودن فعالیت های آنها در آینده، شرط لازم برای پذیرش در بورس است که باشگاه ها باید این موضوع را مدنظر قرار دهند. همچنین پذیرش شرکت ها در بورس اوراق بهادار تابع شرایط خاصی است تا سرمایه گذاران بتوانند به طور منطقی سهام این شرکت ها را مورد معامله قرار دهند. وجود دو سال صورت های مالی حسابرسی شده و عملکرد سودآور شرکت ها یکی از ابتدایی ترین شرایط ورود شرکت ها به بورس اوراق بهادار است. باشگاه ها باید به صورت شرکت های سهامی عام تبدیل و دو سال عملکرد مثبت داشته باشند.

در چنین شرایطی باشگاه ها می توانند درخواست حضور در بورس اوراق بهادار را به سازمان بورس و اوراق بهادار بدهند. بنابراین برای تحقق اصل ۴۴ باید کارهای زیربنایی برای خصوصی شدن صورت گیرد. باید باشگاه هایی با معنای واقعی داشته باشیم و افراد غیر دولتی برای آن پیشقدم شوند که این امر مستلزم سودآوری این ورزش است. به همین دلیل سازمان تربیت بدنی آیین نامه قبلی خصوصی سازی ورزش را تغییر داد و خیلی از موانع را برداشته تا مردم برای انجام این کار تمایل نشان دهند. در آیین نامه جدید، جهت به سمت خصوصی شدن کامل تغییر یافته است. قبل از هر چیز باید حقوق اقتصادی باشگاه ها تعریف بشود. آنچه مثل یک چالش بزرگ فراروی باشگاه هاست، حقوق اقتصادی آنها است که شامل کپی رایت، پخش تلویزیونی، تبلیغات دور زمین و تبلیغات روی لباس، فروش اجناس ورزشی با آرام باشگاه و ... است که البته بیشتر این مشکلات در بخش های غیر ورزشی نیز به چشم می آید. نکته دوم این بخش به حمایت های دولت برمی گردد. پیش بینی زمین از طریق طرح جامع شهری، وام های کم بهره و بلند مدت و ایجاد ورزشگاه ها به وسیله شهرداری ها و واگذاری آنها به باشگاه ها مهم ترین نکات هستند. این مسائل ابتدا باید برطرف شوند تا به طور جدی وارد بحث خصوصی سازی شد. در غیر این صورت ممکن است خصوصی سازی عواقب منفی غیر قابل جبرانی بر صنعت فوتبال بر جای بگذارد. سازمان تربیت بدنی می تواند با تشکیل اتاق فکر و با همکاری کمیته ملی المپیک، فدراسیون فوتبال، فراکسیون ورزش مجلس و کارشناسان در ارتباط با بسترسازی آن لوایحی را تصویب کند تا همه چیز با یک برنامه اساسی پیش برود. درآمدزا نبودن تیم ها بزرگ ترین مانع برای خصوصی شدن است. به هر حال خصوصی شدن یک شمشیر دو لبه است که نباید بی گدار به آب زد. باید به بخش خصوصی اولا اعتماد کرد و ثانیا تا جایی که امکان دارد حمایت کرد تا به صورت مرحله به مرحله کلیه باشگاه های فوتبال خصوصی شوند. اگر کار به دست بخش خصوصی باشد، فوتبال درآمدزا می شود. چون بخش خصوصی برایش مهم است که وقتی هزینه می کند درآمد هم کسب نماید.

دولت هم به جای اینکه کل هزینه باشگاه را بپردازد، این پول ها را به عنوان وام در اختیار آنها قرار دهد تا ساختار باشگاهی ایجاد کند. همچنین در این راه باید از تجربه کشورهای دیگر در واگذاری فوتبال به بخش خصوصی استفاده کنیم. در پایان باید گفت درست است که هم اکنون باشگاه های ورزشی در ایران شرایط پذیرش در بورس اوراق بهادار را ندارند ولی ابتدا باید باشگاه های ورزشی به صورت سهامی عام تبدیل و در بورس عرضه شوند، سپس ساختار مالی و اقتصادی آنها روشن و شفاف شود. حضور باشگاه های پرطرفداری همچون استقلال و پرسپولیس در بورس اوراق بهادار طرح بسیار خوب و جذابی است که سبب رونق معاملات، فرهنگ سازی و آشنایی هر چه بیشتر مردم با بورس می شود. اما قبل از آن باید حداقل شرایط پذیرش در بورس یعنی منابع درآمدی پایدار و قابل اتکا، سودآور بودن و شفافیت مالی را داشته باشند. خرید سهام هر باشگاه به رشد و توسعه آن تیم کمک شایانی می کند.

نویسنده : عباس محتشمی



همچنین مشاهده کنید