چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

در ستایش پسران بی رحم راین


در ستایش پسران بی رحم راین

بالاك در عین ستاره بودن در تیم گم می شود و فیلیپ لام با وجود تكنیك بی نظیرش قرار نیست, لاجوردی ها را دریبل بزند آلمان ساده, زیبا و در عین حال غرورانگیز بازی می كند و شاید همین نكته است كه پسران راین را كابوس تمام تكنیكی ها و مانكن های خوش آب و رنگ جهان توپ گرد كرده است پسرانی كه زیاد فكر می كنند و كمتر اجازه می دهند تا حریف فكر كند

برای من چهره ورزشی به نام فوتبال با سه رنگ سرخ، زرد و سیاه آغاز شد كه بر سینه بازیكنانی ترسیم شده بود كه بازی هایشان با تمام تیم های آن سال رویایی (سال ۱۹۹۰) فرق می كرد. هوادار آلمان بودن - شاید - در آن سال به خصوص جریانی همه گیر بود، اما اشاره به وضعیتی داشت كه طی آن ما تیمی را باور كردیم كه واژه «باشكوه» برازنده آن بود.

البته بعدها خواندیم كه این شكوه از سال های دورتر همراه تیم ملی آلمان شده است. از دهه پنجاه از شكست دادن سه بر دو مجارهای سرخ، از ناجوانمردی انگلیسی ها در فینال ،۱۹۶۶ از درهم كوبیدن هلندی های دوست داشتنی و از آن چیزی كه روح حاكم بر تفكر تیم آلمان باعث می شد تا حتی در بدترین روزهای این تیم هم مطمئن باشیم كه آلمان ها یك تفاوت مهم با دیگر تیم های بزرگ جهان دارند.

خیلی ها می گویند، این تیم همیشه ماشینی بازی می كند، محافظه كار است، زیبایی خاصی در فوتبال اش نیست و با این كلی گویی های همیشگی ساختار تیمی را متهم می كنند كه نمی خواهد مثل ایتالیا، آرژانتین، پرتغال و یا برزیل بازی كند. من تاكید دارم كه آلمان نه تنها زیبا بازی می كند بلكه هیچ گاه نشده كه برای حفظ یك نتیجه روی به حاشیه بیاورد. اگر برده اند، مستحق اش بوده اند و اگر باخته اند به آرامی زمین را خالی كرده اند.

آلمان چه در این جام و چه در تمام سال هایی كه من بیننده بازی هایش بوده ام، دارای اسلوبی است كه در آن توانایی های حریف های گوناگون را تبدیل به هیچ می كند. نابغه های آرژانتین را به وضعی می اندازد كه تمركز فكری شان از دست می رود و سوئدی های مصمم را بی انگیزه می كند و... این فوتبال و تلقی از ساختار تیمی، برآمده از فرهنگی است كه فردگرایی در رگ و ریشه شان جا خوش كرده است، در این فرهنگ آدم ها به اندازه حق شان از دنیا طلب دارند و تجربه دو جنگ از آنها ملتی ساخته كه دیگر نمی خواهند شكست های سال های ۱۹۱۸ و ۱۹۴۵ را به یاد آورده و به همین دلیل روحیه جنگجویی خود را در ساختارهایی پیاده كرده اند كه ذات صلح در آنها مستتر است.

فوتبال یكی از این ساختارها است. جایی كه پسران منطقه راین با سخت كوشی و بدون توجه به شناسنامه بازیكنان مقابل درصدد شكست دادن آنها هستند. روحیه آلمانی در زمین فوتبال تبدیل به جنگی كوچك می شود كه در آن یك «ذهن زیبا» حاكم است. هویت های فردی و قدرت های شخصی كنترل شده و یك تیم (به معنای واقعی آن) ساخته می شود. برای هر بازی نقشه و طرحی وجود دارد كه در صورت عدم موفقیت انعطاف پذیر بوده و قابلیت تغییر دارد و شاید همین امر است كه آلمان را به تیمی تبدیل كرده كه در بدترین شرایط خود را از جهنم بیرون آورده و حریف خوش باور را به آنجا فرستاده است.

كم نیستند بازی هایی كه آلمان نتیجه آن را تغییر داده و این تغییر نه از سر بخت و اقبال بلكه به واسطه همان باور و تفكری بوده كه در آن فرصت شكست خوردن وجود ندارد. این روزها می شنوم كه عده ای اشتباه پكرمن را دلیل برد آلمان می دانند! در حالی كه به عقیده من پكرمن بدون توجه به تاریخ و هویت آلمان این حركت ها را انجام داده و در واقع او از یاد برده بود كه آلمان ها با بقیه تیم های بزرگ یك فرق اساسی دارند و آن اینكه اگر قرار باشد نتیجه ای را تغییر بدهند، كل ستارگان تاریخ فوتبال آرژانتین هم برایشان اهمیتی ندارد.

ریكلمه بزرگ در برابر ذهن خلاقی مانند بالاك شكست می خورد، آیالا در هنگام پنالتی، قدرت مواجهه روحی با ساختار غیرقابل نفوذی به نام آلمان را - كه در هیئت لمن مقابلش ایستاده بود- ندارد و... آلمان همیشه مصداق یك جمله نیچه ای است و آن اینكه ترسوها حق بردن ندارند. جبهه گیری در برابر غولی به نام آلمان مد این روزها است.

مدی كه در روزگار بازیكنان پرحاشیه، مانكن و خودمحور به وجود آمده در حالی كه در این جام سوپراستارهای غرغرویی كه برای حركات بعد از گل های خود ساعت ها برنامه ریزی كرده اند، جای ندارند.

به زعم من كه یك بیننده همیشگی فوتبال و هوادار دوآتشه و قدیمی تیم باشكوه آلمان هستیم، بازیكنانی مانند فرینگز، بالاك، لام و حتی همان فردریش پراشتباه اما شكست ناپذیر، نماد اراده و قدرتی هستند كه سال ها است جای خود را به انواع لقب ها و حاشیه ها و گربه رقصانی ها داده است.

ما برنده ایم و این بارها و بارها و حتی در شكست های سنگین آلمان ثابت شده است. آلمانی ها گریه نمی كنند و شاید همین احساس كنترل شده است كه هواداران تمام تیم های دیگر را نگران كرده است. تیمی كه گریه نكند، دارای خشمی می شود كه می تواند مسیر تاریخ را عوض كند. تاریخی كه حتی دیوارهای حائل هم نتوانست هویت آن را از بین ببرد...

سه شنبه شب آلمان بزرگ مقابل ایتالیایی های شكننده قرار می گیرد. استادیوم دورتموند پر از هواداران می شود و ما قرار است رویارویی تكراری آلمان و یك تیم هالیوودی دیگر را ببینیم. بنابراین دوباره شاهد رویارویی دو فرهنگ و دو هویت خواهیم بود. آلمانی های ترسناكِ سختكوش در برابر ایتالیایی های زیرك و پرحاشیه ای كه در طول تاریخ هم رابطه ای خوش با آلمان ها نداشته اند... هوادار آلمان بودن هواداری از یك ساختار و انسجام است كه در آن هم نام ها بازی می كنند و هم ذهن ها.

بالاك در عین ستاره بودن در تیم گم می شود و فیلیپ لام با وجود تكنیك بی نظیرش قرار نیست، لاجوردی ها را دریبل بزند. آلمان ساده، زیبا و در عین حال غرورانگیز بازی می كند و شاید همین نكته است كه پسران راین را كابوس تمام تكنیكی ها و مانكن های خوش آب و رنگ جهان توپ گرد كرده است. پسرانی كه زیاد فكر می كنند و كمتر اجازه می دهند تا حریف فكر كند. پس به تماشای این ذهن زیبا بنشینیم، ذهنی كه كمتر اجازه می دهد تا حریفان اش به بازی های بعد خود امیدوار باشند.

مهدی یزدانی خرم



همچنین مشاهده کنید