چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

به همین سادگی زندگی در سکوت


به همین سادگی زندگی در سکوت

نگاهی به آخرین ساخته رضا میر کریمی

به همین سادگی» آخرین فیلم «رضا میرکریمی» درباره تنهایی و روز مرگی زنی میانه سال از طبقه متوسط جامعه است، زنی که اتفاقاً دغدغه نان ندارد، زندگی خانوادگی اش شکل گرفته و ظاهراً روند عادی زندگی همیشگی اش را به خوبی طی می کند و هیچ اتفاق غیر منتظره ای در آن نمی افتد و همین، باعث دلمردگی و یأس او شده است. فیلم، آیینه ای تمام نما از شرایط زندگی یک زن خانه دار طبقه میانه اجتماع ماست. «طاهره» تمام شرایط لازم برای یک کدبانوی نمونه را داراست و پر از خصلتها و قابلیتهای مثبت است:

۱) مدیر و مدبر است (اداره منزل و غذا درست کردن به موقع برای بچه ها و شوهرش و حفظ آرامش فضای خانه)،

۲) آینده نگر بودن (فریزر خانه او پر از مواد غذایی تازه و طبقه بندی شده است)،

۳) باهوش، فعال و اجتماعی (بیاد بیاورید چطور به آن پیرمرد همسایه، طریقه نچسبیدن ماکارونی را با آب جوش و زردچوبه یاد می دهد و مارک بهتر چایی را پیشنهاد می کند)،

۴) آدم با سلیقه ای است (تزئین ظرف غذا برای بچه هایش)

۵) ذوق و قریحه هنری دارد (کلاس شعر می رود و نقاشی می کشد)

۶) در گذشته هم آدم با استعدادی بوده (آن سکانس عالی فیلم که در زیر تخت برای پسر کوچکش می گوید که در تیراندازی مهارت داشته و جایزه هم گرفته است)

۷) علاوه بر شوهر و بچه ها، برای دیگران هم نوعی تکیه گاه محسوب می شود (آن زن باردار همسایه که به دلیل ترس، همراه او سوار آسانسور می شود) و ... با همه این احوال، او در زندگی خود تنهاست و انگار فقط دیگران به او نیازمندند و همین، او را آزار می دهد و به او احساس بیهوده بودن می دهد. طاهره مانند آدمی است که هویت خود را گم کرده و این حس، همچون خوره ای در جانش افتاده و او را می آزارد، همه به او به چشم یک حامی نگاه می کنند ولی هیچکس او را به حساب نمی آورد. در نفوذ به دنیای درونی بچه هایش ناتوان است. پسرش که کاملاً با او بیگانه است و دخترش هم غرق در دنیای کودکی خود است و انگار جای دیگری سیر می کند.

بیاد بیاورید آن سکانس ظریف و فوق العاده ای که او از لای در به داخل اتاق بچه ها نگاه می کند و دخترکش را می بیند که روبروی آینه مشغول لب زدن یک ترانه است (که البته این سکانس به لحاظ زاویه دوربین و نگاه طاهره با نماهای منقطع و سریع از لای در، ساختار سینمایی بسیار موثر و گویایی دارد). همسرش آدمی خوب و زحمتکش اما غرق در کار خود است و بین آنها هیچ نوع سنخیتی دیده و حس نمی شود.

طاهره برای ورود همسرش برنامه ریزی کرده: غذای مورد دلخواه او را درست کرده است، برای او پیراهن خریده، حتی عطر خوش بویی هم به خودش زده، اما هیچ کدام از اینها به چشم شوهر نمی آید و ما می بینیم که شوهرش پیش دستی کرده و قبلاً برای خود کت و شلوار خریده و حتی قبلاً شام هم خورده و با وجود آنکه می گوید: «غذا کولاک است»، در ابتدای ورودش به خانه اصلاً بوی عطر را حس نمی کند و اولین چیزی که به مشامش می رسد بوی سوختگی است.

او در دنیای دیگری سیر می کند و فقط دغدغه کاری دارد، ولی نکته جالب اینجاست که افراد غریبه فکر می کنند «طاهره» زن سپید بختی است (زن همسایه به همین دلیل از او تقاضای گرفتن استخاره می کند). فیلم حکایت پوچیها و سرگشتگی آدمهای دنیای امروز است که در سیستم مکانیکی خشک و بی رحم زندگی و دور از تسلسل آن غرق شده اند و روح و طراوت زندگی آنها رخت بر بسته است.

فیلم در واقع یک برش کسالت آور از یک روز زندگی طاهره است. «میرکریمی» قبلاً در «زیر نور ماه» و «خیلی دور، خیلی نزدیک» ثابت کرده بود که کاملاً با فن سینما و ابزار ساختاری آن آشناست و به آن تسلط دارد. «به همین سادگی» عملاً هیچ نقطه اوج و فرود و یا گره های دراماتیکی فیلمنامه ای ندارد که این اتفاق از جانب کارگردان و فیلمنامه نویس کاملاً آگاهانه است، زیرا در این صورت ما نمی توانستیم حالت کسالت بار زندگی طاهره را حس کنیم و به همین دلیل، ساخت این نوع فیلم ها به واسطه نداشتن تعلیق، بسیار سخت است.در به بار آمدن این نوع فیلمها، دو فاکتور از اهمیت بسیار زیادی برخوردارند:

۱) فضا سازی کاملاً واقعی و باور پذیر

۲) توجه به جزئیات فیلمنامه.

میر کریمی در ساخته های درخشان قبلی اش مثل «زیر نور ماه» و «خیلی دور، خیلی نزدیک» ثابت کرده که در پرداخت این دو مسأله مهارت خوبی دارد. این فیلم نمونه ای درخشان از هماهنگی فرم و محتوا بوده و به لحاظ ساختاری، فرم کاملاً در اختیار محتوا قرار گرفته است. از فیلمبرداری روی دست هنرمندانه «محمد آلارپوش» گرفته تا پس زمینه صدای «عادل فردوسی پور» در محاوره های روزانه افراد که کارکردی دراماتیک در فیلم پیدا می کند. در ۲۰ دقیقه ابتدایی فیلم ( تا قبل از حضور بچه ها) تمامی نماها به صورت پیوسته و با دوربین روی دست فیلمبرداری شده و با این تمهید، ما با «طاهره» همراه می شویم و هرچه بیشتر محیط کسالت آور زندگی او را حس می کنیم که کارکرد اصلی دوربین روی دست هم همین است (یعنی قرار گرفتن مخاطب در متن درام و همراه با هنرپیشه).

در این سکانسها چندین «جامپ کات» هوشیارانه دیده می شود که به نحوی خفیف و زیرکانه، کمی ریتم سریع هم به بعضی از اتفاقهای ظاهراً خنثای فیلم بخشیده است (پلانی که مداد طاهره زیر ماشین لباسشویی می افتد و او خم می شود تا آن را پیدا کند). در این قسمت صداهای مختلف زمینه بسیار قابل توجه اند، مثل صدای تلویزیون و یا صدای افراد پشت تلفن که باعث طبیعی تر شدن فضای فیلم شده است. با ورود بچه ها، فیلم جانی می گیرد و از آن حالت یکنواختی خارج می شود که در این بین، خصوصاً حضور و شخصیت پسر بچه بسیار جلب توجه می کند.

حضور بهانه گیر و مخالف خوان وی و رفتار و حرفهایش کارکرد چندگانه ای در فیلم می یابد. (او در تمام طول فیلم نظریه هایی مخالف با مادرش دارد و دایم او را مقصر می شمارد) دیالوگهای ساده ای چون: «تو گناه می کنی که همه نعمتهای خدا رو زرشکی می کنی» - « من رفتم دستشوئی، کسی نیاد داخل» و یا رفتارهایی مثل پرسیدن واژه «دهان» به انگلیسی و یا نظر داشتن وی به کیک شکلاتی درون یخچال، از او شخصیتی دوست داشتنی ساخته که هم به طبیعی و قابل باور بودن فضای فیلم کمک کرده است، هم بار طنز جالبی دارد و هم در ادامه شالوده اصلی فیلم یعنی تنهایی و عجز ارتباط طاهره با دیگران است. پس می توان گفت که جزئیات فیلمنامه ای در فضا سازی فیلم به هم تنیده شده است.

از نکات جالب توجه دیگر فیلم، کم بودن حجم موسیقی در فیلم است که فقط بعضی جاها ملودی کمرنگی از تصنیف ترکی معروف (سارگلین) می شنویم که پاره ای از اوقات توسط «طاهره» نیز زمزمه می شود که هم اشاره به ترک تبار بودن او دارد و هم به نوعی فضای شاعرانه ای به تنهایی وی بخشیده است که انتخاب اندک موسیقی در فیلمی که فراز و فرود فیلمنامه ای ندارد هم نقطه امتیازی مثبت برای «میر کریمی» است که همه عوامل ساختار را در خدمت محتوا قرار داده است.

فیلم چند سکانس خوب از لحاظ ساختاری دارد که حیف است اشاره ای به آنها نشود. سکانس کلید زدنهای پیاپی طاهره و روشن و خاموش شدن اتاق که در انتها به گریه وی ختم می شود که در این سکانس بازی عالی هنگامه قاضیانی قابل توجه است و یا سکانسی که پسر بچه، گوشی در گوش غرق بازی پلی استیشن است و مادرش برای او شام آورده و در گوشش حرف می زند که ادای افکتهای صوتی پسر بچه جالب توجه است و در عین حال که در دنیای دیگری سیر می کند حواسش به بود یا نبود پیاز در غذا هم هست.

از نکات جالب دیگر فیلم تیتراژ متفاوت و ساده فیلم است که دستی با مداد اسامی عوامل فیلم را می نویسد و ما فقط افکت صدای مداد روی کاغذ را بدون موسیقی می شنویم و انگار فیلمساز از همان اول می خواهد فضای یکنواخت، آرام و کم حادثه فیلم را به مخاطبش دیکته کرده و ذهن او را آماده سازد. «به همین سادگی» برای «رضا میرکریمی» یک امتیاز خوب محسوب می شود و به نوعی نشان دهنده افکار مدرن و آوانگارد او در مقوله هنر هفتم بوده ولی به هر حال برای مخاطب عام خسته کننده است و فیلم نسبت به شاهکار قبلی اش «خیلی دور، خیلی نزدیک» کمی پایین تر می ایستد.

علی باقرلی



همچنین مشاهده کنید