پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

چرا ناامیدی کفر است


چرا ناامیدی کفر است

نا امیدی که با دو واژه یأس و قُنوط در عربی از آن یاد می شود در فرهنگ قرآن کریم کاری است ناپسند که جز از کافران سر نمی زند

نا امیدی که با دو واژه یأس و قُنوط در عربی از آن یاد می‌شود در فرهنگ قرآن کریم کاری است ناپسند که جز از کافران سر نمی‌زند.در داستان حضرت یوسف علیه السلام می‌خوانیم:قحطی در مصر و اطرافش از جمله کنعان بیداد می‏کرد. یعقوب علیه‌السلام به فرزندانش دستور داد برای تهیه مواد غذایی به سوی مصر حرکت کنند؛ کاری که پیش از این نیز کرده بودند؛ ولی این بار در سرلوحه خواسته‌هایش جست‌وجو از یوسف و برادرش بنیامین را قرار داد و فرمود: فرزندانم بروید و از یوسف و برادرش جست‌وجو کنید و از آنجا که فرزندان اطمینان داشتند که یوسفی در کار نمانده؛ به آنها فرمود: ... وَلاَ تَیْأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللّهِ ؛ و از رحمت خدا نومید مباشید . بعد بلافاصله دلیل آن را هم فرمود:... إِنَّهُ لاَ یَیْأَسُ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ ؛ زیرا جز گروه کافران کسی از رحمت خدا نومید نمی‏شود .[۱]معنای این سخن آن است که نا امیدی بر جانی سایه می‌افکند و آن را در کام خود فرو می‌برد که به رحمت خدا ایمان نداشته باشد و در مواردی اصل وجود خدا را منکر شود.شدت بدی این کار به حدی است که امام صادق علیه السلام آن را در زمره گناهان کبیره شمرده و می‌فرماید: یکی از گناهان کبیره «الْقُنُوطُ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ وَ الْیَأْسُ مِنْ رَوْحِ اللَّه‏» است. [۲]

● ارتباط بین ناامیدی و کفر

برای کشف این رابطه، نیاز به واکاوی فرآیند ناامیدی داریم تا روشن شود که چرا نا امیدی ریشه در کفر دارد و بنا به فرمایش قرآن کریم نا امید نمی‌شوند مگر کسانی که کافرند.نا امیدی یعنی باور این معنا که در عالم، دیگر کسی نیست که مشکل مرا حل کند و یا کمک کند که گره از کار من باز شود. آنچه این باور را به کفر تبدیل می‌کند نفی خدا و قدرت او در این باور است؛ نیازی هم نیست که حتما به زبان جاری شود ، همین که این شخص در دل، اصل وجود خدا و یا شأنی از شئون خدایی او مانند قدرت و رحمت را منکر شود کافر است.پس اینکه قرآن کریم می‌فرماید: تنها کافرانند که از رحمت خدا مأیوس می‌شوند معنایش این نیست که یأس به کفر می‌انجامد؛ بلکه پیام آیه شریفه این است که نا امیدی ریشه در کفر دارد؛ یعنی اول کفر می‌آید بعد نا امیدی؛ اول انکار خدا و قدرت اوست بعد یأس.

● یأس و نا امیدی

قرآن کریم درباره آفرینش انسان‌ها خبر از نوعی خلقت می‌دهد به نام فطرت[۳]؛ یعنی خدا تمام انسان‌ها را به گونه ای آفریده است که خداباورند؛ باوری که آموزشی نیست تا بعد از خلقت به او داده باشد؛ بلکه آفرینش انسان به شکلی است که خداباوری در ذات او نهاده شده. اینکه در روایت می‌خوانیم «هر نوزادی بر فطرت متولد می‏شود» منظور همین است. رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند:کُلُّ مَوْلُودٍ یُولَدُ عَلَی الْفِطْرَةِ یَعْنِی الْمَعْرِفَةَ بِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَالِقُه‏؛ هر نوزادی بر همین فطرت متولد می‏شود، یعنی خدای عزوجل را خالق خود می‌داند. [۴]بنابراین تا انسان ،انسان است و فطرت او فعال، کفر یا همان انکار خدا یا نفی رحمت و قدرت او معنا نخواهد داشت .از این رو چنین کسی نمی‌تواند از رحمت خدا نا امید شود؛ حتی کسانی که به ندای فطرت بی توجهند و با شرک و بی دینی، دینداری و خداخواهی فطرت را پس می‌زنند در موقعیتی که می‌فهمند دیگر از کسی و چیزی کاری ساخته نیست، صدای فطرتشان را می‌شنوند که هنوز از خدا کاری ساخته است برای همین فوراً او را می‌خوانند و از او می‌خواهند که کمکشان کند.این واقعیت را می‌توان در چند جای قرآن کریم مشاهده کرد یکی از آن موارد در سوره عنکبوت است که می‌فرماید:فَإِذَا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ ؛و هنگامی که بر کشتی سوار می‏شوند، خدا را پاکدلانه می‏خوانند، فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَی الْبَرِّ إِذَا هُمْ یُشْرِکُونَ ؛ و [لی‏] چون به سوی خشکی رساند و نجاتشان داد، بناگاه شرک می‏ورزند. [۵].یعنی هنگامی‌که گرفتار موج و طوفانی که در آن کاری از کسی و امکاناتی ساخته نیست ،نشده اند دل در گرو همه کس و همه چیز دارند و توجهی به خدا و قدرت او ندارند؛ اما همین‌که طوفان درگرفت و امیدشان از همه جا قطع شد؛ جا برای ظهور فطرت باز می‌شود و اینها خالصانه خدا را می‌خوانند؛ چون بر اساس فطرت می‌دانند که خدایی هست که می‌تواند مشکل آنها را حل کند و این مخصوص دریا نیست؛ کسی که در فضاپیما گرفتار شده و یا آنکه در خودروِ در حال سقوط به دره است و یا آن سرنشین زیر دریایی که در کف اقیانوس گرفتار آمده همه و همه وقتی تمام راه‌ها را بسته و تمام نیروهای امدادی را ناکارآمد می‌یابند ، بی آنکه نا امید شوند با فطرت خداخواه و خداجوی خود همصدا شده و خدا را می‌خوانند و امید دارند که او آنها را از این گرفتاری نجات دهد.

● چه کسانی به ناامیدی می‌رسند

در بین انسان‌ها کسانی هستند که چنان فطرت خداباور و خداشناس را زیر خروارها گناه دفن کرده اند که در سخت ترین شرایط هم نمی‌توانند صدای فطرت را بشنوند و خدا را بخوانند و به او امیدوار باشند. اینها کسانی اند که قرآن کریم با این تعبیر از آنها یاد می‌کند: وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا [۶].کلمه «دسّی» از ریشه «دسس» بوده که در فرآیند ادبی به این شکل درآمده است و معنایش پنهان کردن است بنابراین معنای آیه شریفه این می‌شود: نفس یا همان فطرت پاک الهی را در زیر گناه و معصیت دفن کرد. [۷].گاهی این دفن کردن آنقدر عمیق است و حجم گناه و معصیت روی آن چنان زیاد که هیچ پرتو و صدایی از فطرت به بیرون درز نمی‌کند؛ نتیجه این می‌شود که این شخص حتی در مواقعی که دیگر غافلان از خدا، به خدا دل می‌بندند و به او امید دارند؛ او نا امید محض است و بر این باور است که هیچ نیرو و صاحب قدرتی در عالم وجود ندارد که بتواند مشکل مراحل کند و این یعنی انکار خدا و یا حداقل انکار قدرت و توانایی مطلق خداوند متعال.

● نتیجه اینکه

ناامیدی محض به طور عادی امریست محال؛ زیرا انسان به گونه ای خلق شده که از درون خدا را می‌شناسد و به او باور دارد که این نیروی درونی نامش فطرت است. اما اگر کسی این عطیه الهی را به جای آنکه با تعالیم انبیاء الهی پرورش دهد ،زیر خروارها گناه و معصیت چنان دفن کرد که هیچ نور و صدایی از آن بلند نشود ارتباطش با فطرت آفرین قطع شده و در سختی‌ها و مشکلات چون متوجه آن چاره ساز واقعی نمی‌گردد ، تمام درها را به روی خودبسته و تمام قدرت‌ها را ناتوان دیده و به ناامیدی محض می‌رسد. این است که گفته می‌شود نا امیدی ریشه در کفر دارد و چون رفتاری کافرانه است از گناهان کبیره شمرده شده است.

امید پیشگر

منابع در دفتر روزنامه موجود است



همچنین مشاهده کنید