سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

زندگی سگی


زندگی سگی

درباره کتاب « زندگی سگی » از مجموعه « هنک سگ گاوچران » نوشته « جان آر اریکسون »

" مخلص شما هنک، سگ گاوچران. خبرهای جدید و ناجوری شنیده‌ام. توی مزرعه قتلی اتفاق افتاده است. می‌دانم که نباید خودم را سرزنش کنم. منظورم این است که من فقط یک سگم و نمی‌توانم در آن واحد همه جا باشم. وقتی فرماندهی حفاظت مزرعه را قبول کردم، می‌دانستم که فقط چهار تکه گوشت و استخوانم، با یک دم و چهار تا پا و یک جفت گوش و البته یک دماغ خوشگل و قشنگ که خیلی‌ها را کشته و مرده‌اش هستند، با یک کپه پشم و مقداری خارخسک که به‌اش چسبیده است..."زندگی سگی کتاب دیگری است از مجموعه‌ کتاب‌های هنک سگ گاوچران از جان آر. اریکسون که انتشارات کتاب پنجره آن‌را با ترجمه‌ی فرزاد فربد منتشر کرده است.

جان آر. اریکسون خالق مجموعه داستان‌های هنک، متولد میدلند تگزاس است و خود، زمانی گاوچران و مزرعه‌دار بوده است. اولین کتاب این مجموعه با عنوان ماجراهای دست اول هنک سگ گاوچران در سال ۱۹۸۳ منتشر و در مدت شش هفته نایاب شد. از آن پس مجموعه داستان‌های هنک به یکی از پرطرفدارترین مجموعه‌ها بدل شد و در سال ۱۹۹۳ به عنوان "بهترین سری کتاب کودک" انتخاب شد.

تاکنون سی‌جلد از داستان‌های هنک به زبان اصلی منتشر شده است که فرزاد فربد هفت جلد از آن‌ها را ترجمه و منتشر کرده است و به مرور سری کامل داستان‌های هنک را منتشر خواهد کرد.

هنک، سگی است که به همراه دستیارش دراور در مزرعه‌ای واقع در تگزاس زندگی می‌کند. راوی داستان‌ها "هنک" است که خود را "فرمانده حفاظت از مزرعه" و سگی شجاع و باهوش می‌داند، اما خواننده درخلال داستان و ماجراهایی که برای هنک اتفاق می‌افتد درمی‌یابد که او سگ بوگندو، احمق و بی‌عرضه‌ای بیش نیست. هنک خود را در برابر همه اتفاقاتی که در مزرعه می‌افتد مسئول می‌داند و سعی در حل آن‌ها دارد، اما همواره در تشخیصش دچار مشکل است و باعث ایجاد دردسر می‌شود؛ ماجراها و دردسرهایی که چاشنی طنز دارند و با کمک حماقت‌های هنک، لبخند به لب خواننده می‌نشانند.

در هر جلد کتاب، موضوعی تازه دستمایه قرار داده می‌شود.

به آغاز سه کتاب عشق رنگ و رو رفته، زندگی سگی و ماجراهای دست اول از سری کتاب‌های هنک، نگاه کنید:

"مخلص شما هنک، سگ گاوچران. یک روز عادی، معمولی و روبه‌راه بهاری بود که یکهو دراور خبر آورد یک مار زنگی غول پیکر به بچه‌ی سالی‌می حمله کرده است.

و یکهو آن روز، غیرعادی، غیرمعمولی و غیر روبه‌راه شد..."

● از عشق رنگ و رو رفته

" مخلص شما هنک، سگ گاوچران. یک روز صبح حوالی ساعت ده، دراور خبر باور نکردنی‌ای به من داد. او گفت که دنیا دارد به آخر می‌رسد..."

● از زندگی سگی

" مخلص شما هنک، سگ گاوچران. خبرهای جدید و ناجوری شنیده‌ام. توی مزرعه قتلی اتفاق افتاده است. می‌دانم که نباید خودم را سرزنش کنم. منظورم این است که من فقط یک سگم و نمی‌توانم در آن واحد همه جا باشم. وقتی فرماندهی حفاظت مزرعه را قبول کردم، می‌دانستم که فقط چهار تکه گوشت و استخوانم، با یک دم و چهار تا پا و یک جفت گوش و البته یک دماغ خوشگل و قشنگ که خیلی‌ها را کشته و مرده‌اش هستند، با یک کپه پشم و مقداری خارخسک که به‌اش چسبیده است..."

● از ماجراهای دست اول

در زندگی سگی، هنک بعد از این‌که خبر به پایان رسیدن دنیا را از دراور می‌شنود، درصدد بر می‌آید که به خیال خودش، حقیقت ماجرا را کشف کند.

دراور، خبر را از پیت، گربه‌ی انباری مزرعه شنیده است. پیت به دراور خبر داده که فردا ساعت سه بعدازظهر دنیا به پایان می‌رسد.

هنک دست به کار می‌شود و بازجویی از پیت را آغاز می‌کند!

پیت زیر بازجویی طاقت‌فرسای هنک ! اعتراف می‌کند که دیده است سالی‌می (همسر پلوتو _ که با فرزندشان در مزرعه زندگی می‌کنند)، هنگامی که با دوستش تلفنی صحبت می‌کرده، روی تقویمش می‌نویسد: فردا ساعت سه؛ پایان دنیا.

سالی‌می بعد از این ماجرا، سوار بر ماشین با عجله مزرعه را ترک می‌کند و همین مساله سوءظن هنک را بیشتر بر می‌انگیزد.

او تصمیم می گیرد که به داخل خانه برود و با چشم خود، یادداشت سالی‌می را ببیند اما مثل همیشه خرابی به بار می‌آورد!

در ابتدای ورود به اتاق، روی یک کاکتوس فرود می‌آید و سپس به آشپزخانه می‌رود و سه تکه استیک یخ‌زده را که ناهار اهالی مزرعه است و روی میز آشپزخانه قرار دارد، می‌خورد.

از بخت بد، سالی‌می از راه می‌رسد و هنک کتک مفصلی نوش‌جان می‌کند و در حین تعقیب و گریز، کلی خرابی دیگر به بار می‌آورد؛ اما موفق می‌شود از اتاق بیرون رود و چون از خشم پلوتو و سالی‌می هراسان است، مزرعه را ترک می‌کند تا به شهر، نزد خواهرش مگی برود.

مگی، سگی متمدن و تمیز است که به همراه توله‌های پسر (اسپات و راسکو) و دخترش ( باربارا و آوریل) در خانه‌ای واقع در شهر زندگی می‌کند.

هنک گمان می‌کند که مگی به او افتخار می‌کند، اما مگی او را جاهل نره‌خر ! می‌خواند و تمایلی ندارد که او با بچه‌ها دم‌خور شود و یا آن‌جا بماند.

به همین‌دلیل، بعد از این‌که هنک، بچه‌ها را به گشت زباله می برد تا به خیال خودش درس زندگی به آن‌ها بدهد و کثیف و شپش گرفته آن‌ها را به خانه برمی‌گرداند، مگی به او یک قالب صابون می‌خوراند!

هنک بدون این‌که متوجه باشد، تمام صابون را می‌خورد، و بعد از آن چون پیوسته از دهانش کف خارج می‌شود، به گمان این‌که هار است، توسط گروه سگ‌گیری شهر گرفته و به بند اعدامی‌ها منتقل می‌شود، اما به‌طور معجزه‌آسایی نجات پیدا می‌کند و مثل همیشه باز به مزرعه باز می‌گردد تا مسئولیت خطیر فرماندهی حفاظت مزرعه را برعهده گیرد!

مجموعه داستان‌های هنک از آن دسته از کتاب‌ها هستند که با فراغ بال، می‌توان خواندنشان را به همه گروه‌های سنی و با هر سلیقه‌ای و حتی آنان که چندان اهل مطالعه نیستند، پیشنهاد کرد!

اریکسون روزگاری خود، مزرعه‌دار بوده است و طبق گفته خودش هنک و دراور، درواقع الگوبرداری شده ازدو سگی هستند که خود او در مزرعه داشته است. مجموعه هنک پرطرفدارترین مجموعه کتاب در کتابخانه‌های آمریکاست و هفته‌نامه (یو.اس.آ.تودی) از آن به عنوان"بهترین سرگرمی خانواده‌ها در سال‌های اخیر" نام برده است.

ح. جاوید :: Javied۱۳۶۴@yahoo.com



همچنین مشاهده کنید