پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

مظلومان در میان مار


مظلومان در میان مار

چندی قبل در جلسه ای گفتم که ظلم هم باید منصفانه عمل شود و یکی از دوستان پرسید که ظلم چگونه می تواند منصفانه باشد ظاهراً پرسش درستی است اما در واقعیت زندگی چنین ترکیب نامتجانسی را می توان دید

چندی قبل در جلسه‌ای گفتم که <ظلم> هم باید <منصفانه> عمل شود و یکی از دوستان پرسید که <ظلم> چگونه می‌تواند <منصفانه> باشد؛ ظاهراً پرسش درستی است.اما در واقعیت زندگی چنین ترکیب نامتجانسی را می‌توان دید. برای نمونه، حمله تجاوزکارانه به یک کشور، عملی ظالمانه و جنایتکارانه محسوب می‌شود. این کار برخلا‌ف قواعد شناخته شده بین‌المللی است و جامعه جهانی آن را محکوم می‌کند اما هنگامی که با چنین رویدادی مواجه شویم، باز هم باید قواعد جنگی را رعایت کنیم.

حقوق اسرا و غیرنظامیان، عدم استفاده از سلا‌ح‌های ممنوعه و... جزو این قواعد است. فرض کنید که در شرایط خاصی طرف جنایتکار پا را فراتر می‌گذارد و مثلا‌ً بمباران شیمیایی را هم به اجرا می‌گذارد. گرچه این جنایتی دیگر و نیز بدتر از اصل حمله است، اما باز هم در عرف سیاسی قابل پیش‌بینی و محتمل است.

حال فرض کنید که این حمله علیه زنان و کودکان حتی اتباع کشور خود باشد، این کار در هیچ منطق و عرف سیاسی پذیرفتنی نیست. اگر حمله صدام به ایران و حتی به کارگیری سلا‌ح شیمیایی قابل پیش‌بینی بود، اما حمله شیمیایی به مردم کرد حلبچه و نابودی لحظه‌ای آنان با هیچ عرف و منطق ظالمانه‌ای هم قابل هضم نیست.

در واقع بهتر بود می‌گفتم اگر <ظلم> هم می‌خواهد انجام شود، حداقل در چارچوب <عرف> باشد. در واقع شکستن حریم عرف، آثار و عوارض سوئی بر جامعه دارد. ‌

‌ همه ما روزانه اخبار قتل‌های متعددی را می‌خوانیم، همه آنها هم از یک منظر و دیدگاه اصلی، شبیه هم هستند.

یک یا چند نفر به دست دیگران کشته می‌شوند، و همه هم ظاهراً و کمابیش یک مجازات دارند، اما همه می‌دانیم که احساسات ما در مقابل این قتل‌ها کاملا‌ً متفاوت است، در برخی موارد حسی برانگیخته نمی‌شود.

در بسیاری از موارد ناراحت می‌شویم، در موارد معدودی ممکن است برخی از افراد با قاتل همدردی هم بنمایند و در مواردی ممکن است چنان برانگیخته شویم که گریه کنیم در حالی که در همه آنها یک فعل مجرمانه واقع شده و یک نفر هم کشته شده است.

این تفاوت احساس در تعرضی است که آن عمل مجرمانه علیه عرف و احساسات عمومی انجام می‌دهد. ‌ این مقدمه طولا‌نی را گفتم تا به قضیه توفان میانمار بپردازم. توفانی که هزاران نفر را به کشتن داد و صدها هزار نفر هم در فلا‌کت و بدبختی قرار گرفتند و از آن سو یک حکومت فاسد و نظامی و غیر کارآمد و دزد قرار دارد که اموال مردم فقیر آنجا را صرف طلا‌ و جواهرات عروسی دختران و خوشگذرانی حکامش می‌کند.

وجود چنین حکومت‌هایی چیز غریبی نیست، در گوشه و کنار دنیا می‌توان به وفور آنها را یافت، اما ظلم این حکومت هنگامی که حتی مانع کمک‌رسانی مستقیم جهانی به مردم می‌شود و حتی اموال و کمک‌های اهدایی را میان سربازان خود تقسیم می‌کند و خود نیز عملی جدی برای نجات مردم از بدبختی انجام نمی‌دهد و حتی اگر بخواهد هم نمی‌تواند، چنین ظلمی خارج از حیطه بدیهی‌ترین اصول مرسوم در جامعه جهانی است و قباحت آن چیزی کمتر از بمباران شیمیایی مردم بی‌دفاع نیست. ‌

ما باید یاد بگیریم که جهان فقط به خاورمیانه، محدود نمی شود و ظلم هم منحصر به چند کشور معین شده نیست.

اگر انسانیت مقدم بر هرگونه تعلقات دیگر است، باید با همه انسان‌ها به ویژه آنان که بیش از دیگران در معرض ستم و ظلم قرار دارند همدردی و همدلی کرد، این همدردی فقط نیاز مردم تحت ظلم و ستم نیست، بلکه مردمی هم که با دیگران همدردی می‌کنند و دولتی هم که در کنار جامعه جهانی علیه این مظالم واکنش نشان می‌دهد، نیازمند چنین کاری هستند زیرا تنها مردم و حکومت‌هایی که در برابر ظلم بی‌تفاوت هستند، از کنار وقایع مشابه عبور می‌کنند، گویی شتر دیدی، ندیدی.

متأسفانه در پس این سکوت‌های دولتی نوعی تبادل رأی در مجامع بین‌المللی یا منطقه‌ای نهفته است. اگر چیزی را برای خود نمی‌پسندیم، حتماً باید برای دیگران هم نپسندیم و برعکس. ظلمی که امروز بر مردم برخی کشورها از جمله میانمار می‌رود، شایسته مسکوت گذاشتن نیست، حتی اگر قرابت‌های نژادی، مذهبی و منطقه‌ای ما با آنان کم باشد. در میانمار بیش از آن که با یک حادثه طبیعی مواجه باشیم با یک جنایت سازمان‌یافته مواجهیم.

اگر در برابر سونامی سال گذشته واکنش نشان دادیم در برابر این رویداد باید حساسیت بیشتری به خرج دهیم.

عباس عبدی



همچنین مشاهده کنید