شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

قصه های زندگی


قصه های زندگی

فواره به آبشار گفت: «تو خیلی بدبختی! همش در حال سقوطی! از من یاد بگیر. من به جای سقوط همیشه صعود می کنم!»
آبشار جواب داد: «آخرش که چی؟ هر چقدر هم که بالا بری، باز هم سقوط می کنی. اما در عوض …

فواره به آبشار گفت: «تو خیلی بدبختی! همش در حال سقوطی! از من یاد بگیر. من به جای سقوط همیشه صعود می کنم!»

آبشار جواب داد: «آخرش که چی؟ هر چقدر هم که بالا بری، باز هم سقوط می کنی. اما در عوض من خیلی قوی تر از تو هستم!»

چشمه که از آنجا رد می شد، گفت: «چرا بی خودی دعوا می کنید!؟ با من همراه بشید، می خوام یه چیزی رو بهتون نشون بدم.»

فواره و آبشار به چشمه ملحق شدند و چشمه آن دو را به دریا رساند. وقتی آنها به دریا رسیدند، احساس کردند چقدر ناتوان و کوچک اند!

چشمه به آنها گفت:«یادتون باشه، اونهایی که کوچک هستند، برای اینکه خودشون رو بزرگ جلوه بدهند، از خودشون تعریف می کنند. ولی اونهایی که مثل دریا بزرگند، احتیاجی به تعریف ندارند. بزرگی رو می شه توی اونها دید.»

مهدی احمدپور

بزرگی



همچنین مشاهده کنید