چهارشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۲ / 29 March, 2023
استقبال از رئیس بعدی

سرانجام دولت آمریکا اعلام کرد طرح گشایش دفتر حافظ منافع آمریکا در تهران در حال حاضر موضوعیت ندارد. این تصمیم پس از آن اتخاذ شد که در دو هفته گذشته دفاتر مشترک احزاب دموکرات و جمهوریخواه تصمیم گرفتند راهبرد مشخصی را درباره سیاست هستهای ایران اتخاذ کنند. در همین ستون در ماه گذشته نوشته بودم اولویت ایجاد رابطه سیاسی میان آمریکا و ایران برای هر دو طرف مطرح است. کاندیداهای دو حزب رقیب در انتخابات در اصل رابطه مشکلی نداشتند اما درباره چگونگی و سطح ارتباطات با یکدیگر درگیر بودند. باراک اوباما نامزد دموکرات در مناظره دانشگاه میسیسیپی در شهر آکسفورد اعلام داشته بود، حتی هنری کیسینجر نیز از ایجاد رابطه میان ایران و آمریکا حمایت میکند.
اما تنها چند روز پس از مناظره، دفتر کیسینجر اعلام داشت وی به هیچوجه طرفدار ملاقات و مذاکره دو رئیسجمهور نیست، این اعلامیه حمایت رسمی از موضع جان مککین بود که اعلام داشته بود نباید در سطح ریاستجمهوری با مقامات ایرانی رابطه داشت.
از سوی دیگر دولت نهم با شیفتگی تمام و به بهانههای مختلف اعلام کرده بود، علاقهمند به ایجاد رابطه با ایالات متحده آمریکا است. در همین ستون نوشته بودم چنانچه احمدینژاد بتواند قفل مناسبات آمریکا و ایران را پس از ۳۰ سال بگشاید، کلید آن را به عنوان یک اهرم پیروزیبخش در انتخابات دهم ریاستجمهوری در جیب خود نگه خواهد داشت.
اما شرایط آنگونه پیش رفت که پیشبینی کرده بودم، دولت آمریکا در راستای استراتژی دو حزب عمده آمریکا موضوع ایران را از چرخه رقابتهای انتخاباتی خارج و آن را به یک مساله امنیت ملی تبدیل کرده است، به این معنا که هیچ کاندیدایی نمیتواند در خصوص مساله ایران به سراغ فرمولی خارج از پذیرش عرف این رابطه برود.
حال به نظر میرسد آمریکاییها دریافتهاند که موضوع حیاتیتر از آن است که در اقدامی عجولانه به سبک روشی که در هاوانا طی کردهاند، رفتار کنند. افتتاح دفتر حفاظت منافع آمریکا که به نوعی کنسولگری آن کشور محسوب میشد، در حالی به تعویق افتاده که شورای روابط خارجی آمریکا و ایران AIC (American Iranian Council) مجوز افتتاح دفتر خود را از وزارت خزانهداری و وزارت خارجه آمریکا دریافت کرده است. با توجه به روابط نزدیک رئیس این مرکز -هوشنگ امیراحمدی- با مقامات دولت نهم هیچ بعید نیست که آنها به سهولت بتوانند دفتر خود را در تهران افتتاح کنند. نمیتوان رابطه ارگانیکی میان آن تعویق و این افتتاح قائل شد اما میتوان حدس زد که افتتاح این دفتر میتواند گام کوچکی در ارزیابی و تحلیل رفتار ایران در موضوع رابطه با آمریکا باشد.
از سوی دیگر احتمالا دلایل فراوانی برای تعویق افتتاح دفتر حافظ منافع آمریکا در ایران وجود دارد اما بر آنم تا به برخی تحلیلها در خصوص نحوه ارتباط آن با مسائل داخلی ایران اشاره کنم.
۱) بهزعم نگارنده، نحوه عملکرد محمود احمدینژاد در سفر چهارم خود به نیویورک و مواضع و نحوه تعاملش در آمریکا ناقض استراتژی دولت نهم و رئیس آن در باز کردن قفل مناسبات ایران و آمریکا بود. احمدینژاد به کرات و با ادبیات مختلف از آمریکاییها درخواست افتتاح مناسبات کرد اما طرح نظرات خاص و ارائه تصویری سنتی و شناختهشده از خویش نزد رسانهها و سیاستمداران آمریکایی آنها را به این نتیجه رساند که احمدینژاد تنها به دنبال سود افتتاح روابط با آمریکا است و در این میان حاضر به پرداخت هزینه و یا طراحی مناسب هزینه- فایده نیست. احمدینژاد امتیازاتی را طلب میکند که متناسب با آن به چرخه رفتار سیاسی خویش نمینگرد. به نظر می رسد سفر اخیر نهتنها به پیشبرد راهبرد رئیس دولت نهم کمکی نکرد که آن را خنثی کرد.
۲) به نظر میرسد تحلیل آمریکاییها در خصوص آینده انتخابات ریاستجمهوری در ایران دچار تردید و ابهام شده است.
آنها تا مدتی پیش کمتر ابهامی نسبت به انتخاب مجدد محمود احمدینژاد داشتند. از سویی بازگشایی دفتر حافظ منافع را قدمی به سود جمهوریخواهان و خلعسلاح دموکراتها میدانستند.
اما به نظر میرسد ارزیابی آنها از موقعیت رئیسجمهور اسلامی ایران در آینده سیاسی کشور دچار ابهاماتی شده است.
اگر فرض کنیم آنها بر این باورند که در دو جبهه اصولگرایان و اصلاحطلبان شاید اتفاقی دیگر روی دهد، این اقدام معنا مییابد.
بدین صورت که فرض شود، اصولگرایان هزینه حمایت مجدد از احمدینژاد را آنقدر بالا ببینند که به فکر حمایت از چهرهای دیگر در برابر او باشند. اصلاحطلبان نیز از سکون و رخوت گذشته در حال فاصله گرفتن هستند. در حالی که میتوان حدس زد، مهدی کروبی عزم خود را برای حضور در رقابتهای انتخاباتی جزم کرده، اخباری به گوش میرسد که چهبسا محمد خاتمی نیز در شرایطی خاص تصمیم به حضور بگیرد. نگرانی اصولگرایان زمانی افزایش یافت که مهدی کروبی اعلام کرد: <نگران وحدت اصلاحطلبان نباشید> و حتی بسته پیشنهادی برای انتخابات آینده ارائه نمود.
هیچکدام از دو جبهه فوق علاقهای به تداوم ریاست احمدینژاد ندارند. هر دو جبهه نیز دارای نیروهای سیاسی تعیینکنندهای هستند.
به نظر نمیرسد آمریکاییها نیز چندان چشمان خود را بر تحولات ایران بسته باشند که نتوانند این امور را رصد نمایند.
۳) هر روز که از عمر دولت نهم میگذرد، احساس میشود این دولت نماد ارادهنمایی سیاسی از سوی مقامات عالیرتبه نیست. امروز بیش از دیگران این احمدینژاد و مردانش هستند که علاقهمندند خود را به مقامات عالی متصل کنند.در حالی که تمایل نظام به این امر است که انتخاباتی با مشارکت گسترده مردم و استفاده از تمام ظرفیتهای نظام سیاسی صورت گیرد.
در این صورت نباید انتظار داشت، شیرینی پیروزی به بنبست کشاندن آمریکا درخصوص موضوع قطع رابطه سیاسی آمریکا پس از ۳۰ سال در کام هر سیاستمداری دیده شود، این نظام و رهبری عالیرتبه آن است که علاقهمند است به موضوعاتی به حساسیت امر فوق توجه ویژه نمایند. یادآوری دو نکته ضرورت دارد. نگارش مقاله علیاکبر ولایتی در ۳ روزنامه معتبر اروپایی با این مضمون که در ایران چه کسی دستور آخر را صادر میکند؟ و تاکید مقام معظم رهبری در سفر یزد که تلویحا تاکید داشتند، هرگاه موضوع روابط ایران و آمریکا اولویت یابد، شخصا ورود خواهند کرد.
لذا به نظر میرسد اقدام دولت آمریکا نوعی مجادله با دولت مستقر است. تاکتیکی که دولتمردان نهم علاقهمند به اجرای آن بودند؛ کنار نهادن دوران بوش و استقبال از رئیس بعدی!
فیاض زاهد