پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

«پارك وی» ساخته فریدون جیرانی


«پارك وی» ساخته فریدون جیرانی

فیلم ضربه اصلی را از فیلمنامه ضعیفش می خورد جیرانی می خواهد در همان مسیر فیلم «قرمز» حركت كند براساس كاراكتری روان پریش, تعلیق و اضطراب و البته در ابعادی وسیع تر بیافریند اما هر چقدر فیلم «قرمز» شخصیت پردازی خوبی داشت اینجا اصولا از شخصیت پردازی خبری نیست

فریدون جیرانی، فیلمساز سینمای بدنه و با پشتوانه مفصل و پرباری از سوابق مطبوعاتی و نقد فیلم و دانش سینمایی پس از فیلم اول ناموفقش «صعود» (۱۳۶۷)، با موفقیت فیلم «قرمز» (۱۳۷۸)، تولدی دوباره یافت و با فیلم‌های بعدی‌اش همواره كارنامه‌ای قابل اعتنا داشته است.

اما متاسفانه «پارك وی» برای جیرانی یك شكست محسوب می‌شود. فیلم ضربه اصلی را از فیلمنامه ضعیفش می‌خورد. جیرانی می‌خواهد در همان مسیر فیلم «قرمز» حركت كند براساس كاراكتری روان‌پریش، تعلیق و اضطراب و البته در ابعادی وسیع‌تر بیافریند اما هر چقدر فیلم «قرمز» شخصیت‌پردازی خوبی داشت اینجا اصولا از شخصیت‌پردازی خبری نیست.

كاراكترها در حد تیپ باقی می‌مانند شخصیت‌ رها (رعنا آزادی‌ور) همان تیپ دختر متجدد همیشگی است كه آرزوی ازدواج با پسری خوش تیپ را دارد و مفتون خوش تیپی كوهیار (نیما شاهرخ‌شاهی) می‌شود و ما چیز بیشتری از او نمی‌دانیم.

كوهیار هم همان پسر روان‌پریش و خوش‌تیپ همیشگی است كه ابتدا دستش رو نمی‌شود و بعد به تدریج به بخش هراس‌آور فیلم می‌رسیم بازگویی گذشته پسر از زبان سایر شخصیت‌های فیلم در انتهای داستان هم دردی را دوا نمی‌كند. در حالی كه كاراكترهای فیلم «قرمز» زیر و بم روحی و زندگی شخصی‌شان كاملا برای تماشاگر جاافتاده بود. فیلمنامه «پارك وی» در مرحله «گره‌افكنی» تا حدودی موفق عمل می‌كند هر چند از همان اوایل فیلم می‌توان حدس زد كوهیار، روان‌پریش است اما تعلیق فیلم تا جایی كه دختر در خانه زندانی می‌شود و روانی بودن پسر علنی می‌شود به نحو قابل قبولی افزایش می‌یابد اما بعد از این گره‌گشایی، فیلم به ورطه‌ ضعف می‌افتد.

در این بخش صحنه‌هایی كه قرار بود ترسناك باشد بسیار ابتدایی و كم‌اثر هستند بخشی از این ضعف به فیلمنامه و بخشی دیگر به اجرای سینمایی این صحنه‌ها برمی‌گردد. مشخص است كه جیرانی ژانر وحشت را دست‌كم گرفته است و فكر كرده ترساندن تماشاگر كار آسانی است.صحنه‌ای كه جسد مادر را روی صندلی می‌نشانند و او مانند عروسك به تلویزیون زل زده، هم به جای ترس حالتی كمیك پیدا كرده است.

در فیلمنامه روی روان‌پریشی كاراكترها هم دقت كافی نشده است و كاراكترها اعمال ضد و نقیضی دارند اینكه همه چیز را به دیوانگی آنها نسبت دهیم مجاب كننده نیست. نمونه‌های شاخص را به یاد بیاوریم مثلا شخصیت نورمن بیتس (آنتونی پركینز) در فیلم «بیمار روانی» (هیچكاك) با وجود روان‌پریش بودنش اعمال و واكنش‌هایش قابل پذیرش در چارچوب بیماری روانی خاص او است و هرگز ضد و نقیض نیست اما در مورد كاراكترهای «كوهیار» و «رها» بی‌دقتی‌هایی به چشم می‌خورند.

كوهیار وقتی به منزل مادرش می‌گریزد به مادر می‌گوید كه پدر دختر را كشته و نمی‌داند چرا این كار را كرده است ولی از طرفی دیگر وقتی مادرش را می‌كشد، نمی‌فهمد كه او مرده و چرا نمی‌تواند حرف بزند! ماهیت روان‌پریشی دختر (رها) هم مشخص نیست. معلوم نیست كه واكنش‌هایش ناشی از جنون است یا نوعی خشم لجام‌گسیخته برای انتقام است. به هر حال جیرانی باید یك بار دیگر شكست را فراموش كند و مسیر گذشته‌اش را پیش از این فیلم دنبال كند. او پیش از هر چیز باید دنبال فیلمنامه‌های قوی باشد چه باك كه فیلمنامه را شخص دیگری نوشته باشد.

جیرانی با دانش سینمایی سرشارش خود بهتر می‌داند كه گاه در نوشتن فیلمنامه كارگروهی یا حتی ساختن فیلمنامه‌ای از دیگری بهتر از آن است كه فیلمنامه‌ای ضعیف از خودش جلوی دوربین ببرد.



همچنین مشاهده کنید