سه شنبه, ۲۸ فروردین, ۱۴۰۳ / 16 April, 2024
مجله ویستا

داستان احمدی نژاد و ترمیناتور


داستان احمدی نژاد و ترمیناتور

موج حملات لفظی و خبری آمریکا علیه ایران در روزهای گذشته که با مصاحبه «هیلاری کلینتون» با شبکه «ای بی سی» و ژنرال «ویلیام فالون» با شبکه «الجزیره» افزایش یافته ظاهرا جمهوری اسلامی را نیز به واکنش های مشابهی واداشته است

موج حملات لفظی و خبری آمریکا علیه ایران در روزهای گذشته که با مصاحبه «هیلاری کلینتون» با شبکه «ای. بی. سی» و ژنرال «ویلیام فالون» با شبکه «الجزیره» افزایش یافته ظاهرا جمهوری اسلامی را نیز به واکنش‌های مشابهی واداشته است. ادعای هیلاری مبنی بر محو کامل ایران در صورت حمله به اسرائیل یکی از همین موارد مناقشه است که دانش‌یزدی را به نوشتن واداشت. «مهدی دانش‌یزدی» معاون نماینده دائم ایران در سازمان‌ملل با قلم‌فرسایی، نامه‌ای به بان کی مون نوشته و اظهارات هیلاری کلینتون را به باد انتقاد گرفته است.

غیظ و قهر از هیلاری چنان بالا گرفته که همزمان با روزنامه‌های آمریکایی که به تمسخر او را لقب «ترمیناتور» داده‌اند، ایرانیان نیز عاجلانه از یادها بردند سازمان ملل نهاد دولت‌هاست و هیلاری هنوز نماینده هیچ دولتی نیست و گفته‌های او مسوولیتی را متوجه کشوری نمی‌کند. گویا دقت نداریم جورج بوش که رئیس‌جمهور است و رئیس دولت آمریکا به وفور ایرانیان را مستقیم و غیرمستقیم به جنگ تهدید کرده و جمهوری اسلامی هرگز تا بدین حد دست به قلم نشده نبود و دیپلماسی ایران هرگز تا بدین حد به بیراهه نزده بود. شگفتا که در کنار این نکوهش و سرزنش، از سوی دیگر هیلاری کلینتون را در جوار باراک اوباما بسیار ستوده‌اند و محمود احمدی‌نژاد در سفر به شبه قاره هند و در ایستگاه دهلی خبر می‌دهد که نمی‌گذارند هیلاری رئیس‌جمهور شود.

گویی که هیلاری کلینتون به تمارض گرفتار شده است و ایرانیان به تعارض افتاده‌اند: معارضه «هیلاری دوستی» و «هیلاری ستیزی» . اما تمارض هیلاری به خصومت و تضاد ایرانیان با هیلاری ناشی از چیست و چگونه باید به این تزاحم چیره شد؟ مدتی است که رقابت‌های مقدماتی انتخابات ریاست جمهوری آمریکا تحت‌الشعاع مسئله «امنیت» درآمده است و هر یک از رقیبان سعی در پیش‌دستی بر دیگر حریفان دارد که اگر روزی امنیت آمریکا و متحدانش به خطر افتد چنین و چنان خواهند کرد و نخواهند گذاشت که ایران اسرائیل را نابود کند و سودان نسل‌کشی به راه اندازد و کره شمالی بیش از این تجهیز شود و بذر خوف در دل کره جنوبی بپاشد. درگیری رقیبان انتخاباتی با موضوعات مطرح در سیاست خارجی آمریکا اما نه یک مسئله شخصی که مناقشه‌ای ساختاری است.

بدین معنا که گفته‌ها و مواضع نامزدها بازتابی از نیازهای کلی در سیاست خارجی و یا حداقل انعکاس امری است که تصور می‌شود باید در اولویت سیاست خارجی قرار بگیرد، اما پیچیدگی فرآیند انتخاباتی است که سبب مواضع گاها ضد و نقیض هر یک از نامزدها می‌شود. یک‌بار باراک اوباما از مذاکره بی‌قید وشرط با ایران، از نرمش و کرنش در برابر چین و سوریه سخن می‌گوید و روز دیگر خواستار برخورد با ایران در عراق می‌شود و به پیشواز موافقان تحریم المپیک چین می‌رود و سوریه را به حمایت از حماس متهم می‌کند. یک روز هیلاری کلینتون صحبت از گفت و شنود با ایران می‌کند و دگربار ایران را به نابودی تهدید می‌کند. از طرفی جمهوری اسلامی نباید گمان کند نومحافظه‌کاری که به گفته یکی از مقامات ارشد ایرانی روزگاری سبب شده بود تا سیاستگذاران ایرانی نفس در سینه حبس کنند، مرده ریگ جمهوریخواهان است و بس. اگرچه نومحافظه‌کاری اسما به جمهوریخواهان سنجاق خورده اما دموکرات‌هایی همانند «جورج تنت» رئیس پیشین سیا و «جو لیبرمن» سناتور پیشین آمریکا هم نومحافظه‌کار بودند و فراوان جمهوریخواهانی که نومحافظه‌کار نیستند.

نومحافظه‌کاری نه حزب بلکه گرایش سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است که می‌تواند در کالبد ۲ حزب جمهوریخواه و دموکرات دمیده شود. بعید نیست روزی برسد که جورج بوش از نومحافظه‌کاری اعلام برائت کند یا باراک اوباما لباس نومحافظه‌کاری بر تن کند. چنانکه هیلاری کلینتون این روزها سخت مشغول تمرین نومحافظه‌کاری است. کافی است وب‌سایت تبلیغاتی هیلاری کلینتون را ببینید و سری به مواضع هیلاری در زمینه مهاجرت و امنیت بزنید. مقاله نیویورک تایمز را ببینید که به قلم «ویلیام کریستول» نومحافظه‌کار نوشته شده و به دفاع از هیلاری برخاسته است. ببینید که چطور لیبرال‌های حامی کلینتون کم‌شمار شده‌اند و محافظه‌کاران بر گِردش حلقه زده‌اند. این اما همه ماجرا نیست. چنانکه از پیش گفته شد، اینگونه دگرگونی در مواضع گاهی بیش از آنکه نشان از بی‌ثباتی تحلیلی مدعیان ریاست جمهوری آمریکا داشته باشد نشانه کیفیت فرآیندهای انتخاباتی هم است. در ایالت‌هایی همانند پنسیلوانیا که محافظه‌کاران یقه‌سفید حضور پررنگی دارند و اقلیت یهودیان متنفذ تعیین‌کننده در نتایج انتخابات مقدماتی هستند، اوباما و هیلاری هم ناچار باید محافظه‌کاری فزون‌تری به خرج دهند و در ایالت‌هایی همانند نیویورک و اوهایو که شمار لیبرال‌ها افزون‌تر است، بالطبع مواضع حریفان نیز تعادل می‌یابد.

به این ترتیب هرگز نمی‌توان و اصولا نباید دیگر کشورها به دنبال شعارهای تبلیغاتی و انتخاباتی در اتاق فکر نشینند و آتیه را با گمانه‌های از پیش مرتب شده ترسیم کنند. هیلاری کلینتون را هم می‌توان از منظری لیبرال نامید و هم به نومحافظه‌کاری متهم کرد.

مهم این است که کشورهای رقیب استراتژی‌های سیاسی خود را به گونه‌ای آرایش دهند که نیازی به کرامت کلینتون‌ها و بوش‌ها نباشد. استراتژی سیاسی دارای ۲ وجه عمده است. یکی انتخاب هدف که معمولا با ملاحظات بی‌پایان داخلی و خارجی صورت می‌بندد و دیگری فرآیندهای تحقق اهداف که می‌تواند به ابزار رسیدن به هدف نیز تعبیر شود. سیاست خارجی ایران در شرایط کنونی ظاهرا هدفمند است اما جعبه ابزاری در کار نیست. آنگاه که رئیس جمهوری ایران بر این باور است که نمی‌گذارند هیلاری و اوباما رئیس‌جمهور شوند بدین معناست که محمود احمدی‌نژاد گمان می‌برد که در انتخابات آمریکا نیز دست‌ها و نیروهایی فراتر از خواست دموکراتیک وجود دارند. اگر چنین است پس باید باور داشت که سنای آمریکا انتخابی نیست و سران حزب دموکرات که در ماه آگوست در دنور تجمع می‌کنند تا نامزد نهایی دموکرات‌ها را مشخص کنند برگزیده مستقیم مردم نیستند و در جریان انتخابات این لابی‌های پرنفوذ نیستند که آزادانه یکی را ترغیب و دیگری را تحذیر می‌کنند.

آمریکا سرزمین لابی‌ها است، لابی یهودی‌ها و عرب‌ها، لابی ترک‌ها و ارمنی‌ها. کشوری که خواستار پیروزی نامزد مورد پسند خویش است یا طرح و لایحه‌ای را در سنا به سود و زیانش می‌بیند یا در سمت‌دهی به سیاست‌های آمریکا منفعتی می‌بیند از مجاری لابی‌ها وارد می‌شود. در قاموس سیاسی آمریکا نومحافظه‌کاری و لیبرالیسم بر پیشانی کسی مهر نخورده است. داوطلبان ورود به وادی سیاست که خواهان کسب قدرت هستند از گرایش‌های کلی جهت می‌گیرند. قطب‌نمای شخصیت‌های سیاسی به سمتی رهنمون می‌شود که بیشترین فشار را بر بدنه پلورالیسم وارد کند. ترازوی سیاسی آمریکا به سمتی سنگینی می‌کند که بیشترین وزن و چگالی را داشته باشد.

حال اما باید پرسید لابی ایران کجاست؟ کو آن اقلیت پرنفوذی که باید سنای آمریکا را از تصویب ده‌ها طرح تحریم سیاسی و اقتصادی مانع می‌شد و فشار را بر ایران می‌کاست و بوش‌ها و کلینتون‌ها را از جری شدن به ایرانیان بازمی‌داشت و منافع ایران در عراق را به رسمیت می‌شناخت؟ مواضع کلینتون‌ها و اوباماها را باید ساخت نه آنکه به انتظار نشست تا از سر جود و بخشش نیم‌نگاهی به ما داشته باشند تا نرسد آن روزی که عاجزانه بگوییم نمی‌گذارند رئیس جمهور شوند. لطفا فرم زیر را پر کنید. فیلد های الزامی با ستاره مشخص شده اند.

دیاکو حسینی



همچنین مشاهده کنید