پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

درسی که حسین به انسانها آموخت


درسی که حسین به انسانها آموخت

رشادتها وفلسفه عاشورای حسینی

محرم یادمان حسین است حسینی است که با خون خویش دفتر عشقی را امضاء کرد یاد گار همیشگی تاریخ ، تا مدعیان عاشقی بیاموزند.

یاد مان حسینی است که با عروج خویش در پهندشت کربلا به یادگار گذاشت . حضور بی سر خویش را هنگامی که تمام سرداران بی حضور سرمست غرور پیکرش به زیر سم اسبان گرفته و سرش برنیزه علامت پیروزی نموده بو دند .محرم یادمان نهضتی است که در ادامه خویش حسین گونه رفتارهای بسیاری به جا گذاشت و چون زیدیان ،سربداران ،جنگلیها و تمامی شهیدان راه معبود و مخلوق که حسین زمان خود شدند و چون او جاودانه ماندند.

و اینک محرم برای ما حضور بی وقفه عشقی است ،عارفانه و صادقانه به معبود و مخلوق که وامان می دارد با شعوری آگاهانه از حسین ،طلب کنیم حسینی را که عاشقانه مردن را انتخاب نمود تا آزاد زیستن را بیاموزاند، حق یاریمان، کند آموزگاران لایقی باشیم.

● علت نام گذاری:

زمانیکه حسین(ع) به دنیا آمد او را به نزد رسول خدا(ص) بردند تا نامی برای او بگذارند رسول خدا فرمود:( من در نام گذاری این فرزند برای خدای عزوجل سبقت نمی جویم پس جبرئیل نازل شد و عرض کرد : یا محمد العلی الا علی یقرنک اسلام و یقول لک علی منک لها رون من موسی سم اینک هذا باسم ابن هارون.)

منزلت مقام علی در نزد تو همانند : مقام و منزلت هارون نسبت به موسی است ،از این رو نام فرزند او را به نام فرزند هارون نامگذاری کن. رسول خدا از جبرئیل پرسید : نام فرزند هارون چه بود؟

جبرئیل گفت: نام او به نام بشیر بود، رسول خدا(ص) فرمود: زبان من عربی است. جبرئیل گفت: نام او را حسین بگذار و رسول خدا این نام را برای فرزندش انتخاب فرمود.

انجام مراسم دینی:

چون حسین (ع) به دنیا آمد رسول خدا (ص) در گوش راست او اذان و در گوش چپ اقامه گفت و در روز هفتم ولادت آن حضرت دستور داد سر آن نوزاد را تراشیده و هم وزن موی او نقره صدقه دهند و گوسفندی برای او عقیقه کرد و ران آن را برای قابله فرستاد و سر آن را با عطر خلوق( نام عطری که مخلوق از زعفران و عطر های دیگر است و رنگش به سرخی می گراید) مالید.

رسول خدا (ص) از آینده غم انگیز و شهادت نوزاد خبر می دهد . اسماء می گوید که من نوزاد را بردم و در روز هفتم رسول خدا به نزد من آمد و فرمود : فرزندم را بیاور. من آن نوزاد را نزد رسول خدا (ص) آوردم و آن حضرت گفت: (یا ابا عبدالله عزیز علی)

(ای عبد الله بر من ناگوار و دشوار است)، این سخن را گفت و گریست . من عرض کردم : پدر و مادرم به قربانت ، هم امروز و هم روز نخست چنین کردی داستان چیست؟

رسول خدا فرمود : می گریم برای فرزندم که او را گروهی ستمکار و کافر از بنی امیه می کشند، خدایشان لعنت کند و شفاعت مرا در روز قیامت به ایشان نرساند،قاتل او مردی است که حرمت دین را می شکند و به خدای بزرگ کافر شود . سپس فرمود :(خدایا از تو درخواست می کنم آنچه را ابراهیم درباره فرزندانش در خواست، نمود خدایا این دو را دوست دار و دوست دار هر کس که ایشان را دوست داردباش و لعنت کن هر کس که ایشان را دشمن دارد.)

به اندازه پری آسمان و زمین زمانیکه حسین (ع) ولادت کرد خدا هزار فرشته برای تبریک و تهنیت به رسول خدا(ص) برزمین فرود آمد. جبرئیل نیز طبق ماموریت الهی بر زمین فرود هبوط کرد وبه جزیره ای رسید که فرشته ای به نام( فطرس )(در بعضی روایات نام فرشته صلصائیل و کتابهای اهل سنت دردائیل عنوان کرده اند) در آن به سر می برد که از حاملان عرش بود و بر اثر کندی در انجام فرمان الهی بالش شکسته شد و در آن جزیره سقوط کرد و هفتصد سال به عبادت خدا مشغول شده بود . در این وقت فرشته مزبور که جبرئیل را مشاهده کرد پرسید : به کجا می روی ؟ جبرئیل پاسخ داد : خداوند به حضرت محمد(ص) نعمتی داده که من برای تهنیت و تبریک به نزد او می روم ، فطرس گفت : مرا نیز با خود ببر ، شاید محمد در حق من دعا کند . جبرئیل او را به همراه برد و به رسول خدا از طرف خدای عزو جل تبریک آن مولود جدید را به آن حضرت عرض کرد ، سپس داستان فطرس را نیز اطلاع رسانی نمود . آن حضرت فرمود : بدن خود را به این مولود بمال و برجای خود باز گرد . فطرس بدن خود را به آن مولود عزیز مالید و به برکت او مجددا" پر وبال پیدا کرد و به جای خود باز گشت ،فطرس گفت: بدان که امت تو در آینده این مولود را می کشند و من پاداش این حقی که این فرزند بر من پیدا کرد هر زائری که او را زیارت کرد زیارت او را به وی می رسانم و هر کس سلامی برای او فرستاد سلامتش را ابلاغ می کنم و هر کس که بر او درودی فرستاد درود را بر او می رسانم . سپس فطرس صعود کرد و به آسمان باز گشت .

رسول خدا ، امام حسین را خیلی دوست می داشت او را بر شانه خود سوار می کرد و سواری می داد و حتی در روایاتی آمده است که حسین از انگشت ابهام پیامبر سیر می شد و تغذیه می کرد یا رسول خدا زبان خود را به درون دهان حسین می کرد و او را می مکید و سیر می شد .

همسران حضرت لیلی ، دختر ابی مره بن مسعود ثقفی است و مادر لیلی، دختر ابو سفیان بود. عروه بن مسعود ثقفی یکی از بزرگان عرب به شمار می رفت که درباره شخصیت او داستانها و حدیث هایی است ، او در سال نهم هجری مسلمان شد و برای اینکه قوم خود را به اسلام دعوت کند با اجازه رسول خدا به طائف رفت ولی او را به شهادت رساندند.

● همسران آن حضرت:

اهل تاریخ همسران آن حضرت را پنج تن ذکر کردند:

۱) شهربانو دختر یزد گرد- مادر حضرت زین العابدین

۲) لیلی دختر ابی مروه بن عروه بن مسعود ثقفی

۳) رباب دختر امری اقیس مادر سکینه و عبد الله این بانو معظمه مورد علاقه شدید امام حسین بود.

در روایاتی آمده که بعد از شهادت امام حسین آنقدر گریست که اشکانشان خشک شد.

۴) ام اسحاق دختر طلحه بن عبد الله – مادر فاطمه ، این بانوی محترم پیش از آن همسر امام حسن و مادر حسین بن حسن و طلحه بن حسن بود و پس از شهادت امام مجتبی (ع) به همسری امام حسین (ع) در آمد واین کار بر طبق وصیت امام مجتبی بود.

۵) همسر دیگر آن حضرت بانویی از قبیله قضاتحه بود یعنی مادر جعفر بن الحسین (ع) و پیش از این نام آن جناب مذکور گردید .

● فضایل اخلاقی علی بن الحسین

باری درباره فضایل و شخصیت حضرت علی بن الحسین (ع) بهترین و جامع ترین سخن همان جملاتی است که خود امام حسین در وقت رفتن به میدان بر زبان جاری کرد و همان تاثیرشدید و اندوه فراوانی که امام را در آن حال فرا گرفت ، تا آنجا که آن منبع رحمت الهی با آن همه بزگواری و گذشت به پسر سعد و مردی که او را به قتل رساندند نفرین نکرد و این خود بهترین دلیل بر کمال علاقه امام به آن فرزند با ایمان و جامع کمالات انسانی و الهی بوده است.

حتی در عصر تاسوعا از سوی عبید الله امان نامه برای آن حضرت و برادرانش آوردند فرمود: لا حاجه لنا فی امانکم ، امان الله خیر من امان ابن سمیه

ما را نیازی در امان شما نیست و امان خدا بهتر از امان پسر سمیه است و به شمر که حامل آن نامه بود فرمود: خدا تو را و امانی که برای ما آوردی لعنت کند ،آیا به ما امان می دهید و فرزند رسول خدا امان نداد.

زمانیکه روز عاشورا را با دلاوری و شجاعت بی نظیر چند هزار لشکر دشمن را که همچون سدی آهنین راه شریعه فرات را بسته بودند ابوالفضل خود را به وسط شریعه رسانید با آن همه تشنگی و آبی را که تا نزدیک دهان نیز آورده بود مجددا" روی آب شریعه ریخت و با لب تشنه از میان دریای آب بیرون آمد .

و شاید همه فضایل را بتوان در همان یک جمله ای که ابا عبدلله الحسین در غروب تاسو عا به او فرمود خلاصه کرد زیرا همان یک جمله کوتاه همه فضایل و کمالات را در بردارد و آن جمله ای که شیخ مفید (ره) و دیگران نقل کردند که چون عصر تاسوعا دستور جنگ از سوی عبید الله بر پسر سور رسید لشکر کوفه را به سوی حرم امام (ع) حرکت داد تا با آنها بجنگند.

و از فضایل آن حضرت (ابوالفضل) ایثار و فداکاری و از بارزترین خلقیات و کمالات ابو الفضل است که عواطف آکنده از دوستی و علاقه شدیدش به برادر مانع از آشامیدن آب قبل ار آن حضرت می گردد.

کدام ایثار بالاتر از این و کدام گذشتی از این بی ریاتر و خالص تر . که جان خود را به برادر آمیخته . و روح خود را با روح آن امام بزرگوار پیونده زده و هیچ دوگانگی میان وجود خود و وجود وی نمی بیند.

از مرگ نمی ترسد با چهره گشاده به استقبال مرگ می رفت تا از حق مسلم و از برادر بزرگوارش که پیشرو عدالت اجتماعی در روی زمین بود دفاع کند.

● عبادت حضرت

این صباغ مالکی در کتاب فصول المهتمه روایت کرده که هر گاه آن حضرت برای نماز می ایستد رنگ او زرد می شود و چون علت آن را می پرسیدند می فرمود : هیچ می دانید در پیش روی چه کسی می خواهم با یستم؟

حضرت تواضع – سخاوت – کرامت نفس – شجاعت – صراحت و قاطعیت داشت.

سفارش به سلام

مردی به نزد آن حضرت آمد و پیش از آنکه سلام کند گفت : حال شما چگونه است خدایت عافیت دهد و سفارش دوم او بیشتر به تقوای الهی بود.

ازکارهای خارق العاده و معجزات شیخ صدوق از محمد بن علی الحسین در کتاب الکمال الدین و اتمام النعمته نقل می کند که ابن عباس می گوید :

امیرالمومنین مقداری از مشک آهوان را که در کربلا یافت به او داد و فرمود: ان عباس می گوید:

هر گاه دیدی خون تازه از آنها می جوشد بدان که حسین (ع) در کربلا کشته شده اند .

و تا آنجا که گفت : پس از خواب بیدار شدم و دیدم خون از پشتم می ریزد و آستینم پر از خون شده ، گریان برخاستم و گفتم: به خدا حسین کشته شد. به خدا هرگز علی در حدیثی به من دروغ نگفته است و هرگز به من خبری نداد جز اینکه همانطور که فرمود : در آن پیدا نیست ، پس خورشید طلوع کرد ، دیدم مثل اینکه هرگز خبری به من نداد جز اینکه همانطور که فرمود :دیدم گرفته و منکسف است و دیوارهای مدینه به خون تازه رنگین است گریان نشستم و گفتم به خدا حسین کشته شد. صدایی از گوشه خانه شنیدم که می گفت :ای آل پیغمبر صبر کنید،جوجه لاغر پیامبر کشته شد، روح الامین با گریه و ناله به زمین آمد و هنگامی که خبر آمد معلوم شد که همان روزآن بزرگوار کشته شده بود.

● شهادت حضرت علی ابن الحسین (ع) )

باری پس از اتمام آن صحنه جانگداز ، طبق مشهور ترین روایات؛ نخستین کسی است که آماده شهادت و کارزار شد و برای جنگ نزد امام علی (ع) رفت و رخصت میدان گرفت علی ابن الحسین (ع) بود .

چنانچه امام علی (ع) در نهج البلاغه فرموده است ،برای رفع تهمت و تاسی دیگران در جان باختن و این برخلاف روش ملوک است که نزدیکان خویش را از معرکه دور می دارند، در کربا نیز امام فرزند بزگوار خود را که عزیزترین مردم نزد او بود در ره خدا داد و جهان فرمود تا شهادت بر دیگران نباشد.

ماجرای شهادت از زبان یکی از نویسندگان روز:

در تاریخ انسانیت ،در گذشته و امروز، برادری و اخوتی صادق !تر و فراگیر تر و با وفاتر از برادری ابوالفضل نسبت به برادر بزگوارش امام حسین نمی توان یافت که براستی همه ارزش های انسانی و نمونه های بزرگواری را در بر داشت.

براستی امام حسین (ع) تا وقتی ابو الفضل زنده بود نیرومندی دیگری را در خود احساس می کرد و او همانند لشکری در کنار آن بزرگوار بود که از وی حمایت و دفاع می کرد .

براستی که انسانیت در تمام ابعاد و همه زمانها به چنین روح بزرگی که در دنیای فضیلت و اسلامئ تربیت یافته با کمال خضوع و سر افرازی درود می فرستد وروح بزرگ که به همه می سازد و براستی که این ایثار بی نظیری که مرز زمان و مکان را شکسته و از همه جا گذشته از بارزترین خلقیات و کمالات ابوالفضل است.

آن بی شرمان دور از انسانیت حلقه وار آن بزرگوار را احاطه کردندو تشنگی بر آن غلبه کرده بود ، و از آن مردم شربت آبی می طلبی ، هر گاه که اسب خود را به سمت فرات به حرکت در می آورد با یک حمله عمومی که به او می کردند ، مانع رسیدن او به فرات می شدند.

در جایی روایت شده که امام حسین (ع) به شهادت رسید و جای بیش از سیصد و بیست زخم از نیزه و تیر بر بدن آن حضرت دیده شد .

و روایت شده که همه آنها درپیش رو وجلوی بدن آن حضرت (ع) بود و آنگاه تیر را بر گرفت و از پیش خود بیرون آورد ، و به دنبال آن بود که خون همانند ناودان از جای آن تیر جاری شد . پس امام دست بر آن زخم گذاشت و چون از خون پر شد آن خونها را به سوی آسمان پاشید و یک قطره از آن برنگشت.

بار دوم دست بر آن نهاد و سر و صورت خود را با خون آغشته کرد فرمود: بدین گونه خواهم بود تا آنکه جدم رسول خدا (ص) را در حالیکه به خون خضاب شده هستم دیدار کنم و گویم که ای رسول خدا فلانی و فلانی مرا کشتندو چون زخمهای بدن امام زیاد بود صالح بن وهب مزنی نیزه ای به تهیگاه آن حضرت (ع) زد که او را از اسب بر زمین افکند و به طرف راست صورت بر زمین آمد آنگاه برخاست.

سید(ره) گوید : در این وقت زینب(س) از خیمه بیرون آمد و فریاد زد (و ااخا، و اسیده اهل بیت، لیت السماء اطبقت علی الرض و لیت الجبال تدکد کت علی السهل)

ای کاش آسمان بر زمین آمد و ای کاش کوهها خرد و پراکنده بر هامون می ریخت .

شمر بن ذی الجوشن فریاد زد : انتظار چه کسی را می کشید ؟ و به دنبال این فریاد بود که از هر سو بر آن حضرت حمله کردند، زرقه بن شریک حربه ای بر کتف آن حضرت زد و دیگری شمشیری بر شانه او زد که سبب شد آن حضرت بر رو افتد و در آن حال حضرت بی حال بودند که گاه بر می خاست و گاه می افتاد ، سنان بن انیس نیزه ای بر تر قوه (گودی زیر گلوی) آن حضرت بزد و سپس نیزه اش را برکشید و بر سینه آن بزرگوار بزد، تیری نیز به سوی آن حضرت پرتاب کرد که در گلوگاه مقدسش قرار گرفت که بیفتاد و به زمین نشست و آن تیر را از گلو گاه خود بیرون کشید و دو دست خود را زیر گلو گرفت چون از خون پر شد بر سر و صورت و محاسن خود مالید و فرمود : این گونه خود را خضاب شده به خون خود و در حالی که حقم را غضب کرده اند دیدار خواهم کرد .

اسب چه کرد ؟ اسب تو شتابان آمد به آهنگ خیمه هایت شیهه زنان و گریان و چون زنان اسب تو را زبون دیده و زین تو را واژگون مشاهده کردند از پرده بیرون ریختند در حالی که موها بر گونه ریخته و پریشان کرده و مشتها بر رخسار زنان ،رویها گشاده

و شیون کنان پس از دوران عزت خوار شدگان و به سوی قتلگاه تو شتابان و دیدند که شمر بر سینه ات نشسته، همین که امام به زمین افتاد آن اسب آنقدر فریاد زد و شیهه کشید و سر خود را بر زمین زد تا در کنار خیمه ها از دنیا رفت.

وقتی امام از پهلو به زمین افتاد و ان اسب به دفاع از امام پر داخت و مرکب بود که بر زمین می انداخت تا آنکه چهل نفر از آن بی دینان را هلاک کرد سپس نزدیک بدن امام رفته و سر و گردن خود را به خون آن حضرت آغشته نمود و آهنگ خیمه ها کرد و بلند بلند شیهه می کشید و دستها را بر زمین میزد.

از ابی مخنف نقل شده است: هنگامی که آن اسب شیهه زنان و همهمه کنان به سوی خیمه ها می رفت و چنین می گفت : ای وای از ستم و حق کشی امتی که پسر دختر خود پیغمبر را کشت . مردم که چنان دیدند تعجب کردند و آن اسب را دیدند که به سوی خیمه ها می رود و صدای شیهه اش بقدری بلند بود که فضای کربلا را پر کرده بود ، همین که نزدیک خیمه ها رسید و صدای شیهه اش را زینب شنید به سکینه گفت ( بر خیز و از پدر استقبال کن )

سکینه بیرون آمد و اسب را با زین واژگون و یال غرق خون و شیهه زنان دید و با دیدن آن منظره فریاد زد : وا قتیلا، و احسیناه، وا محمدا، واعلیاه، وافاطمتاه، واغربتاه، وابعدا، سفراه،واکربلا...)

و روایت دیگر : که ام الکثوم وقتی آن اسب را دید دست روی سر گذارد و فریاد می زد :

وامحما، واجدا، وانبیاه،و ابا القاسماه و .... این سخنان را گفت و بیهوش روی زمین افتاد.

مرحوم استاد شعرانی در ترجمه النفیس المهموم گوید : این اسب معروف به ذوالجناح ، البته در تاریخ قدیم نیست مگر در روضه الشهداء ملا حسین کاشفی ثبت شده است . حتی لباسهای امام را هم به غارت بردند . پستی و رذالت لشکر عمر بن سعد تا جایی بود که بعد از جدا کردن سر مقدس آن حضرت بلاد رنگ اقدام به ربودن لباسها و اسلحه آن بزرگوار نمودند. پیراهن او را اسحاق بن حیوه بر گرفت و چون به تن کرد پیس شد و موی او ریخت و در حدیث که در آن خضر می گوید :پیراهن جای یکصدو ده زخم از نیزه و تیر و شمشیر یافتند. سر آن حضرت را ابهر بن کعب تمیتی ربود و گویند که او زمین گیر شد و پاهایش خشکید و از حرکت باز ماند . عمامه او را احسنن بن مرثد بر سر بست و دیوانه شد و نعلین او را اسود بن خالد بر گرفت و گویند برای ربودن انگشتر از دست حضرت انگشت او را بریدند ، که این کار را بجدل بن سلیم کرده بود که در تاریخ آمده زمانیکه مختار او را دستگیر کرد دستها و پاهایش را برید و همچنان رهایش کرد تا جان داد و به درک واصل شد . زره آن حضرت را نیز عمر بن سعد برداشت و چون به دستور مختار عمر بن سور را کشتند آن زره را به قاتل او ابو عمر بخشیدند و شمشیر او را جمیع بن خلق یا اسود بی حنطله برداشت. از برخی روایات و زیارتنامه ها نیز استفاده می شود که بدن مطهر آن بزرگوار را برهنه کرده و هر چه بود بردند.

خیمه ها را نیزغارت کردند و هر چه نزد زنان و کودکان بود به یغما بردند . ارباب مقاتل نوشته اند : پس از اینکه امام (ع) را سر بریدند در آغاز دست به تاراج و غارت حرم آن حضرت زده وسپس خیمه را به آتش کشیدند . هر چه در خیمه ها بود به غارت بردن حتی لباسها و چادر زنان و کودکان را به زور خشونت می گرفتند و گوش واره از گوش زنان و دختران و خلخال از پای ایشان بیرون کرده و می بردند.

بدن مطهر او را لگد کوب کردند. ده نفر از آن فرو مایگان پست بر اسبان خود سوار شدند و بدن مطهر امام و سینه و پشت آن حضرت را لگد کوب کردند و عبید الله جایزه اندکی نیز به آنان داد.

● انگیزه از قیام عاشورا

زندگی صحنه پیکار است . زندگی میدان مبارزه است . با این مبارزه هاست که انسان بارور می شود و شکل می گیرد و استعداهایش را بیرون می ریزد و با این پیکارهاست که انسان آزادی را می یابد و راهش را می شناسد و خودش راه خودش وبرای مقصد خودش گام بر می دارد.

آن پیکار و مبارزه ای به ارزش می رسد که با هدفی بزرگ شروع شود و با انگیزه ای پاک همراه گردد و در بهترین شکل ها رهبری بینند. هر در گیری و هر پیکاری چه در سطح خانه یا محله یا شهر یا کشور یا جهان با عاملی همراه است و انگیزه ای دارد .

ضرورت سیاسی در همبستگی و پیمانه های قبیله ای و یا ملی و آواز ، گریه ها یعنی شعار ها و تبلیغات و فتنه انگیزی و به هم اندازیها. انگیزه این جهاد از عالی ترین انگیزه های سابق عالی تر است . چون در گیریهای سابق در اوج به خاطر آزادی و استفلال شکل می گرفت در حالیکه انگیزه اول جهاد اسلامی از این آزادی وسیع و عمیق تر و انسانی تر است . این جهاد بر اساس بینش و ایمان و توحید و رشد و تجارت استوار است.

● نیازها

هر در گیری احتیاج به نیرو و نظرات و رهبر دارد. این رهبر است که باید افرادش را بسازد و به آنها نیرو برساند. هر چه قدر هدف عمیق تر و پخته تر باشد این رهبری سنگین تر و دقیق تر و هر چه قدر هدفمندانه تر باشد به ثمر می رسد . اما هدفهای آزدی و توحید با پای اسارت و با دست شرک به جایی نمی رسند . هر چه هدفها ی عالی تر و عمیق تر و وسیع تر باشند. رهبر باید در تهیه نیرو و ساختن نظرات ، رنجها و صدمه های زیاد تر می بیند و تمام کار را خود به عهده بگیرد و از زد و بندها و ائتلافها بپرهیزد.

این رهبران در این سطح، هدفشان دنیا طلبی نبود هدفشان خوب شدن مردم نبود که هدفشان ایجاد زمینه برای انتخاب انسان بود وخود به پا بایستند و با میکروبها و طاعونها در گیر ارزش و آنها را کنار بریزند. تصویر از آن پیکارها و مبارزه ها ، آن پیکار و مبارزه ا ی ارزش می گیرد که با انگیزه ای پاک آغاز گردد و برای آرمانی عظیم بوجود آید و به خاطر عقیدهای ارجمند دنبال گردد. مبارزه وپیکار مقدس ، انگیزه و عقیده ای مقدس می خواهد.

زندگی انسان چیزی نیست ، جز همین عقیده و جهاد در راه آن و کوشش برای گسترش آن .

حسین (ع) انسانی آگاه ، انسانی معتقد و انسانی راه یافته است . او با طاغوتی روبروست که خلق را برای خود می خواهد و انها را پل خویش می پندارد. او با طاغوتی روبرست، که از خلق بیشترین بهره ها را طلبکار است و برای این بهره برداری ، آنها را به رذالت کشانده شخصیتشان را شکسته. حسین (ع) این انسان آگاه ، این آگاه آزاد و این آزاد مسئول برای این آزادی و آن حکومت ، مبارزه اش را شروع می کند .

● هدفها

هدف تنها آزادی نیست که حقی از آزادی ، آزاد کردن و بر آزادی مسلط کردن و از آزادی به عبودیت ،رساندن و این شکل ایده آل همان دین است و جهاد به خاطر شکل دادن ما می شود . . همان جهاد به خاطر جایگزین کردن دین ، که دین شکل ایده آل رشد انسانی است

● هدفها و تحلیلها

تعجبی ندارد که این داستان کوتاه اما به بزرگی تاریخ ، یک بعد ندارد و یک جهت ندارد و این است که هر کس آن را به گونه ای می بییند . این داستان همچون دشت نیست که نشسته تا آخرش را ببینی و کرانه هایش را در آغوش نگاهت بنشانی این داستان ، داستان کوه است آن هم کوهی به عظمت تاریخ و این است هر چه بالاتر بروی بیشتر می بینی . در حالیکه بیش از یک یورش را ندیدی و آن دم که بر قله اش عروج کنی ، تازه خودت را فراموش می نمایی و تحلیلهایت را از دست می گذاری . دیگر آنکه از دور تحلیلش کنی و از سایه اش ، اندازه اش را بگیری و با فشارش تا امروز و با اد امه اش در نسلها تقدیرش کنی و از نشانه و علامتها ،تخمینش بزنی.

اما حسین (ع) برنامه ای بزرگتر و سنگین تر در پیش روی دارد و این برنامه ها همانطور که با شهادت و شفاعت همراه بود . با امر به معروف و مبارزه با ستم ، نیز همراه است . مرگ بر هر کس نوشته شده است و همچون گلوبند گلوی انسان را در بر گرفته است .

اکنون که مرگ حتمی است .. بگذار مرگی را انتخاب کنیم که آبستن زندگی باشد و سازندگیهای بیاورد و آگاهیهای متولد کند و روحهایی را حرکت دهد باید مرگی را انتخاب کنیم که زندگی را باور کند.

● شعارهای عاشورا

در ابتدا باید کلمه شعار را معنی کنیم ، از شعرها و نثر هایی که در جنگها افرادی که در میدان جنگ وارد می شدند ، هر دسته یک شعار مخصوص داشت . زیرا در جنگ چون همه لباسهای رزمی پوشیدند بنابراین تشخیص افراد خودی از دشمن دشوار بود، بنابراین یک جمله ای را انتخاب می کردند که در حین جنگ این جمله را احیانا تکرار می کند و شعار می دادند . شعار های عاشورا ، شعار های است که نه تنها افراد خودشان را معرفی کرده اند . مخصوصا شعارهای خود اب عبدالله که این مسئله خیلی مهمی است که در آن روح نهضت خودش را مشخص کرده که من برای چه می جنگم.

چرا من تسلیم نمی شوم ، چرا من آمده ام تا آخرین قطره خون خودم را بریزم و متا سفانه این شعارها در میان ما شیعه شعارهای خود را با ابا عبدلله فراموش شده و یک شعارهای دیگری ما به جای آنها آوردیم گذاشته ایم که این شعارها نمی تواند روح نهضت ابا عبدلله را منعکس بکند مطلب این است . خود عاشورا مسئله است ائمه ما آمدند یکی بعد از دیگری آمدند و دستور دادند، که عاشورا را باید زنده نگه داشت مصیبت حسین نباید فراموش بشود ، این مکتبی باید زنده بماند ، هر سال که عاشورا ، محرم که پیدا می شود شیعه باید این عاشورا را زنده نگه دارد وقتی درمقابل یک سنی ،در مقابل یک بالاتر ،در مقابل یک مسیحی ،در مقابل یک یهودی ، در مقابل یک لا مذهب قرار گرفت ، گفت آقا این روز عاشورا و تاسوعا، شما جمع می شوید ،تمام کارهایتان را تعطیل می کنید ،می روید در مسجد ها جمع می شوید و دسته راه می اندازید ،سینه می زنید ،زنجیر می زنید ،داد می کشید ، فریاد می کشید ، چه می خواهید بگویید؟

سوال:شما در عاشورا چه می خواهید بگویید؟ چه حرفی دارین؟ ابا عبدالله نیامد فقط بجنگد تا کشته بشود ، حرفشو نزند مقصد خودش را مشخص کرده است حرف خودشو زده است هدفش رامشخص کرده است شعار های ابا عبدالله شعار های حسین ابن علی در روز عاشورا اینها را باید دید چیست؟ همین شعار ها بود که اسلام رازنده کرد و تشیع را زنده کرد و دستگاه خلاف اموی را چنان پایه اش را متزلزل کرد که اگر ابا عبدالله نبود و نهضت ابا عبدالله نبود . بنا براین ما در عاشورا دو نوع شعار می بینیم یک شعار آنکه فقط معرف هدف مشخص است پیش از آنکه معرف شخص باشد چیز دیگری نیست .

ولی بعضی از این شعارها علاوه بر معنی و معرفی شخص معرف فکر هم هست . معرف احساس است . معرف نظر است . معرف ایده است و اینها را ما زیاد می بینیم .

یکی از اشعاری که ابا عبد الله در روز عاشورا می خواند و شعار خودش قرار داده بود این شعر بود :

(الموت اولی من رکوب العار والعار اولی من دخول النار)

مرگ از ننگ بهتر است . نه مرگ همیشه از ننگ ،از ننگ ذلت و پستی بهتر و عزیزتر و محبوب تر است نزد شما . این شعارها شعار های آزادی ،شعارهای عزت ، شعار شرافت ، یعنی برای یک مسلمان واقعی همیشه مرگ سزاوارتر است از زیر بار ننگ ذلت رفتن . شعار های حسینی نباید از خود ساخته باشد باید دارای معنی و مفهوم باشد . یعنی آنکس که نوحه سرایی سینه و زنجیر زنی و در این حدود همه خوب است ولی باید حسینی باشد.

قیام من قیام مسلحانه است . من یک مصلح ام در امت جدم . قصدم امر به معروف و نهی از منکر است . قصدم این است که سیرت رسول خدا را زنده کنم . قصدم این است که روش علی مرتضی را زنده کنم . چرا این همه اجر و پاداش و ثواب برای عزاداری ابا عبدالله است. آیا اگر عزاداری صرفا یک عزاداری باشد مثلا" فرض کنیم که پدر و مادر های ما و شما که می میرند فقط به خاطر یک عزاداری تسلیت به یک مصیبت زده به خاطر این بود که گفتنند : آقا مردن ارزش ندارد مردنهای ما یک فکر توش نیست ،یک ایده ای درش نیست .حسین ابن علی باید به قول امروز یک سمبل باشد ،به صورت یک نیرو زنده باشد.

زمانی که عاشورا می آید تجدید بیعت با امام حسین است . اگر حسینی باشد یک پرتوی از روی حسین بن علی در روح ما تابید دیگر گرد آن گناه نمی رویم . شعارهای ابا عبدالله شعار احیای اسلام است . شعار این است . چرا بیت المال مسلمین را یک عده به خود اختصاص داده اند. چرا حلال خدا را حرام می کنند . چرا مردم را به دو دسته کرده اند یک دسته فقیر و درد مند و یک عده مردم از جایشان نمی توانند بلند شوند. شعار های ما باید زنده کننده باشد نه بی حس کننده و اگر بی حس باشد ما را از حسین دور می کند ،نه تنها اجر و پاداشی ما نخواهیم داشت ،بلکه ما را دور میکند اشک ریختن برای حسین خیلی اجر دارد.

دلی ایمان باشد نمی تواند حسین را دوست نداشته باشد چون حسین مجسمه ای از ایمان است . شعار هایی که اصحاب ابا عبدالله می دادند شعارهای عجیبی است . اگر آدمی که این چنین دل شکسته باشد . درجلوی چشمش تمام اصحابش ، اهل بیتش ،فرزندانش را قلم قلم کرده باشند و این چنین قوی اقلب باشد

هنوز خون چکد از انقلاب عاشورا

از آن حماسه که شد بازتاب عاشورا

هنوز شعله کشد درزمانه و باید

شعاعی از شرر التهاب عاشورا

● حماسه حسینی

شما در جهان یک شخصیت حماسی مانند شخصیت حسین بن علی از نظر شدت حماسی و از نظر علو و ارتفاع حماسه ، یعنی جنبه های انسانی نه جنبه قوی و ملی پیدا خواهد کرد حسین سرود انسانیت است . امید انسانیت است و به همین دلیل نظیر ندارد و به جرات عرض می کنیم که نظیر ندارد . شما در دنیا حماسه ای مانند حماسه حسین بن علی پیدا نخواهید کرد چه از نظر قدرت و قوت حماسه و چه از جنبه علو و ارتفاع و انسانی بودن این حماسه و متا سفانه ما مردم این حماسه را نشناختیم.

کلمه حماسه به معنی شدت و صلابت است، و گاه به معنی شجاعت و حمیت استعمال می شود و اشعار حماسی آن اشعاری که در آن اشعار بویی از غیرت می آید ،بویی از شجاعت می آید ، بویی از مردانگی می آید ،روح را تحریک می کند و به هیجان می آورد اما مطلب در مورد امام حسین غیر از این است حسین یک شخصیت حماسی است اما نه آنطور که جلال خوارزمشاه یک شخصیت حماسی است ، و نه آنطور که رستم افسانه ای یک شخصیت حماسه ای است . اما یک شخصیت حماسی انسانیت بشریت نه قومیت .

حسین سرود انسانست: حادثه کربلا نظیر ندارد . جنبه حماسی کربلا صد چندان بیشتر از جنبه های جنایی آن می چربد ،نورانیت این بر تاریکی آن خیلی می چربد ،پس باید اعتراف بکنیم که یکی از جانیهای بر حسین بن علی هم ، هستیم که مردم را از نظر هدف منحرف کرده و می کنند ،حسین را یک روز کشتند و سر او را از بدن جدا کردند اما حسین که فقط این تن نیست . حسین که مثل من و شما نیست ،که سرش را از بدن جدا بکنند بمیرد و تمام شود .

حسین یک مکتب است و زنده تر می شود بنی امیه خیال می کند که حسین را کشت و تمام شد ولی بعد فهمید که مرده حسین از زنده حسین مزاحمتر است ، تربت حسین کعبه صاحبدلان است . زینب هم به یزید همین را گفت . گفت هر نقشه ای که داری بکار بزن ولی مطمئن باش تو برادر مرا نمی توانی بکشی و نمی توانی بمیرانی . برادر من زندگی اش طور دیگر است . در آن وقت مرثیه گو بود و دعبل خزعی مرثیه گو بود .

همان دعبل خزاعی که گفت پنجاه سال است من دار خود را به دوش کشیده ام او طوری مرثیه می گفت که تخت خلفای اموی و عباسی مرا متزلزل می کرد و او که محتشم نبود او که مثل شعرای ما نبود که چرخ فلک را مسئول شهادت حسین بداند، او با تاریخچه حسین ، با نام حسین ، با مرثیه حسین یک قصیده می گفت که دنیا را متزلزل می کرد لذا دیدند قبر حسین هم مصیبتی شده بنابراین تصمیم گرفتند که قبرش را از بین ببرند ،قبرش را خراب کردند ،تمام آن را محو کردند ،پستی و بلندی های زمین را یکسان کردند، به محل قبر آب انداختند به طوری که احدی نفهمد قبر حسین در کدام نقطه است.

نباید این ذکرها، یاد آوریها فراموش بشود و باید اشک مردم را همیشه بگیرد ، اما در رثای یک قهرمان

اول باید قهرمان بودنش ،برای شما مشخص بشود و بعد در رثای یک قهرمان بگرید و گرنه رثای یک ادم نفله شده بیچاره بی دست و پای مظلوم ، که دیگر گریه ندارد و گریه کردن برای او معنی ندارد .

اگر عاشورا را از دیدگاه اجتماعی بررسی کنیم و از نقطه نظر کسانی که مرتکب ان شدند مظهر یک انحطاط در جامعه اسلامی بود ، لذا دائما باید یاد آوری بکنند که دیگر چنین کاری را مرتکب نشوند. این همان آخ است که یک ملت می گوید و فریاد می زند که چرا ما مسلمانها چنین کاری کردیم ،به کسانی که چنین کاری کردند پس دیگر چنین کاری نکنید ،موضوع برای صیقل دادن احساسات اسلامی و صیقل دادن احساسات انسانی است. اما به شرط این که ما باید در اوضاع مذهبی خودمان رفرم ایجاد کنیم البته نه در مذهب بلکه در کار خودمان اشتباهات ما به مذهب مربوط نیست مگر محتشم کاشانی هم یکی از ارکان مذهب است ؟!

مرد بزرگ در دنیا روحش صاحب حماسه است ، خواه آن مرد بزرگ برای خودش کار کرده باشد ، یا برای یک ملت کرده باشد و یا برای بشریت و انسانیت کرده باشد و یا حتی بالاتر از انسانیت فکر کند و خودش خدمتگزار هدفهای کلی خلقت بداند، که اسم آن را رضای خدا می گویند . رضای خدا یعنی همان سان که خداوند این خلقت را آفریده وبرای آن یک سیر و هدف کلی قرار داده است . این راه رضای خداست . مرد بزرگ در روحش روح حماسه قرار دارد و این حماسه مقدس است .

روان شناسان خصوصا کسانی که بیوگرافی می نویسند کوشش می کنند برای روحیه ها یک کلید شخصیت پیدا کنند . این ها می گویند شخصیت هر کس کلید معین دارد اگر آن را پیدا کنید سراسر زندگی او را نمی توانید توجیه بکنید . البته به دست آوردن کلید شخصیت افراد خیلی مشکل است .

کلید شخصیت حسین حماسه بود ، شور است ،هیجان است ،عظمت و تمکین نکردن در مقابل ظلم و ستم کارگری است و صلابت و شدت و ایسادگی و حق پرستی است . از حسین (ع) پرسیدند حکایت یاز پیغمبر با گوش خودت شنیدی برای ما نقل کن . ببینید انتخاب حسین از سخنان پیغمبر چگونه است و از همین سخن می توانید شخصیت او را به دست آورید . حسین (ع) گفت: آنچه که من از پیغمبر شنیدم این است فداکاریهای بزرگ و مرتفع را دوست می دارم از چیز های پست بدش می آید ، رفعت و عظمت را ببیند که وقتی می خواهی سخنی از پیغمبر نقل کند این سخن را انتخاب می کند و در واقع دارد خو دش را نشان می دهد . از حسین (ع ) اشعاری به دست ما رسیده است . که باز هم همین روح در آن متجلی است . یک مردی که حماسه الهی است فرقش با دیگران چیست می گوید : جمیع آنچه خورشید بر او طلوع می کند تمام دنیا و مافیها ، دریای آن و خشکی آن کوه و دشت آن در نزد کسی که با خدای خودش اشنایی دارد و عظمت الهی را درک کرده است و در پیش گاه الهی سر سپرده است مثل یک سایه می ماند.

در هر حال نهضت حسینی در برابر زور گویی و بیداد گری و بی بند و باری که با ریخته شدن خون پاک آن حضرت و فرزندان و خویشان و یارانش و تاراج رفتن مال و اسیر شدن زن و بچه وی خاتمه پذیرفت .

تاریخ عاشورا را کاملا نشان می دهد که هیچ یک از شهیدان کربلا عمدا خود را به کشتن نداده اند ،یعنی هر یک از کشته شدگان را دشمنان بر سر انان تاخته و مظلومانه از پای در آورده اند. وبه اندازه مظلومیتشان بر عظمت و بزرگی اسلام افزوده شده ، ولی شهادت حسین (ع) از همه مهمتر و از روی دانش و بصیرت و سیاست انجام گرفت و این شهادت و شهامت در تاریخ بشریت نظیر ندارد .

● حسین وارث آدم

شهادت آمیزه ای است از یک عشق گدازان و از یک حکمت عمیق و پیچیده و این دو را با هم نمی توان بیان کرد و در نتیجه حق سخن را ادا نموده ،به خصوص شهادت عبارتند از مکتبی که حسین یکی از مظاهر این مکتب است و نیز جریان تاریخی و نبرد تاریخی در سر گذشت انسان ، که حسین پرچمدار این نبرد است و کربلا یک صحنه از صحنه های نبرد است پیوسته و تحدی است که جبهای مختلف و نسلها و عصرهای مختلف و در طول تاریخ از آغاز تا حال و در آینده جاری است .

فتوای حسین این است : آری! در نتوانستن هم بایستن هست. برای او زندگی عقیده و جهاد است . بنابراین ،اگر او زنده است و به دلیل این که زنده است مسئولیت جهاد را عقیده دارد. انسان زنده مسئول است و نه فقط انسان توانا ، و از حسین زنده تر کیست؟

نفس انسان بودن ، آگاه بودن ،ایمان داشتن ، زندگی کردن ، آدمی را مسئول جهاد می کند و حسین مثل اعلای ( انسانیت زنده عاشق و آگاه) است . شهید در لغت به معنی ،حاضر ناظر به معنی گواه و گواهی دهنده و خبر دهنده راستین و امین و همچنین به معنی آگاه و نیز به معنی محسوس و مشهود کسی که همه چشمها به اوست . شهادت در فرهنگ ، در مذهب یک حادثه خونین و ناگوار نیست در مذاهب و تاریخهای اقوام شهادت عبارت است از قدر دانی شدن قهرمانی که در جنگ ها بدست دشمن کشته شده اند و این یک حادثه غم انگیز مصیبت باری است و نام این کشته شدگان شهید و مرگشان شهادت .

هر انقلابی دو چهره دارد : چهره اول : خون و چهره دوم: پیام و شهید یعنی خاطر

کسانی که مرگ سرخ را به دست خویش به عنوان نشان دادن عشق خویش به حقیقی که دارد می میرد و به عنوان تنها سلاح برای جهاد در راه ارزشهای بزرگی که دارد مسخ می شود انتخاب می کنند . شهیدان حی و حاظر و شاهد و ناظرند ،نه تنها در پیشگاه خدا که در پیشگاه خلق نیز و در هر عصری و قرنی و هر زمان و زمینی .

شهید قلب تاریخ است همچنانکه قلب به رگهای خشک اندام ، خون، حیات و زندگی می دهد شهید حاضر است و همیشه جاوید . اگر یک خون پیام نداشته باشد در تاریخ گنگ می ماند واگر یک خون پیام خویش را به همه نسلها نگذارد، جلاد و شهید را در حصار یک عصر و یک زمان محبوس کرده است . وقتی از حسین صحبت می شود از این جاست که ما در حسین شخصیت خاصی را که پسر علی است نمی شناسیم . حسین اسمی است از اسلام ، عدالت ،امامت و توحید .

بنابراین ما در او یک فرد را تجلیل نمی کنیم ، تا بعد با شهدای دیگر از لحاظ بالاتر یا پایین بودن مقایسه ای کنیم و سپس ارزشیابی نماییم . حسین عبارت از فردی بود که خود را در با شکوه ترین امکانی که یک انسان می تواند تصور می کند با خلوص مطلق شده است در راه یک تقدس مطلق، نفی کرده و بنابراین تبدیل به یک تقدس مطلق شده است .

فقط نامی از او مانده و محتوای او دیگر فرد نیست . بلکه فکر است و بنابراین به سرچشمه و مکتب تبدیل شده یعنی معادل مکتب گردیده است .

بنابراین امام حسین ،شهادت را به عنوان یک هدف یا یک وسیله انتخاب می کند ،برای اثبات چیزی که در حال نفی شدن است و دستگاه آن را به کنار زده و به محاقش برده است.

اما شهادت حسینی ، کشته شدن مردی است که خود را برای کشته شدن خویش قیام کرده است .

مرا در آمیز با خروشیدن و بیاموز سرخ پوشیدن

● نهضت حسین از دیدگاه شخصیتهای ملل مختلف

▪ نهضت حسین از دیدگاه مهاتها گاندی :

من زندگی امام حسین آن شهید بزرگ اسلام را به دقت خوانده ام و توجه کافی به صحنه های کربلا نمودم و بر من روشن شده است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد بایستی از سرمشق حسین پیروی کند.

▪ اثر نهضت حسین از نظر گیبسون مورخ مشهور :

در طی قرون آینده بشریت و در سرزمین های مختلف شرح صحنه حزن آور مرگ حسین بیداری قلب خونسرد ترین قارئین خواهد شد .

▪ حسین از نظر واشنگتن اپرونیک مورخ آمریکایی:

برای امام حسین ممکن بود که زندگی خود را با تسلیم شدن اراده های یزید نجات بخشید لیکن مسئولیت پیشوا و نهضت بخش اسلام اجازه نمی داد که او یزید را به عنوان خلافت بشناسد. او به زودی خود را برای قبول هر ناراحتی و فشاری به منظور رها ساختن اسلام از چنگال بنی امیه آماده ساخت در زیر آفتاب سوزان سرزمین خشک و در روی ریگ های تفتیده عربستان روح حسین فنا ناپذیر است. ای پهلوان و ای نمونه شجاعت و ای شهسوار من ای حسین .

● نهضت عاشورا

▪ غمبار و جانکاه اما جذاب و دلبرا

این چشمه جوشانی است که از روز عاشورا شروع شد . از همان وقتی که زینب کبری (س) طبق نقلی که شده است ، رفت بالای (تل زینبیه) و خطاب به پیغمبر (ص) عرض کرد:

یا رسول الله صلی علیک ملائک السماء. هذا حسینک مرمل بالدماء مقطع العضاء مصلوب العمامه والرداء شروع کرد به روضه امام حسین (ع) را خواندن و ماجرا را با صدای بلند گفتن، ماجرایی که می خواستند مکتوم بماند و او با صدای بلند گفت ، در کربلا گفت ، در کوفه گفت ،در شام گفت ، در مدینه گفت و این حادثه عاشورا است .

آیت الله خامنه ای : به اعتقاد من سه نکته باید در مجالس عزاداری امام حسین رعایت شود.

اولا"- این مجلس باید محبت مردم به اهل بیت رازیاد کند.

دوما"- باید در این مجا لس نسبت به اصل عاشورا یک معرفت روشنتر و واضح تری برای مردم به وجود آید.

سوما"- باید معرفت دینی و ایمان مردم دراین مجالس افزایش یابد.

امام خمینی و فلسفه عزاداری

▪ عزا یعنی چه ؟ و عزاداری چیست؟

عزا و تعزیه به معنای شکیبایی و صبوری بر مصیبت و آرامش در سختی ها و بلا یاست که با شعار انا اللهه و انا الیهه راجعون بوده تا در پرتو آن خود را تسلی بخشیده ، آسایش روحی و روانی خویش و دیگران را فراهم سازیم . تسلیت گفتن به دیگران نیز به مفهوم دعوت آنان به آرامش روحی است که با عبارت عظم الله اجرک خداوند صبر تو را افزون و اعظم سازد ،انجام می شود .

عزاداران در اصطلاح برپایی محافل و شرکت سو گواران برای رساندن صدای مظلومیت خاندان رسول خدا به گوش مسلمین ،بیان رنجهای جانکاه پیشوایان معصوم (ع) به ویژه سید الشهدا و افشاگری ستم ستمگران در صده های گذشته ، انتقال فکر و فرهنگ امامان مظلوم به ویژه تشریح فرهنگ شهادت برای نسلهای بعدی خواهد بود .

برپایی چنین محافل با شعر ،نثر ،مرثیه ،نوحه ،گریستن ،سینه و زنجیر زدن .. همراه است تا احساس و عاطفه و شور با خرد ورزی و تعمق و شعور همراه شود . گلواژه های بینش و دانش از شاخسار زبان به اعماق تاثیر گذار روح و جان سرایت کند و ابدی گردد. سابقه عزاداری امام حسین(ع) با آفرینش نخستین انسان در گردونه هستی همراه بوده است و اولین مرثیه خوان و عزادار ،فرشته و الا قدر الهی جبرئیل است که بر حضرت آدم (ع) ماجرای طاقت سوز کربلا را بیان کرد واو گریست.

اسلام ناب محمدی بنیانهای هدایتگر سلسله آموزه های آسمانی اسلام بر سه بنیان بنا نهاده شده است:

۱) آموزه های عقلانی

مجموعه معارفی که در آن همگان به اندیشمندی و خرد ورزی و تدبر دعوت شده اند و نام( حکمت) یعنی سخن سنجیده و مستحکم یافته است.

۲) آموزه های عاطفی

آموزه هایی که مخا طبان پاکدل خود را از مرحله شناخت و معرفت به بلندای عشق و عرفان و عاطفه می رساند ، شوری مثال زدنی در اعماق احساسات به پا می کند تا شعور نهفته در رواق دل و دیده را به فعلیت رساند ، به گونه های مختلفی تجلی بخشید .

۳) اموزه های رفتاری

معارفی که صاحبان (عشق و اندیشه) و (عقل و عاطفه) را به پدیدار ساختن نمود خارجی آن دو ویژگی درونی – به صورت جلوه ای برونی دعوت می کردند تا رفتارهای شایسته ، مطلوب و مقبول از آنها ظهور نماید .

آنان که آموزه های عقلانی ، عاطفی و رفتاری را نصیب خود ساخته اند و در آینه اخلاق عقاید و احکام نمادی شایسته دهند ، بی گمان( انسان کامل) و( عبد صالح) خدا می شوند.

عزاداری نمونه ناب عشق و عاطفه است . رسول اکرم (ص) فرمود: (ان لقتل الحسین حراره فی قلب المومنین لا تبرد ابدا همانا برای شهادت حسین حرارت و گرمایی در دلهای مومنان است که هرگز سرد و خاموش نمی شود . کربلا ، کعبه همیشه سرخ هستی است که از آغاز تا فرجا م آفرینش قبله دلهای پاک و تابناک گردیده و عاشورا ،نگین خونرنگ تمامی تاریخ بشریت بوده و خواهد بود .

● برکات و دست آوردهای مجالس عزاداری ابا عبدالله الحسین (ع)

الف) نخست تشکیل عزاداری حسینی ،برکات فکری و فرهنگی و عقیدتی آن است . چنانکه

تکیه ها ، حیسنه ها ، مجالس و مساجد چو نان مدارس بزرگ ، خود جوش وبزرگ است که تمامی قشرها ی جامعه با شوق برخاسته از شعور دینی در آن حاظر می شوند . رسالت دینی ،و ظایف اخلاقی و آموزه های فقهی را می شنوند و در پایان با اشک و اندوه خویش ، خود را به کوثر

عشق حسینی وصل می کنند تا پاک و تابناک با آن امام والا مقام همرنگ وهمسو گردند.

این حقیقت گرانبها تفسیر عملی سخن رسول خداست که فرمود: انا من حسین ،یعنی نبوت رسالت و ولایت من با پی آمدهای شهادت حسینیم حفظ می شود ،همان گونه که در زیارت سید اشهداءآن حضرت رت وترث تمامی انبیاء می دانیم . امام راحل نیز با اشاره به این برکات فرمودند: رمز بقای این مذهب و بقاء ممالک اسلامی ، ممالک شیعی باید ببینیم چه بوده است ما آن رمز را باید حفظش کنیم ، یکی از رمزهای بزرگی که بالاترین رمز است ، قضیه سید الشهداء است ما باید این رمز را حفظ کنیم .

این مجالسی که در طول تاریخ برپا بوده است و با دستور ائمه علیه السلام این مجالس بوده است ، اساسی که تا حالا نگه داشته ،او سید الشهدا بوده ، پیغمبر هم فرمود که انا من حسین ، یعنی دیانت را او نگه می دارد و این فداکاری ، دیانت اسلام را نگه داسته است و باید نگه داریم.

ب) آثار سیاسی

کربلا آیینه ای است که در آْن (دشمن شناسی)، (ستم شناسی )،( غیرت دینی )و (بینش عرشی) به چشم می خورد آینه ای که قرنها ی متمتدی الهام بخش تمامی آزادیخواهان جهان با مکتب و اندیشه های گوناگون دیده است.

پ) جلوه های اجتماعی

مجالس سید اشهدا محفل مقدسی است که در آن وحدت کلمه ، هدفمندی کلمه ، حضور جدی در اجتماع ، بررسی مشکلات فردی شرکت کنندگان ، توجه جامع و... از جلوه های اجتماعی آن است . علت همدلی و همراهی قلب و علاقه و محبت چشمگیر افراد در ماه محرم از برکات اجتماعی مجالس حسینی است نکته ای که پیر ژرف اندیش انقلاب با اشاره بدان فرمود: همین مساجد و همین روضه های هفتگی ،همین ها توجه مردم را و همان هماهنگی را ایجاد می کند . اگر دولتهای دیگر بخواهند یک هماهنگی بین قشرها پیدا کنند میسر نیست . ما را سید الشهداء این طور هماهنگ کرد . ما برای سید الشهدایی که ما را این طور هماهنگ کرد ، اظهار تاسف نکنیم؟ گریه نکنیم؟

د) نمودهای تربیتی

(اسوه حسنه) نکته ای است که در معارف ناب دینی تمامی افراد به ویژه جوانان ما به الگوگیری ار آن دعوت شده اند همان گونه که خداوند رسول اکرم(ص) را ین گونه معرفی می کند که:( و لقد کان لکم فی رسول الله الحسنه). بی گمان آشنایی با شخصیت الگویی همانند سالار شهیدان آفرینش تاثیر مستقیم و غیر مستقیم در الگو پذیری از آن حضرت خواهد داشت . امام خمینی آثار تربیتی حسینی را چنین تحلیل کرده می کردند:

اگر این مجالس وعظ و خطابه عزاداری و اجتماعات نبود ، کشور ما پیروز نمی شد همه بر تحت بیرق امام حسین قیام کردند الان هم می بینید که در جبهه ها وقتی که نشان می دهند آنها را ، همه راعشق امام حسین است که دارند در جبهه را گرم نگه می دارند. اگر این مجالس عزا نبود و اکر این سینه زنی و نوحه سرایی نبود پانزده خرداد پیش نمی آمد .

ه) آثار اخلاقی

جلسات عزا داری هر یک کلامی اخلاقی است که (عطوفت و مهربانی) ایثار و احسان ،ادب وفا و عبادت امام حسین به همراه آموزه های دیگر اخلاقی به خوبی آمیخته می شود و یکایک آنها در لحظه لحظه زندگی آن حضرت ترسیم می شود . در کنار چنین آثاری ، احسانهای اقتصادی همانند نذر ،وقف هبه ،وصیت .. و یا( آموزه های نظامی )در نوع آرایش سپاه اندک امام ، جذب نیرو های کا رامد و شیوه های رویارویی با دشمنان و ...به خوبی دانسته می شود .

● جوانان ور سالت حفظ مجالس عزاداری

امام راحل (ره) می فرماید : این مجالس را حفظ کنید ، همه مجالسی که اجتماعات دینی است ،اجتماعات اسلامی هست ، این ها اسلام را در قلوب ما زنده نگه می دارد ... مع الا سف تبلیغ می کنند این منحرفین .. و جوانهای ما بعضی ها باورشان می آید . باید جوانان ما بدانند که هر نحو تبلیغی که بر ضد یکی از مظاهر اسلامی واقع شده ،این تبلیغی است که از جانب بزرگترها و چپاول گرها به دست عمالشان واقع می شود برای اینکه اسلام را بکوبند . این مطلبی را که الان القا کردند به جوانهای ما که تاکی گریه و تا کی روضه و اینها،بیایید تظاهرات کنیم اینها نمی فهمند روضه چیست و این اساس تا حالا (چطور ) نگه داشته شده است ،این را نمی دانند و نمی شود هم بهشان بفهمانند .

● فلسفه قیام امام عاشورا

ایت الله معرفت در باز شکافی ابعاد گوناگون قیام امام حسین(ع) می نویسد : حرکت امام حسین یک حرکت کاملا" الهی بود . یعنی در آن جهادفی سبل الله مطرح بود.که نمونه های کوچک آن در صدر اسلام مکرر رخ داده که نهضت و حرکت امام حسین (ع) نمونه اعلای این مجاهدتها شد . مجاهدت و حرکت امام حسین در ان ظرف زمانی ،یک اقدام و حرکت ضروری تشخیص داده شده و این چنین بود چون امام حسین که غریزه الله فی الا رض است و غیرت دینی او برای مسلمانان الگوست شایسته و بایسته همان بود که انجام گرفت .

وی در ادامه تصریح کرد: حرکت امام حسین (ع) بی تردید یک حرکت سیاسی بود و اینکه امام انگیزه خود را از این حرکت اصلاح در امت جدش بیان می کند ، به این معنا است که ، اکنون فساد بر سرنوشت امت اسلامی حاکم است و او می خواهد حاکمیت ظلم و فساد را از هم بپاشد و پایه های حکومت عدل را پی ریزی کند ، نمی توان این حقیقت را انکار کرد و در خطبه ها و کلمات امام حسین این مسئله روشن است که حرکت ایشان واقعا" یک حرکت سیاسی بوده ،ولی این که حرکت امام وظیفه شرعی بودف قطعا:" وظیفه شرعی نیز بود

امر به معروف و نهی از منکر گاهی نسبت به افراد است و گاهی نسبت به حکومتها . در امر به معروف و نهی از منکر به عنوان یک وظیفه شرعی ،اگر دولت یا حکومتی باشد همین وظیفه شرعی یک حرکت سیاسی می شود ، زیرا منکر در این جا یک حکومت است که هدف از امر به معروف و نهی از منکر از میان بردن انها و یا ایجاد تغییر و اصلاح در آن است .. براستی عاشورا تابلوئی است به وسعت اندیشه ،عرفان و هنر که هر کس از منظری و به فراخور ظرفیت وجودی خود می تواند از ان بهره مند شود .

در حدیثی که منسوب به خود امام حسین(ع) است ،آن حضرت فرمودند: من کشته عبرت هستم ،مرا مومنی یاد نمی کند مگر آنکه از این حادثه پند بگیرد. از این جمله به خوبی استفاده می شود که ذکر مصیبت و یاد آن حضرت مرثیه سرایی و راه انداختن دسته های عزاداری باید با هدف باشد که علل قیام و فلسفه نهضت عاشورا تبین و شناخته شود .

براستی آیا گریستن و عزاداری ابا عبدالله الحسین چنین است که هر کس قطره ای اشک ریخت، هر کس بود و به هر شکل ریخت ثواب دارد و گناهانش بخشیده می شود ؟ و یا عزاداری مشروط به شرایطی است و عزاداری دارای حکومت و علتی است ؟

سید محمد ایازی محقق در این رمینه می گوید : بدون شک فلسفه عزاداری حسین (ع) از فلسفه قیام وی جداست . چنان که شناخت سیر تطور و تحول عزاداری و ریشه ها و علل عزاداری در دوران ائمه به ما چنین چیزی را می آموزد . دقیقا" همان عاملی که باعث شد که حسین قیام کند و شهادت را با افتخار بپذیرد ف دلیل و فلسفه ای است برای اقامه عزاداری او اگر حسین برای احیای اسلام و دفاع از قران و اقامه امر به معروف و نهی از منکر قیام کرد ، عزاداری وی باید وسیله ای برای ترویج امر به معروف ونهی از منکر باشد ،

عزاداری که روح و بطن آن این اهداف را به دنبال نداشته باشد و از محتوا و جهت گیری صحیح خالی باشد ، نمی تواند با اهداف قیام حسین منطبق باشد .

همان گونه که حسین بر اساس نیا ز زمان خویش عمل کرد و هرگز نخواست جز خودش کس دیگری باشد ، که از مکتب پدر خوب درس آموخته بود .

ما نیز می توانیم براساس زمان خود حرکت امام حسین را باز خوانی کنیم .برای این کار باید چهره واقعی امام حسین را خوب بشناسیم ، اگر چه در گذشته دید اسطوره ای به نوعی باعث زنده نگه ماندن امام شده است و یکی از عوامل مهم زنده ماندن تشیع بوده است ، اما اکنون فقط اسطوره ای فکر کردن باعث باز ماندن می شود . در نتیجه باید علاوه بر تصحیح و جهت دادن اگاهانه به این نگاه اسطوره ای چهره واقعی او را نیز خوب بشناسیم و از آن برای راه گشایی در ادامه زندگی استفاده کنیم . بی شک استراژدی ما همانند استراژدی امام حسین حرکتی ا صلاح طلبانه خواهد بود ،لیکن تفاوتی اساسی بین ما و زمان امام حسین وجود دارد و آن اینکه نظام ارزشی امام حسین با یزید کاملا" متناقص بود ، در نتیجه مقابل اجباری به نظر می آمد . اما زمان ما همه گروهها در کنار هم هستیم و با تقابل و تضارب افکار سعی در تدویر سلوک و افکار و اندیشه های اجتماعی _سیاسی خویش داریم .

امید است که بتوانیم باز خوانی سالم و بدور از پیش قضاوت های ناآگاهانه ،همواره چون حسین عدالت خواه و آزاده مرد و ذلت ناپذیر باشیم.

منابع و ما خذ

اعتصامی,پروین, دیوان,چ۷, ص۱۶۳.

شریعتی , علی , حسین وارث آدم

صاد,علی,عاشورا,تهران: محرم ۱۳۷۹ هجری.

طباطبا یی, حسین, آموزش دین, جمع آوری سید مهدی آیت الهی

محلاتی,سید هاشم,زندگانی امام حسین (ع) , تهران: چاپ و نشر فرهنگ اسلامی

مطهری,مرتضی,شعارهای عاشورا

مطهری,مرتضی, حماسه حسینی

مرانی,محمد علی, انقلاب عاشورا ,تهران: ۱۳۶۹ .

ها شمی نژاد,عبد الکریم, درسی که حسین به انسانها آموخت.

صفورا عوضپور



همچنین مشاهده کنید