شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

نقش ادبیات تطبیقی در گفت و گوی تمدن ها


برای این كه بتوانیم نقش ادبیات تطبیقی را در گفت و گوی تمدن ها باز نماییم, لازم است كه تعریفی دقیق از ادبیات تطبیقی داشته باشیم, تا پس از آن بتوانیم نقش ادبیات تطبیقی را در گفت و گوی تمدن ها باز نماییم

برای این كه بتوانیم نقش ادبیات تطبیقی را در گفت و گوی تمدن ها باز نماییم، لازم است كه تعریفی دقیق از ادبیات تطبیقی داشته باشیم، تا پس از آن بتوانیم نقش ادبیات تطبیقی را در گفت و گوی تمدن ها باز نماییم. ادبیات تطبیقی عبارت است از: «بررسی تاریخ روابط ادبی _ بین المللی ملت ها.» هرگاه دو ملت در زمینه های ادبی، تاریخی و اجتماعی از یكدیگر تاثیر پذیرفته باشند می توان به مطالعه مقایسه ای میان آثار پدید آمده در میان آن دو ملت پرداخت. مطالعه پیوند ادبیات ایران و عرب و بررسی جنبه های گوناگون آن یكی از مهم ترین شاخه های ادبیات تطبیقی است. بی هیچ مبالغه ای می توان گفت تاثیر متقابلی كه از دیرباز میان ادبیات دو ملت ایران و عرب وجود داشته، میان ادبیات دیگر ملت های جهان شكل نگرفته است.

فواید ادبیات تطبیقی را در بعد ملی و جهانی می توان این چنین برشمرد:

۱ _ غنی سازی و بارورسازی ادبیات خودی

۲ _ آشنایی با فرهنگ ها و ادبیات های دیگر ملت های جهان

۳ _ كاهش تعصبات قومی

۴ _ یافتن ضعف های خویش

۵ _ آشنایی با اندیشه و تفكر دیگر ملت های جهان

۶ _ برقراری تعامل فكری و ادبی با سایر ملت های جهان

در چارچوب ادبیات تطبیقی، ادبیات بومی و ملی هر ملتی علاوه بر حفظ و ماندگاری با بهره گیری از دستاوردهای ادبیات دیگر ملل و با استفاده از ذوق و قریحه ایشان رشد می یابد. از این رهگذر میزان تفاهم میان ملت های مختلف بالا رفته و ادبیات از چارچوب محدود قومی به سوی یك ادبیات جهانی بركشیده شده و به وحدت و پیوند انسانی میان ملت ها منتهی می شود. البته مقصود از ادبیات جهانی، پیدایش نوعی ادبیات بر مبنای نظریه «گوته» شاعر آلمانی نیست كه آلمان را مركز فرهنگ جهانی و اندیشه انسانی قرار می داد و امیدوار بود كه همه گونه های ادبیات در یك ادبیات بزرگ گرد آیند و یك ادبیات انسانی _ جهانی واحد به وجود آید كه دیگر ملت ها با آثار ادبی خویش آن را تغذیه كنند و یا همچون نظریه «گیفورد» كه معتقد بود هر زبانی باید ادبیات مشترك خویش را داشته باشد مثلا اتحاد ادبیات انگلیسی میان تمام كشورهای انگلیسی زبان، یك مجموعه مشترك ادبی را به وجود آورد و همین طور دیگر زبان های جهان، ادبیاتی واحد را به وجود آوردند، تا این كه سرانجام اتحاد میان ادبیات مكتوب هر زبان منجر به وحدت كلی میان همه این مجموعه ها شود و یك واحد ادبیات جهانی شكل گیرد. البته برخی دیگر نیز مقصود از ادبیات جهانی را گردآوری گنجینه های كهن ادبی و آثار نویسندگانی دانسته اند كه شهرت ایشان جهان را نوردیده است كه البته هیچ كدام از این نظریه ها مقصود ما نیست.براساس این تعریف، یك پژوهش تطبیقی آن است كه دو اثری را كه به دو زبان مختلف تالیف شده، و یكی از دیگری تاثیر پذیرفته و با تاثیرپذیری از اثر نخست نوشته شده، مورد پژوهش و مطالعه قرار دهد.بنابراین چنین پژوهشی می تواند برترین ابزار برای گفت و گوی میان تمدن ها باشد. چه اولا هنگامی ما به چنین پژوهش مقایسه ای دست می یابیم كه مسلم شده باشد كه یك جریان ادبی است و یا یك تاثیر لغوی از یك زبان به زبان دیگر راه یافته، كه این وام دهی وام گیری نشانه تعامل فكری و زبانی دو ملت مختلف با دو زبان گوناگون است. ثانیا این تاثیر متقابل فكری و زبانی می تواند زمینه یا بستری را فراهم سازد تا دیگر پیوندهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، دینی و ... نیز میان دو ملت فراهم آید. بررسی ادبیات تطبیقی در دو زمینه ملی و جهانی سودمند است. زیرا در زمینه ملی سبب می شود تا با ادبیات بیگانگان آشنا شده و این امر مایه كاهش تعصب بی مورد نسبت به زبان و ادبیات ملی می شود. چه بسا تعصب كور و نابجا نسبت به ادبیات ملی مایه انزوای زبان و ادبیات ملی شده و آن را از تاثیر مثبتی كه جریان های فكری _ فرهنگی سودمند در بارورسازی آن دارند، محلوم می كند. در زمینه جهانی نیز موجبات ارتقای روابط ادبی، فكری، فرهنگی و اجتماعی ملت های گوناگون جهان را پدید آورد. با مطالعه پژوهش های تطبیقی شاهد نقش شاعران و نویسندگان ملت های مختلف در معرفی تمدن و فرهنگ ملل گوناگون به یكدیگر هستیم كه چگونه با راهیابی آثار آنها در میان دیگر ملل، اندیشه های ایشان مورد توجه قرار می گیرد و از مرزهای جغرافیایی سرزمین خویش در گذشته و حتی به مرزهای جهانی راه می یابد. شاعران و ادیبان برجسته ایرانی با توجه به دیرینه و غنای فكری _ فرهنگی خویش در این عرصه جایگاهی والا به خویش اختصاص داده اند. ملت ایران با نظر به پیشینه تاریخی، زبانی، فرهنگی و دینی خویش نقش بسزایی در تاثیرگذاری بر ادبیات جهانی _ اعم از ادبیات ملل مسلمان و مشرق زمین و ملل غرب _ داشته ایم. با عنایت به این نقش است كه بر آنیم تا در این مقاله گوشه هایی از این تاثیرگذاری را باز نماییم، از این رو كشور ما می تواند سهم بزرگی در گفت و گوی تمدن ها در سطح بین المللی داشته باشد. با نظر به پیوند دیرین تاریخی _ دینی ما ایرانیان با اعراب پیوند میان زبان و ادبیات فارسی و زبان و ادبیات عربی عمیق و ریشه دار است. از دوره پیش از اسلام، حكومت حیره (شهری در نزدیكی كوفه) به دست اعرابی بود كه دست نشاندگان پادشاهان ساسانی بودند. پیوند ایشان با دربار ساسانیان، در آشناسازی اعراب با ایران و زبان و فرهنگ ایرانی نقش مهمی داشت. در این دوره شاهد تاثیر زبان فارسی و رواج برخی كلمات فارسی معرب در میان اعراب هستیم، این واژگان در دیوان برخی شاعران پیش از اسلام عرب راه یافته است. در دوره اسلامی نیز آیین اسلام مانند پلی بود كه دو ملت ایران و عرب را به یكدیگر پیوند داد و از این پس داد و ستد زبانی در چارچوب لغوی، ادبی، تاریخی و اجتماعی به شكل فزاینده ای چهره نمود. سبب این امر آن بود كه با وجود تفاوت ریشه ای زبان فارسی و زبان عربی كه یكی ریشه در زبان های هند و اروپایی دارد و دیگری ریشه در زبان سامی. این دو زبان در اصل نمایندگان دو ملت مسلمان بودند كه به سبب اعتقاد قلبی خویش به آیین مشترك جهت برافراشتن بنای عظیم تمدن اسلامی یكدیگر را یاری می رساندند. به همین سبب ایرانیان هم به طور چشمگیری به فراگیری زبان دینی خود پرداختند و هم به سبب پیوند دو ملت ایران و عرب زبان پارسی در شهرهای عراق و جزیره العرب سخت رواج یافت. برای نمونه نویسندگان بزرگی همچون جاحظ نمونه های فراوانی در این زمینه در اختیار ما نهاده اند. همین اعتباد قلبی به آیین اسلام موجب آن شد تا ایرانیان مسلمان بیشترین خدمات را در زمینه علوم مربوط به زبان و ادبیات عربی در اختیار ملل مسلمان قرار دهند. آثاری همچون تفسیر طبری، تاریخ طبری، الكتاب سیبویه، الطب المنصوری (ابوبكر زكریای رازی). اما تاثیر متقابل دو ملت ایران و عرب از مرزهای لغوی نیز درگذشت و در سده های بعدی جریان های ادبی مشترك میان ایرانیان و اعراب نشان از پیوند و ارتباط متقابل این دو ملت دارد.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید