پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

آنچه از هیتلر می توان آموخت


آنچه از هیتلر می توان آموخت

در ۲۳مارس ۱۹۳۳ رایشتاگ مجلس آلمان تنها یک دستور جلسه داشت گذراندن قانون اعطای اختیارات که به صدراعظم هیتلر این قدرت را می داد که بی نیاز از تایید رایشتاگ قانون تصویب کند, حتی اگر با قانون اساسی مغایر باشد

در ۲۳مارس ۱۹۳۳ رایشتاگ (مجلس آلمان) تنها یک دستور جلسه داشت: گذراندن قانون اعطای اختیارات که به صدراعظم (هیتلر) این قدرت را می‌داد که بی‌نیاز از تایید رایشتاگ قانون تصویب کند، حتی اگر با قانون اساسی مغایر باشد. از آنجا که تصویب چنین قانونی مستلزم تغییر در قانون اساسی بود برای تصویبش اکثریت دوسوم آرا لازم بود و از این‌رو نازی‌ها نیازمند حمایت محافظه‌کاران بودند. هیتلر هنگام تقدیم این لایحه به محافظه‌کاران اطمینان داد که نه وجود پارلمان تهدید خواهد شد و نه مقام رییس‌جمهور، که نماد محافظه‌کاران بود [اگرچه بعدها هیتلر خلاف قولش عمل کرد اما در آن مقطع هدف هیتلر حذف سوسیالیست‌ها بود]. از قرار معلوم محافظه‌کاران تصمیم گرفته بودند که به قانون اعطای اختیارات رای مثبت دهند. قانون اعطای اختیارات با ۴۴۴رای موافق در مقابل ۹۴رای مخالف سوسیالیست‌ها به تصویب رسید. این مصوبه حکومت قانون را نابود کرد و نوع جدیدی از حاکمیت را بنیاد نهاد که اصولا مبتنی بر اراده پیشوا بود.

اینکه هیتلر با سازوکارهای دموکراتیک صدراعظم شد و در این نمونه - قانون اعطای اختیارات - از سیستم رای‌گیری بهره جست، درسی بزرگ برای همه کسانی است که دغدغه مسایل سیاسی دارند. مخصوصا باید در نظر داشته باشیم که اگر جنگ جهانی راه نیفتاده بود و ارتش متفقین به آلمان یورش نمی‌برد شاید هیتلر تا آخرین دقایق حیات طبیعی‌اش حاکم آلمان باقی می‌ماند و از همان سازوکارهای دموکراتیک برای بقایش بهره می‌جست. نباید فراموش کنیم که سربرآوردن فاجعه‌ای به نام هیتلر در سیستم دموکراسی نماینده‌ای اتفاق افتاد. تا زمانی که ایده دولت، نه ایده نبود دولت، وجود دارد قدرت در تلاش است تا شکل تلطیف‌شده‌ای از حاکمیت را- که همانا دموکراسی نمایندگی غربی است- جایگزین کند که به‌راحتی و با کمترین هزینه خطر سربرآوردن افرادی چون هیتلر را در خود دارد که از راه‌های قانونی و با رای اکثریت ممکن می‌شود؛ سوای امکان ظهور شر در حکومت‌های غیردموکراتیک. ظهور شر در حکومت‌های دموکراتیک پارلمانی و نمایندگی نه‌تنها محتمل بل گویی ذاتی این نظام‌هاست و شاید به همین دلیل گرایش عمده اکثر حکومت‌ها به برپایی دموکراسی انتخابی از همین نکته ناشی می‌شود زیرا در چنین سیستمی است که افرادی چون بوش، سارکوزی، بلر، پوتین، برلوسکنی و... امکان می‌یابند از طریق رای‌گیری مشابه رای‌گیری هیتلر در رایشتاگ به خواسته‌های خود برسند و عجیب‌ترین اعمال سبعانه را با رای اکثریت اعضای پارلمان یا هر نهاد قانونی دیگری به تصویب برسانند.

هابز در کتاب لویاتان به این نتیجه بدبینانه می‌رسد که انسان‌ها ذاتا خودخواه یا حریصند و در نتیجه اگر فرمانروایی سیاسی یا لویاتان آنها را محدود نکند، تا جایی که بتوانند سعی می‌کنند سهم بیشتری به چنگ بیاورند. در پاسخ به هابز جان لاک معتقد بود که: «آدم‌ها آنقدر احمقند که از گزند راسوها و روباه‌ها می‌گریزند و خود را با رضایت به دندان شیر می‌سپارند، و آنجا را امن هم می‌دانند»؛ اگرچه توصیه‌های لیبرالیست‌ها نهایتا به سیستمی منجر شد که نه‌تنها کم از دندان شیر نبود حتی شاید افتادن در دام هیولایی چند سر بود که رهایی از آن این روزها غیرممکن به‌نظر می‌رسد. گریزناپذیر بودن دولت، ایده دولت خوب را به ارمغان آورد که تلاش مصلحان جامع بود تا امکان ظهور دولتی فراهم شود که علاوه بر وظایفی که هابز بر دوشش نهاد به‌وسیله آن نابرابری‌ها به برابری و ناآزادی‌ها به آزادی بدل شود. از همین‌رو خطر افتادن به دام دولت‌های شرور شاید آسان‌تر از قبل شد چراکه از طریق شعارهایی مبتنی بر ایده دولت خوب راحت‌تر می‌توانستند مردم را فریب دهند. وقت آن رسیده که ساکنان این کشورها در غرب و شرق از این ایده فاصله بگیرند یا حداقل به این نکته فکر کنند که می‌شود از این ایده فاصله گرفت و روزی برای همیشه از شرش خلاص شد. این را هم باید در نظر آورد که از یک طرف به دلیل تجربه‌هایی مثل هیتلر، بوش، پوتین و ... و از طرف دیگر لزوم استقرار دولت و نامحتمل‌بودن بدیلی برای آن است که مدعای فیلسوفان سیاسی را درخصوص شرکت در انتخابات نمی‌توان چندان جدی گرفت؛ یعنی این مدعا که وقتی کسانی در انتخابات شرکت می‌کنند، می‌پذیرند که از حکومت برآمده از این انتخابات و از قوانینی که این حکومت وضع می‌کند اطاعت کنند. اما حقیقت امر این است که هنوز میان رای‌دادن و رضایت‌دادن فاصله است. ممکن است با کاندیداها عمیقا مخالفت وجود داشته باشد، اما رای فقط برای انتخاب میان بد و بدتر باشد - میان هیتلر و چیزی لطیف‌تر از آن، میان بوش و فردی لطیف‌تر از آن [اوباما]- شاید رضایت رای‌دهندگان بتواند توضیح دهد چرا حکومت‌های برآمده از انتخابات مشروعیت دارند، ولی نمی‌تواند توضیح دهد که چرا فرد‌فرد رای‌دهندگان مکلفند که از قانون اطاعت کنند- در حالی که در واقع رای‌دهندگان چندان خود را مکلف به اطاعت از قانون نمی‌دانند.

پوریا شیبانی‌راد

منابع:

۱-پاسمور، کوین «فاشیسم» ترجمه علی معظمی. نشر ماهی.

۲-میلر، دیوید «فلسفه سیاسی» ترجمه بهمن دارالشفایی، نشر ماهی.

۳-هابز، توماس «لویاتان» ترجمه حسین بشیریه، نشر نی.



همچنین مشاهده کنید