چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

مسئله مهیب آزادی


مسئله مهیب آزادی

از حدود ۱۹۰۰ سال پیش از میلاد که طبق روایات تاریخی دوران حضور ابراهیم است تا حدود ۶۰۰ میلادی که روزگار نبوت پیامبر گرانقدر اسلام است, حدود ۲۵۰۰ سال فاصله است مرور این ۲۵۰۰ سال, جریان عظیمی از مخالفت ها و سرسختی ها را در مقابل پیامبران نشان می دهد که زندگی آنان را سرشار از سختی و رنج و هزاران محنت ساخته است و جالب آنکه به تایید تاریخ و تاکید قرآن, اغلب مخالفت ها از میان قوم خود پیامبران بوده است

از حدود ۱۹۰۰ سال پیش از میلاد که طبق روایات تاریخی دوران حضور ابراهیم است تا حدود ۶۰۰ میلادی که روزگار نبوت پیامبر گرانقدر اسلام است، حدود ۲۵۰۰ سال فاصله است. مرور این ۲۵۰۰ سال، جریان عظیمی از مخالفت‌ها و سرسختی‌ها را در مقابل پیامبران نشان می‌دهد که زندگی آنان را سرشار از سختی و رنج و هزاران محنت ساخته است و جالب آنکه به تایید تاریخ و تاکید قرآن، اغلب مخالفت‌ها از میان قوم خود پیامبران بوده است. اکنون سوال این است که چرا این همه با پیامبران مخالفت می‌شود؟ دعوت پیامبران حاوی چه رازی است که پذیرش آن این‌قدر دشوار است؟ البته پاسخ‌های بسیاری به این سوال داده شده است، دست‌کم از منظر اخلاقی و از منظر جامعه‌شناختی پاسخ‌های فراوانی برای این پرسش فراهم است. اما من می‌خواهم از منظری جدید این مسئله را باز کنم. شیوه من در پرداختن به این موضوع این بوده است که مخالفان پیامبران را به مثابه یک گله بی‌مغز تصور نکرده‌ام، بلکه خود را به‌عنوان یک انسان جای آنها نشانده‌ام و دیده‌ام وقتی مخاطب پیام پیامبر قرار می‌گیرم، چه چیزی مرا می‌آزارد و مخالفت مرا برمی‌انگیزد. بعد این مخالفت درونی خودم را تحلیل کرده و آن را تعمیم داده‌ام. تنها در این صورت است که مخالفان پیامبران همچون انسان‌هایی گوشت‌ و ‌خون ‌و ‌پوست‌دار مثل خودمان تصور می‌شوند و نه انسان‌هایی عجیب و خون‌آشامی که دیگر نسل‌شان منقرض شده است. و بالطبع تنها در چنین حالتی است که می‌توانیم راجع به خودمان داوری کنیم که واقعا در زمره یاران پیامبران هستیم یا انکارکنندگان ایشان.

و بالاخره توجه به این نکته ضروری است که جریان امامت، در شیعه به‌درستی امتداد جریان نبوت دانسته شده است و دعوت امامان همان دعوت نبی اکرم و ادامه رسالت رسولان پیشین است. بالطبع جنس مخالفت‌هایی هم که با اینان می‌شده از یک جنس است. پس در حقیقت پاسخ سوال فوق، به‌طور خاص در مورد شهادت علی (ع) نیز برقرار است. پس واکاوی مخالفت با انبیا از جانب قوم خودشان، در حقیقت تفحص در واقعه شهادت امیرالمومنین نیز هست.

نخست سخن خدا را بشنویم که: «آیا از مفاد کتاب آسمانی موسی و تعلیمات ابراهیم که حق بندگی ما را به تمامی ادا کرد خبر داده نشده است که هیچ کس بار گناه دیگری را برعهده نخواهد گرفت و اینکه انسان جز ثمره تلاش خود را نخواهد داشت؟»

دقت در مفاد این آیه نشان می‌دهد که جان کلام انبیا و نقطه شروع دعوت پیامبران این است که «ای انسان! تو خود مسوول انتخاب‌هایی هستی که در زندگی انجام می‌دهی و حتی آیه پایانی آشکار می‌سازد که اساسا این انسان است که با انتخاب‌ها و تصمیم‌هایی که در زندگی می‌گیرد، خود را شکل می‌دهد.» توجه داریم که این چیزی فراتر از مختاربودن انسان است. مختاربودن یعنی قائل باشیم که انسان اختیار دارد میان خیر و شر، یکی را برگزیند و در نهایت پاداش یا عذاب انتخاب‌اش را بچشد. اما مسئله ما در اینجا تنها این نیست. وقتی می‌گوییم پیامبران انسان را مختار می‌دیدند یعنی اینکه انسان از طریق اختیار می‌تواند ابعاد وجودی‌اش را گسترش دهد. به این موضوع دقت کنید؛ هیچ حیوانی نمی‌تواند کاری کند که حیوان نباشد، افق و محدوده وجودی آنها همین است که هست، اما انسان می‌تواند از ملائک، برتر رود و از حیوانات پست‌تر شود.

انسان با انتخاب‌هایش، در حقیقت، مرزهای وجودی خود را تعیین می‌کند، نه اینکه فقط میان خیر و شر انتخاب کند. پیامبران انسان را با امکان‌های حیرت‌آوری آشنا می‌سازند که در خود وی و در ید قدرت اوست و سپس به وی نهیب می‌زنند که «خودت را دریاب و بدان که خودت مسوول هر آن‌ چیزی هستی که هستی!» آیا انسان به استقبال یک چنین اختیاری می‌شتابد؟ پاسخ قرآن این است که «خیر!» انسان دوست دارد که شفیعی پیدا کند که او را از تصمیم و انتخاب برهاند و به‌جای او تصمیم بگیرد و بار سرنوشت او را بر دوش بکشد و به این ترتیب به ندای انکارورزان لبیک می‌گوید: کدام ندای انکارورزان؟ «از ما پیروی کنید، بار گناهان‌تان به گردن ما؛ در صورتی که آنها دروغ‌پردازند و هرگز بار خطای آنان را بر نخواهند داشت» (عنکبوت، ۱۲).

اکنون اگر ما این پاسخ قرآن را در وجود خودمان به محک سنجش بگذاریم، تصدیق می‌کنیم که ما انسان‌ها همواره می‌کوشیم که در تصمیم‌های‌مان دیگران را شریک کنیم تا از اضطراب اختیار فرار کنیم. پس برخلاف تصور ابتدایی به نظر می‌رسد که ما زیاد هم از آزادی خوش‌مان نمی‌آید و اساسا پیشینیان ما از همین دلشوره مسوولیت در اندیشه پیامبران فرار کردند و به دامان اجباری پناه بردند که مسوولیت اعمال‌شان را برعهده می‌گرفتند. انسان ذاتا خوشش نمی‌آید که مختار باشد؛ زیرا انسان (به‌قول اریک فروم) به‌راحتی می‌تواند رنج‌های ساده ناشی از فقدان آزادی را تحمل کند اما به‌سختی می‌تواند بر دلشوره تصمیم‌گیری غلبه کند و اضطراب مواجهه با خودش را تحمل کند.

در این حرف‌ها باید اندکی عمیق‌تر نگاه کنیم و همزمان خودمان را واکاوی کنیم و آزادی را ورای آزادی‌های سیاسی و اجتماعی ببینیم. آنوقت داوری کنیم که آیا ما از اینکه بار انتخاب ابعاد وجودی‌مان و بار برگزیدن آرمان‌های‌مان، همه‌و‌همه، به‌دوش خودمان است، خوشحالیم؟ واقعیت این است که اکثر ما از گرفتن تصمیم‌های بسیار بزرگ نفرت داریم. ما از این تصمیم‌ها می‌پرهیزیم یا تا آنجا که می‌توانیم آنها را به تعویق می‌اندازیم. زیرا تصمیم‌گرفتن یعنی انتخاب یک سبک زیستن از میان همه امکان‌های پیش‌رو و پیامبران چنین تصمیمی را از ما می‌طلبند. تصمیم یعنی متعهد شدن به آینده خویش و چون هیچ‌کس نمی‌تواند آینده را پیش‌بینی کند، چنین تعهدی همواره انباشته از دلشوره است.

به‌اعتقاد برخی مفسران و خصوصا روشنفکران دینی، در آیه «انا عرضنا الامانه علی السموات و الارض و الجبال فابین ان یحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان؛ انه کان ظلوما جهولا»، مراد از امانت، اختیار است؛ پس واقعا مختاربودن، دشوار است که کائنات از حمل آن سرباز زده‌اند.

من این نکته را هم بیفزایم که در دنیای جدید، نه فقط تصمیمات کلان بلکه حتی تصمیم‌های کوچک که به میزان اندکی با تعهد آمیخته‌اند نیز، به ندرت گرفته می‌شوند. زیرا تحرک در جامعه جدید و موقتی ‌و مصلحتی ‌بودن امور، چنان به ستیز با پایداری برخاسته است که مردم ترجیح می‌دهند به همان شیوه‌های رایج در کتاب‌ها، مجلات، روزنامه، تبلیغات و تلویزیون زندگی کنند نه براساس تصمیمات جدی. در دنیای جدید، حتی تصمیماتی جزئی مثل تصمیم به زندگی مشترک نیز به‌ندرت حاوی تعهدی جدی است. در دنیای جدید همه‌چیز عادی است؛ زندگی جنبه‌های مختلفی دارد: کار، ورزش، تفریح و بالاخره دینداری. . . دینداری در دنیای جدید یک جنبه از میان جنبه‌های زندگی است که مثل سایر جنبه‌ها برای ما، کارکردی دارد و نه تنها از هرگونه تعهد جدی تهی است، بلکه خود اسبابی است برای فرار از تعهدها و برای آسودن و دل‌خوش‌داشتن. در چنین شرایطی، پیامبران ما را به بیداری جدی و تحولی ریشه‌ای فرامی‌خوانند و آن «انتخاب‌کردن» است. در وهله اول، حتی مهم نیست که چه چیزی انتخاب می‌شود، مهم این است که فرد بر مبنای تصمیم خود، راهی برگزیده باشد. این، معنای همان حرفی است که امام حسین(ع) به مخالفانش می‌زند که «اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید»؛ یعنی خودتان باشید، عمل‌تان حاصل استفاده از اختیار باشد؛ این یعنی آزادگی. . .

ماجد غروی

متن سخنرانی ماجد غروی در مراسم شب نوزدهم رمضان۱۳۸۷



همچنین مشاهده کنید