پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
پرچم های سرخ
در ۱۹۳۱، در میانه نبرد تعیینکننده گروههای سیاسی در آلمان، که سرانجام نازیها در آن سربلند بیرون آمدند، برتولت برشت، به تقلید از «مادر»، رمان مشهور ماکسیم گورکی، نمایش «مادر، زندگی...» را نوشت که هدفش بیان کمونیسم به زبان ساده و به صورتی آموزشی بود که مخاطب مستقیماش هم زنان کارگر بودند. نمایش اولینبار در ژانویه ۱۹۳۲ در برلین اجرا شد و توانست ۱۵۰۰۰ زن را به تئاتر بکشاند. اثر را چندینبار به فارسی منتشر کردند، ولی زبان الکناش دلیلی شد تا جاهد جهانشاهی دوباره به سراغ آن برود. اولین بار در ۱۳۵۱، در «مجموعه آثار برتولت برشت» منتشر شد. شعرهای کتاب را مرحوم سیاوش کسرایی (شاعر «آرش کمانگیر») ویرایش و بازنویسی کرد. سال ۱۳۸۶، موسسه انتشاراتی نگاه چاپ جدیدی از آن را به بازار فرستاد، کتابی لاغراندام که میتوان زبان روان آن را به عنوان یک نمونه ترجمهای خوب در کلاسهای ترجمه تدریس کرد.
● پلاگه آ ولاسووآ زنی کارگر در تور
روسیه اوایل قرن بیستم روزهای سختی را میگذراند. ساختارهای کشور از هم پاشیده و تزار بیدست و پا عرضه هیچگونه تغییری را ندارد. ثروتمندان و اشراف در فساد غوطهورند. همه چیز به یک بن بست سیاه رسیده است. در چنین فضایی است، (خیلی شبیه به آلمان دهه ۱۹۳۰ میلادی،) که برشت یک آپارتمان کوچک را در شهر توِر روبهرویمان قرار میدهد، مادر، پلاگه آ ولاسووآ، نمایش را در یک تکگویی آغاز میکند، درد و دل با تماشاگر، (انگار که دارد با خودش حرف میزند،) میگوید دیروز باز هم یک کوپک از حقوق پاوول کم کردهاند. میگوید دیگر سوپ درست کردن برای پسرش کار سختی است. مانده چه کند، شوهرش کارگری فقیر بوده و مرده. حالا پسرش هست، در فقر دست و پا میزنند. نمایش از صحنههای کوتاه شکل گرفته. صحنه اول در حالی تمام میشود که گروه کر (کارگران انقلابی،) شعری را خطاب به مادر میخوانند:«کت را بساب/ کت را دوباره بساب!/ وقتی ساییدی/ میشود کت ژنده تمیز/ با دل سوزی پخت کن/ از زحمت خسته مشو/ وقتی کوپک کافی نباشد/ سوپ آبکی میشود.» (صفحه ۱۷ کتاب.) این روند کلی نمایش است، صحنههایی کوتاه که ماجرا را برایمان میگویند و بعد گروه کر آوازی میخواند، هر بار در یک قالب. با صحنههاست که برشت کمونیسم آرمانی خود را آموزش میدهد، (برابری برای همه،) و با شعرها و آوازهاست که نمیگذارد مخاطب او خسته شود، (و البته کوتاهی صحنهها، توجه داشته باشید بیننده نمایش زنهای کارگر عام بودند که اکثرشان حتی سواد هم نداشتند.) نمایش پیش میرود. پاوول انقلابی و کمونیست شده است، عشق مادرانه باعث میشود ولاسووآ بیاید و به جای پسرش به کارخانه برود تا در نقش فروشنده غذا، اعلامیه پخش کند، (غذاها را توی کاغذ اعلامیه پیچیده و پخش میکند،) و اینچنین است که یک پیرزن ساده به انقلاب کشیده میشود. پسرش را بازداشت میکنند.
او را به روستا، به خانه یک معلم سوسیالیست روشنفکر میفرستند که اعتقادی به انقلاب ندارد تا در امان باشد. از میان گفتوگوهای ساده پلاگه آ با آدمهای دیگر است که برشت کمونیستاش را درس میدهد: پلاگه آ ولاسووآ:آن وقت رعد و برق میزند و تگرگ میبارد. گاوها هم حتما مریض میشوند. دور و بر روستای شما هستند دهقانانی که دربرابر محصول کم یا بیماری دامی بیمه باشند؟ هر جا که نیایش مشکلگشا نباشد بیمه چارهساز است. بنابراین وقتی در آسمان رعدوبرق میزند نیازی ندارید نیایش کنید، اما بیمه باید باشید. آنجا بیمه به دادتان میرسد. اگر بیمه بیاهمیت باشد در آن صورت به سود مسیحیت نیست. (صفحه ۹۳ کتاب.) این زن ساده و معمولی، با درک کمی که دارد، در یک نمایش کوتاه ۱۰۰ صفحهای، آن قدر قدرتمند است که میتواند جامعهای را متحول کند. آگاهیهای اولیه را به آنها بدهد و چشمهایشان را بر طبیعت خبیث کاپیتالیسم باز کند. پلاگه آ ساده است و همین سادگیاش او را دوست داشتنی و ملموس میکند. زنی است دلسوز یک مادر که میفهمد و درک میکند و عاشق انسانهای دور و برش است. برشت «مادر» را وقتی نوشت که کمونیسم نماد عشق بود. سالها فاصله بود تا زمانی که معنای واقعی آن از پس ابرها بیرون آید. سالها بود تا بدانیم کمونیسم چه فاجعهای بود که استالین و مائو آنقدر انسان کشتند، (چه در جسم و چه در روح،) که هیچ جنایتکار دیگری در طول تاریخ، حتی هیتلر هم به پایشان نرسید. کمونیسم در تصویرهایش آرمانی است و «مادر» برشت، پرچمهای سرخ از رنگ عشقی تپنده را برافراشته و با کمک تئاتر، تمامی بار مثبت کمونیسم را آموزش میدهد.
● ساده و روان
لذتبخشترین بخش خوانش نمایش «مادر»، نه در داستان و نه در هدف نمایش، و نه حتی در کار برشت، به عنوان یک نابغه ادبی است، که لذت اصلی در زبان فارسی ترجمه اثر است. در ترجمه نمایش سوال اصلی این است، زبان را بشکنیم یا نه؟ چون دیالوگها باید روایی باشند. اگر زبان را شکستیم، تا چه حد اجازه داریم در این شکستن پیش برویم؟ نمایشهای موجود در بازار کتاب ما، اغلب زبانی آشفته، آزاردهنده و دور از اثر دارند. زبان نمایش «مادر» رسمی است، اما نرم و روان. اثر را یک مترجم پرکار ترجمه کرده، شعرها را یک شاعر چپ موفق زمانه ویرایش کرده و کل اثر یک ویرایش حرفهای را پشتسر گذاشته است. کار موفق درآمده، حتی بعد از سه دهه، وقتی نمایش «مادر» یک بار دیگر به زبان فارسی منتشر شد، رودرروی نگاه ما.
سید مصطفی رضیئی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران توماج صالحی پاکستان سریلانکا حجاب دولت کارگران رهبر انقلاب مجلس شورای اسلامی رئیسی سید ابراهیم رئیسی رئیس جمهور
کنکور هواشناسی سیل تهران سازمان سنجش زنان شهرداری تهران پلیس اصفهان فراجا قتل سازمان هواشناسی
قیمت خودرو قیمت دلار قیمت طلا خودرو دلار بانک مرکزی بازار خودرو ارز قیمت سکه ایران خودرو تورم سایپا
ترانه علیدوستی تلویزیون فیلم سینمای ایران گردشگری سحر دولتشاهی مهران مدیری کتاب بازیگر تئاتر سینما شعر
کنکور ۱۴۰۳ علوم انسانی
اسرائیل غزه فلسطین رژیم صهیونیستی آمریکا روسیه جنگ غزه اوکراین حماس طوفان الاقصی اتحادیه اروپا ترکیه
فوتبال پرسپولیس استقلال بارسلونا بازی ژاوی باشگاه استقلال باشگاه پرسپولیس تراکتور فوتسال تیم ملی فوتسال ایران والیبال
هوش مصنوعی همراه اول تسلا فیلترینگ فناوری تبلیغات ایلان ماسک اپل
استرس سلامت روان افسردگی داروخانه پیری هندوانه دوش گرفتن