چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

طرف اصلی, آمریکاست


طرف اصلی, آمریکاست

در پرونده هسته ای ایران, سه کشور اروپایی آلمان, انگلیس و فرانسه, بیش از آنکه خود, دارای نقش های مستقلی در پرونده هسته ای باشند, واسطه هایی بین ایران و آمریکا هستند که می کوشند از آب گل آلود این پرونده , ماهی بگیرند

اگر در واکنش به بدعهدی روس ها در باره تکمیل نیروگاه اتمی بوشهر، بنویسم که "روس ها، بنا به سنت تاریخی خود در روابط با ایران، باز هم خیانت کردند" ، تنها به تکرار مکررات پرداخته ام زیرا چه کسی هست که روس ها را به عنوان طرف هایی "قابل اعتماد"، بشناسد؟!

روس ها، در تاریخ تعاملات خود با ایران، بیش از هر چیز دیگری "خیانت" و "جنایت" را در کارنامه خود دارند که از اشغال ایران و کشتار مردم آذربایجان توسط "سالدات " های روس گرفته تا اهدای موشک های اسکاد B به رژیم صدام برای کشتن ایرانیان و کارشکنی های متعدد در ساخت نیروگاه اتمی بوشهر و موارد بسیار زیاد و دیگر را شامل می شود که پرداختن به آنها را به مورخان وامی گذارم.

از این رو، هر چند تعلیق احداث نیروگاه اتمی بوشهر توسط روس ها بهانه اولیه این نوشتار است لکن موضوع اصلی یادداشت حاضر، نقدی اساسی و البته اشارت وار به رویکرد عمده سیاست خارجی ایران به ویژه در جریان پرونده هسته ای کشورمان است.

حدود دو سال پیش در یکی از رسانه های اینترنتی نوشتم که در پرونده هسته ای ایران، سه کشور اروپایی آلمان، انگلیس و فرانسه، بیش از آنکه خود، دارای نقش های مستقلی در پرونده هسته ای باشند، واسطه هایی بین ایران و آمریکا هستند که می کوشند از آب گل آلود این پرونده ، ماهی بگیرند.

مسلم است که بالا رفتن هزینه ها در هر تعاملی از پیامدهای حضور واسطه هاست ، زیرا دلالان، در میانه دو یا چند بازیگر اصلی، در سودای سود خویش هستند و این سود، البته، از جیب یک یا همه بازیگران واقعی، کسر می شود.

در آن مقاله، همچنین نوشتم که اگر قرار است ایران و آمریکا در پرونده هسته ای، با یکدیگر گفتمانی داشته باشند، مناسب تر آن است که این واسطه ها را حذف کنند و به گفت و گوی مستقیم روی آورند .

تجربه مذاکرات هسته ای با اروپا نیز نشان می داد که نمی توان بر روی حرف های اروپایی ها حساب باز کرد زیرا هر توافقی که بین ایران و اروپا شکل می گرفت، در نهایت می بایست عملا به تایید آمریکا می رسید.

هر چند اروپاییان در مذاکرات هسته ای، نقش واسطه را ایفا و از این رهگذر نیز بر ایران هزینه های زیادی را تحمیل می کردند، لکن واسطه گری آنها با تمام دلالی های متعارف، یک تفاوت عمده و بنیادین داشت ؛ دلالان در پروسه کاری خود همواره در صدد رساندن طرف های یک معامله به یکدیگر هستند ولی منافع خاص اروپایی ها در عرصه های سیاسی و اقتصادی ایجاب می کرد که آنان در واسطه گری خود به گونه ای عمل کنند که ایران و آمریکا از یکدیگر دورتر و دورتر شوند .( به راستی اگر ایران و آمریکا روابط مناسبی باهمدیگر داشتند، آیا شرکت هایی مثل توتال فرانسه شانس حضور در معاملات میلیاردی صنعت نفت ایران را داشتند؟!)

متاسفانه دولت هشتم ، "محورپنداری اروپا" را در سیاست خارجی ایران به طو جدی مورد توجه قرار داد و هرگز به سراغ طرف اصلی ایران در این پرونده، یعنی آمریکا نرفت ( و یا جرأت چنین کاری را نیافت) .

اما در دولت نهم که وارث تجربه تلخ اروپا محوری در سیاست خارجی بود ، یک اتفاق مهم رخ داد: در این دولت ، نقش اروپایی ها که تا دیروز محور سیاست خارجی بودند ،تعدیل شد و این امید به وجود آمد که با کم رنگ شدن نقش دلالان در پرونده هسته ای ، تهران با طرف اصلی پرونده اش مواجه شود . با این حال ، با اعلام سیاست "نگاه به شرق" در دولت نهم ، این امید رنگ باخت .

سیاست "نگاه به شرق" ، هر چند متضمن گسترش روابط ایران با دنیا ، به ویژه کشورهای آتیه دار شرقی است و از این رو در رفت و آمدهای دیپلماتیک وزارت خارجه فی نفسه مثبت ارزیابی می شود ، لکن دل بستن به این کشورها برای جانبداری از ایران در مقابل آمریکا ، آن هم در پرونده جنجالی هسته ای ،هرگز نمی توانست آرزویی موجه باشد .( همانطور که در نهایت دیدیم روسیه تکمیل نیروگاه بوشهر را برغم امضای خود در پای قراردادش ، معلق گذاشت .)

دولت هشتم ، با پذیرش ورود اروپایی ها به میانه بازی ایران و آمریکا ، مرتکب اشتباه شد و دولت نهم نیز با گشودن درهای این پرونده به روی روس ها و چینی ها ، همان خطا را در شرق تکرار کرد . البته اتخاذ این سیاست در وزارت خارجه و در پیگیری كلان روابط بین المللی كشور مناسب ارزیابی می شود ولی بردن پرونده هسته ای به عنوان یك سوژه خاص به دامن چین و روسیه ، خطا بوده است .

این در حالی است که مناسبات قدرت در جهان امروز ، مؤید این واقعیت است که نه اروپا ، واسطه ای مناسب و خیر خواه بین ایران و آمریکاست و نه روسیه و چین آنقدر توان و انگیزه دارند که به خاطر ایران با بزرگترین قدرت سیاسی ، اقتصادی و نظامی جهان سرشاخ شوند و به عنوان مثال در دفاع از حقوق ملتی که برای آنها "غیر" است ، از حق "وتو" استفاده کنند .

بی هیچ تعارفی تکرار می کنم که طرف اصلی ما در پرونده هسته ای و بسیاری دیگر از عزصه ها ، نه اروپاست ، نه روسیه و چین و نه نهادهایی مٍثل آزانس اتمی . بلکه مشکل اصلی ما آمریکاست و تا این "گره اصلی" را نگشاییم ، اوضاع همین است که است زیرا دم آمریکا در همه جای جهان پهن شده و پا در هر منطقه بگذاریم ، متوجه می شویم که پا بر دم "شیطان بزرگ" نهاده ایم . ( کارشکنی امریکا در ماجرای خط انتقال انرژی آسیای میانه از مسیر ایران و نیز همکاری های گازی ایران و هند که یادتان هست ! )

بنابراین ، گذرگاه اصلی سیاست خارجی ایران ، حل مشکل روابط تهران و واشنگتن است ؛ روابطی که از تیرگی آن ، همه دنیا به جز ملت های ایران و آمریکا سودها برده اند و به ویژه صهیونیست ها از وضعیت حاضر خوشحال تر از همه اند و آرزوی آن دارند که این وضعیت حتی به سمت جنگ نیز سوق داده شود.

عقل سلیم ، با مروری بر تاریخ روابط متشنج ایران و آمریکا در ۲۸ سال گذشته ، تصریح می دارد که چنین وضعی تا ابد قابلیت استمرار ندارد و علی القاعده می بایست این حالت بشکند و به نقطه پایان برسد و این نقطه پایان، البته در سایه سناریو های مختلفی می تواتند شکل بگیرد . از جمله آن که دو کشور با یکدیگر بر سر میز مذاکره بنشینند و چانه زنی کنند و در نهایت سفارتخانه های شان را در پایتخت های هم با زگشایی کنند و یا آنکه به یک جنگ تمام عیار و خانمانسوز روی آورند و البته ، اگر بی تعصب و فارغ از شعار گرایی به ماجرا بنگریم ، سناریوی نخست ، به سود هر دو طرف است .

جعفر محمدی



همچنین مشاهده کنید