پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

نقص قوانین در مورد سرپرستی کودکان


نقص قوانین در مورد سرپرستی کودکان

وقتی امیرحسین ۴ ساله به بیمارستان مفید منتقل شد, طبق گواهی پزشکی قانونی و پزشکان متخصص آن بیمارستان, کاملاً در معرض مرگ قرار داشت ۳ گواهی پزشکی قانونی و نظر پزشکان متخصص این امر را تایید می کرد

وقتی امیرحسین ۴ ساله به بیمارستان مفید منتقل شد، طبق گواهی پزشکی قانونی و پزشکان متخصص آن بیمارستان، کاملاً در معرض مرگ قرار داشت. (۳ گواهی پزشکی قانونی و نظر پزشکان متخصص این امر را تایید می کرد.)

● حکایت از آنجا شد آغاز که...

پدر با داشتن همسر و فرزندان بزرگ، به ازدواج مجدد دست می زند و از این ازدواج امیرحسین به دنیا می آید، اما در این میان یک اشکال کوچک، وجود داشت و آن این بود که خانواده اول آقا به دلایل اقتصادی یا هر دلیل موجه یا ناموجه دیگری تاب تحمل کودک پدید آمده از ازدواج دوم را نداشتند.

اما پدر با آنکه شرایط نگهداری امیرحسین ۴ ساله را نداشت با تمسک به قانون حضانت وقت، بر گرفتن کودک خردسال اصرار ورزید و در این پیکار نابرابر، البته پیروز شد و امیرحسین ۴ ساله را تحویل گرفت و به خواهر خویش سپرد تا امیرحسین ۴ ساله در زیر کتک های پسرعمه، در حالت بیهوشی و ضربه مغزی به بیمارستان مفید منتقل شود.

۱) طبق اوراق موجود در پرونده کیفری «...عمه خطاب به بچه خود گفته است چرا با آجر روی سر بچه زده یی که دکتر می گوید هر آن احتمال مرگ وجود دارد.»

۲) طبق اظهار پرستار، کودک دائماً از پسر عمه خود اظهار ترس کرده است.

۳) گواهی های پزشکی قانونی، حاکی از عمدی بودن ضربات کودک آزاری بوده است.

۴) کودک پس از تحمل صدمات فراوان به بیمارستان کودکان مفید منتقل می شود. مجموعه حوادث مترتبه در بیمارستان مذکور نشان دهنده عمق بی توجهی پدر به وضعیت کودک خردسال است زیرا طبق گزارش دکتر زهره مهدی خواه متخصص اطفال کودک از لحاظ جراحی اعصاب مرخص نبوده است، اما با توجه به اصرار پدر بیمار و با رضایت شخصی ترخیص می شود.

گزارش مورخ ۱۵/۳/۸۲ (برگ خلاصه پرونده) دکتر محمدی و همچنین گزارش مورخ ۲۸/۳/۸۲ دکتر فریبا علایی وخامت حال بیمار خردسال را نشان می دهد که با حالت استفراغ و ضربه به سر به بیمارستان مراجعه کرده است و با کاهش سطح هوشیاری و تشنج و با دید چشم راست ۱۰/۱ (در حد نابینایی) مواجه بوده است.

حال اینکه چگونه پدری با توجه به وضعیت اسفبار کودک خویش و به رغم توصیه پزشکان، مبادرت به ترخیص کودک از بیمارستان می کند، دلیلی جز سهل انگاری و بی توجهی عمدی پدر به سلامت کودک خویش ندارد.

۵) طبق ماده ۶ قانون حمایت از کودکان و نوجوانان مصوب سال ۱۳۸۱ پدر موظف بوده است مراتب آزار کودک خویش را برای تعقیب قانونی مرتکب، به مراجع قضایی اعلام کند، اما پدر از انجام این وظیفه قانونی خودداری کرده است و حتی پس از اعلام شکایت توسط مادر علیه پسرعمه و پذیرش وکالت مادر برای دفاع از کودک توسط اینجانب، وکیل پسرعمه وکیلی بوده است که دفاع از پدر را در پرونده های متعددی به عهده داشته است.

۶) پس از اعلام جرم علیه پسرعمه توسط مادر طفل پرونده یی در شعبه ۱۰۵۳ دادگاه جزایی تهران تشکیل شد که نهایتاً منجر به صدور حکم محکومیت پسرعمه می شود.

پسر عمه کودک به دلیل ارتکاب جرم علیه کودک به یک سال حبس محکوم می شود.

۷) اما پدر به جای شکایت علیه پسرعمه یی که پسرش را اینچنین تا پای مرگ کشانده بود، علیه مادر کودک اعلام شکایت کرده بود،، جرم مادر آن بود که پس از وقوع حادثه، کودک را از معرکه خطر به در برده بود.

۸) کودک پس از ۴ سال نگهداری نزد مادر، اکنون به پسر بچه یی سالم تبدیل شده است که آثاری از آن شکنجه ها و صدمات را با خود ندارد، ضمناً امیرحسین اکنون ۸ ساله است و قانون می گوید که تصمیم گیری در مورد حضانت کودکان پس از ۷ سالگی با دادگاه است؛ دادگاه هایی که ریاست آنها مطلقاً به عهده مردان است...

یک شعبه دادگاه خانواده تهران پس از رسیدگی به پرونده ضمن سپردن حضانت طفل به پدری که به تصریح گواهی های متعدد پزشکی قانونی، دست کم و در خوش بینانه ترین حالت در مراقبت از کودکش سهل انگاری به خرج داده بود، یکی از دلایل صدور رای را چنین عنوان کرده بود؛ «چون وضعیت سکونت و مکنت مالی و نوع اشتغال ولی طفل جملگی فراهم شدن شرایط مساعد و مطلوبی را برای تامین تربیت و سلامت جسمانی فرزند خردسال را نوید می دهد...» آیا می توان عمق تاسفی را که از صدور چنین رایی به انسان دست می دهد بیان کرد؟ آیا تربیت و سلامت جسمانی کودکان صرفاً در تمکن مالی پدر خلاصه می شود؟ اگر چنین است اجازه دهید اعلام کنم در زمانی که کودک توسط پسرعمه ۱۹ ساله اش مورد آزار شدید جسمانی قرار گرفت نیز پدر از تمکن مالی فراوانی برخوردار بود و اساساً همین تمکن مالی و تلاش بیش از حد پدر برای برخورداری از امکانات مالی بیشتر منجر به رها شدن کودک ۴ ساله نزد پسرعمه ۱۹ ساله اش شد و منجر به آزار کودک و در معرض مرگ قرار گرفتن وی شد.

از طرفی به رغم وجود تمکن مالی، پدر در ۴ سال گذشته هرگز اقدامی برای پرداخت نفقه کودک خویش نکرد و اینها هیچ کدام دلیلی برای قصور پدر از نظر دادگاه نبوده است.اما تمکن مالی پدر در موارد متعددی به یاری اش علیه زن و کودک بی پناهش انجامیده است.

او نه تنها برای پیشبرد مقاصدش در پرونده های متعددی مبادرت به گرفتن وکیل کرده بلکه برای رهایی خواهرزاده ۱۹ ساله اش از اتهام کودک آزاری نیز احتمالاً از همان وکیل استفاده کرده است زیرا وکیل پدر و پسرعمه کودک که متهم به کودک آزاری بوده است شخص واحدی بود. آیا تمکن مالی پدر در حمایت از شخصی که کودکش را تا پای مرگ کشانیده بود صرف شده است؟ این سوالی بود که البته دادگاه تمایلی به آشنا شدن با آن نداشت و با وجود تذکر اینجانب به دادگاه به عنوان وکیل پرونده، از کنار آن با بی اعتنایی عبور کرد.

آیا کسی می تواند نسبت به سرنوشت کودکی بی تفاوت باشد که نه تنها یک بار تا پای مرگ پیش رفته بلکه شواهد و علائم حاکی از آن است که خطر همچنان وجود دارد زیرا به حکایت نامه یی که به دستخط پدر برای مادر طفل نوشته شده صریحاً ذکر شده است؛ «...آنها قصد جان تو و بچه را کرده بودند و مصطفی می خواست اسید روی تو و بچه بریزد و سارا و الهه می خواستند تو را بکشند و بچه را نابود کنند...»به حکایت اوراق پرونده، در زمانی که کودک در معرض مرگ قرار گرفت توسط عمه و مادربزرگ و با تاخیر بسیار به بیمارستان منتقل شد.

آن پدر متمکنی که دادگاه به تمکن مالی وی استناد کرده بود، در جست وجوی امکانات مالی بیشتر اساساً در ایران نبود تا کودک در معرض مرگ خود را بموقع به بیمارستان برساند زیرا پدر تاجری بین المللی است که همواره نیمی از سال را برای انجام امور حرفه یی اش در خارج از کشور می گذراند.

حال باید از دادگاه سوال کرد که چگونه مادری را که توانایی خود را طی ۴ سال نگهداری از کودکش به اثبات رسانده است، نادیده می گیرد و حضانت طفلی را که به حکایت شواهد متعددی، هنوز زندگی اش در معرض تهدید است، به پدر می سپارد که یک بار به سختی ثابت کرده که توانایی نگهداری طفلش را ندارد و این بار اتفاقاً تمکن مالی پدر مانع ایفای وظایف پدری اش است. همان دلیلی که دادگاه در سپردن حضانت کودک به وی استناد کرده است...

نسرین ستوده



همچنین مشاهده کنید