پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

رابسون شوالیه تمام نشدنی فوتبال


رابسون شوالیه تمام نشدنی فوتبال

لقب بابی رابسون, رابی بابسون است او به جهت آنکه به فراموشی مشهور است, چنین لقبی دارد رابسون, در رختکن نیوکاسل بازیکنان این تیم را با لقب ”بی کله“ خطاب می کرد

سربابی رابسون درخشان‌ترین ردپا را بین تمام مربیان زنده فوتبال انگلستان به‌جای گذاشته است. مروری بر زندگی شخصی و ورزشی این چهره دوست‌داشتنی و پرتداوم جالب توجه است.

● شروع افسانه

سررابرت ویلیام رابسون در تاریخ ۱۸ فوریه ۱۹۳۳ متولد شد. او در ساکریستون کانتی دورهام رشد کرد. وی آخرین فرزند فیلیپ و لیلیان بود و وقتی فقط چند ماهه بود به همراه خانواده راهی ”لانگی پارک“ شد. بعدها در کتاب خاطرات رابسون نوشته شد که طلائی‌ترین دوران بابی ”کودک“ هنگامی رقم خورد که برای دیدن بازی‌های نیوکاسل (تیم محبوبش) چند مایل پیاده‌روی کرد! به‌هر حال اولین تجربه او در سال ۱۹۵۰ رقم خورد جائی که فولهام او را طی قراردادی با مبلغ اندک به خدمت گرفت. این اتفاق در ماه می آن سال رخ داد. نقش وی بازی به‌عنوان یک بازیکن ”بال“ بود. انتقال بعدی در مارس ۱۹۵۶ رقم خورد. وست بروم، بابی رابسون را جذب تیم خود نمود. اوج شکوفائی او به‌عنوان بازیکن در این تیم رقم خورد. بابی به‌عنوان یک ملی‌پوش معرفی شد و به آرزوی بزرگ خود یعنی پوشیدن لباس سفید تیم‌ملی رسید. رابسون در سوت بروم ۲۵۷ بازی انجام داد و ۶۱ گل به ثمر رساند. وی ۲۰ بازی را نیز در نقش هافبک برای تیم ملی انگلستان انجام داد. در ادامه دوران بازیگری، بابی به‌عنوان مربی بازیکن به فولهام بازگشت. این انتقال آخرین دوره بازی وی در کشورش را رقم زد. او در سال‌های ۱۹۶۷ و ۱۹۶۸ همراه با تیم ونکوور کانادا به موفقیت‌های زیادی در آمریکای شمالی دست یافت. او در راهی قدم گذاشت که برایش بیشترین شهرت را به ارمغان آورد.

● مربیگری در فولهام

رابسون در سال ۱۹۶۹ مربیگری فولهام را پذیرفت. یعنی همان باشگاهی که در پیراهنش بیشترین دوران حضور به‌عنوان بازیکن را تجربه کرده بود. با این‌حال بابی مدت زیادی در این باشگاه باقی نماند. ایپسویچ تاون به رابسون اعتماد کرد و او را به‌عنوان مربی برگزید. ۱۳ سال حضور در این تیم با دستاوردهای شگفت‌انگیزی همراه بود. ۲ نایب قهرمانی لیگ یک جام حذفی و از همه مهمتر فتح جام یوفا از رابسون یک چهره افسانه‌ای ساخت. ایپسویچ متعلق به منطقه کوچکی در شمال جزیره محسوب می‌شد که هرگز قبل از رابسون طعم موفقیت را نچشیده بود. رابسون تبدیل به چهره مردمی شهر شد و تصاویر او از در و دیوار شهر بالا می‌رفت.

● مربیگری در تیم‌ملی

تیم‌ملی انگلستان پس از خداحافظی با ”ران گربینوود“ به‌دنبال جایگزین مناسبی بود و رابسون با توجه به موفقیتش در ایپسویچ بهترین گزینه محسوب می‌شد. کمتر کسی تصور می‌کرد او ۸ سال موفق را در تیم‌ملی سپری کند. اولین حضور او همراه با تیم‌ملی در جام‌جهانی ۱۹۸۶ رقم خورد. تیم او پس از گذر از مرحله مقدماتی، راهی یک هشتم نهائی شد و آنجا نیز با غلبه بر حریف، پای به کارزار آرژانتین و مارادونا گذاشت. رابسون ستاره‌ای چون گری لینه‌گر را در اختیار داشت، اما دست خدا (اشاره به گل مارادونا که با دست به ثمر رسید) یک نمایش دریبل ماهرانه از سوی مارادونا انگلستان را به خانه فرستاد. گل دقایق پایانی گری لینه‌گر تنها تنها به کسب عنوان آقای گلی وی کمک کرد. رابسون پس از بازگشت ادعا کرد درصدد است با ساختن یک تیم طلائی جام سال ۱۹۹۰ را به جزیره بیاورد. در شرایطی‌که کمتر کسی به گفته‌های وی ایمان داشت، رابسون با پرورش جوانان با استعداد و تقویت توانائی‌های افراد باتجربه، تا آستانه عملی کردن آرزویش پیشرفت. پس از تجربه ناموفق یورو ۸۸ انگلستان جام‌جهانی ۱۹۹۰ را کنار ایرلندجنوبی، مصر و هلند آغاز کرد. در بازی مقابل ایرلندجنوبی در حالی‌که مردم از یک نبرد سیاسی سخن می‌گفتند بازی سرد ۲ تیم یک تساوی بدون گل را به‌همراه داشت. بعدها ثابت شد این بازی یک ثباتی برای صعود هر ۲ تیم بود. انگلستان، مصر ضعیف را با یک گل پشت‌سر گذاشت و مقابل هلند نیز با تساوی بدون گل متوقف شد. آنها با کسب ۵ امتیاز به سختی جواز صعود را به‌دست آورده و در مرحله یک‌هشتم نهائی به مصاف بلژیک رفتند. بازی دشوار و نفس‌گیر ۲ تیم تا دقیقه ۱۲۰ وقت اضافه، بدون گل سپری می‌شد تا اینکه شوت سهمگین دیوید پلات ورزشگاه را به آتش کشیده و پیروزی را از آن شیرهای سفید نمود. شیرهای کامرون رقیب بعدی بودند. پیروزی در این دیدار و حضور در جمع ۴ تیم پایانی با هر معیاری چهره موفقی از رابسون می‌ساخت، اما بازی گره خورده بود. کامرون ۲ بر یک پیش بود و رابسون روی نیمکت چهره‌ای متعجب به‌خود گرفته بود. زیرکی خاص انگلیسی‌ها این‌بار چاره‌ساز شد. ۲ پنالتی که در صحت آنها تردید بود تیم را پیروز میدان معرفی کرد. انگلستان به مرحله نیمه‌نهائی رسید. رؤیای قهرمانی در دل انگلیسی‌ها زنده شد. آنها برای این‌کار احتیاج به غلبه بر آلمان، دشمن دیرینه داشتند؛ با این‌حال اشتباه شیلتون پیر کار را به ضربات پنالتی کشاند. کریس وادل اولین پنالتی انگلیسی‌ها را خراب کرد. پنالتی‌های بعدی ۲ تیم پی‌درپی وارد دروازه شد تا اینکه استیوارت پی‌یرس، مربی فعلی منچسترسیتی مأمور نواختن ضربه پنجم تیمش شد. بله، او پنالتی سرنوشت‌ساز را به دستان ”ایلگنر“، سنگربان آلمان کوبید تا انگلیسی‌ها در یک قدمی کسب افتخار ناکام بمانند. ایتالیای میزبان در بازی رده‌بندی انگلستان را مغلوب ساخت؛ با این‌حال کسب رتبه چهارم جهان با هر معیاری یک موفقیت تلقی می‌شد. از رابسون به‌عنوان یک قهرمان تجلیل شد ولی وی مدت زیادی در تیم ملی باقی نماند. رابسون به‌گفته خود بار دیگر به جهنم فوتبال باشگاهی هبوط کرد.

● حضور در آیندهوون

آیندهوون پس از اینکه در اواخر دهه ۸۰ طعم قهرمانی در اروپا را چشید برای تکرار موفقیت به رابسون پیشنهاد داد. او در اولین سال حضور، آیندهوون را به قهرمان لیگ هلند تبدیل کرد. رابسون با جاه‌طلبی‌های خاص خود قصد ساختن یک تیم فراکشوری را داشت، اما وقتی برخورد سرد مدیران باشگاه را دید، تیم را ترک کرد.

مقصد بعدی اسپورتینگ لیسبون پرتغال بود. وی در این تیم را نیز منشأ اثرات خوبی بود؛ ولی مطابق انتظار مدت طولانی کنار تیم نماند. پورتو تیم بعدی او بود اما قصه اصلی در زمان تصدی مربیگری بارسلونا رقم خورد. او مترجمی به نام خوزه مورینیو داشت. همان‌کسی که بنابر گفته خود بزرگترین درس تواضع را از پیرمرد فوتبال انگلستان آموخت. او در بارسلونا موفق به فتح عناوین بسیاری شد، اما بزرگترین دستاوردش شناخته شدن به‌عنوان مربی سال اروپا بود. مهره‌هائی چون لوئیس فیگو در تیم او به اوج شکوفائی رسیدند. رابسون عمیق‌ترین احساساتش را نثار هواداران بارسا نمود. بارسا را تنها باشگاهی یافتم که بود و نبود و تار و پودش با هست و نیست منطقه در هم آمیخته شده است. وقتی در نیوکمپ روی نیمکت این تیم می‌نشستم، صداهای عجیب هواداران که تحت هر شرایطی خواستار له‌شدن رقیبی که به‌عنوان دشمن منطقه خود می‌پنداشتند را می‌شنیدیم و خود نیز در جو غرق می‌شدم. آنها آرمان کاتالان را بسیار مقدس می‌پندارند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید