پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

سلاطین زیر سلطه جنون


سلاطین زیر سلطه جنون

می گویند چند تن از شاهنشاهان و شهر یاران ایران یا فرمانروایان غیر ایرانی كه بر ایران سلطنت كرده اند در شمار دیوانگان خطرناك بوده و دوران سلطنت ایشان توام با مصیبت و بدبختی برای ایران بوده است

می‌گویند چند تن از شاهنشاهان و شهر یاران ایران یا فرمانروایان غیر ایرانی كه بر ایران سلطنت كرده‌اند در شمار دیوانگان خطرناك بوده و دوران سلطنت ایشان توام با مصیبت و بدبختی برای ایران بوده است.

در زمره اولین شاهنشاهان دچار امراض روانی در ایران از كامبوزیا یا كمبوجیه پسر كوروش هخامنشی باید یاد كرد كه گرچه فاتح بزرگی بود و مصر و حتی قسمتی از سودان را فتح كرد اما از قرائن برمی‌آید كه دچار جنون بود. در مصر باستان هر فرعونی را كه دچار جنون می‌شد یا كارهایی می‌كرد كه بزرگان و كاهنان از او به خشم درمی‌آمدند، برای مثال <توت انخ آمون> فرعون معروف -كه به غلط این نام را در فارسی <توتانخامون> می‌نویسند- را به گونه عجیبی از سر راه برداشتند. او پرستنده خورشید شد و خواست مردم مصر را كه پرستنده ماه بودند و ماه را آفریدگار عالم می‌دانستند به پرستش خورشید وادارد، كاهنان كه در عین حال پزشك هم بودند به اعلی حضرت توصیه كردند كمی مغز خود را باد دهد تا افكار مسمومی كه همراه با بخارهای سیاه در زوایای آن لانه كرده است خارج شود. فرعون از ناچاری پذیرفت زیرا در عین حال اعلی‌حضرت دچار میگرن شدیدی بود و اغلب از سردرد رنج می‌برد. كاهنان برای خارج كردن بخارهای مسموم سر او را با مته شكافتند. كار این مته درست مانند مته پیچی‌های امروز بود البته با دست چرخانده می‌شد. فرعون پس از این عمل جراحی جان سپرد و كاهنان از شر او راحت شدند. اما در ایران امكان از بین برداشتن شاهنشاه به بهانه خارج كردن بخارهای سیاه وجود نداشت. كمبوجیه دچار بیماری شك و وسواس و حسد شدیدی بود و این سه بیماری روحی كه متاسفانه در طول تاریخ در بیشتر فرمانروایان ایران وجود داشته سبب شد برادر محبوبش بردیا را پیش از سفر به مصر یا در حین آن بكشد و سپس راهی مصر شود. او به پركساسپس )Prexaspes( از سرداران خود دستور داد بردیا را به قتل برساند. هنگامی كه كمبوجیه در مصر به سر می‌برد جنون او عود كرد و گفته‌اند كه گاو آپیس گاو مقدس مصریان را كشت (عده‌ای این داستان را تكذیب كرد‌ه‌اند) در همان ایام یك مغ یا كاهن زرتشتی در ایران به نام سپنت دات، برادر خود گئومات را كه شباهت زیادی به بردیا داشت به سلطنت ایران برداشت و عده‌ای كه علیه كمبوجیه شورش كرده‌ بودند بردیای دروغین را شاهنشاه خواندند. كمبوجیه كه اقدامات دیوانه‌وار زیادی می‌كرد پس از شنیدن این خبر دچار عذاب وجدان شد و خود را كشت. البته پس از حدود نه ماه اشراف ایران راز بردیای دروغی را دریافته‌ كودتا كرده او را كشتند و داریوش شاهنشاه ایران شد.

● شیرویه دیوانه

یكی دیگر از شاهنشاهان بیمار روانی خطرناك ایران در عصر باستان شیرویه (كواددوم) پسر خسرو پرویز از همسر رومی او ماریا یا مریم دختر موریسیوس امپراتور روم است. خسرو پرویز در اوایل سلطنت به علت شورش ارتشتاران سالار بهرام چوبین از سلطنت خلع شد و به روم پناه برد. در كنستانتین پولیس یا شهر استانبول كنونی، امپراتور موریسیوس به او پناه داد. سپاهی گران همراه او به ایران فرستاد كه فرمانده سپاه نارسیس نام داشت. خسرو پرویز به كمك سپاهیان روم و ارتشیان ایران كه از حمایت از بهرام چوبین سرباز زده بودند دوباره شاهنشاه ایران شد. او ماری یا مریم دختر زیبای امپراتور فلاویوس تیبریوس موریسیوس را به زنی گرفت و با خود به ایران آورد. این دختر فرزند پسری زایید كه به او نام شیرویه دادند. شیرویه فرزند ارشد و ولیعهد خسرو پرویز بود اما همین كه رشد می‌كرد علایم جنون در او نمایان شد و كارهایی كرد كه مورد تنفر و غضب پدرش قرار گرفت. از قضا سنگه امپراتور هند پیشگویی به ایران اعزام داشت و این پیشگو سلطنت شیرویه را به ایران خطرناك انگاشت و پیشگویی خود را نوشت و به شاه عرضه كرد. شاه باور نكرد و نامه‌ای به پادشاه هند نوشت. او پیشگویان هند را به مطالعه در احوال شیرویه كه نام رسمی او قباد (كواد) دوم بود واداشت و آنان نیز تایید كردند سلطنت این پسر بدفرجام و شوم است و از جانب او خطرهای بزرگی متوجه شاهنشاه ایران و ۱۷ پسر دیگر شاهنشاه كه به تدریج از زنان مختلف پا به جهان گذاشته بودند خواهد شد. خسرو پرویز شیرویه را به دژی در بابل در عراق تبعید كرد. مدتی نیز او را به دربند قفقاز فرستاد. اما پس از قتل موریسیوس پدر زن خسرو پرویز (پدر مریم) در جریان یك كودتا از سوی ارتشیان روم و جنگ‌های طولانی ایران و روم با كشندگان قیصروسپس با هراكلیوس امپراتور بعدی موضوع شیرویه فراموش شد. دولت روم كه شكست‌های سختی از ایران خورده بود و آسیای صغیر، سوریه، فلسطین و مصر را از دست داده بود در صدد تبانی با سرداران ایران برآمد و بالاخره پس از شكست شدید ارتش خسروپرویز و تصرف شهر دستگرد در شمال تیسفون به وسیله رومی‌ها، ارتش ایران كودتا و خسرو پرویز را بر كنار كرد و شیرویه با لقب قباد دوم شاهنشاه شد. شیرویه ۴۸ ساعت پس از آغاز شاهنشاهی دستور اعدام پدرش را صادر كرد. سپس ۱۷ برادر كوچك‌تر خود را گردن زد اما خود نیز پس از حدود شش ماه یا نه ماه بر اثر بیماری طاعون درگذشت. این بیمار روانی به نامادری زیبای خود شیرین كه از عیسویان آشوری ایران بود و پس از مریم دومین زن محبوب خسروپرویز بود چشم طمع داشت.

در بعضی از نوشته‌های تاریخی آمده او در گنجینه پدرش به حقه دارویی برخورد كه روی آن نوشته شده بود داروی تقویت نیروی جنسی. شیرویه آن دارو را كه زهر خطرناكی بود خورد و فورا جان سپرد و مرگ او را به طاعون منسوب كردند. آورد‌ه‌اند خسرو پرویز پیش از مرگ این خدعه را به كار برده بود تا جانشین او جان سالمی به در نبرد. عده‌ای نیز این خدعه را از شیرین دانسته‌اند كه در زمان مرگ شوهرش زنی بالای پنجاه سال سن بود و چون شیرویه ۳۰ ساله تقاضای وصال او را داشت این حقه زهر را در گنجینه نهاد و سپس با قبول ظاهری درخواست ناپسریش اجازه خواسته‌ بود پیش از ازدواج به دخمه‌ای كه جنازه خسرو پرویز در آنجا بود (استودان) برود و با شوهرش خداحافظی كند. شیرین به دخمه رفت و روی جنازه شوهرش با زدن ضربه‌ای كارد به قلبش خودكشی كرد.

● جنون ادواری شاه اسماعیل دوم

سومین پادشاه دیوانه شاه اسماعیل دوم پسر شاه طهماسب است كه او نیز به علت ابتلا به جنون ادواری از ولیعهدی بر كنار شد و او را به قلعه قهقهه در خراسان قدیم فرستادند و در آنجا زندانی بود اما پس از مرگ پدرش شاه طهماسب، خواهر توطئه‌‌گر شاه اسماعیل پسرخان خانم (پری‌خان خانم) قورچیان یا فرماندهان ارتش را به توطئه چینی برانگیخت و آنها حیدرمیرزا ولیعهدشاه طهماسب را كشتند و اسماعیل میرزا بیمار روانی خطرناك را به سلطنت برداشتند.

اسماعیل میرزا علی‌رغم كشته شدن حیدر میرزا برادرش، تمام رجال و اعیان سرشناس دولت صفوی را كشت و حتی قصد قتل خواهرش پری‌خان خانم را كرد. اسماعیل میرزا در طول یك سال و نیم سلطنت خود چند صد نفر از بزرگان ایران را به قتل رساند و قتل‌ها به طور معمول مرموز می‌ماند و قاتلان ناشناس شبانه وارد منازل باشكوه رجال عصر طهماسبی شده آنها را می‌كشتند و می‌گریختند و كسی آنها را نمی‌شناخت و گزمه و داروغه هم اظهار بی‌اطلاعی می‌كردند. اسماعیل میرزا دچار جنون سوءظن بود و حتی دستور داد سردارانی كه او را به سلطنت رسانده بودند را هم به قتل برسانند.



همچنین مشاهده کنید