پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا

«لذت آزادی ادیسه یک اقتصاددان»


«لذت آزادی ادیسه یک اقتصاددان»

معرفی کتاب به روایت نویسنده اش

سال ۱۹۹۹ در همایش های «مجمع مونت برلین» در ونکوور شرکت کردم. مردم از تمام نقاط دنیا به این گردهمایی بزرگ که توسط فردریک هیک ترتیب داده شده بود آمده بودند تا با محبوب ایدئولوژیک خود ملاقات کنند. در آغاز همایش رئیس مجمع رومن دیاز به عنوان کسی که به خاطر نظریه های (لیبرالی) طرفدار آزادی اش در پروگوئه نگه داشته شده معرفی شد. آن اطلاعات توجه بسیاری از ما را در آن اتاق به خود جلب کرد. وقتی رومن دیاز برای صحبت کردن بلند شد، متوجه شدم مردم منتظرانه به سمت جلو خم شده اند تا به قهرمانی که به طور قابل بحثی طرفدار آزادی بود گوش فرا دهند. من در حیرت بودم چگونه او به زندان افتاده؟ آیا به خاطر بی پرده صحبت کردن در مورد بعضی مسائل است؟ بودن در زندان چگونه بوده است؟ سپس رومن دیاز سخنرانی اش را در مورد آینده آزادی شروع کرد و هیچ گونه داستان شخصی به ما نگفت حتی یک داستان.

متوجه شدم بسیاری از مردم در آن اتاق مانند من سرگردان شده بودند. با خودم فکر کردم که چه فرصت از دست رفته ای. یکی دیگر از چنین فرصت های از دست رفته. من تا سن ۱۷ سالگی به آزادی اعتقاد داشتم و بعد از گذشت ۳۴ سال تا به حال افراد بسیاری را که مشهور بوده اند یا به عبارت دیگر کسانی که داستان های بزرگی برای گفتن داشته اند شناخته ام. من عاشق شنیدن داستان هایشان بوده ام. بعضی اوقات داستان های آنها درباره مبارزه برای آزادی است که این مبارزه یا با زبان یا با کردار یا با هر دو بوده است. گاهی اوقات داستان های آنها در مورد ستم های دولتی است که یا آن را تجربه کرده اند یا آن را مشاهده کرده اند. بعضی مواقع هم داستان های آنها در مورد راه های خاصی بوده که آزادی به آنها یا دیگران منفعت رسانده است. اگرچه این افراد داستان گویان بزرگی هستند اما به نظر می رسد به ندرت داستان های خود را در مقابل گروه بزرگی از حضار می گویند و تقریباً هیچ وقت آنها را به چاپ نمی رسانند. یک نمونه بزرگ چاپ شده ای که می توانم به آن فکر کنم داستان خیالی لئونارد رید است که در سال ۱۹۸۵ نوشته شده و «من مداد هستم» نام دارد.

در آن کتاب شخصیت داستان یک مداد است و تمام مراحلی که برای ساختن یک مداد وجود دارد را توضیح می دهد و اشاره می کند که هیچ فردی نمی تواند تمام این مراحل را به تنهایی انجام دهد و خاطرنشان می کند که مفهوم تقسیم کاری که توسط اقتصاد آزاد به وجود آمده نه تنها این مراحل را انجام می دهد بلکه منجر به بهبود کیفیت مداد که تنها چند سنت قیمت دارد نیز می شود. این مقاله بارها چاپ شده است و من آن را به گروه های سنی ۱۰ ،۳۰ و۵۰ ساله داده ام تا بخوانند و تمام آنها با درجه و مدارک مختلف آن را گرفتند و من متقاعد شدم که این استقبال به خاطر دراماتیک بودن داستان است و به این دلیل است که من «لذت آزادی؛ ادیسه یک اقتصاددان» را نوشتم.

هیچ کس از افرادی که من می دانم به آزادی اعتقاد دارند، کتابی که راه های شخصی ساختن آزادی را نشان دهد، ننوشته اند. هنوز اکثریت مردم از فاش کردن مولفه های شخصی و خاطرات خصوصی خود امتناع می کنند. ما عاشق داستان هایی در مورد چگونگی درس گرفتن افراد از تجربه های زندگی شان هستیم. من این موضوع را در کلاس هایی که درس می دادم و در سخنرانی هایی که می کردم متوجه شدم. مردم اغلب یک قاعده بزرگ یا مفهوم را با ربط دادن آن به یک داستان که آن را روشن تر می سازد به یاد می آورند. مردم همچنین عاشق دیدن مبارزه ها و ستیز ها بوده اند.

آنها دوست دارند مبارزه های لفظی و فیزیکی بین خیر و شر که در آنها خوب پیروز است یا حداقل حرف آخر را می زند، ببینند. من معتقد بودم بازار به کتابی که حاوی داستان های شخصی دراماتیک و پیام آن طرفداری از آزادی باشد، نیاز دارد و آن کتاب «ادیسه یک اقتصاددان» است. میلتون فریدمن دارنده جایزه نوبل که جلد به جلد این کتاب را خوانده درباره این کتاب چنین گفته است: «لذت آزادی، شبه زندگینامه ای است که با صدایی رسا، جامعه آزاد را فریاد می زند. این کتاب آتشین و فصیح و همزمان متفکرانه وآگاهی دهنده و ژرف است؛ یک نوشته باشکوه از وضعیت اخلاقی یک جامعه آزاد و همچنین یک بررسی جامع و آگاهی دهنده از خاصیت های کاربردی اش و زیان هایی که توسط مداخله های وسیع دولت انجام می شود.» شلبی استیل نویسنده «یک رویای به تعویق افتاده: دومین خیانت آزادی سیاه در آمریکا» در مورد این کتاب چنین می نویسد: «اگر فکر می کنید -همانگونه که من فکر می کنم- اقتصاد یک موضوع خسته کننده و در نهایت غیرقابل درک است، این کتاب برای شماست.

این کتابی است که نمی توانید آن را کنار بگذارید و نخوانید چرا که شما را مجذوب داستان و حوادث حتی هنگام آموزش خواهد کرد. اینجا تئوری های خشک اقتصادی وجود ندارند، آنها حوادثی در زندگی هندرسون هستند. ما می آییم تا آنها را برای او جست وجو کنیم در حالی که او برای دیدن آنها از میان سخنان پیش پا افتاده یکی پس از دیگری تلاش می کند.» - روبرت کراندل یک لیبرال وارسته در موسسه بروکینگ چنین می نویسد: «دیوید هندرسون داستانی لذت بخش از سفر های دائمی یک آزادی خواه (لیبرالیسم) از میان پلکان پرپیچ و خم سیاست های مدرن دولت فراهم می کند. او ثابت کرد چگونه یک استدلال ساده اقتصادی می تواند تعداد زیادی از استدلال های غلطی را که برای توجیه نقش دولت در اقتصاد است (در زمینه هایی به تنوع و گوناگونی از سیاست های محیط زیست گرفته تا طرح های نظامی) به نمایش بگذارد. این کتاب برای غیراقتصاددانان لازم است مخصوصاً آنهایی که اطلاعات خود را از نیویورک تایمز و نشنال پابلیک ریویو یا شبکه های سی بی اس و امثالهم به دست می آورند.» و مقاله نویس فوربس دان سلینگمن لذت آزادی را چنین می نامد: «یک نوشته خیره کننده و روشنفکرانه، یک درس سطح بالا در اقتصاد بازار، یک نوشته خواندنی عالی.»بسیاری از داستان های من در مورد تلاش هایم برای شناختن جهان از میان تجارب، مکالمه ها و خواندن بوده است. به طور مثال در فصل پنج این کتاب شما در مورد مدیر یک بنگاه بزرگی خواهید خواند که توسط پدر معلم مدرسه من نقل می شود. در فصل هشت سخاوت شگفت آوری را که توسط بازارهای آزاد خلق می شود توضیح داده ام و اینکه چگونه این فراوانی های ایجاد شده، زندگی من و زندگی اطرافیان من را تحت تاثیر قرار داده و می دهد. فصل یک منازعه ای را که من در دوران نوجوانی با رئیس جمهور سابق آمریکا داشتم تعریف می کند.

اگر بخواهم اندکی از آن را شرح دهم باید بگویم که در اوایل تحصیلم به عنوان یک اقتصاددان برای کارورزی و برای شورای اقتصادی مشاوران رئیس جمهور نیکسون کار می کردم و از آنجا چیزهای بسیاری آموختم، در فصل ۱۲ در مورد آن تجربه هایی که من را به سمت این باور هدایت کرد که اکثر دولت ها در بیشتر مواقع خرابی های خارق العاده ای در زندگی مردم به وجود می آورند و در برابر آن هیچ مسوولیتی ندارند، صحبت خواهم کرد. همچنین از داستان هایی که بعدها در زندگی ام اتفاق افتاد، بعد از اینکه یک اقتصاددان سیاسی شده بودم، می گویم. از ارتباطم با دارندگان جایزه نوبل، فردریش هایک، میلتون فریدمن، جورج استیگلر، دبیر سابق خزانه داری لارنس سامرز و رالف نادر و سایرین خواهم گفت که می توانید در کتاب مشاهده کنید. و در فصل شانزدهم از تجربه های خودم و دیگر آنکه مرا متقاعد کرده است آموزش دولتی یک سیاست شکست خورده است، خواهم گفت. داستان های من در مورد دیگران گرایش دارد، روی افرادی متمرکز می شود که بینش و بصیرت آشکاری در جوانی داشته اند یا اعمال و حرکات دلیرانه ای برای آزادی انجام داده اند. در فصل ۱۰ در مورد دوست اقتصاددانم فرانکویس ملس می گویم؛ کسی که به عنوان یک داوطلب نوجوان، فقر شگفت آور در نیکاراگوئه در اوایل دهه ۱۹۷۰ را دید و به تدریج دریافت چه چیزی باعث آن (فقر) می شود و چگونه می توان به این فقر پایان داد. در فصل چهار والتر اوی را معرفی می کنم؛ کسی که در سال ۱۹۶۰ بدون هیچ منفعت شخصی در نتیجه کارهای درخشانی که انجام داد، نشان داد که خدمت اجباری سربازی ناکارآمد است و باید منسوخ شود. همچنین داستان های مهمی از تاریخ را بیان می کنم که حوادث مهم را در یک نمای کاملاً جدید نشان می دهد. بسیاری از مردم چیزهایی در مورد شورش شهر دیتروت شنیده اند اما کمتر کسی در مورد چگونگی شروع آن می داند. من آن را توضیح خواهم داد.

اینها تنها قسمت هایی از داستان است. جزئیات بیشتر در کتاب بیان شده است اما می خواهم سخنم را با آنچه در مقدمه «لذت آزادی» گفته ام به پایان برسانم. همیشه یکی از مشهور ترین و جالب ترین قطعه های موسیقی، ضرب چهارم «سمفونی نهم» بتهوون است که متن شعرش را از شعر «قصیده برای لذت» شعر شاعر آلمانی - فردریک وان شیلر- انتخاب کرده است. شیلر در اصل شعر را با عنوان «قصیده برای آزادی» نوشته بود و در حال حاضر کلمه لذت همه جا جایگزین کلمه آزادی شده است و دلیل این امر هم این بوده که شیلر برای راضی کردن ماموران سانسور البته احتمالاً با علم کامل به اینکه خوانندگانش منظور او را خواهند فهمید، کلمه لذت را جایگزین کلمه آزادی کرده است. بنابراین در عید کریسمس سال ۱۹۸۹ تنها چند هفته بعد از فروریختن دیوار برلین لئونارد برنشتاین، آزادی برلین را با رهبری کردن سمفونی بتهوون جشن گرفت و در همسرایی دسته جمعی کلمه اصیل آزادی را به جای لذت استفاده کرد. به نظر شما مناسب نبوده است؟

دیوید ریچارد هندرسون،

ترجمه: فاطمه توسلی نیا

دیوید ریچارد هندرسون استادیار اقتصاد در مدرسه عالی ناول در مونتری کالیفرنیا و محقق در موسسه هوور در دانشگاه استنفورد است. او قبلاً اقتصاددان ارشد در شورای مشاوران اقتصادی ریگان بوده است.عنوان مطلب از نام کتاب وی اقتباس شده است.



همچنین مشاهده کنید