پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

روشنفکری به مثابه یک شغل


روشنفکری به مثابه یک شغل

در قرن پنجم پیش از میلاد مردمی به زبان آهنگین که ادعا می کردند اطلاعات عمومی وسیعی دارند و در آتن مستقر بودند سعی می کردند اطلاعاتی به صورت نظری یا عملی به افراد تعلیم دهند اینان خودشان را سوفیست می نامیدند

● تاریخچه روشنفکری

▪ بررسی تاریخی روشنفکری در اروپا

قبل از ورود بر این بحث نگارنده از بکار بردن اصطلاح عام غرب امتناع کرده چرا که غرب اکنون هم به اروپا و هم به امریکا گفته می شود در حالیکه محدوده مورد بحث این مقال فقط مربوط به غرب به معنای خاص یعنی همان اروپا می باشد.

١- در قرن پنجم پیش از میلاد مردمی به زبان آهنگین که ادعا می کردند اطلاعات عمومی وسیعی دارند و در آتن مستقر بودند سعی می کردند اطلاعاتی به صورت نظری یا عملی به افراد تعلیم دهند. اینان خودشان را سوفیست می نامیدند.

٢- در قرن هجدهم در پاریس و به شیوه ای دیگر در انگلستان متفکرانی که خود را فیلسوف می خواندند بر ضد سنت، بر ضد کلیسا، بر ضد متافیزیک و مذهب با قوانین مدون قیام می کنند.

٣- در حوالی سالهای ٣۵-١٩٣۴ در دموکراسیهای لیبرال افرادی خود را انتکتوئل(روشنفکر) می نامند سر به اطاعت رژیم های سرکوبگر فرود نیاورده اند و وارد نیروهای سیاسی می شوند. {١} به نظر می رسد مفهوم انتکتوئل به نوعی در همه اینان مصداق پیدا کند چرا که همگی ادعای خوداگاهی و آگاهی بخشی برای جامعه را با ابداع تئوریهایی داشتند. در تاریخ اندیشه سوفستا ئیان را به مغلطه و به بیراهه بردن حقیقت می شناسند ولی هما نگونه که اظهار می شود همین مغالطه کاریها باعث رونق بحثهای فلسفی شده و منجر به این شد که برای ادعاههای آنان منطق و فلسفه دست به کار شوند تا پاسخی ارایه دهند.

کلیسا و انگیزاسیون آن در قرون وسطی از مسائلی است که آغازگر راهی بود که افرادی را واداشت تا به مخالفت با همه ی گذشته ها بپردازند و تا حدودی از میراث یونانی و رومی خود نیز فاصله گرفتند هر چند که این امر قابل نظر در مورد فاصله ای که از مذهب گرفته اند نبود. فیلسوفان این زمان در دام تکفیر گرفتار می شدند و گاهی نیز به مجازاتهای سنگینی رسیدند. اما از اواخر قرن نوزدهم و اخص اوایل قرن بیستم بود که روشنفکران جا یگاه خود را کم کم بدست آوردند. آنها نظریه هاشان را تبلیغ کرده و جماعتی را به سمت خود کشاندند، تا جایی که پس از مدتی حکومتها نیز برای افزایش وجهه خویش، خود را حامی آنها معرفی کردند.برای تعیین تاریخ منشأ روشنفکری یکی از مورخان تاریخ فلسفه می گوید: تقریبا تا آغاز قرن هفده فیلسوفان در اعصار مختلف حرف یکدیگر را می فهمیدند.{٢} بعد از آن بود که علم،تغییر دیدگاههای اساسی داد. فیزیک نیوتنی مبنای علم شد. دیگر بر پایه نظریات ارسطو نمی شد توجیه گر مسائلی بود که امروزه برای ما جزو بدهیات است.

▪ تاریخچه روشنفکری در ایران

درست در زمانیکه ملا علی نوری(متوفی ١٢۶۴قمری)که از او به استاد جمیع حکما متأخر نیز یاد می کنند، به درس و بحث حکمت اسلامی اشتغال داشت، اولین رساله ی علمی اروپایی در زبان فارسی منتشر شد. رساله ای به نام”رساله آبله کوبی”، تألیف دکتر کارمک که به ضمیمه “انوار الناصریه یا مراه الحکمه الناصریه” در ١٢۴۵قمری در تبریز به چاپ رسید.{٣}

پس از آن کم کم آثاری از زبانهای اروپایی به فارسی ترجمه و نشر پیدا کرده است. بحثی که به نظر می رسد مطرح می شود این است که آیا ما قبل از آن تاریخ، روشنفکری در ایران نداشتیم؟ یا اصلا چرا روشنفکری را از این تاریخ بررسی می کنیم؟ در این که گفته شود قبل از ترجمه آثار اروپایی ما متفکرانی نداشته ایم به بیراهه رفته ایم. چرا که لفظ روشنفکر دست کم به معنایی که او را صاحب اندیشه و نظریه دانست در عرصه جامعه کم نداشته ایم. رازی و ابوعلی سینا دو نمونه از آنان هستند.تشریح بیشتر در این مورد ذیلا در قسمت دیگری بحث خواهد شد.

● تعریف روشنفکر

اشخاص و متفکران تعاریف گوناگونی از این واژه و یا به عبارتی مفهوم ارائه کرده اند. دکتر یحیی یثربی می گوید:روشنفکری یعنی باور به اینکه این وضعیت را که شایسته انسان نیست می توان تغییر داد.{۴} محمد حکیم پورمی گوید: روشنفکر انسانی در یک جغرافیای زمانی و مکانی خاص خود، اما محیط بر آن دو، و دارای نوعی آگاهی و شعور اجتماعی، سیاسی و فکری خاص که از نوع حکمت و ماورای علم است و او را در شناخت شرایط و وضع اجتماعی جامعه اش و جایگاه خویش در جامعه و هستی و جایگاه جامعه اش در جهان و همچنین در شناخت راه حلها و درمان بحرانها و ناهنجاریهای اجتماعی – سیاسی جامعه خویش بصیرت و یاری می دهد و او را غالبا بر یک شرایط اجتماعی- سیاسی نامطلوب مبعوث و ضمنا مسلط می کند.{۵} آل احمد نیز به ارتباط مستمر و بی واسطه روشنفکر با توده مردم باور دارد و از این رو تمام آثارش را به زبانی قابل فهم برای قریب به اتفاق اقشار جامعه می نویسد.{۶} از این عبارات که نمونه ای ازدهها تعریفی است که ابراز شده است می توان برایندی بدست آورد. در همه آنها چند مفهوم محسوس یا غیر محسوس نهفته است که عبارتند از: نوعی آگاهی و احاطه بر جامعه،شناخت جامعه و همچنین درمان بحرانها و جدا نشدن وبودن با مردم. یعنی “خوداگاهی” و “خلق اگاهی”. روشنفکر دید و تحلیلی تاریخ مند به حوادث و رویدادهای اجتماعی دارد. یعنی اینکه یک واقعه اجتماعی را که فقط در محدوده ی زمانی اتفاق افتاده نمی بیند، بلکه او به گذشته آن نیز نگاه می کند و ریشه های آنرا هویدا کرده تا به نظریه ای برسد و علاوه بر اینکه بحران را حل کند به نوعی مانع بوجود آمدن آن در آینده شود. بر این اساس روشنفکر حامل مسؤلیتهایی نیز است. او باید تولید کننده اندیشه و همچنین پا یبند ی عملی به آن نیز داشته باشد.

● منشأ روشنفکری ایرانی

خوداگاهی فردی را نمی توان نشان روشنفکری دانست.خیام،رازی،ابوعلی سینا و کسان دیگرتلاشهای زیادی را در این راه نشان دادند. اینان علاوه بر اینکه به خوداگاهی رسیده بودند، به این باور عقیده داشتند که باید جامعه تغییر یابد. ارتباط چندانی بین متفکران آن زمان با عامه مردم نبوده است وبه ناچار به دستگاههای حکومتی برای اجرای آن رجوع می کردند. به باورما یک روشنفکر نه آنکه یک آنارشیست باشد ولی از اساس با ورود به دولت باید مخالف باشد و خود را مبرا از ورود به حزب یا دسته ای کند که حتی ممکن است هم عقیده و طرفداران خود او نیز باشند.از این رو روشنفکر با توجه به تعاریفی که در بالا گفته شد و برآیند آن تا قبل از مشروطه و اندکی قبل از آن در ایران نداشته ایم.

روشنفکر از جانب هیچ کسی رسالتی ندارد و وضع اجتماعی خود را از هیچ مقامی نگرفته است. فی حد ذاته- بر خلاف پزشکان…-محصول هیچ تصمیم قبلی نیست. هیچ کس او را نمی خواهد و هیچ کس او را به رسمست نمی شناسد.{٧} بنابراین روشنفکر سیاسی است ولی داخل سیاست نمی شود. از این رو به کسانی که داخل قدرت مسائلی را مطرح می کنند که به صلاح وپیشرفت جامعه است نباید روشنفکر به معنای اخص کلمه به حساب آورد. این نه یک بازی زبانی بلکه یکی از رسالتهای روشنفکری است.همانطور که گفته شد این آن حلقه ی مفقوده ای است که قبل از ترجمه ی آثار اروپایی در ایران مشاهده نمی شود.پس از این ترجمه ها است که افرادی مشاهده کردند که باید تغییر کرد و در عین حال ارتباطی با حکومت هم نداشت. درست که مصلحانی مانند عباس میرزا و امیر کبیر در درون حکومت بودند اما روشنفکری چیزی خارج از دسته، گروه و دولت است.

● آسیب شناسی روشنفکری ایرانی

غفلت از جستجو و فهم حقیقت یا به تعبیری تولید اندیشه بحرانی برای روشنفکری ایرانی است.در اوج بلوغ، روشنفکر ایرانی یک مترجم است.تألیفی نیست. بر این اساس است که روشنفکر ایرانی ابا دارد که نظراتش به نقد اساسی گرفته شود. چون خود فقط سخنگوی افکار است چرا که آن آرمان و اندیشه ها جزءای از دارایی اش شده است. بطور مثال اگر فردی تابلویی را خریده باشد به سادگی از آن دل نمی کند. چرا؟ چون فکر می کند اگر آنرا از دست بدهد دیگر چیزی در اختیار ندارد. نکته د یگر موازی کاری و قهرروشنفکران ایرانی است. انواع و اقسام انشعابها حتی در گرو ههایی که هیچ تغییری در آرمان و اندیشه هایشان وجود ندارد، مثال بارزی است که آنها نمی توانند دوریک میز جمع شوند و حس رهبری طلبی آن هم از اندیشه ای مصرفی غربی جایی برای یک جنبش روشنفکری نمی گذارد.

این نوشتار قصد نداشت یکسره عملکرد روشنفکری ایرانی را زیرپرسش ببرد. تا یک دهه پیش عنوان روشنفکر یک ناسزا به حساب می آمد که مستوجب خیلی از عواقب نیز بود. دگراندیشی جرمی بوده است که بر پیشانی روشنفکری ایرانی زده شده است. مردم آنان را طرد می کنند چرا که سخنانی می گویند که با مرسومات و عادتهای آنان متفاوت است و حکومتها نیز چون آنان را سد راه خیلی چیزها می بیند،از خیلی از حقوقشان محروم می کنند. برخی نیز معتقدند حکومتها برای توسعه کشور باید فرزندان خود را بکشند و منظورشان از این فرزندان همین روشنفکران است. تاریخ روشنفکری ایران نشان داده است که تا هنگامیکه نگاه جزیره ای از میان آنان رخت بر نبندد محکوم به ناکامی و شکستند.

این ماجرای غم انگیزی است که بر پیشانی خود داریم که حتی با آلزایمر نیز نمی توان آنرا بدست فراموشی سپرد.

۱- در دفاع از روشنفکران،ژان پل سارتر،مقاله فرانسوا شاتله،مترجم رضا سید حسینی،انتشارات نیلوفر،چاپ دوم،پاییز١٣٨۵

٢- مصاحبه با دکتر یحیی یثربی،ماجرای غم انگیز من، روزنامه خراسان،١۴/١٠/٨۴

٣- مشروطه ایرانی،ماشا ا.. آجودانی، نشر اختران،چاپ پنجم،آذر١٣٨٣

۴- مصاحبه با دکتر یحیی یثربی،ماجرای غم انگیز من،روزنامه خراسان،١۴/١٠/٨۴

۵- مقاله از روشنفکری تا روشنفکری دینی،محمد حکیم پور،نشریه گوناگون،شماره ی سوم

۶- مقاله یک قرن با روشنفکران،مهدی پاکنهاد، روزنامه اعتماد ملی،٢٧/۴/٨۵

٧- در دفاع از روشنفکران،ژان پل سارتر،مترجم رضا سید حسینی، انتشارات نیلوفر،چاپ دوم،پاییز ١٣٨۵



همچنین مشاهده کنید