چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

او همه جا بود


او همه جا بود

امام موسی صدر در سال ۱۹۵۹ میلادی به دعوت مرحوم سید عبدالحسین شرف الدین به لبنان آمد اولین مرحله حضور ایشان در لبنان از اینجا آغاز شد در این مرحله ما به طور حضوری ایشان را نمی شناختیم فقط اخبار فعالیت های ایشان را می شنیدیم

گفت وگوی طولانی با زكریا حمزه ملقب به ابویحیی تبدیل به مروری بسیار خواندنی از یك راوی نزدیك به امام موسی صدر شد. در این روایت دست اوّل كه تقریباً تمامی دوران زندگی امام را دربرمی گیرد تصویری دقیق از وضعیت منطقه، روابط كشورهای اسلامی، كوشش های امام موسی برای رهایی جنوب لبنان و روابط او با انقلاب ایران به دست داده شده است.ابو یحیی عضو كادر مركزی حزب الله بود كه پنج ماه پیش درگذشت.

●اولین فعالیت های امام صدر در لبنان چگونه شروع شد . خودتان از چه زمانی با ایشان آشنا شدید؟

امام موسی صدر در سال ۱۹۵۹ میلادی به دعوت مرحوم سید عبدالحسین شرف الدین به لبنان آمد. اولین مرحله حضور ایشان در لبنان از اینجا آغاز شد. در این مرحله ما به طور حضوری ایشان را نمی شناختیم. فقط اخبار فعالیت های ایشان را می شنیدیم. این مرحله از زمان ورود ایشان به صور در سال ۱۹۵۹ میلادی آغاز، و تا حدود سال ۱۹۶۶ ادامه داشت. همانطوریكه گفتم، در این مرحله از نزدیك با امام صدر ارتباط نداشتیم. اما بواسطه صحبت های مردم، اخبار مربوط به ایشان را می شنیدیم. امام در جنوب برنامه هایی داشتند كه بی سابقه بود. این برنامه ها باعث شده بودند تا همه در مورد ایشان سخن بگویند. ما این اخبار را می شنیدیم و به دیدار ایشان مشتاق می شدیم. هرچند تا آن تاریخ ایشان را زیارت نكرده بودیم. من و برخی دوستان، یك گروه كوچك ده دوازده نفره تشكیل داده بودیم كه در زمینه های اسلامی فعالیت می كرد. در چارچوب این گروه، اخبار مربوط به فعالیت های امام را نیز دنبال می كردیم. یكی از افراد این گروه برادر ابوهشام بود. برخی از این برادران نیز به شهادت رسیده و امروز در میان ما نیستند.

امام صدر در این مرحله كارهای مهمی را انجام دادند. اولین كار ایشان تغییر وضع اجتماعی شهر صور و مناطق اطراف آن بود. بعد از آن دامنه فعالیت خود را گسترش داده و به تدریس در مدارس پرداختند. یكی از این مدارس، كلیه عاملیه در بیروت بود. همزمان با آن به ایراد سخنرانی و برگزاری سمینارهای خاص فكری پرداختند. موضوع این سخنرانی ها اسلام قرآنی بود. تعبیر خود ایشان اینگونه بود: اسلام قرآنی، آنطوریكه موسی صدر می فهمد!

این تعبیر در واقع از خود ایشان بود. امام صدر از هر فرصتی استفاده می كردند تا اذهان مردم و خصوصا نسل جوان را روشن كنند. در اغلب مجالس حاضر شده و به ایراد سخن می پرداختند. حتی در مجالس مربوط به طوائف دیگر! سمینارها و سخنرانی های مهم و متعددی طی این مرحله توسط ایشان ایراد گردید. تا آنجائیكه اطلاع دارم، مهمترین این سمینارها در الندوه اللبنانیه و تحت عنوان اسلام و فرهنگ قرن بیستم ایراد گردید. بهر حال حوزه فعالیت ایشان با سرعت زیادی گسترش یافت.

بنابراین چنان كه اشاره كردم، امام از شهر صور آغاز نمود. اولین فعالیت ایشان احیاء شعائر اسلامی بود. در قدم اول به شكلی مبتكرانه، برنامه های مربوط به شب های ماه رمضان را دگرگون نمود. این برنامه ها صرفاً دعا و ادعیه نبودند. از جاذبه و محتوی زیادی برخوردار بودند. همزمان با آن به مناطق داخل و خارج شهر صور نیز سركشی می كرد. اینها اولین فعالیت های امام در محیطی بود كه به عنوان عالمِ اول شهر، مستقیماً در آن مسؤلیت داشتند.

مدت كمی بعد حوزه فعالیت امام صدر گسترش یافت و ایشان به درمان پدیده فقر و تكدی در سطح شهر صور پرداخت. امام پدیده تكدی را بطور كلی از سطح این شهر بر انداخت. متكدیان زیادی در سطح كوچه و خیابان بودند كه آنها را جمع، و با استفاده از صدقات مردم برایشان مقرری تعیین نمود. او اعتقاد داشت كه تكدی شایسته شیعه نبوده و اینگونه ظواهر زشت، می باید هرچه سریعتر از مناطق شیعه نشین پاك شوند.

بعد از ریشه كنی پدیده تكدی در شهر صور، دامنه فعالیت امام گشترش بیشتری یافت و این بار كل منطقه جنوب لبنان را شامل گردید. هدف امام عمران، آبادانی و ایجاد توسعه در منطقه جنوب بود. به همین جهت جمعیت خیریه بر و احسان را تقویت و راه اندازی نمود. ما اخبار این فعالیت ها را می شنیدیم و مرتباً در جریان آنها قرار داشتیم. امام صدر مؤسسات فرهنگی و اجتماعی متعددی را بنام جمعیت خیریه بر و احسان تأسیس نمود. یكی از این مؤسسات هنرستان فنی جبل عامل است. یكی دیگر حوزه معهد الدراسات الاسلامیه است. این مؤسسات، فعالیت جمعیت خیریه مزبور را از حالت سنتی و رایج خود درآوردند. امام صدر جمعیت خیریه بر و احسان را در زمینه های فرهنگی و اجتماعی بسیار فعال نمود.

در میان طائفه شیعه هم رهبران سیاسی با ایشان مخالف بودند و هم برخی از روحانیون سنتی یعنی دقیقا از زمانی كه ایشان به فكر پی ریزی تشكیلاتی قوی و منسجم برای ساماندهی امور شیعیان افتاد موج مخالفت ها ودشمنی ها آغاز گردید

●امام صدر از چه زمانی در صدد تأسیس مجلس اعلای اسلامی بر آمد؟

در اواخر مرحله اول بود كه امام صدر به فكر گسترش بیش از پیش برنامه ها، و ایجاد تشكیلاتی مادر، برای در برگرفتن همه فعالیت ها افتاد. ایشان بدین نتیجه رسیده بود كه فعالیت فردی هر قدر هم مؤثر باشد، باز حوزه تأثیری محدود دارد! بنابراین می بایست تشكیلاتی مناسب برپا نمود! از اینجا بود كه ایده تأسیس مجلس اعلای اسلامی شیعه در ذهن ایشان شكل گرفت. در سال ۱۹۶۶ میلادی بود كه به طور جدی برای تأسیس آن كمر همت بستند. مجلس اعلای اسلامی شیعه اولین مؤسسه رسمی شیعه در جهان است. انقلاب اسلامی ایران هنوز پیروز نشده بود و بنابراین از جمهوری خبری نبود.

همزمان با فعالیت برای تشكیل مجلس، به طور جدی در صدد آموزش و آماده سازی مردم جنوب برای مقابله با تجاوزات رژیم صهیونیستی برآمد. این اقدامات مقارن جنگ ۶ روزه اعراب و اسرائیل و ماه های بعد از آن بودند. امام صدر از سال ۱۹۶۷ میلادی به بعد، به طور جدی در صدد عملی ساختن اندیشه مقابله با اسرائیل برآمد. البته در مقام نظر، این اندیشه از سال های پیش از آن نیز وجود داشته است. تا آنجائیكه به خاطر دارم، امام خمینی از سال ۱۹۴۸، یعنی بدنبال تأسیس دولت صهیونیستی، این اندیشه را مطرح كرده بودند. طبیعتاً امام موسی صدر نیز از پیروان همان مكتب بود. منتها در مقام عمل، این امام صدر بود كه از سال ۱۹۶۷ به بعد، به طور جدی در صدد عملی كردن آن برآمد! او در پی آن بود كه بتواند از پایگاه لبنان با اسرائیل مقابله كند. بنابراین همانطوریكه گفته شد، امام صدر همزمان با برنامه ریزی برای تأسیس مجلس اعلای اسلامی شیعه، به این فكر نیز افتاد كه مردم را برای مقابله با رژیم صهیونیستی آماده كند. از اینجا به بعد مرحله دوم حضور امام صدر در لبنان آغاز گردید. در این مرحله بود كه با ایشان تماس گرفتیم و رابطه ای نزدیك و دوستانه میان ما بوجود آمد!

از طرفی در همین زمان بود كه مخالفین و دشمنان امام به حركت درآمدند. یعنی وقتی كه دایره فعالیت ایشان گسترش یافت، دشمنان نیز به تكاپو افتادند! …

●مخالفین امام صدر چه كسانی بودند؟ آیا از طوائف دیگر بودند یا از میان خود طائفه شیعه؟

مخالفین هم از طوائف دیگر بودند و هم از خود طائفه شیعه! در میان طائفه شیعه، مشخصاً هم زعامات سیاسی با ایشان مخالف بودند و هم برخی از روحانیون سنتی! یعنی دقیقاً از زمانیكه ایشان به فكر پی ریزی تشكیلاتی قوی و منسجم برای ساماندهی امور شیعیان افتاد، موج مخالفت ها و دشمنی ها آغاز گردید. در رأس این مخالفین، زعماء سیاسی طائفه شیعه و برخی طوائف دیگر، و همچنین برخی از معممین سنتی و تقلیدی بودند! فشارها از همه طرف برایشان وارد می آمد و روز به روز بر شدت آنها افزوده می شد.

فشارها در اواسط سال ۱۹۶۶ میلادی به اوج رسید. گروهی از خانواده آل محفوظ، كه در شهر صور ساكن بودند، به شخصیت روحانی و اخلاقی ایشان تعرض كردند. این واقعه یكی از مصادیق این آیه شریفه بود كه و عسی ان تكرهوا شیئا و هو خیر لكم ! جریانات آن روز را همه مردم به یاد دارند. آن روز همه می دانستند كه سیاسیون، دشمنان امام، و درصددند تا ایشان را نابود كنند. مردم با فطرت خود دریافته بودند كه این انسان با دیگران فرق دارد! آنها با تمام وجود حس كرده بودند كه كردار این مرد با كردار همه سیاسیون و معممین فرق دارد. به همین جهت به شكلی غیر منتظره و بی سابقه به حمایت از او قیام كردند. از منتهی الیه شمال هرمل تا اقسی نقاط جنوب جبل عامل، همه به حركت درآمدند! ما هم از منطقه بعلبك به راه افتادیم. از همین روز بود كه مستقیماً با امام صدر مرتبط شدیم. كاروانی متشكل از ۱۵۰ عدد اتومبیل را از بعلبك به طرف صور راه انداختیم. در صور با امام صدر ملاقات كردیم. تصور می كنم كه محل اجتماع در باشگاه امام صادق (ع) بود. سخنرانی های متعددی در آنجا ایراد گردید. یك روحیه حماسی و سلحشوری خاصی در همه پدید آمده بود. البته مردم بعلبك در لبنان به این روحیه شهرت دارند. روحیه ای كه هر وقت از اعتدال خارج گردید، مشكلاتی نیز به بار آورده است! از جمله در همین مجلس قرار گذاشته شد كه اهالی بعلبك به حركت درآیند و منازل خانواده آل محفوظ را در شهر صور به آتش بكشانند. برای اینكه این ها به ساحت امام جسارت كرده بودند. اتفاقاً من هم یكی از سخنرانان آن روز بودم. اهالی بعلبك را تشویق كردم تا از باشگاه امام صادق خارج شده و منازل آل محفوظ را به آتش بكشانند. البته مخاطبین ما تنها اهالی بعلبك بودند. قصد داشتیم اهالی صور را از صحنه درگیری دور نگه داریم تا دچار مشكلات بعدی نشوند. بخصوص مراقب بودیم كه مسائلی نظیر اختلافات شیعه و سنی بوجود نیاید. چرا كه آل محفوظ از خانواده های اهل سنت شهر صور بودند. البته آنها به اسم اهل سنت دست به این توطئه نزده بودند. بهر حال بدون توجه به عواقب این اقدام، در حال خروج از باشگاه بودیم كه ناگهان امام صدر بلند شدند و پشت میكروفون قرار گرفتند. باز تأكید می كنم كه ما انصافاً همه جوانب را بررسی نكرده بودیم. تنها موضوعی كه به آن فكر می كردیم، جسارت سیاسیون به عمامه پیامبر اكرم (ص) بود. بهر حال امام صدر در جایگاه قرار گرفتند و خیلی سریع اوضاع را آرام كردند. ابتدا مردم را به حال طبیعی خود باز گرداندند. سپس شبه برنامه ای را برای حركت آینده شیعه ترسیم كردند كه بسیار كاراتر و مؤثرتر از برنامه ما، یعنی آتش زدن خانه دشمن و درگیری فیزیكی با آنان بود. اینگونه بود كه اوضاع آرام و از بروز یك فتنه قطعی جلوگیری گردید.

همان روز از امام صدر درخواست كردیم تا كل لبنان، خصوصاً مناطق شیعه نشین آنرا تحت پوشش قرار دهد. همینطور هم شد. با تحرك امام بین مناطق شیعه نشین لبنان، بقاع و جنوب، و بعلبك و جبل عامل به یكدیگر متصل شدند. این یك واقعیت معروف و تاریخی است كه هرگاه بعلبك و جبل عامل به هم متصل شوند، قدرت شیعه افزایش و نتیجتاً بسیاری از معادلات منطقه تغییر می یابند! این قضیه ریشه ای تاریخی دارد كه به دوران امیر فخرالدین المعنی بر می گردد. در آن دوران خاندان آل حرفوش در منطقه بعلبك و هرمل، و خانواده های مهمی چون آل صعبی، آل نكاد و … در منطقه جبل عامل زندگی می كردند. این خانواده های بزرگ بر آن بودند تا رابطه ای نزدیك با یكدیگر، و نتیجتاً بین بعلبك و جبل عامل بر قرار كنند. فرآیند نزدیكی شروع شده بود و تدریجاً پیش می رفت. خانواده آل حرفوش مناطق تحت سیطره خود را گسترش دادند و به مشغره رسیدند. آرزوی آنها این بود كه به جزین برسند و بدین ترتیب مناطق بعلبك و هرمل را از طریق مشغره، جزین و سپس مرجعیون و نبطیه به جبل عامل متصل كنند. در اینجا بود كه امیر فخرالدین وارد عمل گردید. درتاریخ لبنان از فخرالدین به عنوان یك قهرمان یاد می كنند! در حالی كه او یك خائن است! این پیشینه تاریخی را از این جهت بیان میكنم تا به اهمیت اقدامات امام صدر بهتر پی برید. امیر فخرالدین با مصطفی پاشا والی ترك تبار شام تماس گرفت. آن نامه معروف را به او نوشت و هشدار داد كه این "مطاوله" می خواهند بعلبك و هرمل را به جبل عامل متصل كنند! و اگر چنین كنند، خطری بزرگ امارت من و دولت عثمانی را تهدید خواهد نمود! اینگونه بود كه قوای مصطفی پاشا و امیر فخرالدین به راه افتادند و شیعیان را قتل عام كردند. ابتدا شهرهای قبل الیاس، جزین و مشغره را به آتش كشیدند. بعد به بعلبك رسیدند و تمامی آنجا را به آتش كشیدند. تنها هدف آنها آن بود كه از اتصال بعلبك و جبل عامل جلوگیری كنند! امام موسی صدر نیز در این فكر بود كه بعلبك را به جبل عامل پیوند دهد. درست همانطوریكه آرزو داشت، لبنان را به تهران، و حتی منطقه زهران در ساحل خلیج (فارس) پیوند دهد.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید