پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

۴ کارگردان , ۴ دهه فیلمسازی


۴ کارگردان , ۴ دهه فیلمسازی

مرور مهم ترین فیلم های کارنامه فیلمسازان تجلیل شده در شب کارگردانان

در دومین جشن کارگردانان سینمای ایران از فیلمسازان چند نسل تقدیر به عمل آمد. در این جشن ناصر تقوایی ،مسعود کیمیایی، ابراهیم حاتمی کیا و پرویز شهبازی موردتقدیر قرار گرفتند. مرور مهم ترین فیلم های کارنامه این فیلمسازان در ذیل می آید.

● آرامش در حضور دیگران (۱۳۴۹)

با اینکه «آرامش در حضور دیگران» اولین فیلم بلند سینمایی ناصر تقوایی است، اما این فیلم دو سال بعد از تولیدش و پس از فیلم دوم تقوایی یعنی«صادق کرده» روی پرده رفت. «آرامش در حضور دیگران» ابتدا نمایش محدودی در جشن هنر شیراز در سال ۱۳۴۹ داشت و سپس برای چند سال توقیف شد. تقوایی فیلمش را بر اساس یکی از داستان های مجموعه «واهمه های بی نام و نشان» نوشته غلامحسین ساعدی ساخته و اگر این فیلم در زمان خودش به نمایش عمومی درمی آمد می توانست همپای «قیصر» و «گاو» از پیشروان موج نو سینمای ایران باشد. «آرامش در حضور دیگران» نگاهی نقادانه، تلخ و بی رحم به زندگی مدرن و روشنفکرانه آن زمان دارد و به اعتقاد خیلی ها هنوز هم بهترین و کامل ترین اثر ناصر تقوایی به حساب می آید.

● صادق کرده (۱۳۵۱)

شاید اگر «آرامش در حضور دیگران» در زمان خودش اکران می شد، فیلم دوم ناصر تقوایی چیزی به جز «صادق کرده» و اثری در ادامه فیلم اول او بود. اما تقوایی پس از برخوردهایی که با فیلم اولش شد، تصمیم گرفت فیلمی عامه پسند (البته با کیفیتی فراتر از سینمای عامه پسند آن زمان) بر اساس یک داستان واقعی بسازد. «صادق کرده» با مقیاس سینمای عامه پسند آن زمان، اثری قابل قبول و خوش ساخت است که نشان از تسلط کارگردانش بر قصه پردازی و همچنین ابزار فنی سینما دارد. با همه اینها «صادق کرده» برای کسی که سینما را با فیلمی که داعیه روشنفکری دارد آغاز کرده بود، امتیاز چندانی نداشت.

● ناخدا خورشید (۱۳۶۵)

هنوز هم خیلی ها فیلمنامه «ناخدا خورشید» که برداشتی آزاد از رمان «داشتن و نداشتن» نوشته ارنست همینگوی است را یکی از فیلمنامه های برتر سینمای پس از انقلاب می دانند. تقوایی ساخت «ناخدا خورشید» را پس از نیمه کاره گذاشتن یا رها کردن مجموعه «کوچک جنگلی» (که بهروز افخمی آن را ادامه داد)، آغاز کرد. فیلم با اینکه به لحاظ شخصیت پردازی و فضاسازی بسیار موفق است اما نمی تواند انتظاری را که تقوایی با ساخت آثاری چون «آرامش...»، «نفرین» و «دایی جان ناپلئون» ایجاد کرده، برآورده کند. با اینکه فیلم تقوایی در جشنواره فجر چند جایزه می گیرد و منتقدان از آن استقبال می کنند، اما با وجود داستان جذاب و روانش در اکران عمومی مورد توجه مردم قرار نمی گیرد چرا که تماشاگر ایرانی برای تماشای چنین آثاری تربیت نشده است.

● کاغذ بی خط (۱۳۸۰)

آخرین ساخته سینمایی ناصر تقوایی با اولین نمایشش در جشنواره بیستم فجر با نظر سرد منتقدان روبه رو شد و نتوانست در اولین برخورد نظرها را به سوی خود جلب کند. اما «کاغذ بی خط» از آن دسته آثاری بود که گذشت زمان بر ارزش هایش بیفزاید و پس از مدتی و در دوباره دیدن ها مورد توجه قرار گیرد. «کاغذ بی خط» روایت ورود زن ایرانی به دنیای مدرن و دغدغه های این تغییر جهت در زندگی اوست. فیلم با اینکه همخوانی چندانی با سینمای قصه گو از جنس «ناخدا خورشید» یا «صادق کرده» ندارد اما پر از جزییات در فضاسازی و شخصیت پردازی است. تقوایی پس از «کاغذ بی خط» دیگر نتوانسته فیلم بسازد و حاصل کار او در سینما دو پروژه نیمه تمام «زنگی و رومی» و «چای تلخ» است.

● قیصر (۱۳۴۸)

کیمیایی با ساخت «قیصر» کلیشه های رایج سینمای آن زمان را شکست و پایه گذار نوعی دیگر از سینما در برهه یی از تاریخ سینمای ایران شد. «قیصر» هم به لحاظ سبک بصری و روایی و هم از نظر مضمون جسارت آمیزش توانست کلیشه های سینمای زمان خودش را بشکند و تا مدت ها الگوی ساخت بسیاری از فیلم ها شود. در پایان دهه ۴۰ شمسی مسعود کیمیایی با «قیصر» و داریوش مهرجویی با «گاو» موج نو سینمای ایران را پایه ریزی کردند و توانستند با نوآوری در شخصیت پردازی و قصه گویی سینمای ایران را در مسیری تازه حرکت دهند. «قیصر» اگرچه همانند بسیاری از فیلم های فارسی آن زمان فیلمی قهرمان محور بود، اما قهرمان فیلم کیمیایی از جنس دیگری بود. با اینکه «قیصر» از اشکالات شخصیت پردازی و حتی روایی بی بهره نیست اما با رجوع به ساختارجامعه در آن دوره است که می توان متوجه ارزش های فیلم کیمیایی شد.

● رضا موتوری (۱۳۴۹)

اگرچه «رضا موتوری» نتوانست همه طرفداران «قیصر» را راضی کند، اما باعث تثبیت سبک خاص و مورد علاقه کیمیایی شد. «رضا موتوری» آغازی بود برای تفکیک طرفداران «قیصر». عده یی با این فیلم بیشتر به سینمای کیمیایی علاقه مند شدند و عده یی دیگر فیلم را فاقد ارزش های ساخته قبلی سازنده اش دانستند. مشکل اصلی فیلم قهرمان داستان یعنی خود رضا موتوری است. رضا موتوری به لحاظ درونی شخصیت محکم و باصلابت قیصر و همچنین انگیزه های او را ندارد و به لحاظ بیرونی هم فاقد تحرک و صلابت قیصر است. «رضا موتوری» در اکران عمومی هم چندان موفق عمل نکرد و نتوانست خاطره «قیصر» و استقبال گسترده مردم را زنده کند.

● داش آکل (۱۳۵۰)

اگرچه کیمیایی برای فیلم جدیدش داستانی از صادق هدایت را برای اقتباس انتخاب کرده بود، اما او با استفاده از تم قصه هدایت به خلق دنیای مورد علاقه خودش پرداخت و شخصیت ها را با انگیزه ها و خلقیات مخصوص سینمای خودش و آن گونه یی که می پسندید، طراحی کرد. «داش آکل» هم با اینکه موافقانی داشت اما مخالفان فیلم که بیشتر از طرفداران قصه هدایت بودند، به دلیل عدم وفاداری کیمیایی به جزییات قصه «داش آکل»، او را مورد نکوهش قرار دادند. با همه اینها باز هم به تصویر کشیدن قهرمانی تنها، زخم خورده و عاصی مهمترین ویژگی این فیلم کیمیایی نیز به شمار می رود، ویژگی که به مرور زمان تبدیل به مهمترین شاخصه سینمای مسعود کیمیایی می شود.

● خاک (۱۳۵۲)

کیمیایی پس از تجربه نه چندان موفق «بلوچ» به سراغ قصه «آوسنه بابا سبحان» نوشته محمود دولت آبادی می رود و بار دیگر دست به اقتباس ادبی می زند. البته او این بار هم برداشت خود از قصه را به تصویر می کشد و نگرش سیاسی خود از وضع موجود جامعه را وارد قصه دولت آبادی می کند. با اینکه «خاک» مورد انتقاد برخی از اهالی ادبیات قرار می گیرد اما منتقدان سینمایی و همچنین مردم از فیلم جدید کیمیایی استقبال می کنند. بهروز وثوقی همچنان بازیگر ثابت کیمیایی است و فرامرز قریبیان دوست و رفیق مسعود کیمیایی، پس از تجربه ناکام برای بازی در «بیگانه بیا»، یکی از نقش های اصلی «خاک» را ایفا می کند.

● گوزن ها (۱۳۵۳)

کیمیایی در سال ۵۳ فیلمی هم عرض «قیصر» را جلوی دوربین می برد. «گوزن ها» همانقدر که «قیصر» مورد توجه قرار گرفت، تحسین می شود و مورد استقبال قرار می گیرد. «گوزن ها» سیاسی ترین فیلم مسعود کیمیایی است که ساخت چنین فیلمی در آن زمان جسارت خاصی را می طلبید. کیمیایی در فیلمش ضمن روایت مبارزات سیاسی و نشان دادن چریک های شهری، فیلمی عمیق و به دور از شعارزدگی این گونه آثار می سازد که ارزش های هنری خاص خود را نیز داراست. کاراکتر «سید» با بازی بهروز وثوقی هنوز هم بهترین نمونه به تصویر کشیدن یک شخصیت معتاد در سینمای ایران است. پس از آنکه «گوزن ها» در جشنواره فیلم تهران نمایش داده می شود، موضوع فیلم حساسیت برانگیز شده و برای مدتی توسط ساواک به بایگانی می رود. پس از یک سال برخی دیالوگ ها تغییر می کند و فیلم اکران می شود. «گوزن ها» با بیش از دو و نیم میلیون تومان فروش، پرفروش ترین فیلم سال ۵۴ است.

● غزل (۱۳۵۵)

ساخت فیلمی ناکجاآبادی مانند «غزل» توسط مسعود کیمیایی در آن زمان، محصول واکنش های سیاسی صورت گرفته نسبت به فیلم پرسروصدای «گوزن ها» بود. کیمیایی که در آن زمان پرکار بود و تقریباً هر سال یک فیلم جلوی دوربین می برد، برای فیلم جدیدش ترجیح داد قصه یی آرام و بدون شائبه های اجتماعی و سیاسی انتخاب کند. «غزل» متفاوت ترین فیلم کارنامه مسعود کیمیایی به لحاظ سبک بصری است. علاقه مندان سینمای کیمیایی علاقه چندانی به این فیلم ندارند و در عوض آنهایی که کیمیایی باز نیستند از «غزل» بدشان نمی آید. «غزل» برداشتی آزاد از یکی از قصه های بورخس است که البته باز هم کیمیایی آدم های سینمای دلخواهش را وارد قصه بورخس کرده است. مهمترین ویژگی این فیلم استفاده از محمدعلی فردین، بازیگر سینمای عامه پسند آن دوره در نقشی غیرمتعارف با گریمی متفاوت است که البته چندان مورد توجه واقع نشد.

● خط قرمز (۱۳۶۰)

کیمیایی پس از فیلم شعارزده «سفر سنگ» که مهمترین ویژگی اش پیش بینی یک انقلاب دینی و مردمی در ایران بود، اولین فیلم بلندش در سینمای پس از انقلابش را با نام «خط قرمز» در سال ۶۰ کارگردانی کرد. «خط قرمز» بر اساس فیلمنامه «شب سمور» نوشته بهرام بیضایی ساخته شد و مناسب با اوضاع سیاسی آن دوران بود. «خط قرمز» تنها در دو سانس در اولین جشنواره فیلم فجر نمایش داده می شود و بعد از آن هرگز به نمایش عمومی درنمی آید. مشکل اصلی فیلم نوع پوشش و حجاب بازیگران زن است و مشکل فیلم بنیادی تر از آن است که با اصلاحات حل شود. «خط قرمز» در همان یکی دو نمایش محدودش هم چندان به مذاق منتقدان خوش نمی آید و نمی تواند خاطره فیلم های قبلی کیمیایی را زنده کند.

● سرب (۱۳۶۷)

کیمیایی که در سال های بعد از انقلاب کم کار شده، پس از تجربه ناموفق «تیغ و ابریشم» یکی از بهترین فیلم های سال های پس از انقلابش را که البته کمی مهجور می ماند، می سازد. «سرب» همان حال و هوای مورد علاقه کیمیایی و همان آدم های زخم خورده و تنهای همیشگی سینمای او را دارد. با همه اینها «سرب» یکی از کامل ترین قصه ها را در بین فیلم های بعد از انقلاب کیمیایی دارد. هادی اسلامی در سرب یکی از بهترین بازی های عمرش را ارائه می کند و کاراکتر ماندگاری از خود برجای می گذارد اما در آن زمان قدردانی خاصی نمی بیند. فیلم موضوع جدیدی در سینمای ایران دارد و به مساله مهاجرت یهودیان به فلسطین و روش های خاص صهیونیست ها برای انتقال یهودیان به سرزمین موعود می پردازد.

● دندان مار (۱۳۶۸)

کیمیایی یک سال پس از «سرب» بهترین فیلم کارنامه سینمای پس از انقلابش را می سازد. «دندان مار» کامل ترین فیلم کیمیایی در سال های پس از انقلاب تا امروز است. فیلم باز هم همان قهرمان خسته و زخم خورده مورد علاقه کیمیایی را دارد و این بار قهرمان فیلم در دنیایی بسیار تیره و عاری از امید به زندگی ادامه می دهد و برای آرمانش دست به عصیان می زند. مهم ترین ویژگی «دندان مار» که در فیلم های بعدی کیمیایی کمتر دیده می شود، نشان دادن تصویری واقع گرایانه از جامعه زمان خودش است. کیمیایی در فیلمش با آگاهی در اوضاع روز، قهرمانش را در دنیایی واقعی به مبارزه می فرستد و این یکی از دلایل موفقیت «دندان مار» است.

● سلطان (۱۳۷۵)

کیمیایی پس از چند تجربه کاملاً ناموفق، در اواسط دهه ۷۰، دو فیلم «ضیافت» و «سلطان» را می سازد که تا حدودی رنگ و بوی سینمای مخصوص او را همراه دارند و مورد استقبال قرار می گیرند. اگرچه برای خیلی ها «سلطان» یادآور «رضا موتوری» است اما تماشای رضا موتوری امروزی هم می تواند جذاب باشد. کیمیایی پس از مدت ها دست به جوانگرایی می زند و جدا از ایجاد موقعیتی مناسب برای جهش فریبرز عرب نیا، هدیه تهرانی را نیز به سینما معرفی می کند. «سلطان» مورد توجه نسبی منتقدان قرار می گیرد و مردم نیز از آن استقبال خوبی می کنند.

● اعتراض (۱۳۷۸)

«اعتراض» قرار است روایت مسعود کیمیایی از اوضاع ملتهب سیاسی دوران پس از دوم خرداد باشد. اگر «گوزنها» با شاخصه های سیاسی اش در زمان خودش مورد توجه واقع شد، اما «اعتراض» فیلمی تاریخ مصرف دار و سطحی است که نمی تواند توازن خوبی میان شعارهای سیاسی اش و نیز قصه پردازی های لازم برقرار کند. «اعتراض» در شرایطی ساخته شد که سینما متاثر از فضای جامعه به سوی سیاست زدگی پیش می رفت و کیمیایی هم می خواست سهمی در روایت و تصویر سیاست در سینما داشته باشد. اگرچه کیمیایی سعی می کند کاراکترهای دلخواه و همیشگی اش را وارد بازی های روز کند، اما هم ذائقه مردم تغییر کرده و هم اینکه فیلمساز کهنه کار دیگر توان خلق فضاهای همیشگی و تطابق با جریانات روز را ندارد.

● حکم و رئیس (۱۳۸۴ و ۱۳۸۵)

«حکم» و «رئیس» محصول دوران جدید فیلمسازی مسعود کیمیایی است. دیگر از آن قصه پردازی های رایج خبری نیست و این دو فیلم فضایی متضاد با جامعه امروزی دارند. گویا کیمیایی عمداً به سمت خلق فضایی ناکجاآبادی و نه چندان مانوس با زمانه خود رفته است. «حکم» و «رئیس» فیلم های پرکاراکتری هستند و قرار است خلاءهای قصه با حضور پرتعداد شخصیت ها پر شود. «حکم» و «رئیس» اگرچه از لحظات خوبی برخوردارند و برخی سکانس هایشان در یاد می ماند، اما فاصله بسیاری با سینمای سال های دور مسعود کیمیایی دارند.

● دیده بان و مهاجر(۱۳۶۷ و ۱۳۶۸)

ابراهیم حاتمی کیا پس از چندین سال حضور در جبهه و ساخت فیلم کوتاه و مستند، سرانجام در سال های ۶۷ و ۶۸ با ساخت فیلم های «دیده بان» و «مهاجر» نوید از ظهور نسل جدیدی از فیلمسازان پس از انقلاب می دهد که قرار است در آینده سکان سینما را دست بگیرند. فیلم های «دیده بان» و «مهاجر» ارائه دهنده تصویری ملموس، واقعی و در ضمن مبتنی بر ارزش های معنوی جنگ ایران در برابر عراق هستند. در آن شرایط نگاه خالص و بی ریای حاتمی کیا به جنگ و نیز تسلط نسبی او بر ابزار سینما به مذاق مدیران سینمایی خوش آمد و این مساله باعث شد به حمایت از فیلمسازی بپردازند که البته خود او نیز ارزش این حمایت و جدی گرفته شدن را داشت. این دو فیلم در شرایطی ساخته شدند که سینمای جنگ به سمت قهرمان پروری های کاذب حرکت می کرد و نگاه واقع بینانه و غیرشعاری حاتمی کیا اصلی ترین عامل موفقیت و تثبیت او در اصلی ترین جریان سینمای ایران بود.

● از کرخه تا راین (۱۳۷۱)

پس از تجربه ناموقق «وصل نیکان» که بیشتر قرار بود جوابیه یی بر فیلم «عروسی خوبان» مخملباف باشد، ابراهیم حاتمی کیا یکی از تاثیرگذارترین فیلم های کارنامه اش را ساخت. با پایان جنگ برخلاف تعداد دیگری از فیلمسازان شاخص سینمای دفاع مقدس مانند رسول ملاقلی پور، جمال شورجه، شهریار بحرانی و... ابراهیم حاتمی کیا دیگر علاقه یی به تصویر مستقیم جنگ روی پرده سینما نداشت و ترجیح می داد به بررسی تاثیرات جنگ روی خانواده ها و افراد بپردازد تا نمایش مواجهه رودرروی ایرانی ها و عراقی ها در میدان جنگ. «از کرخه تا راین» بستری ملودرام و اشک انگیز داشت و حاتمی کیا با تیزهوشی قالبی جواب پس داده شده را برای بیان دغدغه های ذهنی و قلبی اش انتخاب کرده بود. «از کرخه تا راین» جدا از قصه خانواده پسندش، نشانه هایی از جسارت ابراهیم حاتمی کیا در بیان برخی موضوعات ممنوعه مانند پناهندگی برخی رزمندگان و نیز به تردید رسیدن شخصیت اصلی داستان را نیز دارا بود.

● خاکستر سبز (۱۳۷۲)

با اینکه به نظر می رسید پس از موفقیت های مادی و معنوی «از کرخه تا راین» ابراهیم حاتمی کیا همان مسیر فیلمسازی را ادامه دهد، اما او در چرخشی عجیب به سراغ جنگ بوسنی رفت و به روایت ماجرایی عاشقانه در خلال جنگ بوسنی پرداخت. «خاکستر سبز» یکی از متفاوت ترین و بهترین فیلم های کارنامه حاتمی کیا است که در زمان خودش به خوبی دیده نشد. شاید منتقدان و مردم در آن زمان انتظار دیدن چنین فیلم متفاوت و تجربه گرایی را از حاتمی کیا نداشتند و توقع شان ساخت یک «از کرخه تا راین» دیگر بود. «خاکستر سبز» به لحاظ تکنیکی بهترین فیلم حاتمی کیا تا آن زمان بود اما شاید به دلیل پرهیز عامدانه بر قصه گویی صرف، نتوانست در اکران عمومی هم موفق عمل کند.

● برج مینو و بوی پیراهن یوسف (۱۳۷۴)

کمتر کسی فکر می کرد ابراهیم حاتمی کیا در مدت یک سال دو فیلم مختلف را جلوی دوربین ببرد. او ابتدا در زمانی که ماجرای بازگشت اسرا موضوعی داغ در جامعه بود، فیلم «بوی پیراهن یوسف» را کارگردانی کرد. حاتمی کیا برای جبران انتقادهایی که به ساختار نسبتاً خاص فیلم قبلی او شده بود، تصمیم گرفت فیلم جدیدش ملودرامی با موضوع بازگشت اسرا به وطن و با نگاهی کلی به مفهوم انتظار باشد. «بوی پیراهن یوسف» به لحاظ پرداخت سینمایی و همچنین تاکید بیش از حد فیلمساز روی درام، چندان به مذاق منتقدان خوش نیامد.

پروژه بعدی حاتمی کیا در آن سال «برج مینو» بود که در زمان ساختش به لحاظ مضمون کمی حساسیت برانگیز شد. موضوع اصلی فیلم درباره جمع آوری دکل های به جا مانده از جنگ بود و حاتمی کیا ساختاری شبیه به «خاکستر سبز» را برای این فیلم انتخاب کرده بود. «برج مینو» برخلاف «بوی پیراهن یوسف» مورد توجه منتقدان واقع شد و این درحالی بود که هر دو این فیلم ها با بی مهری داوران جشنواره روبه رو شدند.

● آژانس شیشه یی (۱۳۷۶)

کامل ترین فیلم ابراهیم حاتمی کیا در سال ۷۶ ساخته شد. «آژانس شیشه یی» چه به لحاظ تکنیکی که حاتمی کیا در یک فضای بسته و محدود به کار برده و چه به لحاظ مضمون بسیار حساس و جسارت آمیزش بهترین فیلم او تا به امروز است. با اینکه مضمون جنجالی فیلم آن هم در آن برهه سیاسی می توانست تنش زا باشد، اما نوع نگاه حاتمی کیا به موضوع و چندلایه بودن فیلم که قضاوت درباره نتیجه را کمی دشوار می کرد، باعث شد همه طیف ها و گروه ها به طرفداری از فیلم بپردازند. فیلم هم در جشنواره فجر مورد تقدیر همه جانبه واقع شد و هم در اکران عمومی به توفیق دست یافت.

● روبان قرمز (۱۳۷۷)

با اینکه «آژانس شیشه یی» موفقیت بزرگی برای حاتمی کیا بود اما او همانند گذشته تصمیم گرفت پس از کسب توفیق میان عام و خاص، دست به تجربه گرایی بزند. «روبان قرمز» بیشتر از آنکه فیلم کاملی باشد، بهانه یی است برای به رخ کشیدن تسلط تکنیکی ابراهیم حاتمی کیا بر ابزار سینما. این بار حاتمی کیا برای روایت دغدغه هایش یک بیابان برهوت را با تنها سه کاراکتر انتخاب کرده بود تا شبهه وسترنی تجربه گرا خلق کند. منتقدان پرداخت سینمایی «روبان قرمز» را ستودند اما فیلم خیلی چیزها کم داشت تا به مذاق تماشاگران هم خوش بیاید.

● به رنگ ارغوان (۱۳۸۳)

حاتمی کیا در فاصله «روبان قرمز» تا «به رنگ ارغوان» فیلم های «موج مرده» و «ارتفاع پست» را کارگردانی کرد که اولی پرحاشیه و نه چندان موفق و دومی سرفصل جدیدی برای سینمای او بود. پس از جنجال های «موج مرده» حاتمی کیا تصمیم گرفت سینمای جنگ را کنار بگذارد و به همین خاطر«ارتفاع پست» را ساخت. «به رنگ ارغوان» قرار بود ادامه فعالیت حاتمی کیا در سینمای اجتماعی و بیان دغدغه های دیگر او البته در همان چارچوب و فضا و با همان زبان سینمایی همیشگی باشد. اما «به رنگ ارغوان» به دلایلی که هیچ گاه به صورت شفاف بیان نشد، رنگ پرده را به خود ندید و برای همیشه به بایگانی رفت. گفته می شد «به رنگ ارغوان» می تواند یک «آژانس شیشه یی» دیگر و با دغدغه هایی تازه تر باشد اما گویا پذیرش دغدغه های تازه حاتمی کیا در فیلم جدید او برای برخی چندان آسان نبود و به همین علت فیلم او برای مدتی نامعلوم به آرشیو سپرده شد. حاتمی کیا بلافاصله پس از پیدایش مشکلات برای «به رنگ ارغوان» ساخت فیلم جدیدی با عنوان «به نام پدر» را آغاز کرد که بازگشتی به سینمای جنگ بود. او چند ماه پیش ساخت آخرین فیلم بلندش با نام «دعوت» را به پایان رسانده است. فیلمی که قرار است سرفصلی نو بر کارنامه ابراهیم حاتمی کیا باشد.

● مسافر جنوب و نجوا ( ۱۳۷۸و۱۳۷۵)

وقتی فیلم «مسافر جنوب» از کارگردانی جوان به نام پرویز شهبازی در جشنواره پانزدهم به نمایش درآمد و جایزه بهترین فیلم اول را نیز کسب کرد، خیلی ها با دیدن اولین تجربه این کارگردان به آینده او امیدوار شدند. «مسافر جنوب» فیلمی ساده و بی تکلف به سیاق فیلم های جشنواره یی آن زمان بود که نشان از کاربلدی کارگردانش داشت. شهبازی پس از اینکه از اکران عمومی فیلم اولش ناامید شد، فیلم دومش با نام «نجوا» را به جشنواره هجدهم فرستاد. «نجوا» با اینکه ساختاری ساده و ابتدایی داشت، اما از مضمونی بکر و تازه برخوردار بود ولی چندان مورد توجه قرار نگرفت. این فیلم هم فرصت اکران عمومی نیافت تا شهبازی به فکر یک تغییر مسیر اساسی در کارنامه اش برای دیده شدن باشد.

● نفس عمیق (۱۳۸۱)

«نفس عمیق» درست در بحبوحه فیلم های موسوم به دختر پسری اواخر دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ ساخته شد. در شرایطی که جشنواره بیست و یکم فجر از حضور بزرگان خالی بود، پرویز شهبازی با سومین فیلمش خیلی ها را شوکه کرد و تبدیل به پدیده جشنواره شد. «نفس عمیق» یک فیلم واقع گرایانه، تلخ و خوش ساخت درباره جوانانی بود که تا آن زمان کمتر کسی در سینما به سراغ شان رفته بود. شهبازی در فیلمش با ارائه تصویری واقعی از روابط میان جوانان، معضلات اجتماعی نسل جدید جامعه را بدون پرده پوشی به تماشاگر نشان می داد. «نفس عمیق» با اینکه ساختاری ساده دارد اما به خاطر شخصیت پردازی قوی اش یکی از فیلم های مهم سینمای اجتماعی در دهه ۸۰ است.

مهدی طاهباز



همچنین مشاهده کنید