پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

تدا اسکاچپل و اعتراف به اشتباه


تدا اسکاچپل و اعتراف به اشتباه

تدا اسکاچپل ازجمله پژوهشگران نامدار و سرشناس غرب به شمار می‌آید، آرا و دیدگاه‌های او درباره تحولات اجتماعی و انقلاب‌ها از جمله معروف‌ترین نظریه‌های رایج و مطرح در محافل …

تدا اسکاچپل ازجمله پژوهشگران نامدار و سرشناس غرب به شمار می‌آید، آرا و دیدگاه‌های او درباره تحولات اجتماعی و انقلاب‌ها از جمله معروف‌ترین نظریه‌های رایج و مطرح در محافل دانشگاهی و علمی جهان است. نگارش کتاب «دولت‌ها و انقلاب‌های اجتماعی» و در پی آن مقاله «دولت تحصیلدار و انقلاب شیعی در ایران» از سوی اسکاچپل، شهرتی فراگیر برای او در ایران نیز به ارمغان آورد.

با خواندن نقادانه کتاب اسکاچپل ـ که همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹ انتشار یافت ـ درمی‌یابیم او انقلاب‌ها را با توجه به مضمون سیاسی یا اجتماعی آنها، قابل تفکیک دانسته است. از منظر او، انقلاب سیاسی عبارت است از تغییر حکومت بدون آن که دگرگونی خاصی در ساختار اجتماعی رخ دهد. این مدل، انقلاب ضرورتا ناشی از تعارضات طبقاتی نیست و در آن، کمتر نشانی از منازعات دهقانی، کارگری یا طبقاتی می‌توان جست. انقلاب اجتماعی نیز انقلابی است که باعث دگرگونی‌های بنیادی در ساختارهای طبقاتی و اجتماعی می‌شود. همراه شدن طبقات پایین جامعه با مخالفانی که عمدتا از طبقه‌های متوسط هستند، ازجمله ویژگی‌های این گونه انقلاب‌ها به شمار می‌آید.

اسکاچپل در این کتاب با رد ارادی‌بودن وقوع انقلاب‌‌ها، تفسیر انقلاب‌ها را تنها مبتنی بر عوامل ساختاری و از پیش تعیین شده دانسته است. او انقلاب‌ها را دستاورد اراده و اندیشه انسان‌ها نپنداشته، بلکه با جبرگرایی افراطی، آن را محصول و معلول ساختارهای عمدتا بیرون از حیطه قدرت انسان‌ها دانسته و تا به آن اندازه بر این باور خویش پای فشرده که حتی نقش انقلابیون در گسترش ایدئولوژی خود و پیروزمندی آنان در این عرصه را انکار کرده و در عوض اذعان داشته که «انقلاب‌ها ساخته نمی‌شوند، بلکه به وجود می‌آیند». به باور او، اگر ترکیبی از ۳ عامل بحران سیاسی دولت، شورش طبقات پایین و مشارکت نخبگان حاشیه‌ای فراهم آید، انقلاب می‌تواند به وجود آید.

آنچه هویدا می‌نماید، برابر با تعاریف اسکاچپل در کتاب یادشده، انقلاب اسلامی ایران در زمره انقلاب‌های اجتماعی است و مانند تمامی انقلاب‌ها در برپایی آن اراده نقشی نداشته است. اما او خود در سال ۱۹۸۲با انتشار مقاله‌ای ـ که پیشتر ازآن یاد شد ـ با توجه به آشکاربودن نقش اراده، آگاهی، رهبری و اندیشه در انقلاب اسلامی به نقد مطالب مطرح شده در کتاب خویش پرداخت و نظریه قبلی خود را در تحلیل انقلاب اسلامی نارسا و ناکارآمد خواند و اقرار داشت «اگر بتوان گفت که یک انقلاب در دنیا وجود داشته که عمدا و آگاهانه توسط یک نهضت اجتماعی توده‌ای ساخته شده است تا نظام پیشین را سرنگون سازد، به طور قطع آن انقلاب، انقلاب ایران علیه شاه است. انقلاب آنها صرفا نیامد، بلکه به صورت آگاهانه و منطقی ساخته شد. این انقلاب مرا وادار می‌سازد تا به درک خود درباره نقش بالقوه و محتمل سیستم ها، عقاید و ادراکات فرهنگی در شکل بخشیدن به کنش‌های سیاسی، عمق و وسعت بیشتری ببخشم».



همچنین مشاهده کنید