پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

تناسب جرم و کیفر در مجازات


تناسب جرم و کیفر در مجازات

نویسنده با مراجعه به آموزه های وحیانی قرآن بر آن است تا نگاه اسلامی را در باره تناسب جرم و کیفر به ویژه در حوزه رفتارهای اخلاقی تبیین کرده و سبک زندگی اسلامی را در باره خطاهای دیگران به ویژه در حوزه اخلاق بیان نماید با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم

یکی از قوانین عرفی باطل و غلط که به شکل ضرب المثل به کار می رود،‌ قانونی است که می گوید « کلوخ انداز را پاداش سنگ است.» این قانون عرفی به شدت با قوانین عقلانی و وحیانی در تضاد است؛ چرا که بر خلاف پاداش و ثواب که عقل و شرع جایز می داند در آن ها مراعات تضاعف شود و حتی چند برابر از باب فضل به کار نیکی، پاداش داده شود، اما در مساله کیفر و عقوبت نه تنها عدالت عقلانی و وحیانی حکم می کند تا کیفر و مجازات با جرم تناسب داده باشد،‌ بلکه احسان حکم می کند که در شرایطی چون وجود جهل، سهو، خطا و اشتباه یا حتی دیگر احتمالات تقلیل دهنده، در مجازات مجرم و خطاکار کاهش داده شده و حتی با اغماض تمام در برخی از موارد، عفو و گذشت داده شود.

نویسنده با مراجعه به آموزه های وحیانی قرآن بر آن است تا نگاه اسلامی را در باره تناسب جرم و کیفر به ویژه در حوزه رفتارهای اخلاقی تبیین کرده و سبک زندگی اسلامی را در باره خطاهای دیگران به ویژه در حوزه اخلاق بیان نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

قوانین اخلاقی و حقوقی

قوانین حاکم بر جامعه به دو دسته قوانین اخلاقی و حقوقی بخش می شوند. هر یک از دو گروه از قوانین که درقالب باید و نبایدها تعریف می شود، به جامعه این امکان را می دهد که زندگی مبتنی با عدالت و تعادل را در پیش گرفته و از هر گونه تجاوز و تعدی به حقوق دیگران جلوگیری به عمل آید.

باید و نبایدهای حقوقی در جامعه اسلامی برگرفته از آموزه های وحیانی است؛‌ چرا که منابع حقوقی حتی اگر عقل باشد،‌ کاشف از مصالح و منافعی است که برخاسته از حق است و حق چیزی جز خداوند تبارک و تعالی نیست. هر آن چه از خداوند صادر شده نیز حقیقت و حق است(بقره، آیه ۱۴۷) و غیر آن باطل خواهد بود که وجودی نداشته و امر عدمی است.

اگر باید و نبایدهای حقوقی از منبع حق تعالی گرفته می شود حتی اگر کاشف آن به جای وحی،‌ عقل باشد، بی گمان باید و نباید اخلاقی از منبع حق تعالی خواهد بود. این تفاوت نگره اسلام نسبت به منابع حقوق و اخلاق است که تفاوتی جوهری میان نگره اسلامی به حقوق و اخلاق با دیگر نگره ها و نظریه های حقوقی و اخلاقی پدید می آورد.

تفاوتی که میان قوانین اخلاقی و حقوقی وجود دارد این است که بایدها و نبایدهای اخلاقی، الزامات کیفرآوری نیستند و کسی که بر خلاف آن رفتار کرد، مجازات کیفری به وی تعلق نمی گیرد؛‌ در حالی که باید و نبایدهای حقوقی،‌الزامات کیفرآوری هستند که مرتکب خلاف آن ها براساس میزان جرم مجازات می شود.

البته دراین میان نوعی دیگری از الزامات وجود دارد که از آن ها به الزامات فقهی یاد می شود. الزامات فقهی باید و نبایدهایی است که کیفر آن به دست خداست و در بسیاری از موارد کیفر دنیوی را به دنبال ندارد،‌ بلکه کیفر اخروی را به دنبال خواهد داشت.

فقه اسلامی حاوی دو دسته از الزامات حقوقی و فقهی است. به این معنا که بخشی از فقه اسلامی ناظر به باید و نبایدهایی است که برای حفظ نظم اجتماعی وارد شده است. این ها همان حقوق اسلامی است که در کتب متعدد فقهی از آن بحث شده و مجازات و کیفرهایی در قالب تعریزات و حدود برای آن بیان شده است. به عنوان نمونه قانون قصاص برای هر جنایتی که در بدن انجام می گیرد وضع شده است. هم چنین مثلا مجازات حدود برای اعمالی چون شراب خواری و زنا تعیین شده است.

بخشی دیگر از الزامات فقهی به باید و نبایدهایی اشاره دارد که در ارتباط با مسایل عبادی و انسان و خداست. در این جا برخی از مجازات ها در دنیا به اشکالی گوناگون مطرح شده است. به عنوان نمونه، روزه خواری در ماه رمضان به سبب ناتوانی کفاره یک مد طعام را به دنبال دارد(بقره، آیه ۱۸۴) و یا کفاره ظهار آن است که دو ماه روزه بگیرد یا شصت مسکین را اطعام کند (مجادله، آیه ۴) انجام و یا ترک برخی از اعمال در حج موجب کفاراتی به شکل تخییر و تعین است و شخص موظف است که به خاطر ترک و انجام، روزه کفاره بگیرد یا مساکین را اطعام نماید یا برده ای را آزاد کند. اما کیفر اصلی و مجازات واقعی در آخرت انجام می گیرد؛ چرا که مرتکب گناه می بایست خود را برای مجازات در آخرت آماده کند حتی اگر با گناه و ترک واجبات و انجام محرمات خداوند در دنیا آنان را قحطی گرفتار می کند و برکت را از زندگی آنان می برد(اعراف، ایه ۹۶) و یا در صورتی که گناه آنان کفر و شرک باشد، آنان را در همین دنیا به عذاب های گوناگونی مجازات و کیفر می کند.

البته عقلاء و خردمندان برای نظم اجتماعی با توجه به مسایلی که پیش می آید قوانینی را وضع می کنند که از آن جمله باید و نبایدهای رانندگی است. هر کسی بر خلاف این بایدها و نبایدها رفتار کند از سوی قانونگذار و قانونگزار مجازات نقدی و غیر نقدی می شود.

تناسب جرم و جزاء

عقل و شرع بر این نکته تاکید دارند که مجازات می بایست متناسب با میزان جرم باشد،‌ بنابراین عقلانی و عقلایی و بلکه شرعی نیست که شخصی را به جرم دزدی نانی به حبس ابد محکوم کنند و او را از همه حقوق اجتماعی محروم سازند.

از نظر عقل و شرع،‌ هر گونه عدم تناسب میان جرم و جزاء،‌ از مصادیق بی عدالتی و ظلم است. از این روست که در آیات قرآنی خداوند بیان می کند که مجازات و کیفری که خداوند می کند همواره بر اساس عدل خواهد بود. خداوند در آیه ۲۶ سوره نباء از «جزاء وفاقا» سخن به میان می آورد که به معنای کیفر مناسب با جرم است. در آیات دیگر همین سوره به خوبی روشن می شود که مجازات ایشان همان تجسم اعمال آنان است. در حقیقت بی هیچ کم و زیادی همان چیزی را انجام داده را به شکل مجازات می ببیند و مجازات اخروی آنان همان باطن اعمال آنان است.

خداوند به مردمان می آموزد که در مجازات می بایست رعایت عدالت شود و هر گونه زیادی و کم به معنای بی عدالتی است. البته انسان می تواند در مجازات تخفیف دهد و به احسان رفتار کند. البته این زمانی راست و درست است که اجرای احسان بازدارنده و یا هدایت گر و تنبیه ساز و مانند آن باشد وگرنه کوتاهی در اجرای عدالت و هر گونه تخفیفی، ظلم به شخص یا جامعه خواهد بود؛ چنان که تشدید مجازات و افزایش آن خارج از میزان جرم و جنایت، ظلم و بی عدالتی است.

خداوند در آیه ۱۶۰ سوره انعام به صراحت بیان می کند: وَمَن جَاء بِالسَّیِّئَةِ فَلاَ یُجْزَی إِلاَّ مِثْلَهَا وَهُمْ لاَ یُظْلَمُونَ؛ هر کسی بدی انجام دهد تنها به مثل آن مجازات می شود و ستمی در حق او روا داشته نمی شود. همین اصل اساسی و قانونی را خداوند در آیات دیگری چون آیه ۲۷ سوره یونس، ۴۰ سوره غافر و ۴۰ سوره شوری بیان کرده است.

امیرمومنان(ع) بر اساس همین قانون عادلانه به اصل مقابله به مثل در مجازات مجرم اشاره می کند و می فرماید: ردّوا الحجر مِن حیث جاء؛ سنگ را به هر جایی که آمده به همان جا بزنید.( نهج البلاغه، حکمت۳۱۴) البته در این عبارت بیان شده که نباید این گونه رفتار ظالمانه ای داشته باشیم که« گنه کرد در بلخ آهنگری/ به شوشتر زدند گردن مسگری».

احسان و عفو و گذشت در صورتی که عامل تشدید و افزایش جرم و جنایت نباشد می تواند بسیار مفید باشد؛ از این روست که خداوند در باره رفتار با مجرمان در دنیا خواهان عفو و مصالحه می شود.(شوری، آیه ۴۰)

احسان و پاداش مضاعف بی حساب در کار خیر

البته باید توجه داشت که در پاداش دادن نبایست خساست کرد،‌ بلکه می بایست بسیار آزادانه تر عمل کرد. خداوند به انسان می آموزد که در پاداش دادن بهتر است که رویه تضاعف را در پیش گرفته و بی حساب پاداش داد؛ چنان که خداوند به مومنان و صالحان بی حساب پاداش می دهد و بیش از آن چه عمل کرده اند به آنان از فضل خود می بخشد.(غافر، آیه ۴۰ و آیات دیگر)

خداوند در آیه ۲۰ سوره شوری نیز می فرماید که آخرت‌طلبی مومنان خود عامل و موجب ازدیاد پاداش الهی است. به این معنا که حسن فاعلی اگر با حسن فعلی جمع شود در آن صورت پاداش بسیار افزایش خواهد یافت. پس اگر کسی احسان، انفاق و تعاون و کمک به دیگری را با نیت خیرخواهانه و رضایتمندی خداوند و مخلصانه دهد،‌ خداوند پاداشی مضاعف برای او در نظر خواهد گرفت.

نیکی در برابر بدی

از ویژگی های انسان های مومن و اخلاقی این است که در برابر احسان دیگران احسان می ورزند: هل جزاء الاحسان الا الاحسان؛ پاداش احسان جز احسان نیست. بلکه ایشان پا فراتر گذاشته و در برابر بدی دیگران نیکی می ورزند. خداوند درباره اخلاق مومنان می فرماید: وَیَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السیئه؛ بدی را با خوبی و نیکی پاداش می دهند و دفع می کنند.(رعد، آیهٴ ۲۲؛ قصص، آیهٴ ۵۴)

در حقیقت در حوزه رفتارهای اخلاقی واکنش نسبت به کنش های زشت دیگران این است که از احسان وارد شده و او را عفو نموده و اجازه دهیم تا خود را بازسازی کند.

البته از آن جایی که بسیاری از کنشگران زشت کار نسبت به رفتار خود یا جاهل یا خطاکار و سهوکننده هستند،‌می بایست از در مرحمت و رحمت به آنان وارد شد و با خلق خوش آنان را به مسیر درست رهنمون ساخت و از جهل به آگاهی رساند و نسبت به خطا و اشتباه آنان را هوشیار و بیدار کرد.

در این میان برخی از روی عناد و لجاجت رفتاری ناپسند داشته و به تحقیر و تمسخر دیگران می پردازند. این گونه رفتار که سفیهانه و جاهلانه و ضد عقل و خرد است، اگر با همان شیوه عدالت مواجه شود تشدید می شود؛ زیرا این دسته افراد در جهل مرکب هستند و با های و هوی بیدار نخواهند شد بلکه موجب تشدید واکنش های منفی و بی خردانه آنان می شود. از این روست که خداوند به صراحت به مومنان هشدار می دهد که با کافران لجوج و جاهل دهن به دهن نشوند.

انسان عاقل نمی بایست حتی نسبت به باطل گرایان و کافران واکنش های تند و شدید داشته باشد و مثلا به بت ها و مقدسات آنان توهین کند، زیرا آنان جاهلانه به حق و حقیقت اهانت خواهند ورزید. از این روست که هر گونه توهین به مقدسات کافران ممنوع شده است تا ایشان در واکنش های عصبی و هیجانی به حق و حقیقت اهانت نکنند و موجب تضعیف کرامت و شرافت آن نشوند و تابوهای مقدس حق را از میان برندارند.(انعام، آیه ۱۰۸)

هم چنین در برابر کنش های باطل و زشت کافران جاهل نمی بایست واکنش های متقابل و همانندی داشته باشیم. انسان خردمند می بایست با عبور از این گونه کنش ها، واکنش های سالم و مثبتی را بروز دهد تا از هر گونه آسیب از سوی جاهلان در امان ماند. از این روست که خداوند به خط مشی فکری و رفتاری مومنان خردمند اشاره کرده و می فرماید که آنان اگر با رفتاری لغو و بیهوده ای مواجه شدند،‌ با کرامت از آن می گذرند و به روی خود نمی آورند.(فرقان، ایه ۲۷) هم چنین اگر با رفتار و کلام جاهلانه ای رو به رو شدند در واکنش به کنش های جاهلانه ایشان، با سلام و سلامتی می گذرند؛ چرا که از بی خرد و سفیه و جاهل توقع و انتظاری نیست که رفتاری خوب و نیکو و پسندیده داشته باشد،‌ اما از عاقل و خردمند این انتظار است که رفتاری نیکو داشته باشد. اگر آنان به خردمند اهانت می کنند یا به مقدسات خردمندان و عقاید و رفتار و افکار آنان خرده می گیرند و به تمسخر می پردازند، انسان مومن نه تنها می بایست در برابر حق گرایی خود و سرزنش ملامت گران جاهل بردبار باشد(مائده، آیه ۵۴)،‌ بلکه با گفتن سلام خداحافظی از ایشان دور می شوند که کم ترین ارتباط را با این افراد داشته باشند و اجازه ندهند تا ایشان با تحقیر و تمسخر او را به واکنش های تند و عصبی بکشانند و از سلامت راه و رویه و روش بیرون برده و به خطا و بدی بکشانند.(فرقان، ایه ۶۳)

بنابراین، مومن خردمند نمی پذیرد که « کلوخ انداز را پاداش سنگ است»؛‌ چرا که اگر این کلوخ اندازی از روی جهالت باشد می بایست با احسان و گذشت او را نسبت به جاهل خود آگاه کرد و اگر از روز عناد و لجاجت و دشمنی است، پاسخ با سنگ می تواند موجب تشدید دشمنی و لجاجت شود. پس با توجه به شرایط و مقتضیات و مسایل دیگر، گاه می بایست مقابله به مثل کرد و کلوخی انداخت و یا این که حتی از پاسخ به او باز ایستاد و از او دوری و پرهیز کرد. اگر گاوی خشمگین شده نمی بایست در برابر او ایستاد بلکه بهترین کار آن است که از او دور شد تا از آسیب شاخ او در امان بود. البته اگر بتوان گاو را مهار یا شاخش را شکست مشکلی نیست،‌ اما بهتر است که حتی نسبت به حیوان نیز رحیم و مهربان بود، چرا که گاو یک واکنش غریزی دارد که نسبت به دشمن واقعی و یا احتمالی انجام می دهد. برخی از انسان ها از نظر قرآن کالانعام هم چون گاو و چارپایان دیگر هستند(اعراف، ایه ۱۷۹) بنابراین نمی توان با آن هایی که از روی غریز جهالت و نادانی شاخ می کشند، شاخ کشید و نسبت به اهانت و توهین و تمسخر آنان همان واکنش را نشان داد و مقابله به مثل کرد؛‌بلکه لازم است که با خداحافظی و دور شدن از آنان خود را به سلامت از کنش های زشت تر و یا واکنش های نامناسب در برابر آن کنش ها حفظ کرد.(فرقان، ایه ۶۳)

خداوند در آیه ۵۵ سوره قصص کنش ها و واکنش های خردمندانه مومنان را این گونه ترسیم می کند: وَإِذَا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَقَالُوا لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَکُمْ أَعْمَالُکُمْ سَلَامٌ عَلَیْکُمْ لَا نَبْتَغِی الْجَاهِلِینَ؛ و چون لغوی بشنوند از آن روی برمی‏تابند و می‏گویند: «کردارهای ما از آنِ ما و کردارهای شما از آنِ شماست. سلام بر شما، جویای مصاحبت‏ نادانان نیستیم.»

در حقیقت مومن خردمند وقتی با لغو و کنش های جاهلانه مواجه می شود، با سلام خداحافظی(فرقان، ایه ۶۳) از آنان عبور می کند و اعمال و رفتار ایشان را بر اساس بی خردی داوری کرده و به خود اجازه نمی دهد که همان رفتار بی خردانه را در پیش گیرد و لغو و بیهوده و زشت گویی و زشتکاری انجام دهد. از این روست که وقتی با لغو و رفتار بیهوده مواجه می شود با کرامت تمام می گذرد و نادیده می گیرد و با آنان مصاحبت نکرده و دهن به دهن نمی شود.(فرقان، آیه ۷۲)

این رویه اخلاقی مومنان نسبت به رفتارهای دیگران و واکنش های احتمالی نسبت به کنش های جاهلانه است. این سبک زندگی اگر در زندگی مسلمانان رعایت شود، بسیاری از مشکلات در جامعه اسلامی و روابط داخلی و خارجی کاهش یافته و یا از میان می رود. باشد که این گونه باشیم و بر اساس اندیشه های بی خردانه هر چند که فکر و رسوم ملی شده باشد دوری کرده و اجازه ندهیم تا رفتاری ناپسند و خلاف عدل و احسان در پیش گیریم؛ چرا که پاداش کلوخ سنگ نیست بلکه عین ظلم و بی عدالتی است که عقل و شرع به شدت با آن مخالفت می کند و وعده عذاب در دنیا و آخرت می دهد.

خلیل منصوری



همچنین مشاهده کنید