پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا

اینجا یک کلینیک خصوصی است


اینجا یک کلینیک خصوصی است

نگاهی به دفتر شعر «درست باید همین امروز تیربارانم می کردی »

بهاره رضایی شاعری است با گرایش‌های مدرن شهری و با دیدی دراماتیک، با اسلوب‌های نگارشی و نوعی طنز و بازی‌های پیگیر زبانی. او در کتاب سوم خود که دفتر شعری است با نام «درست باید همین امروز تیربارانم می‌کردی؟» دوازده شعر نسبتا طولانی دارد که از مجموعه شعر «آنیتا، عروس چهار فصل سکوت» که بن‌مایه‌های بی‌تغزلی و لیریک دارد کمی فاصله گرفته است. همین شعر اول کتاب را که می‌خوانی، متوجه می‌شوی با شاعری تنها روبه‌رو هستی که دوست دارد با «آقای مرگ» غذا بخورد، حالا چرا شاعر «مرگ» را به هیات یک «آقا»‌ دیده است بماند برای بعد؛ مثل اینکه شاعر و مرگ و تنهایی، هرسه به شکل شی‌ای دور میز جمع شده‌اند و شاعر هم اصلا دوست ندارد، ظرف بشوید:

سلام آقای مرگ!/ درست به موقع آمدید/ من و تنهایی این روزها/ در یک بشقاب غذا می‌خوریم/ البته من میز را می‌چینم/ بعد او ظرف‌ها را می‌شوید/ اگر می‌خواهید امشب با ما شام بخورید/ حرفی نیست/ من یک بشقاب اضافه می‌گذارم/ شستن ظرفتان را نمی‌دانم....(ص۱۱)

شاعر در «درست باید همین امروز تیربارانم می‌کردی؟» گرایش به مدرن‌گویی و تعویض اشخاص در شعر دارد که گاهی حالتی خطابی دارد و عموما حالتی آنیمیسم [جاندار گرایی] به خود می‌گیرد. اگر هم اینگونه نباشد از کلمات و تعبیرات و فرهنگ جهان مدرن بهره می‌گیرد و جنبه استعاری پیدا می‌کند.

...راستی یادم آمد دکتر!/ اینجا یک کلینیک خصوصی است/ قرار است از جمجمه‌ام نمونه‌برداری شود/ تا شب‌ها و در خواب حرف نزنم/ تا صبح/ همسرم سر میز صبحانه/ یک لایه از خواب‌های شبم را/ روی مارمالاد و نان تستش، تست نکند!(ص۰۲)

هرکدام از شعرهای شاعر در روند نهایی خود تست شود با پدیده‌های نوینی طرف می‌شویم که با عادت‌زدایی از سطوح متداول قبلی، فاصله می‌گیرد. گاهی در شعر رضایی، مذکر گریزی یا مذکر‌ستیزی دیده می‌شود. در شعر، شاعر به دنبال وارونه کردن کلیشه‌های کلاسیک است و در پی برجسته‌ کردن تجارب زنانه است. به نظر می‌رسد واکاوی شعرهای شاعر و کاربری آن در زمینه‌های زنانه، سرابی بیش نباشد؛ چرا که طنز ملیحی که در شعر او موج می‌زند و دارای عصبیت‌های قدرت‌مندی است، به ریش هر پدیده‌‌ای قبیله‌ای یا مدرن می‌خندد.

اگر شاعر در پیشانی کتاب، مرگ را به هیات مردی می‌بیند، در شعر «مستاجر جدید مبارک» شاعر هر پدیده‌ دیکتاتورمآبانه‌ای را در مردان نظاره می‌کند. شعر رضایی در بطن خود شورشی و آشوبگر است، هرچند گاهی جنبه‌های بیمارگونه‌ای به عادت‌های موجود دارد،‌ اما حد و حصری در چارچوب‌ها و داربست‌های شعری او مشاهده نمی‌شود. او دائما به استقبال واژه‌ها و پدیده‌های جهان تکنولوژیک می‌رود و مرتبا در حال مدرنیزه کردن شعر خود است.

هیتلر/ توی چشم‌های تو، اتاق اجاره کرده/ مستاجر جدید مبارک!/ رهن کامل است یا اجاره می‌دهد؟/ شاید برای پول پیش/ روی کارخانه‌های صابون‌سازی‌اش/ حساب پس‌انداز باز کردی.../ تکلیف من با این دیکتاتوری/ تا چند روز دیگر مشخص می‌شود.(ص۸۲)

رضایی روحیه‌ای به شدت متضاد با جنبه‌های عشیره‌ای و فئودالی دارد و تمهیداتی که در این فرآیند طی می‌کند گریز از عادت‌های کلیشه‌ای است که در شعر شاعران پیش از خود مشاهده می‌شود. هنجارگریزی‌هایی که دارد، هم در مفاهیم جلوه می‌کند و هم در زبان او راه باز کرده است. بسیاری از این هنجارگریزی‌ها و شکستن سیکل‌های موجود فطری است. او گاهی از کلمات شیک شاعرانه می‌گریزد و واژگان خشک و خشن را چاشنی اشعارش می‌کند. ببینید شاعر برای جشن تولد خود چه تمهیداتی فراهم کرده است. او با هر چیزی که اطراف خود می‌بیند، درگیر است:

درست باید همین امروز تیرباران می‌کردی؟/ دوشنبه/ صبح روز تولدم؟!/ سربازهای چشم تو/ باید همین امروز/ شمال کوچک مغزم را نشانه می‌گرفتند؟

او در انتظار کسی نیست و با مفاهیمی‌ دم‌دست، در حال کلیشه‌زدایی از کلمات و مفاهیم است؛ تصویرها و نگاره‌هایی که شاعر در برابر دید خواننده می‌گذارد، تصاویر هولناکی از بی‌کسی و تنهایی انسان‌های

به‌هم ریخته و آشفته‌خاطر معاصر است:

... من می‌خواستم همین دوشنبه/ صبح روز تولدم/ یک جشن کوچک یک‌نفره/ توی اتاقم راه بیندازم/ همه کاسه‌کوزه‌ها را/ روی سرم خراب کنم/ در عوض، یک کلاه‌کاسکت شیشه‌ای/ برای خودم هدیه بخرم و از جنوب شرقی کشوی میزم/ کمی شکلات بردارم/ گوش شیطان را کر کنم/ و تمام روز/ یک دل پر با خودم حرف بزنم/ و با برشی از جنونت/ روی میز تدوین/ کابوس‌هایم را حروفچینی کنم....(ص۳۳)

شاعر با رویکردی پرتشویش و ایجاد فضاهای تیمارستانی و شورشگر و متفاوت‌نگار، بدون آنکه آسیبی ویرانگر به عبارت و کلام خود فرود بیاورد، به برجسته ‌کردن حالات و بحران‌های درونی خود می‌پردازد و درصدد کنترل این کابوس‌های روحی است تا بر آنان افسار بزند. شاعر ما در شعر «بدون آشپزی آسان و سس فرانسوی» با طنزی گروتسکی و سیاه، وضعیت زن امروز را به تمسخر می‌گیرد:

خواهش می کنم نرو/ مطمئن باش بعد از این در قفسه سینه من/ هیچ کتابی ردیف نیست.../ تازه/ خودم هم در کلاس‌های خیاطی، ثبت‌نام می‌کنم.../ فقط یک ساعت وقت به من بده/ چرخ خرید، تنها وسیله حرکت من می‌شود/ میدان تره‌بار/ پناهگاه هرروزه من.../ اصلا در آنجا چادر می‌زنم/ و قول می‌دهم برنامه غذایی را/ بدون آشپزی آسان/ و سس فرانسوی/ ایرانی کنم. جمعه‌ها/ تئاتر و کنسرت ممنوع/ قول می‌دهم/ تازه/ به بچه فکر خواهم کرد/ به یک سزارین پردرد.../ فقط یک ساعت وقت به من بده/ من دوباره زن می‌شوم/ پیش‌بند گلبهی‌رنگم را پیدا می‌کنم/ و آشپزخانه را/ با هیچ جای دنیا عوضی نمی‌گیرم.(ص۶۳)

شاعر همه محورها و مولفه‌های جهان جدید را در درون شعرش درونی کرده و رنگی بومی به شعر خود داده است. رمز و رازهایی که شعر رضایی را تا بن دندان امروزی کرده است همانا دید فراجنسیتی شاعر است که رنج‌های مشترک و ستم‌های مضاعفی است که انسان امروز تا عمق وجود خود آن را احساس می‌کند. بی‌خود نیست که شاعر در پایانه آخرین شعر می‌نویسد: شما به یک دیوانه تمام‌وقت احتیاج ندارید؟!

فیض شریفی



همچنین مشاهده کنید