پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

یک رئیس جمهور بی طرف برای لبنان


یک رئیس جمهور بی طرف برای لبنان

آیا سعدالحریری نخست وزیر آینده خواهد بود

سرانجام پس از شش ماه خلاء قدرت در لبنان، روز یکشنبه گذشته پارلمان این کشور در پی نوزده بار ناکامی توانست میشل سلیمان فرمانده ارتش را با ۱۱۸ رای از مجموع ۱۲۷ رای به ریاست جمهوری جدید لبنان برگزیند. انتخاب سلیمان به عنوان یک «رئیس جمهور توافقی» از چند ماه پیش در لبنان مطرح بود و غالب گروه های سیاسی و مذهبی در این کشور بر چنین گزینه یی تاکید داشتند اما به دلیل اختلافاتی که از جایی دیگر ریشه می گرفت و مانع تشکیل جلسه پارلمان می شد این امر به تعویق افتاد تا درنهایت با امضای توافقنامه دوحه راه بر حل بحران سیاسی لبنان گشوده شد. گروه های چهارده گانه لبنانی، پس از پنج روز مذاکرات فشرده و نفسگیر با میانجیگری اتحادیه عرب در دوحه پایتخت قطر سندی را به امضا رساندند که بر تعیین ریاست جمهوری در ظرف ۲۴ ساعت آینده تشکیل دولت وحدت ملی، اصلاح قانون انتخابات و عدم استفاده از سلاح برای حل و فصل مناقشات داخلی و سیاسی تاکید می ورزید. این نخستین بار طی ۱۸ ماه گذشته بود که گروه های لبنانی به چنان توافقی دست یافته و به این ترتیب با امضای این توافقنامه لبنان از یک تابستان داغ که به سوی یک جنگ داخلی تمام عیار پیش می رفت به سوی یک تابستان آرام و رو به سوی صلح و آشتی حرکت کرد.

عصاره توافقنامه دوحه بر یک موازنه منفی «نه غالب و نه مغلوب» استوار بود که گروه های سیاسی را بر آن می داشت تا بدون فوت وقت، از خواسته های حداکثری خود صرف نظر کرده و تنها بر خواسته های حداقلی به نحوی توافق کنند که هیچ طرفی پیروز و در همان حال شکست خورده نباشد. این موازنه در واقع به معنای پذیرش تکثرگرایی قومی و سیاسی لبنان و اعتراف به این حقیقت بود که هیچ گروه یا فرقه یی را از این کشور مدیترانه یی با ساختاری موزاییکی نمی توان حذف کرد یا هیچ گروهی به رغم داشتن قدرت و توان بیشتر حق «تمامیت خواهی» یا «حذف دیگران» را ندارد. توافقنامه قطر در عین شکست پروژه یی بود که از دو سال پیش بر خلع سلاح حزب الله تاکید می ورزید و همچنان بر این خواسته تاکید دارد و می کوشد تا آن را به اشکال دیگر به اجرا درآورد. توافقنامه دوحه همین موازنه منفی را پیش روی طرف های خارجی و به ویژه منطقه یی نیز قرار داد و آنها را بر آن داشت که برای حفظ ثبات در لبنان و جلوگیری از «وخیم تر شدن اوضاع» و از همه مهم تر پیشگیری از «جنگی فرالبنانی و منطقه یی» بپذیرند که لبنانی ها به رغم همه اختلافاتی که دارند بر سر یک میز بنشینند و اختلافات خود را در چارچوب منافع ملی کشورشان حل و فصل کنند. در دوحه، هیچ طرفی پیروز یا شکست خورده نبود و هر کدام به نحوی سهمی را از قدرت به دست آورده بودند. دوباره کشور در وضعیت عادی قرار گرفت، نهادهای قانونی و رسمی قدرت فعال شدند و روزگار جدیدی آغاز شد. توافقنامه دوحه در یک کلمه پیروزی کشوری به نام لبنان بود بر شبح یک جنگ داخلی دیگر که از چند ماه پیش بر آن سایه افکنده بود.

● سلیمان کیست

میشل سلیمان، فرمانده سابق ارتش، مسیحی مارونی و متولد شهر عمشیت (سال ۱۹۴۸) واقع در شهرستان «جبیل» در استان جبل لبنان است. وی که ۵۹ سال دارد، در سال ۱۹۷۰ از مدرسه نظامی با درجه ستوانی فارغ التحصیل شد و در دانشگاه لبنان نیز توانست مدرک علوم سیاسی را به دست آورد. سلیمان دارای سه فرزند و مسلط به دو زبان انگلیسی و فرانسه است. از گذشته وی چندان چیزی نمی دانیم اما گفته می شود که سال ۱۹۹۰ ریاست رسته اطلاعاتی جبل لبنان را برعهده گرفت و تا سال ۱۹۹۱ عهده دار همین پست بود. سلیمان از تاریخ ۲۱/۸/۱۹۹۸ یعنی در زمانی که هنوز ارتش سوریه در لبنان حضوری جدی داشت به فرماندهی ارتش منصوب شد. از این رو گفته می شود که تا پایان خروج سوری ها از لبنان، وی با نیروهای ارتش سوریه همکاری خوبی داشت و در سه مقطع زمانی خاص کم و بیش نقش او برجسته شد؛ یکی در سال ۲۰۰۰ که نیروهای اسرائیلی خاک لبنان را ترک کردند و این حادثه به عنوان «جشن پیروزی مقاومت» در لبنان شهرت یافت و همین چند روز پیش حزب الله هشتمین سالگرد آن را برگزار کرد، دوم خروج نیروهای سوریه از لبنان در سال ۲۰۰۵ میلادی و سوم جنگ های ۳۳ روزه تابستان ۲۰۰۶ که به پیروزی حزب الله و قدرت نمایی فوق العاده این گروه مبدل شد. در این سه مقطع حساس، سلیمان نشان داد که در کنار ملت لبنان ایستاده است و منافع ملی این کشور را بر هر چیز دیگری ترجیح می دهد. همین سابقه موجب شد تا وقتی امیل لحود در آذرماه سال گذشته کاخ ریاست جمهوری بعبدا را ترک کرد مسوولیت ایجاد نظم و برقراری امنیت و ثبات را در کشور به دست سلیمان بسپارد؛ فردی که تقریباً برای همه گروه های لبنانی شناخته شده و مورد وثوق بود. پس از آن نیز سلیمان کوشید علاوه بر ایجاد امنیت در داخل کشور از یک سو به موجب قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت با نیروهای یونیفل همکاری داشته باشد که ماموریت داشتند صلح و آتش بس را در خط مرزی جنوب لبنان با اسرائیل برقرار کنند و از سوی دیگر با نوسازی و تجهیز ارتش خلاء حضور نیروهای سوری را پر کرده و با بحران های داخلی که مهم ترین آنها ماجرای «نهرالبارد» در تابستان سال گذشته بود دست و پنجه نرم کند. بحران نهرالبارد ارتش را رودرروی گروه های سلفی و فلسطینی قرار داد و ارتش لبنان با صرف انرژی و هزینه بسیار توانست گروه «فتح الاسلام» را سرکوب کند. ماجرای نهرالبارد ، آزمونی برای توانمندی ارتش لبنان به فرماندهی میشل سلیمان بود که از طرف همه گروه های سیاسی حمایت می شد. بحران خطرناک بعدی، درگیری های دو هفته پیش در قلب بیروت بود که گروه های اکثریت موسوم به ۱۴ مارس را در برابر اقلیت ۸ مارس قرار داد و دست کم ۶۵ کشته و بیش از یکصد مجروح را در پی داشت. در این بحران به رغم تلاش ها و انتقادهایی که از جانب اکثریت صورت می گرفت و تمایل داشت تا ارتش را در مقابل شبه نظامیان حزب الله و جنبش امل قرار دهد اما فرمانده ارتش لبنان توانست بی طرفی خود را همچنان حفظ کند و در واقع با جانبداری از ملت لبنان و ثبات و امنیت کشور نقش متوازنی را ایفا کند. میشل سلیمان همین استراتژی را سرلوحه کارهای بعدی خود قرار داد و در خطابه یی که روز یکشنبه گذشته و به هنگام ادای سوگند ریاست جمهوری ایراد کرد، همین استراتژی را در پیش گرفت و بر خطوط اصلی و کلی آن تاکید ورزید. این استراتژی عبارت است از «نجات کشور از طریق آشتی ملی و همکاری همه گروه ها»، «تعیین یک استراتژی دفاعی در برابر تهاجمات خارجی» و «عدم استفاده از سلاح در منازعات سیاسی داخلی» این استراتژی البته دارای دو بعد خارجی نیز بود که از یک سو به «داشتن روابط محترمانه با سوریه» به عنوان نمونه و در کنار آن سایر همسایگان و دوستان این کشور و از سوی دیگر «همکاری با نهادهای بین المللی» به طور نمونه «دادگاه بین المللی مربوط به ترور رفیق حریری» تاکید می ورزید. این مجموعه در کل نشان می دهد که میشل سلیمان می خواهد همچنان «بی طرف» بماند و با در پیش گرفتن یک نوع «موازنه منفی» در داخل و خارج که اوج کارایی و قدرت خود را در توافقنامه دوحه نشان داد، راه خود را هموار سازد. اما آیا چنان خط مشی یی می تواند موثر و موفق باشد. این را تجربه آینده نشان خواهد داد. سیدحسن نصرالله نخستین کسی بود که این استراتژی را نقد و برخی از جوانب آن را رد کرد؛ وی در سخنان روز دوشنبه خود به جای «استراتژی دفاعی» بر «استراتژی آزادیبخش» انگشت گذاشت و درباره سلاح مقاومت نیز گفت که این سلاح احتیاج به «اجماع» ندارد. نصرالله در سخنان خود بر موضوعات دیگری نیز تاکید ورزید که «پذیرش هویت عربی لبنان» و «حمایت از توافقنامه دوحه» و از همه مهم تر «وابستگی به حزب ولایت فقیه» به تعبیر او و «آزادی اسرا» از مهم ترین رئوس آنها بود. تردیدی وجود ندارد که استراتژی بی طرفانه میشل سلیمان در داخل و خارج از لبنان مخالفقان متعددی خواهد داشت اما او باید بتواند با ترجیح منافع ملی و بین المللی لبنان بر هر گرایش و رویکرد دیگری این استراتژی را پیش برده و به مقصد برساند؛ کاری که مسوولیت های دشوار و سختی را متوجه رئیس جمهور جدید لبنان می کند. قرار است سلیمان پس از تحویل گرفتن مسوولیت های خود رایزنی برای تشکیل کابینه جدید را آغاز کند؛ کابینه یی که به نظر می رسد این بار به رهبری «سعد الحریری» تشکیل شود. اما سعد الحریری کیست؟

● سعد الحریری

سعد الحریری متولد سال ۱۹۷۰ میلادی و پسر ارشد رفیق حریری نخست وزیر شهیر لبنانی است که در سال ۲۰۰۵ در بیروت ترور شد. از زندگی شخصی سعد الحریری اطلاعاتی که در دست است، نشان می دهد در شهر صیدا متولد و دوران کودکی را همانجا سپری کرد. پس از تحصیل دوران ابتدایی در لبنان، برخلاف میل خود و به اجبار خواست پدر عازم فرانسه شد و تحصیلات متوسطه خود را در آنجا تکمیل کرد سپس برای تحصیلات عالی راهی دانشگاه «جرج تاون» امریکا و در رشته مدیریت فارغ التحصیل شد. سعد الحریری به پشتوانه ثروت هنگفت پدر که «آقای لبنان» و یکی از ۱۰ ثروتمند بزرگ جهان به حساب می آمد به کار ساخت و ساز و تاسیس یا اداره شرکت های اقماری در عربستان، فرانسه، امریکا، آفریقا و لبنان پرداخت و در سال ۱۹۹۶ مدیر شرکتی (سعودی اوجیه) بود که دست کم ۳۵ هزار کارمند داشت و پروژه های ساختمانی بزرگی را در دست ساخت داشت که یکی از آنها ساختمان مجلس شورای عربستان سعودی بود. عمده فعالیت های اقتصادی او در عربستان سعودی جریان داشت و سرانجام با دختری سوری تبار و متولد عربستان به نام «نازک الحریری» ازدواج کرد که از او یک پسر و یک دختر دارد. سال ۲۰۰۵ میلادی برای سعد الحریری سالی سرنوشت ساز بود. زیرا پدر رفت و میراث سیاسی و اقتصادی خود را بر جای گذاشت. فرزندان رفیق حریری با مشورت دوستان فرانسوی و سعودی خود تصمیم گرفتند میراث اقتصادی رفیق حریری را به دست ««بهاد الحریری» بسپارند و میراث سیاسی او را تحویل سعد دهند. از این رو سعد الحریری از سال ۲۰۰۵ به طور ناخواسته به میانه میدان سیاست پرتاب شد و طی سه سال گذشته فراز و نشیب های فراوانی را تجربه کرد.

هنوز تعیین نخست وزیری سعد الحریری (تا زمان نوشتن این یادداشت) قطعی نیست اما بیشتر گمانه زنی ها حکایت از آن دارد که جریان ۱۴ مارس به طرف او متمایل شده است. سعد الحریری رهبر حزب المستقبل (آینده) و فراکسیون اکثریت ۱۴ مارس در پارلمان لبنان تلقی می شود که پس از ترور رفیق حریری یک جریان سیاسی قدرتمند را با پشتوانه های نیرومند خارجی رهبری می کند. این جریان که از سوی برخی به عنوان یک انقلاب مخملین معرفی می شد قصد داشت با اخراج ارتش سوریه از لبنان، حاکمیت سیاسی جدیدی را به وجود آورد که بیشتر متمایل به غرب و به ویژه عربستان سعودی باشد. طی سه سال گذشته این انقلاب مخملین توانست اکثریت پارلمان را به دست آورد و دولتی مطابق با خواسته های خود به ریاست فواد سنیوره تشکیل دهد اما پس از آن متوقف شد و به بن بست رسید. کشمکش های داخلی و خارجی طی سه سال گذشته نه به دولت سنیوره مجالی برای فعالیت داد و نه به پارلمان لبنان که تقریباً از ۱۸ ماه پیش تاکنون هردوی این نهادها فلج شده اند. توافقنامه دوحه طرحی را برای کابینه آینده لبنان پیشنهاد کرده است که در آن ۱۶ وزیر از طرف جریان اکثریت و ۱۱ وزیر از طرف اقلیت و ۳ وزیر متعلق به ریاست جمهوری باشد. به موجب این طرح اکثر وزارتخانه ها در اختیار جریان حریری خواهد بود اما اقلیت نیز از یک نسبت قابل ملاحظه یی برخوردار است که در تصویب قوانین و برنامه های دولت تاثیرگذار بوده و علاوه بر آن با حق وتوی خود می تواند جلوی مصوباتی را بگیرد که نمی پسندد. فراموش نکنیم که دو هفته پیش یکی از همین مصوبات دولت، آتش جنگ خونینی را در لبنان روشن کرد و حال اقلیت با در اختیار داشتن چنین حق وتویی دیگر نیازی به اعلام جنگ یا بسیج نیروی نظامی خود نمی بیند.

انتخاب سعد حریری به جای پدر، می تواند لبنان را به دوران گذشته رفیق حریری بازگرداند؛ دورانی که لبنان پس از یک جنگ داخلی (۱۹۹۰-۱۹۷۵) حیات دوباره یی پیدا کرد و رفیق الحریری با همکاری سوریه نقش مهمی در بازسازی این کشور داشت. البته مشروط بر آنکه همه طرف های درگیر در لبنان از توافقنامه دوحه درس های لازم را گرفته باشند.

با این وصف باید درنظر داشت که عمر دولت فعلی لبنان (که قرار است همین روزها انتخاب شود) بیش از یک سال نخواهد بود. انتخابات سال آینده پارلمان می تواند یک بار دیگر موازنه قوای سیاسی در کشور را دگرگون کند به این خاطر تا یک سال آینده فعالیت های سیاسی و ایجاد قطب بندی های جدید در لبنان تشدید خواهد شد. در این میان اگر سعد الحریری به رغم کم تجربگی خود در میدان سیاست، پخته شده باشد می تواند اکثریت پارلمانی خود را حفظ کند در غیر این صورت باید احتمال شکست را برای خود نزدیک بیابد جریان ۱۴ مارس برخلاف دستاوردهای مهمی که طی سه سال گذشته داشت اکنون مرحله دشواری را طی می کند. برخی از طرفداران این جریان خود را در مذاکرات دوحه شکست خورده می بینند و این امر می تواند تاثیری منفی بر آینده این جریان داشته باشد. بعضی افراد وابسته به این جریان احساس می کنند از طرف هم پیمانان منطقه یی و بین المللی خود (به ویژه امریکا) به خوبی حمایت نمی شوند. این در حالی است که هنوز سوری ها در لبنان از نقش و نفوذ موثری برخوردارند و دادگاه رفیق حریری هم تکلیف «عامل ترور» او را روشن نکرده است. رقبای همین جریان در لبنان نه تنها تضعیف نشده اند که طی سه سال گذشته بر قدرتشان افزوده شده است. همه این نکته ها می تواند دشواری راهی را ترسیم کند که سعد الحریری در صورت نخست وزیری آینده لبنان با آن مواجه خواهد بود.

مجموع تحولات یادشده نشان می دهد گروه های لبنانی با توافقنامه دوحه خود و کشورشان را وارد فضای جدیدی کردند که مهم ترین وجه آن رقابت های سیاسی خواهد بود. در این رقابت سیاسی کسانی برنده خواهند بود که مورد وثوق و اعتماد مردم لبنان باشند و بتوانند امنیت، رفاه و آسایش آنان را تامین کنند و این امر در صورتی تحقق خواهد یافت که طرف های «فرالبنانی» اجازه دهند تا مردمان این کشور آینده خود را انتخاب و تعیین کنند.

محمدعلی عسگری



همچنین مشاهده کنید