چهارشنبه, ۲۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 17 April, 2024
مجله ویستا

من پیروز هستم, تو بازنده


من پیروز هستم, تو بازنده

برزیل و آرژانتین فقط در چمن سبز قادر بودند نمایش نفرت را به نمایش بگذارند در سایر عرصه ها, دشمنی چنین محسوس نبود اما برای داغ كردن یك رقابت فوتبال كافی به نظر می رسید آرژانتینی ها اوضاع اقتصادی مطلوبی ندارند, با این حال در مقایسه با برزیلی ها ثروتمند محسوب می شوند

حتی رستوران های برزیل نیز جایی برای سپری كردن چند ساعت زندگی بدون دغدغه نیست.خانه و محل كار (داخل معدن یا پشت میز ریاست) برای تیفوسی های پابرهنه آمریكای جنوبی تفاوتی ندارد. در هر جایی می توان از فوتبال حرف زد، برای یك تیم محبوب فریاد كشید و به خاطر صحنه بحث برانگیز رقابتی كه تمام شده، دعوا راه انداخت.سرزمین فوتبال، نه با زیبایی های حسرت برانگیز ریودوژانیرو بلكه با چنین نماهایی به یاد آورده می شود. برای فوتبالدوستان این كشور زندگی، دشوار سپری می شود؛ به سختی روزگار آن كارگر معدن! البته در نهایت هیچ تضادی نمی بینید چون كارگر معدن در صف اول هواداران فوتبال ایستاده است.

● یك نمای دیگر

هر كودك آرژانتینی احتمالاً چنین صحبت هایی را ازپدرش شنیده است؛ تو می توانی انتقام ما را بگیری. برو و با همه بجنگ!

انتقام؟ همواره مردم این سرزمین به دنبال یك دشمن بودند تا با دست و پنجه نرم كردن با آنها، غرور خود را به رخ بكشند. آرژانتینی ها معمولاً با چنین صفتی به یاد آورده می شوند. یك بار فالكند یا همان مالویناس، ساق های مارادونا را نیرو می دهد و بار دیگر كودتای نظامی، اولین عنوان قهرمانی جهان را برای همتیمی های ماریو كمپس به ارمغان می آورد!

● شروع اتفاق

تصور كنید هنرمندترین افراد ملتی كه همیشه از فوتبال حرف می زنند بخواهند مقابل استثناهای یك كشور مغرور و بزرگ صف آرایی كنند... چه اتفاقی رخ می دهد؟ از اوایل اولین دهه قرن بیستم این اتفاق را «سوپر كلاسیكو» نامیدند. نبرد برزیل و آرژانتین در حیطه چمن سبز، فقط جدال

۲ كشور برتر آمریكای جنوبی محسوب نمی شود. این رقابت نوعی تلاش برای اثبات برتری (در كدام زمینه؟) و در نهایت اظهار جمله «من برتر هستم و تو هیچ نیستی» تلقی می شود. چنین موضوعی هرگز رنگ واقعیت به خود نمی بیند.

مانند تمام جدال های سنتی فوتبال، یك بهانه واهی دشمنان را به جان هم انداخته و چون منطقی در كار نیست، اثبات برتری امكان پذیر نمی شود و جدال بیهوده تا مدت نامعلومی ادامه می یابد. در این میان حداقل هواداران فوتبال خوشحال خواهند بود، زیرا می توانند هرچند وقت یك بار در لذت «سوپر كلاسیكو» غرق شوند!

● برزیل- آرژانتین چگونه شروع شد؟

وقتی كارگران انگلیسی لباس های فوتبالشان را به همتایان برزیلی خود دادند، سائوپائولو و ریودوژانیرو دچار تب توپ گرد شد و هنگامی كه اسپانیایی ها به برادران خود در قاره ای دور افتاده توصیه كردند از پاهای خود بیش از زبانشان استفاده كنند، فوتبال آرژانتین پا گرفت.

آنجا هم انگلیسی ها نقش داشتند اما مدتی بعد آنها، اسپانیایی ها و سایر كشورها فقط موفق شدند پای تلویزیون های خود، اولین جدال برزیل و آرژانتین در چهارچوب یك رقابت درون قاره ای را تماشا كنندو حسرت بخورند كه چرا باید در آمریكای جنوبی چنین بازی لبالب از زیبایی شكل بگیرد! به هر حال پس از سال ۱۹۰۵ برزیل و آرژانتین بارها به مصاف هم رفتند. اتفاقات ۳ ، ۴ جدال اول، باعث شد رقبا برای «كینه ورزی» دلایل بیشتری بیابند. از آن زمان چند دلیل بزرگ ،تنفر رقبا را به بالاترین میزان رسانده است.

● جنگ قدرت

زردپوشان حداقل در آمریكای جنوبی رقیبی غیر از آرژانتین را هم قواره خود نمی دیدند. آبی و سفیدها هم از وقتی اوج گرفتند، یك مانع زرد رنگ را مقابل خود دیدند. در این میان اروگوئه با درخشش مقطعی خواب خوش رقبا را آشفته می كرد اما اروپایی ها از آغاز دهه دوم قرن بیستم برزیل و آرژانتین را نماد قاره رقیب می دانستند. در گذر زمان اروگوئه اقتدار گذشته را از دست داد و فقط گاهی موی دماغ بزرگان سنتی می شد؛ بنابراین فقط برزیل ماند و آرژانتین. بزرگان بی رقیب، بد یا خوب فقط همدیگر را به عنوان رقیب قبول داشتند. چه دلیلی بهتر از رقابت، می توانست جدال در سایر عرصه ها را با یك دلیل موجه، توجیه كند؟

● مسایل غیرفوتبالی

برزیل و آرژانتین فقط در چمن سبز قادر بودند نمایش نفرت را به نمایش بگذارند. در سایر عرصه ها، دشمنی چنین محسوس نبود اما برای داغ كردن یك رقابت فوتبال كافی به نظر می رسید. آرژانتینی ها اوضاع اقتصادی مطلوبی ندارند، با این حال در مقایسه با برزیلی ها ثروتمند محسوب می شوند!

سرود هواداران آبی و سفیدها بازتاب این شرایط است؛ یقه چرك ها را نابود كنید!چند سكه بیشتر، اختلاف را به سكوها و بین بازیكنان فوتبال كشاند.

آرژانتینی ها دلیل دیگری نیز برای تحقیر «سله سائو» یافته اند كه كاملاً مسخره تر از مورد اول به نظر می رسد. آنها به رنگ پوست خود می بالند و همواره عبارت «سفید پوست ترین ملت آمریكای جنوبی» را با تأكید به رخ برزیلی های عمدتاً سیاهپوست كشانده اند. زردپوشان چنین وضعیتی را تحمل نمی كردند. برای رهایی از تحقیر بیشتر چه اقدامی لازم بود؟

پودر سفید كننده! در ابتدای قرن، آن دسته از سیاهپوستان برزیل كه مجوز بازی در تیم ملی كشورشان را به دست می آوردند، مجبور بودند به كمك پودر سفیدكننده تیرگی پوست خود را مخفی كنند. چند دهه بعد پله، اسطوره فوتبال دنیا درخشید و سیاه ها را در جایگاه بالاتری قرار داد. دیگر تحقیر معنایی نداشت اما آرژانتینی ها همچنان می خواندند؛ امشب آن سیاه ها را آتش می زنیم! برزیل هم چندان مظلوم به نظر نمی رسید.

مهاجمان زردپوش مدافعان رقیب را پسرهای خوش تیپ می دانند كه حاضر نیستند به هوا بپرند تا مبادا مدل موهایشان تغییر كند! اما موضوع جالب تر به نوع دیدگاه رؤسای سیاسی ۲ كشور به مقوله فوتبال برمی گردد. «داسیلوا» رییس جمهوری برزیل در تبلیغات خود به زبان فوتبال سخن گفت و آرژانتینی ها از پرون گرفته تا «نستور كارلوس كرچنر» همواره برتری بر برزیل را روز ملی آبی وسفیدها قلمداد كرده اند!

● ۵ دلیل برای دوست داشتن برزیل

۱) آنها با قلب خود فوتبال بازی می كنند. مردان سرزمین فقر و قهوه چنان در میادین فوتبال حاضر می شوند كه گویی دیگر مجالی برای لمس توپ گرد نخواهند یافت. كدام نوع فوتبال با سبك بازی آنها قابل مقایسه است؟ فوتبال بی منطق انگلیسی ها، احساس ایتالیایی ها یا جوان سالاری تیم ملی هلند؟ هیچ كدام، شاید فقط آرژانتین بتواند در مقطع ضروری فوتبال برزیل را در اذهان تداعی كند؛ البته فقط اندكی!

۲) برزیل، بازنده، دوست داشتنی لقب گرفته است. در فوتبال امروز كه حقه بازی برای پیروزی جایز شمرده شده و ۳ امتیاز مهمترین اصل به نظر می رسد، برزیل به بهترین نحو برنده شده و اگر هم باخته، تحسین همگان را برانگیخته است. هنوز هواداران فوتبال از باخت ۳ بر ۲ برزیل در مرحله دوم گروهی جام جهانی ۱۹۸۲ می گویند، نه از پیروزی ۳ بر یك ایتالیا در فینال همان جام. می گویند برنده ها تاریخ را می نویسند اما برزیل چنین فلسفه ای را به سخره گرفته؛ هر چند خود بیشترین پیروزی ها را رقم زده...

۳) «سله سائو» از فوتبال به نكات مهمتری رسیده است. آنها در پایان فینال ها ابتدا سنت «سامبا» را اجرا می كنند و سپس دور هم حلقه زده و از خداوند تشكر می كنند. طلایی پوشان شعار خود را به دنیا تحمیل می كنند؛ خدا، شادی و فوتبال!

۴) اگر حركت ریوالدو در بازی مرحله گروهی جام جهانی ۲۰۰۲ را نادیده بگیریم، می توانیم با اطمینان ادعا كنیم همتیمی های رونالدینیو هرگز نخواسته اند حریف را فریب دهند. توضیح «سادگی» دلیل دیگری نمی خواهد.

۵) یك نكته تكراری. سیاه پوست های آمریكای جنوبی فوتبال را نیز مانند زندگی، بازی می كنند. بچه فقیری كه فوتبال را دوست داشت، تلاش كرد، زجر كشید و عاقبت اسطوره بالادستی های خود شد. این داستان رابارهانشنیده اید؟

● ۵ دلیل برای دوست داشتن آرژانتین

۱) یك آرژانتینی هرگز تسلیم نمی شود. مارادونا در بعد از ظهرهای داغ آزتك ،۸۶ چنین موضوعی را ثابت كرد. یك سال از جنگ كشور او با انگلستان گذشته بود. اسطوره از پای ننشست و نقشه انتقام را با «دست خدا» عملی كرد. آرژانتین، انگلستان را برد. آنها انتقام گرفتند؛ خیلی راحت.

۲) سربزنگاه می بازد! مگر نه اینكه انسان (تیم) كامل، دوست داشتنی نیست؟ آبی و سفیدها در حساس ترین مقاطع می بازند.

۳) تماشای بازی های آرژانتین شبیه فیلم های وسترن اسپاگتی به نظر می رسد. شاید مرد اول داستان جذاب نباشد اما ناچارید او را دوست داشته باشید. شخصیت و شاید چهره آنها یادآور آن افسانه شیرینی است كه می گوید روزی آدم های خوب قصه، پیروز می شوند.

۴) مارادونا، مارادونا و مارادونا. توضیح دیگری لازم نیست. چون او برخلاف پله كاملاً پاكیزه نشان نمی دهد.

۵) مانند برزیل، تصویر واقعی زندگی هستند. راه آنها متفاوت محسوب می شود. برزیل زیبایی و آرژانتین واقعی بودن زندگی (حقه بازی، اشك ریختن به خاطر باخت و تحقیر رقیب شكست خورده) را به یاد ما می آورند. هموطنان «دیه گو» را دوست داریم زیرا آن روی سكه فوتبال (بخشی از زشتی هایش ) را نشان می دهند.



همچنین مشاهده کنید