چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

به شکل خلوت خود بود


به شکل خلوت خود بود

سوگواره بمب افکن سیاه

بغض کرد، آتش گرفت، جلوی خودش را اما به سختی گرفت و به جواد الله وردی بازیکن جوان آن روز که در نگاهش چشم دوخته بود و از او سوال می کرد «عمو تو رو به خدا بگو چه شده» گفت؛ هیچی عمو، بعد از این همه سال بازی برای پرسپولیس، یک برگه کاغذ دستم داده اند که رویش نوشته؛ «آقای محراب شاهرخی از زحماتی که برای پرسپولیس کشیده اید تشکر می کنیم. حالا می توانید به هر تیمی که دلتان می خواهد بروید.» عمو محراب با گفتن این چند کلمه انگار که سبک تر شده باشد، ادامه داد؛ «بامعرفت ها نکردند حداقل ما را دعوت کنند و یک چای تلخ با دو تکه بیسکویت مادر جلویمان بگذارند تا دل مان نگیرد که بی مراسم تودیع کنارمان گذاشته اند»،عمومحراب این گونه از پرسپولیس رفت اما سه سال بعد به عنوان سرمربی برگشت. وداع او که همراه با وداع هادی طاووسی بود برای جواد الله وردی آنقدر سخت و تلخ بود که او می گوید؛ «از آن روز به بعد بود که ورزش قهرمانی در دل من مرد، دیگر انگیزه یی نداشتم که حرکت کنم و سرم را به آسمان بسایم. با خودم می گفتم در این فوتبال، بزرگ که شوی، آخرش می خواهی بشوی محراب شاهرخی، از او که نمی توانی بزرگ تر شوی. مدام به این مسائل فکر می کردم، با خودم می گفتم آیا حق محراب شاهرخی همین بود؟»محراب شاهرخی یکی از بااستعدادترین فوتبالیست ها و یکی از بامعرفت ترین پهلوان های ورزش ما بود. روز ۱۲ بهمن سال ۱۳۲۲ در خوزستان به دنیا آمد. فوتبال را از همان خطه شروع کرد و با کلوپ شنای اهواز به فوتبال ایران معرفی شد. سال ۱۳۴۲ پیراهن تیم ملی را برای اولین بار تنش کرد. این پیراهن به او خیلی می آمد. هر کدام از قدیمی های فوتبال می خواهند تیم ملی دهه چهل را در ذهن شان مرور کنند پیراهن سبز تیم ملی را با حروف بزرگ لاتین «IRAN» بر قامت محراب و دو، سه نفر دیگر بیش از دیگران تداعی می کنند. محراب شاهرخی، ناظم گنجاپور و اکبر افتخاری سه یار دبستانی بودند که همزمان به تهران آمدند. محراب و ناظم شاهینی شدند و اکبر پیراهن تیم فوتبال دارایی را بر تن کرد. تقدیر چنان کرد که سال ۱۳۵۱، این سه دوست قدیمی در کنار هم و در یک مقطع پیراهن پرسپولیس را بر تن داشته باشند. اما محراب از دو دوست دیگر، صمیمی تر و تا حدودی احساساتی و شکننده تر بود. فراموش کردنی نیست که به خاطر یک مساله کوچک، مدت کوتاهی را از شاهین دل کند و به دارایی رفت و در دارایی همبازی جلال طالبی و پورحیدری و قلیچ خانی و اکبر افتخاری شد.

بعد هم که شاهین منحل شد و پرسپولیس در زمستان سال ۱۳۴۶ تشکیل شد، همراه یاران قدیمی خود در شاهین به پرسپولیس رفت تا در ذهن اهالی فوتبال تداعی شود عامل جدایی او از تیم شاهین دکتر عباس اکرامی بود چرا که اینجا در تیم پرسپولیس، دیگر دکتر اکرامی نبود تا محراب به خاطر حضورش بین دوستان قدیمی و پای قلیونی خود نباشد.به او بمب افکن سیاه می گفتند. بمب افکن سیاه و احساساتی پرسپولیس، یکباره آنقدر دلش گرفت که آن تصمیم عجیب را که دوست نداریم یادی از آن کنیم به ذهن رساند؛ پایان زندگی، آن هم با دستان خودش، محراب را نجات دادند اما ۱۰ سال بعد یک بار دیگر مرد، این بار روی پرده سینما، فیلم سینمایی علف های هرز را با بازی فرزان دلجو، شب پره، آیلین، جلال پیشواییان، مرحوم آرمان و... خیلی ها به یاد دارند. محراب در اولین و آخرین فیلم سینمایی زندگی نقش جوانی را بازی می کرد که عشق وجودش را فرا گرفته بود؛ جوانی که در پایان فیلم، به خاطر بیماری می مرد و عشقش ناکام می ماند.

خیلی ها از مرگ عمومحراب در علف های هرز گریستند؛ همه با بغض. وقتی یاد خوبی های محراب می افتادند و اینجا مرگ سینمایی اش را می دیدند تاسف می خوردند. اما ۱۶ سال بعد، مرگ سوم امانش نداد؛ یک سکته مغزی و دیگر هیچ. محراب شاهرخی، یکی از قدیمی ترین و تاثیرگذارترین عناصر فوتبالی تاریخ پرسپولیس، در ۱۲ بهمن سال ۷۱ به رحمت خدا رفت، امروز ۱۵ سال از آن روز تلخ و سیاه می گذرد. امروز صبح در قطعه ۲۰ بهشت زهرا مراسم پانزدهمین سالمرگ عمومحراب برگزار می شود و مثل همیشه همایون بهزادی در رثای یار قدیمی می گوید و می گرید و دوستان همه جمعند. از حمید جاسمیان و اکبر افتخاری و ناظم گنجاپور و جعفر کاشانی و بیوک وطنخواه تا رقیبانی مثل فرامرز ظلی، اکبر کارگرجم، غلامحسین فرزامی و...اما محراب آنچنان که گفتیم یکی از تاثیرگذارترین عناصر تاریخ فوتبال پرسپولیس بود، رفتن او از پرسپولیس سال ۶۰، پایه های قدرت علی پروین را تحکیم کرده و حضور قدرتمندانه علی پروین در پرسپولیس و تاثیرگذاری بسیار زیاد او در ارکان این مجموعه طی دو دهه ۶۰ و ۷۰، از زمانی شروع شد که محراب پرسپولیس را ترک کرد.گفتیم که محراب در اسفند سال ۵۳، به خاطر بالارفتن سن از پرسپولیس کنار گذاشته شد. پرسپولیس لیگ سوم تخت جمشید به طور کل جوانگرایی کرد. همایون بهزادی سرمربی بزرگسالان و بیوک وطنخواه سرمربی جوانان شدند.

کلانی از تیم جدا شد و به شهباز رفت. جعفر کاشانی هم کناره گیری کرد تا به کارش در وزارت امور خارجه بپردازد. چند نفر از عناصر قدیمی دیگر تیم هم توسط مسوولان وقت کنار گذاشته شدند؛ نفراتی مثل هادی طاووسی، محراب شاهرخی و هنریک سرکیسیان. در این میان طاووسی و هنریک بازنشسته شدند و محراب به تیم فوتبال شهباز رفت و مدتی بازی و مربیگری را در این تیم تجربه کرد. حالا بشنوید از آن سوی کار یعنی پرسپولیس، در این مجموعه همایون بهزادی سرمربی شد. اختلاف با مسوولان باشگاه بهزادی را وادار به کناره گیری کرد. بعد از بهزادی، بیوک وطنخواه سرمربی تیم شد و پرسپولیس را در لیگ سوم به عنوان قهرمانی رساند. با این حال مسوولان تیم هنوز به او بی اعتماد بودند، بنابراین بیوک ۳۳ ساله را با یک مربی روس به اسم ایوان کونوف، به ادامه کار واداشتند.

بیوک که خودش را در اندازه های سرمربیگری پرسپولیس می دانست در اواسط لیگ چهارم تخت جمشید در سال ۱۳۵۵ از پرسپولیس جدا شد، کونوف به سختی پرسپولیس را تیم دوم لیگ کرد. بعد از او، مسوولان پرسپولیس اقدام به استفاده از یک عنصر خوشنام و کاربلد به اسم منصور امیرآصفی کردند. امیرآصفی یک مربی بزرگ و یک انسان فرهیخته در فوتبال ما بود اما زود از پرسپولیس کناره گیری کرد،۱امیرآصفی رفت و محراب شاهرخی ۳۴ ساله جای او را گرفت. عمو محراب در مربیگری، کمی با انعطاف تر بود، اما بعضی ها از انعطاف او سوءاستفاده می کردند. او به قدری مهربان و باگذشت بود که برخی اوقات زشت ترین دشنام ها و نسبت های کثیفی را که به او می دادند می شنید و از گوش مخالف به در می کرد. محراب چهار سال سرمربی پرسپولیس ماند.

چهار سال مربیگری، بیشترین دوره مربیگری را در تاریخ فوتبال پرسپولیس تا آن سال تشکیل می دهد. با محراب شاهرخی، پرسپولیس در لیگ سال ۵۶ به عنوان دوم رسید. با محراب شاهرخی، پرسپولیس در لیگ سال ۵۷ روی پله دوم بود که مسابقات نیمه کاره ماند. با محراب شاهرخی، تیم در جام شهید مهدی اسپندی که اولین دوره مسابقات رسمی تهران بعد از انقلاب بود به قهرمانی رسید و با او، تیم در مسابقات سال ۶۰ باشگاه های تهران بعد از تیم هما و در مسابقات سال ۶۰ حذفی تهران بعد از شاهین به رتبه دوم رسید. بعد از این مسابقات، دیگر هیچ گاه محراب شاهرخی سرمربی تیم فوتبال پرسپولیس نبود. می گویند در اردوی کوتاه مدت پرسپولیس در شهرهای بندرعباس و شیراز اتفاقی در خانه علیرضا حیدری مهاجم پرسپولیس در شیراز رخ داد که بهانه به دست بدخواهان داد، فرصت فراهم آمده بود. به محراب گفتند تا آب ها از آسیاب نیفتاده در خانه بمان و بیرون نیا تا همه چیز تمام شد. در این فاصله، دادکان که به پرسپولیس برگشته بود، با نظر خودش، سوت را در تمرینات پرسپولیس به علی پروین داد و از او خواست رسماً تمرینات را اداره کند.

محراب رفت اما سه سال بعد به عنوان سرمربی تیم فوتبال شاهین به فوتبال برگشت. این بار با عنوان مربیگری تیم فوتبال شاهین، او حضوری کوتاه مدت داشت؛ اختتامیه یی بر یک دفتر پرخاطره... و او رفت.و او رفت تا هشت سال دیگر که خبر بیاورند محراب ۴۹ ساله بعد از یک بازی تمرینی، در تنهایی خانه اش دچار سکته مغزی شده است. آخرین کسی که قبل از مرگ محراب را دید، بیوک وطنخواه بود، پس اگر حس می کرد در آن شب سرد زمستانی محراب نورانی تر از گذشته بوده، خیال خام در سرش نبوده است، آری محراب ۱۵ سال قبل در چنین شبی عجیب نورانی شده بود.

به شکل خلوت خود بود

اشاره به شعر رفیق اثر زنده یاد سهراب سپهری با این عنوان؛ به شکل خلوت خود بود و عاشقانه ترین انحنای وقت خودش را برای آیینه تفسیر کرد و او به شیوه باران پر از طراوت تکرار بود.

مهدی حدادپور

پی نوشت ؛

۱- امیرآصفی زمانی در تیم کیان سرمربی بود. در این تیم علی پروین هم بازی می کرد. در سال ۵۶ علی پروین که حالا دیگر در مجموعه پرسپولیس یک مهره بزرگ بود و اسم و وجودش تاثیرگذار شده بود، از علی عبده خواست امیرآصفی سرمربی تیم شود و قلیچ خانی همبازی ۱۲ سال قبل او در کیان هم به تیم بیاید. تیم سال ۵۶ با افکار علی پروین بسته شد، اما وقتی در دو، سه بازی امیرآصفی پروین را روی نیمکت ذخیره ها نشاند، در واقع گور خودش را کند، پروین بعد از اولین باخت بدون حضورش در ترکیب، با پا چنان لگدی به در رختکن امجدیه زد که بعد از ۳۰ سال، رعشه های در رختکن و آنها که صدای لگد سلطان ۳۱ ساله را شنیدند تمامی ندارد،



همچنین مشاهده کنید