جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

شیر زن اسیر با ناجوانمردان کوفی چه کرد


شیر زن اسیر با ناجوانمردان کوفی چه کرد

در عاشورا سپاه بزرگ حیلت پیشه ی دنیا طلب , حسین و فرزندان و مردان پاکباز و حق طلب او را به ناجوانمردانه ترین و هولناک ترین شکل, کشتند و سر های آن ها را بر نیزه کردند تا به همراه زنان و کودکان شان , به رسم عبرت آموزی , نزد مردم کوفه برده شوند

در عاشورا سپاه بزرگ حیلت پیشه ی دنیا طلب ، حسین و فرزندان و مردان پاکباز و حق طلب او را به ناجوانمردانه ترین و هولناک ترین شکل، کشتند و سر های آن ها را بر نیزه کردند تا به همراه زنان و کودکان شان ، به رسم عبرت آموزی ، نزد مردم کوفه برده شوند.

حاکم خونخوار کوفه از مردم زبون شهر خواسته بود که برای مشاهده ی سرنوشت استقامت پیشگان باطل ستیز که مرگ عزیزانه را بر زندگی ذلیلانه ترجیح می دهند، به کوی و برزن حاضر شوند و شکست حسین و یارانش را جشن گیرند.

روز دوازدهم محرم الحرام ، کاروان داغ دیده ی کربلا به سرپرستی زینب ، این شیر زن والا مقام ، همراه سر های بریده ی بر نیزه شده ، وارد شهر کوفه شد.

زینب ، که تمام روز عاشورا شاهد کشته شدن و قطعه قطعه شدن برادر ، فرزندان برادر ، عباس و دیگر یاران برادرش ، و نیز خسته ی شرارت های سپاه ظلم ، پس از شهادت حسین (ع) ، بود ، قاعدتا نمی باید بتواند کلامی به زبان آورد . دیگران در چنین شرایط هولناکی ، گرفتار شوک سنگین روانی می شوند و به ورطه ی ناتوانی فراگیر در می غلتند. اما زینب ، که ماموریت استمرار رسالت کربلا را بر دوش می کشید، در عین دل شکستگی و سوگواری بی نظبر ، چنان غیرتمندانه و شجاعانه مردم کوفه را مورد خطاب روشنگرانه ی خویش قرار داد که همگان را به شگفتی انداخت.او ، هم در کوفه و هم در دربار یزید در دمشق ، شجاعانه از راه حسین ، که راه حق طلبی و باطل ستیزی بود، دفاع کرد و کوشید تا مردم بی خبر را آگاه سازد و به راه راستین انسانیت در آورد.

از آن تاریخ ، حدود چهارده قرن می گذرد. یزید ، ابن زیاد ، عمر سعد ، شمر و دیگر فریب خوردگان نفس حیوانی ، مرده اند و کسی جز نفرت ، چیزی نثارشان نمی کند.

حسین و یاران حق جوی او اما همچنان در دل ها زنده اند و الهام بخش عشق راستین ، خوبی ها ، عدالت جویی ها ، حق طلبی ها ، ظلم ستیزی ها و نیکو منشی ها مانده اند. حسین زنده است تا حق زنده است.

حسین برای برپای داشتن حق و نابودی ظلم و باطل ، جان خویش بر کف نهاد و هرچه داشت نثار کرد ؛ و چنین، حضرت حق مطلق جل و علی ، خود ، پاداش او ست.

زینب چه گفت؟

زینب خطاب به تماشاچیان کوفه گفت: " سپاس و ستایش خاص خداست و درود بر پدرم محمد و خاندان پاک و برگزیده اش . و سپاس ای مردمان کوفه ! ای مردمان دغل پیشه و فریبکار و بی حمیت و حیله گر ! اشک هاتان خشک نشود و ناله هایتان پایان نپذیرد! براستی حکایت شما حکایت زنی است که رشته های خود را محکم بافته بود و پس باز می کرد، شما سوگند تان را دستاویز فساد قرار دادید!

شما چه دارید جز لاف زدن و دشمنی و دروغ ! و همچون کنیزان چاپلوس و دشمنان سخن چین ! یا هماند سبزه وگیاهی که برفراز سرگین روید و یا همچون نقره ای که روی قبر را بدان اندود کرده باشند که ظاهری زیبا وفریبنده و باطنی بد بو گندیده دارد .

براستی که بد توشه ای برای خود فرستادید که خشم خدا برشماست و در عذاب جاویدان هستید ! آری بگریید که به خدا سوگند شایسته گریستن هستید، بسیار هم بگریید واندک بخندید که ننگ آن گریبان گیر شما شد و وبال آن شما را در برگرفت و هرگز لکه این این ننگ را از دامان خود نتوانید شست ! و چگونه پاک خواهید کرد لکه ننگ کشتن فرزندان خاتم پیامبران و معدن رسالت و آقای جوانان بهشت را ؟! همان که در جنگ سنگر شماست و در پناه حزب و دسته شماست و در هنگام صلح سبب آرامش دلتان و مرهم زخمتان و در جنگ ها مرجع شما و بیانگر دلیل های روشن و چراغ هدایت شما بود !

به راستی چقدر بد است آنچه برای خود پیش فرستادید و چقدر بد است بار گناهی را که برای روز جزا بر دوش خود نهادید !

نابودی و سر نگونی بر شما باد ! کوشش تان به نومیدی انجامید و دستهایتان بریده شد و سوداگری شما زیان داد و به خشم خدا باز گشتید و خواری بیچارگی را برای خود مسلم و قطعی کردید!

وای بر شما ! هیچ میدانید چه جگری از رسول خدا پاره کردید ؟ وچه پیمان محکمی را بستید ؟ و چه پردگیانی را از پرده بیرون افکندید؟ وچه حرمتی را از او هتک کردید؟ وچه خونی را از او ریختید؟ کار بسیار بزرگی انجام دادید که نزدیک است آسمانها از هول این کار بشکافد و زمین متلاشی شود و کوهها از هم بپاشد!

مصیبتی بس دشوار و بزرگ وکج و پیچیده و شوم که راه چاره در آن ، بسته و در عظمت، به اندازه آسمان خون ببارد و به راستی که عذاب آخرت خوار کننده تر خواهد بود و یاری نخواهید داشت !

و این مهلت تاخیر در کیفر الهی ، شما را خیره نکند که خدای عزوجل در انتقام عجله نمی کند و ترسی از فوت و از دست رفتن انتقام ندارد .حتما پروردگار در کمینگاه شماست" .

این سخنان کوبنده و آگاهی بخش ، شمار زیادی را به گریه وا داشت و از سکوت خود بر ظلمی که بر حسین رفت ، پشیمان ساخت. زمینه ی شکست یزید و دستگاه خلافت جاهلی و نفاق پیشه ی اموی ، با همین سخنان فراهم شد؛ سخنانی که در سایر منازل ، از جمله در دربار یزید ادامه یافت.



همچنین مشاهده کنید