پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

اصلاحات تقدیر تاریخی ملت ایران


اصلاحات تقدیر تاریخی ملت ایران

پس از انتخابات دور نهم ریاست جمهوری, برخی از اصحاب اصلاح طلبی اعتراف به «شکست اصلاحات» کردند به گمان اینان, اصلاحات برنامه ای بود که از دوم خرداد ۷۶ شروع شد و با پیروزی اصولگرایان در سوم تیر ۸۴ به شکست منجر شد

اخیرا حجت‌الاسلام و المسلمین سیدمحمد خاتمی در مصاحبه با روزنامه اسپانیایی ال‌پائیس گفتند: «اصلاحات با من شروع نشد و با من هم خاتمه نیافت. اصلاحات در دوران جدید لااقل سابقه صدساله دارد.» این سخن پیامی در خود دارد که بی توجهی به آن از سوی اصلاح طلبان نتایج زیانباری را بر جریان اصلاح طلبی وارد کرد.

پس از انتخابات دور نهم ریاست جمهوری، برخی از اصحاب اصلاح طلبی اعتراف به «شکست اصلاحات» کردند. به گمان اینان، اصلاحات برنامه ای بود که از دوم خرداد ۷۶ شروع شد و با پیروزی اصولگرایان در سوم تیر ۸۴ به شکست منجر شد.

در واقع، چنین تلقی سطحی از اصلاحات، پرده از تصور نادرست برخی از اصحاب اصلاحات برداشت. آنان اصلاحات را آفریده خود می پنداشتند و به این دلیل، حق مالکیتی نسبت به آن قائل بودند.

مدعیان اصلاحات که با شعار ضد انحصارطلبی، اصلاحات را در انحصار خود می دانستند، توقع آن را داشتند تا همواره در برج عاج خود نشسته و ملت به آنان خدمت کنند. در حقیقت، اینان انحصارطلب تر از رقیب بوده و غافل بودند که نفس اصلاحات پروژه آنان را درهم شکسته و به دست مردم از آن برج به زیر کشیده است.

آقای خاتمی در این مصاحبه، خام و سطحی بودن تصور شکست اصلاحات را بیان می کنند. همچنان که ایشان بیان کرده اند، اصلاحات از دوم خرداد ۷۶ شروع نشد و با سوم تیر ۸۴ نیز شکست نخورد.

اگر چه ایشان برای پس از انتخابات دور نهم ریاست جمهوری، برخی از اصحاب اصلاح طلبی اعتراف به «شکست اصلاحات» کردند. به گمان اینان، اصلاحات برنامه ای بود که از دوم خرداد ۷۶ شروع شد و با پیروزی اصولگرایان در سوم تیر ۸۴ به شکست منجر شد. اصلاحات سابقه ای صد ساله معتقد اند، اما با دقت در تاریخ ایران می توان ریشه های عمیق تری را برای آن یافت. ریشه های بنیادین اصلاحات در تاریخ ایران از شکل گیری هویت ایران در عصر صفویه پا گرفته است.

تشکیل حکومت صفویه دو ویژگی مهم دارد که از زمان سقوط سلسله ساسانیان و ورود اسلام به ایران بی سابقه بوده است. این دو ویژگی عبارتند از؛ وحدت سیاسی و وحدت مذهبی.

تا زمان صفویه، حکومتهایی که در ایران تشکیل می شدند تنها قادر به تسلط بر بخشی از ایران زمین بودند و نمی توانستند تمام این سرزمین را تحت حکومتی واحد اداره کنند. از سوی دیگر، این حکومتها به لحاظ مذهبی نیز در درون خود قادر به ایجاد وحدت مذهبی نبودند و حتی مشروعیت مذهبی برخی از آنان به مرکز خلافت وابسته بود.

با شکل گیری صفویه، ایران زمین شاهد نظامی شد که بر سرتاسر آن تسلط داشت و توانست با یک مذهب، وحدت بنیادین را در آن ایجاد کند. با این تحول بود که ایران هویت خود را پس از فروپاشی ساسانیان بازیافت به گونه ای که شورش افاغنه در تاریخ ایران به عنوان هجوم قومی بیگانه تصور شده و قیام نادرشاه به عنوان یک قیام ملی.

حکومت صفویه به لحاظ فکری نیز نقطه آغاز اصلاحات در ایران بوده است. تفکر فیلسوف شهیر ملا صدرای شیرازی یک بازخوانی در تفکر سنتی بود. تقابل با نگرش سنتی متصلب، فیلسوف را ناگزیر به گریز از پایتخت و سالهای آوارگی کرد. فیلسوف خود آگاه بود که تعصب و عوام زدگی و ظاهر اندیشی با تفکر او عناد داشته و توان اندیشه متجددانه وی را ندارد.

در حقیقت، ایران در عهد صفویه هم به جهت صوری و هم به جهت معنوی وحدت و هویت جدیدی را به دست آورد که نقطه شروع اصلاحات از آن است.

۸۵۰ سال پس از فروپاشی ساسانیان، صفویه در حالی وحدت سیاسی و مذهبی ایران را به وجود آورد که غرب مدت زیادی نبود به دوره مدرن خود پاگذاشته بود. توجه به این هم زمانی اهمیت زیادی اگر چه ایشان برای اصلاحات سابقه ای صد ساله معتقد اند، اما با دقت در تاریخ ایران می توان ریشه های عمیق تری را برای آن یافت. ریشه های بنیادین اصلاحات در تاریخ ایران از شکل گیری هویت ایران در عصر صفویه پا گرفته است. در شکل گیری هویت ایرانی و مسئله اصلاح طلبی در این هویت دارد. نیاز به سلاح آتشین یا قدت جدید دوران مدرن، نخستین عامل توجه ایران به غرب در این زمان بود. همین موضوع در تاریخ جدید ایران، هسته اصلی ارتباط با غرب را تشکیل داد.

آنچه که در رابطه بین ایران و غرب چالشی بس موثر ایجاد کرد، وقوع دو جنگ در زمان قاجار با روسیه بود که به معاهدات گلستان و ترکمنچای ختم شد. شکست در این دو جنگ و تحمیل مواد خفت بار این معاهدات به ملت ایران باعث جریحه دار شدن روح این ملت شد. این امر به نوبه خود چون تلنگری بود که برخی از نخبگان ایرانی را به خود آورد.

شکست ایران و معاهدات پی آمد آن، نخبگان را به یافتن چاره واداشت. در این جریان، غرب همواره در پیش چشم نخبگان بود به گونه ای که دو تلقی در بین آنان به وجود آمد؛ نقد غرب و بازگشت به سنت و در مقابل، توجه به غرب و نقد سنت.

لازم به توجه است که این تقابل بین نخبگان را نباید مشابه تقابل سنت و مدرنیته ای دانست که در غرب به وجود آمد و همچنین نباید عواقب و نتایج آن را یکسان فرض کرد. یکی از اشتباهات در سالهای اخیر توهم لزوم رنسانسی همانند رنسانس مغرب زمین در ایران است. چنین توهمی ناشی از قیاس مع الفارقی است که از سر بی دقتی بین غرب و ایران انجام می گیرد.

در حقیقت، یافتن چاره به واسطه خدشه ای بود که بر وحدت سیاسی و مذهبی ایران وارد شده بود. هر دو روی تقابل به دنبال جبران مافات بودند تا آنچه که توسط صفویه ایجاد شده بود احیاء گردد، یعنی عظمت متکی بر وحدت سیاسی و مذهبی.

هر دو سوی نخبگان به دلیل وحدت مسئله و نتیجه ای که داشتند در ضدیت با یک چیز اشتراک یافتند؛ استبداد ناصرالدین شاه. تلاشهای مصلحان بزرگ عهد ناصری همانند میرزا تقی خان امیر کبیر و میرزا حسین خان سپهسالار، یک نکته را روشن کرد که با وجود استبداد فردی، یافتن هر نتیجه ای محکوم به شکست است.

در حقیقت، استبداد هر دو سوی نخبگان به دلیل وحدت مسئله و نتیجه ای که داشتند در ضدیت با یک چیز اشتراک یافتند؛ استبداد ناصرالدین شاه. تلاشهای مصلحان بزرگ عهد ناصری همانند میرزا تقی خان امیر کبیر و میرزا حسین خان سپهسالار، یک نکته را روشن کرد که با وجود استبداد فردی، یافتن هر نتیجه ای محکوم به شکست است. ناصری سدی عظیم در مقابل سیل اصلاح طلبی، و شکستن این سد نقطه مشترک هر دو روی اصلاح طلبی ایرانی بود. گلوله ای که از تپانچه میرزا رضای کرمانی شلیک شد این سد را شکست و باید به یاد داشت که وی شاگرد پدر معنوی اصلاحات در ایران، یعنی سید جمال الدین اسد آبادی بود.

با اقدام میرزا رضا، اصلاح طلبی توانست محمل واقعی خود را بیابد. توسعه سیاسی محمل پیشرفت ژرف و عمیق اصلاحات بود. دو رویه ی اصلاح طلبی در این امر اشتراک موضع داشتند و از این رو، هم آنان که به غرب و هم آنان که به سنت توجه داشتند، هر دو آغازگر مشروطه بودند.

با امضای فرمان مشروطه توسط مظفرالدین شاه توسعه سیاسی یا محمل بنیادین اصلاحات شروع شد، اما همزمان با آن اختلاف بین بنیانگذاران مشروطه نیز به وجود آمد. در واقع، اختلافی که از پیش به صورت بالقوه در اصلاح طلبان بود با صدور فرمان مشروطه بالفعل شد. آنچه اهمیت دارد این است که به واسطه اختلاف در روش، اصل وحدت بنیادین در اصلاح طلبی مورد غفلت قرار گرفت.

آنچه که مورد غفلت بسیاری قرار گرفته وحدت موضع اصولی این دو سو با یکدیگر است. هر دو سو در این صد ساله به دنبال اصلاحات در جامعه ایرانی بوده اند و هر دو در ذات خود به دنبال هدف واحدی بوده اند.

اصلاحات با تاریخ صد ساله خود شاهد نزاع این دو جریان با یکدیگر است. این نزاع با اعدام مرحوم شیخ فض الله نوری رنگ خونینی به خود گرفت و در طی سالهای بعد خونبارتر نیز شد. با ایجاد حکومت پهلوی، به ظاهر یک سوی نزاع توانست سوی دیگر را کنار زند.

رژیم پهلوی یک امر را به خوبی نشان داد و آن ناکامی یک سویه نگری در تاریخ اصلاح طلبی است. این رژیم محصول جریانی بود که با الگو گرفتن از غرب، سنت را نقد و تا حدود زیادی نفی می کرد. این جریان برای توجیه خود نه تنها جریان مقابل را تخریب می کرد، بلکه با تحریف تاریخ سعی در جعل هویت ایرانی داشت.

ظهور انقلاب ۵۷ بیش از هر چیز معلول تناقض ذاتی رژیم پهلوی بود که تنها به وسیله انقلاب درمان می شد. جالب توجه است که در انقلاب ۵۷ همانند انقلاب مشروطه هر دو جریان برای در حقیقت، اصلاحات در این تاریخ واقعیتی دو جناحی دارد که وجود هر کدام وابسته به دیگری است. نکته در این است که نفی هر کدام از این دو جناح، بالمآل به نفی خود دچار می شود. در این تاریخ، آن سوی تجدد خواهی که به نفی سنت طلب روی آورد در نهایت، نفی خود را به بار آورد و در سوی مقابل هم این نتیجه ضروری است. این موضوع هیچ ربطی به بدبینی یا هر عامل بیرونی دیگر ندارد بلکه از درون خود هر سوی اصلاح طلبی حاصل می شود. بار دوم یک خواست مشترک یافتند و آن لزوم برچیدن استبداد پهلوی بود، اما در این خواست، باز وجود موضع اصولی مشترک مورد غفلت واقع شد.

ملت ایران در این یک صد سال، بیش از آن که از استبداد و دیکتاتوری و عقب افتادگی و وابستگی به اجانب رنج برده باشد، از عملکرد اصلاح طلبان رنج بوده است. رژیم پهلوی اگر به رژیم مستبدی مبدل شد به دست کسانی پایه گذاری شد که از اصلاح طلبان مشروطه بودند. رژیم پهلوی به مدد بخشی از اصلاح طلبان مشروطه پایه گذاری شد و سرانجام خود جامه استبداد به تن کرد.

واقعیت تاریخ صد ساله اخیر اصلاحات نشان می دهد که هر جریانی از آن توسعه سیاسی را به صورتی یک سویه نگریسته و به این علت، نتیجه وارونه گرفته است. هر جریانی در این تاریخ با شعار توسعه سیاسی و آزادیخواهی پا پیش گذاشته اما ملت را به استبداد کشانده است. تصور سطحی و شعاری «شکست اصلاحات» از همین یک سویه نگری ها نشأت گرفته است.

آنچه را که اصلاح طلبان در این تاریخ صد ساله بدان توجه نداشته اند، واقعیت وجود طرف مقابل بوده است. اصلاح طلبان با نفی طرف مقابل توجه نداشتند که اصلاحات در درون خود بر پایه هر دو جناح اتکاء دارد. نمونه سید جمال الدین اسد آبادی برای درک این واقعیت جالب توجه است.

سید به عنوان پدر معنوی اصلاحات در دوران جدید واجد تالیفی از هر دو جریان بود. او نه با توجه به غرب، سنت را فراموش کرد و نه با توجه به سنت، غافل از غرب شد. با توجه به این دو خصوصیت بود که او توانست عامل اساسی و اصلی بیداری امت اسلامی در دوران جدید باشد.

در حقیقت، اصلاحات در این تاریخ واقعیتی دو جناحی دارد که وجود هر کدام وابسته به دیگری است. نکته در این است که نفی هر کدام از این دو جناح، بالمآل به نفی خود دچار می شود. در این تاریخ، آن سوی تجدد خواهی که به نفی سنت طلب روی آورد در نهایت، نفی خود را به بار آورد و در سوی مقابل هم این نتیجه ضروری است. این موضوع هیچ ربطی به بدبینی یا هر عامل بیرونی دیگر ندارد بلکه از درون خود هر سوی اصلاح طلبی حاصل می شود.

ضرورت نگاه جامع داشتن برای هر جناح از نخبگان سیاسی ایران ضروری است. نخبگان سیاسی ایران باید باور کنند که وجودشان در گرو وجود جریان مقابل است. مسئله همکاری و یافتن بنیادهای وحدت سیاسی برای تمام نخبگان ایران ضرورت دارد تا با دست یافتن به هماهنگی سیاسی به صورت واقعی در جهت اصلاحات گام بردارند .

دکتر سیدنعمت‌الله عبدالرحیم‌زاده



همچنین مشاهده کنید