سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

فلسفه اسلامی داریم یانه


فلسفه اسلامی داریم یانه

ما در وضعیت کنونی با مشکلی کلی روبرو هستیم که فلسفه را هم تحت الشعاع قرار داده و آن اینکه جوانان ما بیشتر با معیارهای غربی به سراغ معنای فلسفه می روند ومقیاس ها را از غرب می گیرند وبعد می خواهند ببینند فلسفه اسلامی داریم یانه

ما در وضعیت کنونی با مشکلی کلی روبرو هستیم که فلسفه را هم تحت الشعاع قرار داده و آن اینکه جوانان ما بیشتر با معیارهای غربی به سراغ معنای فلسفه می‌روند ومقیاس‌ها را از غرب می‌گیرند وبعد می‌خواهند ببینند فلسفه اسلامی داریم یانه؟ مشکل دیگر هم این است که فلسفه از آغاز ورود به جهان اسلام مخالفین سرسخت وجدی شیعه و اهل سنت داشته است. شخصیت بزرگی مانند غزالی کتاب تهافت‌الفلاسفه را در رد فلاسفه نوشت. این کتاب از تاثیر گذارترین کتابها در تاریخ اسلام به شمار می‌آید و ریشه فلسفه را برای همیشه در جهان سنی مذهب اسلام خشکاند. در تشیع و تسنن از افراد دیگری می‌توان نام برد که با فلسفه مخالفت جدی کرده‌اند. برای مثال،‌در عالم تسنن می‌توان از ابن‌تیمیه نام برد و در تشیع نیز به بزرگانی همچون شیخ مفیدو مجلسی و ... اشاره کرد. لذا ما در جهان اسلام هم با فلسفه مشکل داشته‌ایم. از جمله دلایلی که غربی‌ها می‌گویند اسلام،‌فلسفه ندارد و آنچه هست ترجمه تحریف شده و مثله شده‌ای از آثار ارسطو بوده ،‌همین مخالفت‌های بزرگان جهان اسلام با فلسفه است. لذا فلسفه اسلامی دشمن بیرونی و درونی دارد. غربی‌ها می‌گویند در اسلام فلسفه نیست البته مغرضانه و شیطانی می‌گویند وجوانان ساده دل هم به این شیطنت نهفته در پس این حرف‌ها توجهی ندارند . منظور غربی‌ها از اینکه اسلام فلسفه ندارد این است که اسلام، اندیشه ندارد. مخالفین درونی نمی‌خواهند بگویند که اسلام چیزی نیست،‌بلکه می‌گویند اسلام آنچنان عظیم و الهی است که نسبتی با فلسفه وکفر ندارد. سخن یکی است اما انگیزه از زمین تا آسمان تفاوت می‌کند.وقتی غزالی و مجلسی می‌گویند فلسفه نداریم، منظورشان یک چیز است و وقتی غربی‌ها می‌گویند فلسفه اسلامی نداریم،‌ معنای دیگری در نظر دارند اما مدعا یکی است و هر دوگروه می‌گویند دراسلام فلسفه نیست. این در حالی است که غربی‌ها می‌گویند فلسفه اسلامی نداریم اما فلسفه مسیحی و یهودی را می‌پذیرند و حتی نمایندگانش را از فیلون یهودی تا ابن میمون و ابوالبرکات و ابن کمونه و ... نشان می‌دهند درباره دلاله الحائرین اثر مهم ابن میمون،هزاران کتاب نوشته شده و می‌گویند اینها فلسفه یهودی است . ژیلسون‌،‌ فیلسوف بزرگ معاصر هم درباره اثبات فلسفه مسیحی کتابی نوشته است. آنها آکویناس و آگوستین را از نمایندگان برجسته فلسفه مسیحی شمرده و می‌گویند یهودیت و مسیحیت فلسفه دارد ولی اسلام فلسفه ندارد. غربیان از جمله دلایلی هم که مطرح می‌کنند این است که بزرگان جهان اسلام گفته‌اند فلسفه نداریم، نیز بیشتر آثار فلسفی در جهان اسلام ترجمه بوده است. همچنین در اسلام فلسفه مشایی واشراقی و مکاتب دیگر وجود دارد که اگر فلسفه اسلامی وجود می‌داشت این قدر تفاوت و اختلاف بین این مکاتب فلسفی نبود. در پاسخ به ایراد سوم می‌توان گفت آیا در فلسفه مسیحی و یهودی این تفاوت دیدگاه‌ها وجود ندارد؟ آیا آگوستین و آکویناس یک جور فکر می‌کردند یا اینکه ابوالبرکات و ابن کمونه مثل ابن میمون فکر می‌کردند. آنها هم اختلاف نظر دارند. اگر فلسفه را به کناری بگذاریم و در علم کلام که بی‌گمان اسلامی است اختلاف‌نظرهای بسیاری داریم،‌مثلا تفاوت میان کلام اشعری و کلام معتزلی از زمین تا آسمان است.در علم تفسیر و فقه هم همین وضعیت وجود دارد واین اختلافات سبب نفی اسلامی بودن آنها نمی‌شود. در اینجا به موضوعی - که خیلی از گذشتگان ما به آن توجه نداشته‌اند - اشاره می‌کنم که روشن شدن آن تا اندازه‌ای ما را به حل این مسئله و پرسش شما نزدیک می‌کند. می‌توان به فلسفه،‌همچون مقطعی خاص از تاریخ اندیشه نگاه کرد. در اسلام حدود هزار سال تاریخ اندیشه داشته‌ایم. کاری نداریم که این اندیشه اسلامی بوده یا خیر؟ ولی به هر حال اندیشه بوده است. نوعی اندیشیدن وجود داشته،‌مثلا اندیشیدن فارابی و ابن سینا و سهروردی با اندیشیدن شیخ صدوق و شیخ مفید و علامه مجلسی فرق داشته است. هر دو گروه اندیشمند بوده‌اند،‌ولی نوع اندیشه سهروردی با مجلسی تفاوت می‌کند. بااین همه می‌توان از چنین واقعیتی تاریخی از هزار سال تاریخ اندیشه بشری در جهان اسلام سخن گفت. اگر فلسفه را به این معنا بدانیم چه کسی می‌تواند بگوید که فلسفه نداریم واقعیت را نمی‌توان انکار کرد. نوعی اندیشه به نام فلسفه،‌وجود داشته که پیشینه‌ای هزار ساله دارد. کتاب‌هایی نظیر شفاء و حکمت‌الاشراق بی‌گمان فلسفه است،‌ولی نمی‌توان اصرار کرد که اسلامی است یا خیر؟ یک مقطع هزار ساله از اندیشه بشری در کل تاریخ وجود دارد که در جهان اسلام اتفاق افتاده که کسی واقعیت آن را نمی‌تواند انکار کند. آیا این جریان فکری - فلسفی که در طول هزار سال اتفاق افتاده ،‌ اسلامی است یا خیر؟ این موضوع می‌تواند مهم باشد. ریاضیات هم در جهان اسلام داشته‌ایم ولی ریاضیات اسلامی نبوده و در این خصوص بحثی نیست. بحث اسلامی بودن تنها درباره فلسفه است و فلسفه را هم اگر در حد ریاضیات در نظر بگیریم یک اندیشه است و وجودداشتن آن جای بحث نیست وآنچه محل بحث است،‌اسلامی بودن آن است.

گفتاری از دکتر غلا‌محسین ابراهیمی دینانی



همچنین مشاهده کنید