جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

بازیگری مثل سیاست است


بازیگری مثل سیاست است

درباره فیلم «نیمه ماه مارس» جورج کلونی

نیمی از لیبرال‌هایی که من می‌شناسم، دل‌شان می‌خواهد جورج کلونی، رییس‌جمهور ایالات متحده شود. او هوشمندی و کاریزمای شخصی را دارد که برای سیاستمدار بودن زاده شده و کاملا استوار در جانب چپ مرکزیت قرار گرفته است - یا در جانب چپ آن راستی‌ای که امروز در مرکز قرار دارد- و همین کافی است تا به مذاق دموکرات‌هایی خوش بیاید که روز به روز دلسردی آنها بیشتر می‌شود از اینکه باراک اوباما را در حال اتخاذ تصمیم‌هایی می‌بینند که جمهوری‌خواهان از مدت‌ها پیش نقشه اجرای آنها را کشیده بودند و حالا چون اوباما پیشنهاد این کارها را می‌دهد، مخالفت می‌کنند، ولی فعلا این ستاره سینما بیشتر به شغل تقریبا دایمی نمایندگی هالیوود در جشنواره فیلم ونیز دلخوش کرده است. در ۹ سال گذشته شش بار کلونی با فیلم‌هایش معتبرترین رویداد سینمایی جهان را مزین کرده است. بعد از «بی‌رحمی تحمل‌ناپذیر» در سال ۲۰۰۳، «شب بخیر و بخت یارتان باد» در ۲۰۰۵، «مایکل کلایتن» سال ۲۰۰۷، «پس از خواندن بسوزان» در سال ۲۰۰۸ و «مردانی که به بزها خیره شدند» در سال ۲۰۰۹، کلونی -که ویلایی در حوالی دریاچه کومو دارد – امسال فیلم «نیمه ماه مارس» را کارگردانی و در آن نقش یک سیاستمدار باهوش را بازی کرده که به عنوان افتتاحیه جشنواره فیلم ونیز به نمایش درآمد.

یکی از تفاوت‌های فصل انتخابات مقدماتی حزب دموکرات امسال – اگر اوباما آن را بدون رقیب برگزار کند- با دوره‌های قبلی در این است که برای اولین‌بار در یک دوران طولانی از نطق‌های آتشین درباره مواضع لیبرالی که به آیین باستانی این حزب بدل شده، خبری نیست. در این فیلم که چند روز از رقابت‌های انتخابات مقدماتی در اوهایو را به تصویر می‌کشد، مایک موریس، فرماندار پنسیلوانیا و نامزد انتخابات ریاست‌جمهوری دقیقا همین کار را می‌کند و حال و هوای حزب جمهوری‌خواه را به میان دموکرات‌ها می‌برد. مایک موریس کاتولیک به دنیا آمده، اما اکنون به اینکه اعتقاد درست و حسابی ندارد می‌بالد و با شور و شوق از حق سقط جنین، دولت رفاه و پایان دادن به عصر موتورهای احتراق داخلی سخن می‌گوید و برخلاف کلینتون و اوباما که اشتهای تراژیکی برای کسب پذیرش جهانی، حتی از سوی کسانی که از ریخت آنها بدشان می‌آمد، داشتند، موریس به راحتی هرچه اعتقاد دارد را بر زبان می‌آورد.

می‌گوید اگر دل‌تان نمی‌خواهد به کسی در موقعیت من رای بدهید، به من رای ندهید، «در واقع، اصلا به من رای ندهید.» البته این جمله اخیر را موریس نمی‌گوید، بلکه معاون دوم او، استیون مایرز (رایان رینولدز) به شوخی بر زبان می‌آورد؛ هنگامی که در جریان آزمایش صدا قبل از مناظره تلویزیونی میان موریس و سناتور پولمن، رقیب اصلی او در رقابت مقدماتی، روی صندلی او می‌نشیند. ستاد انتخاباتی این دو نامزد را دو مرد اندکی چاق هدایت می‌کنند: پل زارا (فیلیپ سیمور هافمن) طرف موریس است و تام دافی (پل جیاماتی) طرف پولمن. استیون با بقیه فرق دارد؛ ۳۰ساله، خوش‌هیکل و خوش‌آتیه است. آنچه موری کمپتن در رقابت‌های مقدماتی سال ۱۹۶۰ در مورد جان اف.کندی بر زبان آورد -«او تازه نفس است و دیگران همه خسته»- در مورد استیون صدق می‌کند که به‌شدت در تلاش است تا میان آرمانگرایی و حسابگری توازنی برقرار کند. او که از هر گزینه تازه‌ای استقبال می‌کند، ملاقات مخفیانه‌ای با تام دافی دارد که به او پیشنهاد می‌کند به اردوگاه پولمن بپیوندد. استیون علاقه‌ای هم به یکی از کارکنان ستاد پیدا می‌کند، به نام هالی استیرنز (اوان ریچل وود) که ۲۰ساله است البته استیون تنها کسی نیست که به او علاقه‌مند شده است.

کلونی در مقام کارگردان، پرده را از جنب و جوش و هیاهویی که در هر یک از ستادهای انتخاباتی برپاست، پر می‌کند و برای آنکه به دنیای واقعی شباهت بیشتری داشته باشد، از حضور چهره مجریان تلویزیونی مانند ریچل مدوو، چارلی رز و کریس متیوز بهره می‌گیرد. او از این هیاهو و ایجاد حس صمیمیت –کلوزآپ‌های غول‌آسا در مکالمات شخصی- برای ایجاد تضاد با اقدامات سیاسی ستادها استفاده می‌کند که ذاتا متکی به کلام و سخنوری هستند و هیچ تعهد و مسوولیتی هم نمی‌توان از آنها انتظار داشت (بار مسوولیت را بالاخره کسی باید بر عهده بگیرد که برنده می‌شود). کلونی می‌خواهد این را برساند که کار هر ستاد انتخاباتی یک نوع مصالحه با رای‌دهندگانی است که در بیشتر موارد توافقی ندارند، اما ترغیب می‌شوند که به این شخص رای بدهند. نامزد انتخاباتی هم کسی است که ریاست این فعالیت مصالحه را بر عهده دارد. گزارشگر نیویورک‌تایمز (ماریسا تومی) که کارش، او را مدام بدبین‌تر از قبل می‌کند، چنین هشداری درباره موریس به استیون می‌دهد: «او یک سیاستمدار است.

دیر یا زود زیر پایت را خالی می‌کند.» فیلمنامه‌ای که کلونی، گرنت هسلو و بو ویلیمون براساس نمایشنامه «شمال فاراگوت» ویلیمون نوشته‌اند، در دنیایی متفاوت با دنیای رقابت‌های مقدماتی حزب دموکرات می‌گذرد که در «بهترین مرد» گور ویدال، «کاندیدا»ی جرمی لارنر و «تنر ۸۸»‌گری ترودو و رابرت آلتمن را دیده‌ایم. هرگز اشاره‌ای به میهمانی چای نشده است؛ «نیمه ماه مارس» وقتی بیش از همیشه به اوضاع و احوال کثیف و پرتخاصم امروز نزدیک می‌شود که زارا مشغول توضیح‌دادن این نکته است که چرا دموکرات‌ها به جمهوری‌خواه‌های منضبط‌تر و بی‌رحم‌تر می‌بازند: «آنها از اینکه با فیل‌های لعنتی (اشاره به علامت حزب جمهوری‌خواه-م.) توی گِل‌گیر کنند، می‌ترسند.» البته آنچه بیش از همه غیبتش احساس می‌شود این است که چه کسی قرار است در اینجا نقش کارل روو (مشاور جورج دبلیو بوش-م.) را بر عهده داشته باشد؟ کلونی هم مثل هرکس دیگری می‌داند که بازیگری مثل سیاست است؛ هر دو کار به این بستگی دارند که چقدر قابلیت عرضه و فروش دارید و به اینکه اجازه بدهید، مردم فکر کنند سرنخی در مورد شخصیت شما در دست دارند.

تیک چهره جورج کلونی که نشان اختصاصی اوست، در یک فیلم یا در جریان یک مصاحبه در کسری از ثانیه پیش از پاسخ گفتن به یک پرسش، خود را نشان می‌دهد، و دهانش احساسی را افشا می‌کند که ممکن است طعنه یا اوقات تلخی باشد، اما بلافاصله آرامش خود را در لبخندی باز و بزرگوارانه باز می‌یابد. آن اطوار خاص در «نیمه ماه مارس» کاملا به نمایش گذاشته می‌شود، اما مختص کلونی نیست و در گازلینگ هم وجود دارد. این برای گازلینگ طبیعی نیست چون این بازیگر جوان که در محافل سینمای مستقل، برای ایفای نقش‌هایی در «معتقد»، «نیمه نلسون»، «لارس و دختر واقعی» و «ولنتاین غمگین» تحسین می‌شود، یکی از بازیگران طرفدار پروپا قرص متد است که هرگز برای یک لحظه هم روی پرده آرام و قرار ندارد.

اما گازلینگ در مورد راحت بودن کلونی به دقت بررسی و مطالعه کرده و جذابیت ظاهری او را (که در مورد ستاره‌های سینما به آن جذابیت واقعی می‌گوییم) تحسین کرده است.

کلونی این ویژگی را دارد و گازلینگ تلاش می‌کند تا آن را فرا بگیرد. همه این نکات در مورد شخصیت استیون نیز صدق می‌کند که انگیزه موریس و مقداری از خصوصیات ستاره‌ای او را دارد. گازلینگ آرام‌آرام درخشش کلونی را به خود می‌گیرد، شبیه‌سازی صمیمیت او و تاثیر جاذبه او که می‌توانیم آن را توانایی بازیگر برای فریب دادن بنامیم. گازلینگ با اجاه‌ای ضمنی از کلونی و در فیلمی پر از بازی‌های زیرکانه از بازیگران کهنه‌کار، فیلم را از دست موریس در می‌آورد و به درون ذهن استیون می‌کشاند که در آن هم فرشتگان حضور دارند و هم شیاطین در کمین هستند. «نیمه ماه مارس» می‌گوید که سیاست در آمریکا، که دست‌کمی از ایتالیا ندارد، مثل ساحل دریایی است که کوسه‌ها در امواجش شناورند. همین امر باعث می‌شود که این فیلم بدبینانه و مطبوع به تحفه درخوری از جانب خوش مشرب‌ترین سفیر هالیوود، برای ونیز و همه جهان بدل شود.

منبع: تایم

ریچارد کورلیس

ترجمه: پریا لطیفی‌خواه



همچنین مشاهده کنید