جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

خانواده مرده


خانواده مرده

درباره نمایشنامه «آخرین روزهای هنری موس» نوشته سام شپارد

آیزایا برلین در «ریشه های رومانتیسم» از دو الگوی غالب فرهنگی که در شکل گیری و جهت دهی به فرهنگ و تمدن غرب نقش مهم و بنیادینی ایفا کرده اند نام می برد. یکی از این الگوها، الگوی تمدن یونانی است؛الگویی متکی بر این باور که «حقایقی بدیهی، بی انعطاف و خدشه ناپذیر وجود دارد که می توان به یاری منطق استوار نتایجی خطاناپذیر از آنها استخراج کرد و نیز اینکه رسیدن به این خرد مطلق با روش هایی که فیلسوف پیشنهاد می کند امکان پذیر است و همچنین چیزی به نام دانش مطلق وجود دارد که در این عالم دست یافتنی است.» (ریشه های رومانتیسم، ترجمه عبدالله کوثری، ص۲۱) دیگر الگوی غالب که برلین از آن سخن می گوید، الگویی است یکسر متفاوت و در تقابل با الگوی خردمحور یونانی اما به همان میزان تاثیرگذار.

این الگوی دوم، الگویی است استوار بر آنچه در کتاب مقدس آمده است؛ الگویی به قول برلین «درک ناشدنی» برای یونانیان خردباور. الگویی که یکی از اصلی ترین مفاهیم بیرون آمده از دل آن، «خانواده» است؛ «رابطه پدر و پسر، شاید رابطه افراد یک قبیله با هم. روابط بنیانی - که معیارهایی برای تبیین زندگی و طبیعت هستند - همچون محبت فرزندان به پدر، برادری میان مردان، عفو و بخشایش، فرمان بالادست به زیردست، وظیفه شناسی، خطا و گناه و ضرورت کفاره دادن به خاطر آن گناه، کل مجموعه این کیفیات که آفرینندگان کتاب مقدس و کسانی که بیش و کم از این کتاب تاثیر پذیرفته بودند، عالم را بر حسب آنها توضیح می دادند برای یونانیان یکسره درک ناشدنی بود.» (همان، ص۲۲)

همه آن مفاهیمی که برلین به عنوان وجوه مشخصه الگوی مبتنی بر کتاب مقدس به آنها اشاره می کند، اصلی ترین مفاهیمی بوده اند که نویسندگان امریکایی- از ملویل گرفته تا تواین و اونیل و فاکنر (شاید از همه بیشتر و جدی تر فاکنر) و حتی نویسندگان جدیدتر امریکا - بیش از نویسندگان هر کشور دیگری با آنها درگیر بوده اند. ادبیات امریکا سرشار از تلمیحاتی است که سرچشمه اصلی شان کتاب مقدس است.

خانواده، برادری، گناه و تاوان همه از جمله مفاهیمی هستند که ردشان را در بسیاری از آثار ماندگار ادبیات امریکا (چه به صورت تلاش برای گریز از این مفاهیم و چه اتصال به آنها و حسرت از دست رفتن شان) می توان پیدا کرد و البته در تمام این آثار تراژدی از آنجا آغاز می شود که این مفاهیم از یک سو در معرض هجوم، هتک حرمت و زوال قرار می گیرند و از طرف دیگر با آن الگوی یکسر متفاوت که برلین از آن سخن گفته یعنی الگوی خردباور یونانی تلاقی می کنند یا به بیان بهتر روایتی شکل گرفته بر پایه این الگوی خردمحور، می کوشد به شیوه یی منطقی و با پایبندی به نظمی هندسی حادثه یی را شرح دهد که منطق به وجودآورنده اش نه آن منطقی که این روایت خردمحور برآن استوار است که منطقی است بیرون آمده از دل الگویی متفاوت و متضاد با این الگوی روایی و همین تقابل میان ماهیت و دلیل وجودی حادثه و سرچشمه های عقلانی روایتی که به کمک آن، راوی می کوشد حادثه یی را شرح دهد و حین شرح، آن را بشکافد، به تقابل و شکافی برطرف نشدنی میان روایت و حقیقتی که قرار است از خلال روایت آشکار شود، می انجامد و به انهدام هر نوع انسجام روایی و عقلانی. در واقع در لحظه برخورد روایت هندسی منظم با حادثه در حال روایت شدن و در عین حال بیرون از دسترس منطق عقلانی آن روایت هندسی، خود روایت نیز از درون شکافته می شود و تبدیل می شود به روایت هایی که در نقاطی یکدیگر را قطع می کنند.

«آخرین روزهای هنری موس» نوشته سام شپارد نمایشنامه یی است که می توان تمام آن مولفه های کتاب مقدس را به آسانی در آن پیدا کرد و همچنین تقابل میان این مولفه ها را با قصه هایی به ظاهر عقلانی که شخصیت های اصلی نمایشنامه (پسران هنری موس) می کوشند با سر هم کردن یا بیرون کشیدن شان از دهان یک شاهد، به روایتی معتبر از آخرین روزهای زندگی پدر و مرگ او دست یابند و روایت خود را به عنوان حقایقی خدشه ناپذیر به خود و یکدیگر بقبولانند. در اینجا نکته یی است که نباید از آن غافل بود و آن شیوه حضور هنری موس در قصه هایی است که هر یک از راویان (چه راویان اصلی و چه راویان فرعی مثل استبان و راننده تاکسی که بیشتر شاهد ماجرا بوده اند) نقل می کنند یا آن را از زبان دیگری می شنوند و با چشم دیگری می بینند.

هنری موس در همه این روایت ها از جهان پس از مرگ احضار می شود و در بازسازی آنچه در گذشته رخ داده است شرکت می کند. آنچه از آخرین روزهای زندگی او به یاد می آید، صرفاً مجموعه یی از فلاش بک های ساده و تفکیک پذیر از زمان حال نیست. هنری موس در بازسازی گذشته اش نه از گذشته، که از جهان پس از مرگ می آید و به دلیل همین نحوه حضور او است که کل روایتی که راویان می کوشند از طریق آن به حقیقت زندگی و مرگ هنری موس دست یابند، کیفیتی رستاخیزی پیدا می کند، چنان که در صحنه یی از نمایشنامه ارل (برادر بزرگ تر که آخرین روزهای هنری موس و مرگ او را به داستانی کوچک و ساده تقلیل داده) به ری (برادر کوچک و شکاکی که روایت ارل را باور ندارد و می کوشد با احضار شاهدان آخرین روزهای زندگی هنری موس به روایتی معتبرتر یا در واقع روایتی که خود آن را معتبرتر می داند، دست پیدا کند) در اعتراض به غلوآمیز بودن آنچه راننده تاکسی درباره آخرین ساعات زندگی هنری موس نقل می کند، می گوید؛ «اینجا روز قیامت نیست اما اون می تونه کاری کرده باشه که اینجا به نظر روز قیامت بیاد. اون می تونه همه چیزرو جور دیگه یی جلوه داده باشه.» (ص ۱۰۱)

جنس حضور هنری موس در آنچه دیگران از او روایت می کنند، بر خود روایت تاثیر می گذارد و از آن فراتر، روایت دیگران را نامعتبر می کند. تنها چیزی که به نظر بدیهی می رسد، این است که هنری موس یک شب زنگ می زند، تاکسی می گیرد و با زنی سرخپوست به ماهیگیری می رود. وقتی برمی گردد همسایه اش نگرانش می شود و به پسر بزرگش (ارل) زنگ می زند. ارل - که سال ها است پدرش را ندیده - به خانه می آید. هنری موس کمی پس از آمدن او می میرد. ارل چند روزی جنازه او را نگه می دارد و خبر مرگ پدر را به کسی نمی دهد. در این فاصله ری برادر کوچک تر هم می آید.

او روایت ارل از مرگ هنری موس را باور نمی کند و با احضار راننده تاکسی می خواهد ناگفته های این روایت را از زبان او بشنود. روایت راننده تاکسی روایتی عمودی است که از خلال آن نوری به زندگی درونی هنری موس تابانده می شود. این روایت، پوسته بیرونی سیر خطی آخرین روزهای زندگی هنری موس را می شکافد و به درون این زندگی نقب می زند. اینجا است که می بینیم هنری موس، خود به دنبال شاهدی است که زنده بودنش را که از طرف زن سرخپوست مورد تردید قرار گرفته، اثبات کند. زن سرخپوست مدعی است هنری موس مرده است و این دوگانگی، این ابهام مفهومی به خوبی با کیفیت حضور پس از مرگ و احضار هنری موس از جهان مردگان هماهنگ است. او به عنوان هنری موس مرده در نمایش زندگی خودش شرکت می کند. هنری موس در نمایشنامه شپارد نمی میرد. او از همان آغاز مرده است و نمایشنامه پس از مرگ او و انگار تحت تاثیر این مرگ و زیر سایه سنگین آن آغاز می شود.

هنری موس سایه مرگ را با خود حمل می کند. در صحنه یی از نمایشنامه، استبان به ارل می گوید چون در لحظه بردن جنازه هنری موس در خانه حضور نداشته اند، جنازه دست از سرشان برنخواهد داشت. این همان اتفاقی است که دقیقاً رخ می دهد. جنازه هنری موس دست از سر پسرانش برنمی دارد. او نه فقط نعش خود که نعش خانواده یی از هم پاشیده را حمل می کند؛ نعشی که خاطره اش با مرگ هنری موس پاک نمی شود، بلکه از دوش هنری موس به دوش پسرانش (ری و ارل) منتقل می شود. هرچند یکی از این دو برادر با بخشیدن اموال هنری موس (جعبه ابزار و آلبوم) به یک غریبه (راننده تاکسی) می کوشد گذشته را چنان پاک کند که کوچک ترین لکه یی بر حال به جا نگذارد. توجیه او برای بخشیدن آلبوم این است که راننده تاکسی می تواند با نشان دادن عکس های این آلبوم به دیگران برای خودش پیشینه و خانواده جعل کند و مدعی شود آدم های توی عکس ها اجدادش هستند. ری با بخشیدن آلبوم، ننگ پسر هنری موس بودن را به دیگری منتقل می کند تا خود از شر آن خلاص شود. در همین راستا است که می کوشد تمام زوایای خانه را چنان پاک کند که بدرخشد و ارل را به این کار وامی دارد. او را چهار دست و پا به شستن خانه وادار می کند. به پاک کردن.

در این صحنه هر دو برادر را (یکی مستقیم و به اجبار برادر کوچک تر و آن یکی غیرمستقیم و در حال فرمان راندن بر برادر بزرگ تر) در حال پاک کردن خانه پدری می بینیم. اما حین پاک کردن، چرک تازه یی از خانه پدری بیرون می زند چرا که زمین شستن ارل در واقع تلاش ری است برای بازسازی اتفاقی در گذشته. مادر در حال پاک کردن زمین است و پدر او را کتک می زند. به تقلید از همین صحنه، ری شروع می کند به کتک زدن برادرش. این صحنه یکی از خشن ترین صحنه های نمایشنامه سام شپارد است و فراتر از مشابهتش با کتک خوردن مادر یک مفهوم دیگر را هم در خود پنهان کرده است؛ مجازات و کیفر. ارل آن روز که هنری زنش را کتک می زده، از خانه فرار کرده است و از نظر ری باید مجازات شود.

در این صحنه ری هم برادر است و هم پدر. او با تکرار وحشی گری پدرش، برادرش را به دلیل چشم بستن بر این وحشی گری و دفاع نکردن از مادر مجازات می کند. در پایان، خود هنری دوباره از جهان بعد از مرگ می آید و او هم ارل را محکوم می کند به اینکه هنگام کتک زدن زنش جلوی او را نگرفته. اما اینجا یک اتفاق عجیب تر هم می افتد؛ هنری صحنه فرار خود بعد از کتک زدن زنش را طوری وصف می کند که پیش از این ری فرار برادرش را از همان صحنه وصف کرده بود. گویا هر دو برادر در لحظه هایی با هنری یکی می شوند. این، همان اختلالی است که در روایتی که راویانش می کوشیدند نظم و انسجام اش را حفظ کنند، به وجود می آید. هر دو برادر به رغم تلاش شان برای پاک کردن گذشته، روح شان با روح هنری موس می آمیزد و از این طریق به جهان مردگان وارد می شوند. آنها از همان آغاز مرده اند و این از همان آغاز مرده بودن گویا سرنوشت محتوم و حکمی است که برای خاندان موس بریده شده است.

علی شروقی



همچنین مشاهده کنید