چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

شمعی در باد


شمعی در باد

در سه شب کنسرت, روی پله های کاخ نیاوران, پشت سر لطفی شمع های زیادی روشن بودند شمع هایی که گاه باد آنها را خاموش می کرد و گاه همچون خود لطفی در باد می لغزیدند و مقاومت می کردند

سال هاست که محمدرضا شجریان سنتور می زند و آنهایی که صدای ساز زدن سنتورش را شنیده اند همیشه بر حرفه ای نواختن او تاکید کرده اند. شجریان هم خوب سنتور می زند و هم خوب سنتور می سازد و در نزدیکی کرج کارگاه سنتور سازی هم دارد که اتفاقاً فعال است. خودش هم در مورد رابطه اش با نواختن سنتور می گوید؛ «هرگاه احساس کنم آواز به کمک حالم نمی آید، ساز می زنم.»

اما شما هیچ وقت سازی دست استاد دیده اید؟ یا مثلاً اگر بخواهد برای شما در کنسرت جدیدش برنامه ای تازه را به صحنه ببرد، هیچ وقت می توانید تصور کنید که او را نشسته پشت میز سنتور ببینید؟

کیهان کلهر نوازنده کمانچه است. یعنی آنچه ما از او می دانیم این است. اما سال هاست که کلهر سه تار می زند و مثل خیلی از نوازنده های سه تار اگر به انگشتانش دقت کرده باشید، ناخن سبابه دست راستش بلند است.

او هم رابطه نزدیکی با سازش دارد و دور و بری هایش می دانند که در نواختن سه تار متبحر است. اما آیا کسی کلهر را به عنوان نوازنده سه تار شناخته است؟ یا بهتر است اینطور بگوییم که آیا کلهر هیچ گاه خودش را به عنوان نوازنده سه تار معرفی کرده است؟

فکر می کنید «حسین علیزاده» از عهده نواختن هیچ ساز دیگری جز تار و سه تار برنمی آید؟ مگر می شود؟ واقعیت است که علاوه بر استعداد در نواختن ساز و اجرای آواز چیزهای دیگری هم لازم است. به خصوص برای آن دسته از موسیقیدانانی که صدای سازشان را تعداد بیشتری از مردم می شنوند. یکی از آن چیزها هوش است.

در هفته ای که گذشت، محمدرضا لطفی کنسرت برگزار کرد. کنسرتی که خیلی ها انتظارش را می کشیدند و از سه ماه قبل تا همین چند روز پیش و برگزاری کنسرت تیتر یک خیلی از روزنامه ها بود. کنسرتی بعد از بیست و پنج سال.

خیلی ها اعتقاد داشتند که لطفی از اوضاع و احوال برگزاری کنسرت و جو شنوندگان ایرانی بی خبر است اما لطفی اعتقادی برخلاف اینها داشت و می گفت که در زمانی که از ایران دور بوده پیوسته با کارهایی که انجام می داده و منتشر می کرده با ایران و علاقه مندان موسیقی اصیل در ارتباط بوده. اما برگزاری سه شب کنسرت در کاخ نیاوران خبر از بی خبری لطفی می داد.

لطفی به صحنه آمد، فال زد و در حضور بیش از هفت هزار نفر که هزینه زیادی را برای دیدن این برنامه پرداخته بودند، انواع و اقسام سازها را نواخت و البته که آواز هم خواند. در بخش اول برنامه لطفی فال گرفت، تار زد، سه تار زد، آواز خواند و دف زد.

در بخش دوم به همه لیست قبلی نوازندگی کمانچه را هم اضافه کنید. کمانچه کشی که به نظر می رسید طبق گفته های قبلی لطفی مبنی بر اینکه استاد کلهر بوده است، شاگردی آن نوازنده را ثابت کند.

به نظر می رسد هدف لطفی از برگزاری این کنسرت، تنها اجرای یک برنامه نبود، بلکه می خواست آنچه را که در طول بیست و پنج سال از علاقه مندانش دریغ کرده بود، یکجا تحویل آنها دهد، به همین دلیل دست به نواختن همه جور سازی و البته اجرای آواز هم زد. ذکر این نکته هم خالی از لطف نیست که همه اینها به صورت بداهه بود و آنچه در بروشور برنامه هم آمده بود حاکی از این بداهه نوازی بود تا آنجا که نام هیچ دستگاهی ذکر نشده بود.

به خصوص اینکه علاوه بر مشخص نبودن دستگاه ها، اشعار هم از پیش تعیین نشده بودند و لطفی بعد از صرف زمانی برای فال گرفتن سر صحنه شروع می کرد به اجرای آنها، اجرایی که گاه بیشتر به دکلمه شبیه بود و اجازه نمی داد تا ساز لطفی کار خودش را به صورت کامل انجام دهد. زمانی که می خواند سازش روی یک نت متمرکز می شد و به محض ایستادن آواز، بار دیگر تار کار را شروع می کرد. تاری که هفت هزار شنونده منتظر شنیدن آن بودند، تاری که برای شنیدن ساز آن هفت هزار نفر جمع شده بودند. تار و سه تاری که زمان نواختن شان میان کمانچه و دف و آواز گم شد.

سالیان سال است که همه جا حرف از تخصص مطرح می شود و عامه مردم هم فهمیده اند که بهتر است در یک چیز متخصص شوند تا در سه چیز متوسط.

در سه شب کنسرت، روی پله های کاخ نیاوران، پشت سر لطفی شمع های زیادی روشن بودند. شمع هایی که گاه باد آنها را خاموش می کرد و گاه همچون خود لطفی در باد می لغزیدند و مقاومت می کردند.

سمیه قاضی زاده



همچنین مشاهده کنید